اگر این" حنا" را پاك نكنیم، زمان، تیرگی آن را
بر دل ما می نشاند
(نگاهی به رهنمودهای حسین شریعتمداری
به دوستداران سعید امامی،در سالگرد نمادین قتل های زنجیره ای)
حمید حمیدی
در زبان فارسی ضرب المثلی است كه اگر
كسی دروغ بگوید و یا بد قولی های آن تكرار شود، می گویند "حنای طرف رنگ ندارد".بحرانهای
سیاسی- اجتماعی-اقتصادی و بین المللی آنچنان حكومت اسلامی را تحت فشار قرار داده
كه فرا فكنان وطراحان دستگیری وآدم ربائی و قتل را مجدادأ فعال نموده است.اگر زنان
و دانشجویان بصورت نمادین دهان خود را چسب می زنند و با در دست داشتن نوشته ای كه
" من در خفقانم" ،سكوت خود را فریاد می زنند،بنده نیز با پیگیریاتفاقاتی
كه در چند ماه اخیر در ایران رخ داده است و با خواندن گزارش* روزنامه كیهان تهران،
در سكوت فریاد میزنم: "نگران جان ، زنان- دانشجویان- كارگران- معلمان و تمامی
افرادی هستم كه "امنیت" طراحان و آمرین خشونت را به سخره گرفتند و امروز
در معرض تهدیدات جدی هستند".
به نظر می رسد،طراحان و آمرین قتل و جنایت،بار دیگر قصد جان ستاندن عده ای دیگر
از مخالفین خود را دارند.اگر قتل نویسندگان و فعالین اجتماعی به مثابه بخشی از
" قتل های زنجیره ای" با طرح " تهاجم فرهنگی" توسط حسین شریعتمداری
و سعید امامی و شركا آغاز شد ، این بار نیز حسین شریعتمداری در روزنامه كیهان
مبادرت به انتشار گزارشی كه از سوی " دفتر پژوهش های موسسه كیهان" تهیه
شده،نموده است. با نگاهی به مفهوم "امنیت ملی" و "تهاجم فرهنگی"
از منظر حسین شریعتمداری و همفكرانش،به نظر می رسد انتشار این گزارش بیشتر شباهت
به شروع عمیلیاتی دارد كه این بار با نام "یا زمانه" كلید خورده است.
زمانی كه در زمستان سال 71 موضوع "تهاجم فرهنگی"از سوی سعید امامی
با طراحی همین آقایان كلید خورد،
تا بر ملا شدن و مختومه اعلام نمودن پرونده این قتل ها توسط حكومت، همواره اینگونه
گزارشات و جهت گیری ها هنرمندان-نویسندگان و دیگر كوشندگان اجتماعی و سیاسی و سایر
جانباختگان را تهدید می نموده است.
اگر امروز فرج سركوهی- منصور كوشان- كاظم كردوانی و عباس معروفی بعنوان نویسنده
و افراد دیگری كه از دست این آدمكشان جان سالم بدر برده اند و خوشبختانه به زندگی
خود بر اساس انتخابی كه دارند ،ادامه می دهند،بودند انسانهائی كه بدون هیچ دلیلی
زندگی را از آنان سلب كردند و بر همین اساس نباید چنین گزارشاتی كه توسط شریعتمداری
منتشرمی گردد،با بی تفاوتی مواجه گردد.
اگر در سال 71، سعید امامی و برادر
بزرگ او حسین شریعتمداری و دیگر طراحان حذف،موضوع"تهاجم فرهنگی
را بهانه ای برای تداوم "قتل های زنجیره ای" تبین كردند، امروز نیز
شریعتمداری در حال تبین چنین تلاشی می باشد.در گزارش آمده است:
"اتحاد شوم و میان قاره ای ،برای گسترش شبح ناتوی فرهنگی بر آسمان ایران،در
اروپا و آمریكا صورت بسته و دولت هلند در كانون آن ایستاده است." آیا مفهوم "گسترش شبح ناتوی فرهنگی"
،مفهومی به غیر از "گسترش تهاجم فرهنگی "در سال 71 است؟وقتی در
روزها،هفته ها و ماههای اخیر،اسانلو را در خیابان می ربایند ،فعالین كمپین برابر
حقوقی زنان را احضار و دستگیر و بازداشت می نمایند،دانشجویان را دستگیر و بازداشت
می كنند و با بیان این موضوع كه"نهاد های مدنی از موقعیت خود سوء استفاده
كرده اند و با بیگانگان ارتباط داشته اند"،و یا محمود صالحی یكی از فعالین
كارگری در زندان و به دلیل شرایط سخت حاكم بر آن ، در حال از دست دادن تنها كلیه
خود می باشد، این اقدامات نشان چه پدیده ای می باشد؟ مگر نه اینكه تمامی این
اقدامات تحت عنوان حفظ " امنیت ملی" و مقابله با " گسترش شبح ناتوی
فرهنگی" كه شریعتمداری از آن نا می برد،مجدادأ كلید خورده است؟حسین شریعتمداری
و شركای او با انتشار این گزارش قصد بیان رمز عملیات را داشته اند، تا بدین وسیله
شرایط لازم را برای توجیه رفتارهای خود در آن دسته از مردمی كه هنوز به عملكرد های
ایشان باور و اعتماد دارند،فراهم نمایند.
