وقتی خَبَر مثل تَبَر بر
ما فرو بارید
آهسته و پیوسته از
جان گریه می کردیم
□ □ □
باید کنارِ عاشقانِ تازه
بنشینیم
بی آتشت ما یک
زمستان گریه می کردیم
رضا مقصدی
در
گفتگو با ابرِ تلخ وُ تارِ «لاهیجان»
در سوگ هادی اِشکوری
با رفتنت ای گُل، ز
گلدان گریه می کردیم
در روبروی چشمِ
باران گریه می کردیم
□ □ □
در باغِ ما شادی ی شبنم ها
تَرَک برداشت
وقتی که رفتی، مثل
گلدان گریه می کردیم
□ □ □
با دردِ پنهانی که در جانِ
جهانِ ماست
بر سرنوشتِ
غمسرشتان گریه می کردیم
□ □ □
جای تو خالی ماند در
میخانه های مِهر
بعد از تو ما با، مِی
پرستان گریه می کردیم
□ □ □
باغِ شقایق های توفان دیده
می داند
دیشب چرا تا
صبحگاهان گریه می کردیم
□ □ □
وقتی خَبَر مثل تَبَر بر
ما فرو بارید
آهسته و پیوسته از
جان گریه می کردیم
□ □ □
باید کنارِ عاشقانِ تازه
بنشینیم
بی آتشت ما یک
زمستان گریه می کردیم
□ □ □
در گفتگو با اَبرِ تلخ وُ
تارِ «لاهیجان»
از جان وُ دل با یادِ
جانان گریه می کردیم
□ □ □
با یاد تو ای همنشینِ
دلنشینِ چای
با خاطراتِ سبزِ
گیلان گریه می کردیم
۱۰ آذر ۱۳۸۶
reza.maghsadi@gmx.de