سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۶ - ۱۸ دسامبر ۲۰۰۷

شب یلدا. زاد روز خورشید

 

گرد آمدیم:

 شبچره ای بود و آتشی،

گفت و شنود و قصه و نقلی ز سیر و گشت ...

وقتی که برشکفت گل هندوانه، سرخ

در اوج سرگذشت

یلدا، شب بلند، شب بی ستارگی

لختی به تن طپید و به هم رفت و درشکست

با خانه می شدیم که گرد سپیده دم

بر بام می نشست.

 

                                                               سیاوش کسرایی

*** 

روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف

گویی از روی قیامت شب یلدا برخاست                سعدی

*** 

نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست

شب فراق تو هر شب که هست یلداییست               سعدی

*** 

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود                     سعدی

*** 

صحبت حكام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید خواه بو كه برآید.              حافظ

***

معاشران گره از زلف یار باز كنید
شبى خوش است بدین قصه اش دراز كنید      حافظ

***

همه شب های غم آبستن روز طرب است

یوسف روز به چاه شب یلدا بیند                               خاقانی

***

قندیل فروزی به شب قدر به مسجد

مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا           ناصر خسرو  

***


ایزد دادار، مهر و کین تو گویی
ا
ز شب قدر آفرید و از شب یلدا                       
زان‌که به مهرت بود تقرب مومن
زان‌که به کینت بود تفاخر ترسا                                  امیر معزی                                             

***
به صاحب‌دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا              سنایی غزنوی

***
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که درازنامی از نام مسیح یافت یلدا                            سیف افرنگی

 ***

کرده خورشید صبح ملک تو

روز همه دشمنان شب یلدا                                         مسعود سعد

***
شاهی که هول و کینه او بر عدوی ملک

تابنده روز را شب یلدا همی کند                                   مسعود سعد
***

نور رایش تیره شب را روز نورانی کند

دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند                             منوچهری

***
روز پهلوی شب یلدا زند

خویش را امروز بر فردا زند                                                  

***

اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع

با شب یلدا درآویزم چو شمع                                 

***
چشم جان را سرمه اش اعمی کند

روز روشن را شب یلدا کند                                                        اقبال لاهوری 

 

 

داستان شب یلدا
                                          

شب یلدا از نمونه جشن های شبانه ایرانیان است که هنوز زنده مانده است.

یلدا شب تولد خورشید است. طولانی ترین شب سال سپری می شود و تاریکی که تا دیروز در روزهای سرد و تاریک، بر نور غلبه یاقته بود، جای خود را به نور می دهد. نور بر تاریکی پیروز می شود و دوره سیاهی، تاریکی و تباهی پایان می گیرد.  یلدا،آغاز «انقلاب زمستانی» است، در برابر «انقلاب تابستانی» که از اول تیر آغاز می شود. شب یلدا شب تولد روشنایی هاست.
ابوریحان بیرونی  در كتاب آثار الباقیه درباره یلدا می نویسد: «این شب در مذهب رومیان عید یلداست و آن میلاد مسیح است. به جاست كه ما نیز گرامی و زنده اش بداریم. كه در نهاد و آداب و سنت ما ایران، دنیایی از
فلسفه، حكمت و زیبایی نهقته است.»دی ماه، در ایران کهن، چهار جشن را در بر داشت : نخستین روز ماه دی  و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست وسوم، سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود.  امروز، از این چهار جشن، تنها شب نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا، را جشن می گیرند.  یعنی آخرین شب پائیز، نخستین شب زمستان، درازترین شب سال.   درازای تاریکی نیز پانزده ساعت و پنجاه و چهار دقیقه است.

عدد چهل از گذشته‌های دور جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ ما داشته است. ایرانیان باستان زمستان را به دو بخش چهل روزه تقسیم کرده‌اند: «چله‌ی بزرگ» و «چله‌ی کوچک». شب آخر آذر از آن جهت چله نامیده شده است که آغاز چله‌ی بزرگ است. درست چهل روز بعد از شب چله، جشن سده، به پایان رسیدن چله‌ی بزرگ را خبر می‌دهد. در چهل روز دوم سرمای زمستان کم‌تر است و آن را چله‌ی کوچک می‌نامند.