روزنامه كیهان روز شنبه در ستون اخبار ویژه كه در سالهای گذشته نیز به همین
منظور كاربرد داشته،از بازداشت اعضای مركزی 2 حزب اصلاح طلب گزارش می دهد. دستور"
دولت مهرورز" مبنی بر سانسور اخبار مربوط به دكتر زهرا بنی یعغوب كه در
بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منكر همدان به قتل رسیده است ،صادر می شود. مجله
زنان در آخرین شماره خود از تجاوز سه عضو بسیج به زنی متاهل در استان گیلان در تاریخ
24 خرداد 86 در
ساعت 8 شب گزارش می دهد.
"گروه
شهادت"
بعنوان یك محفل جدید التاسیس،فعالیت خود را با تهدید و ارعاب طی سه چهار ماه
گذشته آغاز نموده است. تمامی این اقدامات قرار است به " امنیت ملی" كه
حسین شریعتمداری و همفكرانش باور دارند منجر گردد.
جان استوارت میل در كتاب تاملاتی در حكومت انتخابی در ص 43 چنین می گوید:
" تنها یك استبداد مطلق از شهروندان انتظار دارد كه دستورهای دولتمردان
را بدون قید و شرط اطاعت كنند.در این حال باید تعریف نظم را به اطاعت از فرمان هایی
كه در بصورت قانون ودر قالب مشخص قوانین صادر می گردد،محدود سازیم. نظم با این
مفهوم بدون شك یك ویژگی واجب حكومت است".
به همین دلیل است كه توسل به خشونت با هدف اشاعه ترس و وحشت،به نسبت ابعاد غیر
انسانی خشونت كه در تمامی ابعاد توسط حكومت صورت گرفته ،دلیل وحشتی است كه ترتیب
دهندگان این جنایات از مردم و بخش تهدید كننده " امنیت و نظم" آنان،دارند.
در مطلبی خواندم:"امنیت افراد یك جامعه با امنیت حكومت آن جامعه مرتبط می
باشد. به مجرد اینكه حكومت و مردم دچار گسست و تفكیك می شوند،حكومت بدلیل حفظ خود
و تحت مفاهیم خود ساخته به منبع تهدید تبدیل می گردد."
زمانی "هانا آرنت" از " ابتذال شیطان"و " ابتذال
شر" سخن به میان آورد. این سخن وی را امروز میتوان اینگونه نیز تاویل نمود."ابتذال
شر" چیزی به جز " محور شرارت" تحت عنوان مبارزه با تروریسم و ترور
نیست. و اگر بپذیریم كه " ترور" یك دشمن نیست بلكه روش و ابزاری است كه
توسط مدافعان خشونت همچون شریعتمداری و همفكرانش بسیار آسان توجیه می گردد،تا برای
ساختن تاریخ به كار برده شود،آیا كاربرد خشونت،نشات ضعف متولیان خشونت نیست؟
آیا این ضعف را نباید جدی تلقی نمود؟
با توجه به ضرب المثلی كه در ابتدای این نوشتار بدان اشاره نمودم ،به باور من
به این گزارش و تحركات انجام شده نباید به مثابه " حنای طرف رنگ ندارد"
،توجه شود. بلكه بر عكس باید نگران بود كه اگر حنا هر چه بیشتر بماند ،تیره تر می
شود. اگر امروز این حنا را ( پروژه حذف مخالفین شریعتمداری و شركا) پاك (افشاء)
نكنیم،زمان ،تیرگی آن را همانند تمامی قربانیان حذف بر دل ما خواهد نشاند. به همین
منظور برای حفظ جان تمامی افرادی كه در زندان و بازداشتگاه های مخفی حكومت هستند و
تمامی كسانی كه نام آنها در گزارش كیهان شریعتمداری# آورده شده است،به سازمانها و
مقامات بین المللی اطلاع رسانی كنیم و به شریعتمداری و همفكرانش اعلام نماییم:
تفكر تمامیت خواه و نقد ناپذیر،صرف نظر از اشكال سیاسی آن، همواره ماهیت ثابتی
دارد و به طبع این ماهیت ثابت، آزمون و خطای آن نیز از همین قانونمندیهای ثابت پیروی
می كند. با نگاهی به قتل زنده یاد "دكتر سامی" بعنوان اولین قربانی قتل
های زنجیره ای و " خودكشی" قاتل ایشان در"حمامی" در اهواز و
تداوم این قتل ها تا پاییز 77 و "خودكشی" سعید امامی در"حمام"
(عنوان شده بود سعید امامی با داروی نظافت خودكشی نموده است. پس از اظهار نظر
كارشناسان مشخص گردید او را با آمپول هوا به قتل رسانده اند.)،می توان نگرانی خود
را از در خطر بودن جان تمامی افرادی كه هم اكنون در زندانها بسر می برند و تمامی
افرادی كه نام آنها در این گزارش آمده است را اعلام نمود.