برخی بر این باورند که ریشه‌ ی  شب چله از قوم «کاسپ‌ها» است. کاسپ‌ها از اولین اقوامی هستند که در ایران می شناسیم. آن‌ها مردمانی با چشم‌های کبود و موهای بور بودند که  در گیلان زندگی می کردند. کاسپ‌ها قوم نیرومندی بودند و تمدن باشکوهی را پایه‌گذاری کردند. از جمله آثار آنان می توان از زیگورات چغازنبیل، آسیاب‌ها و قنات‌های شوشتر نام برد. هم‌چنین پل‌های بسیاری با نام آناهیتا در سراسر ایران ساختند و با ساخت چهارتاقی‌هایی توانستند انحراف ٢٣ درجه‌ی مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازه‌گیری کنند. کاسپ‌ها با استفاده از این ابزار به تقویمی  دست یافتند و دریافتند که پس از آخرین شب پاییز بر درازی روزها اندک‌اندک افزوده شده و از شب‌ها کاسته می‌شود.استاد غیاث آبادی در پژوهش ارجمند خود در این باره می نویسد: در دوران باستان بناهايي براي سنجش رسيدن خورشيد به مواضع سالانه و استخراج تقويم ساخته مي‌شده كه يكي از مهمترين آنها چارتاقي نياسر كاشان است كه فعلاً تنها بناي سالم باقي‌مانده در اين زمينه در ايران است. پژوهش‌هاي نگارنده كه در سال 1380 منتشر شد (نظام گاهشماري در چارتاقي‌هاي ايران)، نشان مي‌دهد كه اين بنا به گونه‌اي طراحي و ساخته شده است كه مي‌توان زمان رسيدن خورشيد به برخي از مواضع سالانه و نيز نقطه انقلاب زمستاني و آغاز سال نو ميترايي را با دقت تماشا و تشخيص داد. چارتاقي نياسر بنايي است كه تولد خورشيد بگونه‌اي ملموس و قابل تماشا در آن ديده مي‌شود. اين ويژگي را چارتاقي «بازه هور» در راه نيشابور به تربت حيدريه و در نزديكي روستاي رباط سفيد، نيز دارا است كه البته فعلاً ديواري نوساخته و الحاقي مانع از ديدار پرتوهاي خورشيد مي‌شود.

 به گمان من یلدا، جشن طبیعت است. خورشید از فردایش بیشتر خواهد ماند و نور و آفتاب بیشتر خواهد بود. پس مردمان از زمان های بسیار دور آن را جشن می گرفتند. مدت ها پیش از مهر و میترا! پسانترها بود که پیروان میترا و مسایا و موسا و دیگر آیین ها، زاد روز پیامبر و خدای خویش را در این روز و یا نزدیک به آن قرار دادند. این جشن ریشه در طبیعت و نیایش خورشید دارد و این همه نشانه ها و نماد های طبیعت چونان هندوانه و انار و کاج و سرو در شب یلدا، از همین جا می آید. آیا ممکن است واژه ی یلدا نیز از ایلداد گرفته شده باشد و ایل به معنی خدا  باشد، همانگونه که در بغداد و بغستان یا بیستون آمده است و بر روی هم معنی بزرگداشت و زایش خدا باشد ؟ زیرا که یلدا اولین شب دی است. دی به معنی آفریدگار. آفریدگار زرتشتی همان اورمزداست. دی از  « دا» به معنی دادن و آفریدن است و داداربه معنی آفریدگار و آفریننده و آفرینشگر است در ایران باستان اولین روز هر ماه، اورمزد نام داشته. در روز اول دی نام ماه با نام روز یكی می‌شده و در چنین روزی جشن دیگان برپا می‌شده است..این جشن دیگان جشن باززایی خورشید است.

 به نوشته استاد غیاث آبادی بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. در آیین میترا (و بعدها با نام كیش مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوره روز» (خورشید روز)، روز تولد مهر و نخستین روز سال نو بشمار می‌آمده است و امروزه كاركرد خود را در تقویم میلادی كه ادامه گاهشماری میترایی است و حدود چهارصد سال پس از مبدأ میلادی به وجود آمده؛ ادامه می‌دهد. فرقه‌های گوناگون عیسوی، با تفاوت‌هایی، زادروز مسیح را در یكی از روزهای نزدیك به انقلاب زمستانی می‌دانند و همچنین جشن سال نو و كریسمس را همچون تقویم كهن سیستانی در همین هنگام برگزار می‌كنند. به روایت بیرونی، مبدأ سالشماری تقویم كهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب اینكه نام نخستین ماه سال آنان نیز «كریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون متأخرتر باز می‌گردد و پیش از آن، آنگونه كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نقل كرده است، منظور از میلاد، میلاد مهر یا خورشید است. نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار/خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.

نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی كه پیرو مزدك، قهرمان بزرگ ملی ایران بوده‌اند (كه هنوز هم حامیان سرمایه‌داری لجام گسیخته اندیشه‌های عدالت‌جویانه او را سد راه منافع طبقاتی خود می‌دانند) سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرم روز» یاد می‌كرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود كه نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیكستان) است. همچنین در تقویم كهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است كه با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.

 

  به گمانی واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است. ولادت خورشید و رومیان آن را ناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر نامند. واژه نوئل نیز از همین آمده است.

تمدن‌های گوناگون آخرین شب پاییز را چونان روز زایش خورشید جشن می‌گرفتند. آداب بسیاری از این جشن‌ها همانندی های زیادی با مراسم شب چله‌ی ایرانیان دارد :

نزدیک ٤٠٠٠ سال پیش در مصر باستان جشن «باززایش خورشید»،همزمان با شب چله، برگزار می‌شده است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ١٢ روز، به نشانه‌ی ١٢ ماه سال ، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. آنان از ١٢ برگ نخل برای زیبایی مکان برگزاری جشن استفاده می‌نمودند که نشانه‌ی آغاز سال نو بوده است.

در روم باستان مراسمی برای گرامی‌داشت کیوان یا زحل به مدت هفت روز، از١٧ تا ٢٣ دسامبر، برگزار می‌شده است. هم‌چنین اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده و آ‌ن را خورشید شکست‌ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند. جشن خداوند زراعت و جشن خورشید شکست‌ناپذیر از آن دسته از جشن‌ها هستند که با نفوذ آیین مهر رواج پیدا کردند. همانند ایرانیان، بزرگان رومی در این روز جامه‌ی مردم عادی را بر تن می‌کردند و بردگان خود را آزاد می‌نمودند. شاه به میان مردم آمده و شخصی عادی را بر تخت شاهی می‌نشاندند.  این همان مراسم میر نوروزی ایرانیان است. در این روزاز جنگیدن نیز خودداری می‌کردند .


 این رسم در ایران باستان چنین بوده كه پیران قوم با لباس های نو بر فراز تپه ای رفته،  از آسمان می خواستند كه آن «رهبر بزرگ» را برای رستگاری آدمیان بفرستد و باور داشتند كه نشانه زایش آن ناجی، ستاره ای است ، كه بالای كوهی به نام كوه فیروزی كه دارای درخت بسیار زیبایی بوده است ، پدیدار خواهد شد و موبد بزرگ برای  همین نیایشی می خوانده، كه قسمتی از آن در «بهمن یشت»  مانده است:
«آن شب كه سرورم ظهور كند
نشانه ای از ملك آید
ستاره از آسمان ببارد
همان گونه كه رهبرم از راه برسد و ستاره اش نشان نماید ...»

اما در استوره های کهن ایرانی چنین آمده است که،

ماه، دلداده مهر است و این هر دو راهی جدا دارند . زمان ماه شب است و مهر روزها بر می آید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او در آمیزد، اما همیشه در خواب می ماند و روز فرا می رسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری می اندیشد و ستاره ای را اجیر می کند، ستاره ای که اگر به آسمان نگاه کنی همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره، ماه را بیدار می کند و خبر نزدیک شدن خورشید را به او می دهد. ماه به استقبال مهر می رود و راز دل می گوید و دلبری می کند و مهر را از رفتن باز می دارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را ٿراموش می کنند و عاشقی پیشه می کنند و مهر دیر بر می آید و این شب، «یلدا» نام می گیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می رسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه وطولانی است که همانا شب یلداست.

پیروان آیین مهر آخرین شب پاییز را همزمان با تولد خورشید می‌‌دانسته‌اند، آن‌گاه که ازژرفای  شبی دراز، ایزدمهر، از غاری ، درون کوه‌های البرز، بر می خیزد و خورشید را پیشکش می‌آورد. برخی به اشتباه مهر را همان خورشید گرفته و شب چله را در واقع شب میلاد خورشید می‌دانند. در کتاب «از استوره تا تاریخ»  از دکتر مهرداد بهار آمده است: «شب یلدا، تولد مهر یا میترا نیست، بلکه تولد خورشید است. مهر با خورشید تفاوت‌هایی دارد». از نظر تقویم مردم ایران باستان، چله، شب تولد خورشید است و بر اساس استوره‌ها خورشید و مهرپیوند های نزدیکی دارند امایکی نیستند.
یلدا در افسانه ها و اس
توره های ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در «خرم روز» تکرار می شود.
در زمان ابوریحان بیرونی به دی ماه،
خورماه  نیز می گفتند که نخستین روز آن خرم روز نام داشت و ماهی بود که آیین های بسیاری در آن برگزار می شد. از آن جا که خرم روز، نخستین روز دی ماه، بلندترین شب سال را پشت سر دارد، پیوند آن با خورشید معنایی ژرف می یابد. از پس بلندترین شب سال که یلدا نامیده می شود خورشید از نو زاده می شود و طبیعت دوباره آهنگ زندگی ساز می کند و خرمی جهان را فرا می گیرد. ایرانیان نیز که همواره دوستدار شادی و شادمانی و زنذگی بودند، این شب را را با شور و سور و دست افشانی و پایکوبی سپری می کردند.