به همین منظور و با توجه به اینكه "علاج واقعه را قبل از وقوع باید
كرد" ،هوشیار و آگاه باشیم تا دیگر شاهد قتل و خشونت برای هموطنان نگردیم.
اگر در دیروز تاریخ، بنا بر مصلحت و یا عدم اطلاع، سكوت كردیم و شاهد قتل عزیزترین فرزندان میهنمان شدیم،امروز با حساسیت
و برای دفاع از انسانیت و نه سیاست ،نگذاریم جان حتی یك مخالف حكومت ستانده شود.
فردا دیر است .
گزارش كیهان را اینجا
بخوانید*
# اسامی افراد به نقل از نوشته مهدی جامی
رامین
جهانبگلو / دفتر تحكیم وحدت/ گروه های اصلاح طلب كه به سوی تجدیدنظرطلبی در اصول شرعی و قانونی انقلاب اسلامی مردم ایران حركت می كنند/
جریان منحرف روشنفكری دینی و احزاب مدعی اصلاح طلبی/ ایدئولوژی «اصلاح طلبان دینی»
وابسته به «محمد خاتمی»/ روشنفكران به ظاهر دینی/ شبهه افكنی های فرق ضاله و
دراویش صوفی نما/ كارمندان
ماهنامه كیان (كه عبدالكریم سروش پدر معنوی و ماشاءالله شمس الواعظین، سردبیر آن بود) / «فصلنامه نقد و نظر» (درهنگام مدیریت محمد
مهدی فقیهی)/ محفل كیان/ گروههای موسیقی
موسوم به «زیرزمینی»، مانند رپرها/ فرقه صوفی نما که به ظاهر، مدعی تبعیت از فقه شیعه
هستند/ «دراویش گنابادی» و «نور علی تابنده»/ شاگردان
«عبدالكریم سروش»/ محافل
مشكوك كه از نیروهای بالقوه آمریكا برای براندازی نرم به
شمار می
روند/ پاتوق جاسوسان مدرن در «انجمن ایرانشناسی سفارت فرانسه» تا محافل «دراویش گنابادی» و از «كانون نویسندگان ایران» تا «حزب مشاركت
ایران»/ «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات» و گروه
های زنانه، چون «كمپین یك میلیون امضاء» / «فیاض زاهد» (عضو شورای سردبیری روزنامه
اعتماد ملی)، «عیسی سحرخیز» (عضو ارشد حزب مشاركت
ایران)، «مدیا
كاشیگر»، (یكی از عاملان برجسته سفارت فرانسه در ایران)، «احمد قابل»(نظریه پرداز حزب مشاركت ایران)،
«محمد قائد» (عضو تحریریه روزنامه صهیونیستی آیندگان و مدیر نشریه توقیف
شده لوح)، «تقی رحمانی» (عضو گروهك غیرقانونی ملی و
مذهبی ها)،
«فریبرز رئیس دانا» (از شركت كنندگان در كنفرانس برلین و همكار دفتر پژوهش های فرهنگی) / از میان اصلی ترین منابع خبری این رادیو
می توان به اعضاء شاخه جوانان حزب مشاركت اشاره
كرد / محفل لمپن های كافه شوكا (در حوالی خیابان گاندی) / «یارعلی پورمقدم» (قهوه چی
كانون نویسندگان) و جمعی از نویسندگان و كاریكاتوریست
های روزنامه
های زنجیر ه ای/ حلقه سیاه «خانه هنرمندان ایران» كه پس از افشاگری های «روزنامه كیهان» از هم پاشید / «دفتر پژوهش های فرهنگی» و «مركز بین المللی
گفت وگوی تمدن ها» (زیر مجموعه نهاد ریاست
جمهوری در زمان آقای خاتمی) که در برگزاری
مراسم ستایش
از هنرمندان سیاه و كارگزاران كودتای مخملی در ایران، مشاركت گسترده داشتند.