در استوره های دیگر از لرستان، مهر مرد است و ماه، زن. این دو در سی ام هر ماه با هم، می آمیزند و هر وقت كشاورزی كاری داشته باشد كه آن را تمام نكرده است به خورشید می گوید: «زنت دختری زایید» و آن روز خورشید دیرتر به خانه می رود! در استوره ای دیگرزمان وصال مهر و ماه آخر ماه است؛ اما خورشید همانا زن و ماه مرد است. در همه این استوره ها مهر و ماه از چاه بر می آیند و در چاه می شوند یا از دریا بر می آیند و به دریا می روند و چگونگی بازگشت آنان روشن نیست.

 از آیین های شب یلدا در ایران،فال با دیوان حافظ است. مردم دیوان را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند وفال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از نقاط ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه این ها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر جمع شوند و بلندترین شب سال را با شادی وسرور سحر کنند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزو آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ایران، انواع
آجیل و خوراکی ها مصرف می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا عده زیادی باور دارند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها پیروز نخواهد شد.

مردم استان قزوين اين آيين كهن را با رفتن به خانه بزرگ‌ترها گرامی می دارند. به عقيده بزرگ‌ترها آوردن ميوه‌هاي مختلف خشك و تر و ميوه‌هاي سرخ فام كه بهشب چره معروف است، همراه با خوراكي‌هاي ديگر شگون داشته و زمستان پر بركتي را نويد مي‌دهد. اگر مادر بزرگ‌ها در آوردن آجیل کوتاهی ‌كنند كوچكترها شعر "هر كه نيارد شب چره - انبارش موش بچره" سر مي‌دهند. دراين شب مردم قزوين با خوردن سبزي پلو با ماهي‌دودي و سپس هندوانه، انار، آجیل هایی چون كشمش، گردو، تخمه، آجيل مشگل‌كشا و انجير خشك، شب نشيني خود را به اولين صبح زمستاني گره مي‌زنند. به عقيده مادر بزرگ‌هاي قزويني اگر دراين شب ننه سرما گريه كند باران مي‌بارد، اگر پنبه‌هاي لحاف بيرون بريزد برف مي‌آيد و اگر گردنبند مراوريدش پاره شود تگرگ مي‌آيد. يكي ديگر از آداب شب يلدا فرستادن "خونچه چله" از سوي داماد به عنوان هديه زمستاني براي عروس است. در اين خونچه براي عروس پارچه، جواهر، كله‌قند و هفت نوع ميوه مثل گلابي هندوانه و خربزه فرستاده مي‌شود.

 مردم گيلان كه به تنوع غذايی و مهمان نوازی شهره اند در جای جای شهرها و روستاها آداب ویژه ی خود را دارند. در گيلان، مردم هندوانه فراهم می كنند وبر این باورند كه هر كس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی كند و در زمستان سرما را حس نخواهد كرد.آوكنوس، خوراكی وسوسه برانگيز و جدانشدنی از مهمانی های شب چله گيلان است. ازگيل خام (كنوس) را در خمره می ريزند و بعد از اضافه كردن نمك آن را پر از آب می كنند. سپس در خم را می بندند و آنرا يك ماهی نگاه می دارند تا پخته و ترشمزه و آبدار شود. آوكونوس را  با نمك، گلپر و يا  دلار (نمك سبز) می خورند. در شب يلدا اشعار و ترانه های گوناگونی در اين ديار سبز خوانده می شود  .
شب چله گيلانی برای زوج های جوان هم شبی به يادماندنی است و در اين شب خانواده داماد برای عروس خود هدايایی به همراه انواع ميوه های شب چله و به همراه ماهی بزرگ تزیين شده ای می فرستند و دو خانواده به همراه ميهمانانی ديگر به خوشی و شادمانی اين شب بلند  و سردرا به سپيده دم شادی و زیبایی پيوند می زنند.
مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و  دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره ای می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه و انواع و اقسام آجیل چون نخودچی، کشمش،
مغز گردو، انجیر خشک، حلوا شکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به و بخصوص هندوانه  را جای می دهند.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خورند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
برخی از آذربایجانی ها در اين شب برای دختری كه نامزد خانواده است با تازه عروس ها، هدايايی می فرستند كه اطرافش با هندوانه و شال قرمز بزرگی كه گرداگرد آن می اندازند تزئين می كنند. چرا كه معتقدند شال قرمز باعث خوشبختی شادی و بخت زيبای عروس می شود.
در اردبیل مردم، چله بزرگ را قسم می دهند که زیاد سخت نگیرد و گندم برشته (قورقا) و هندوانه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می خورند.

در تبریز نیز هنگام یلدا «عاشیق ها» می نوازند. عاشیق ها خنیاگرانی هستند که به هنگام اجرای برنامه، داستان می خوانند، فی البداهه شعر می سرایند و ساز می زنند. قصه هایی كه عاشیق ها در شب یلدا می گویند ریشه در افسانه های كهن ایرانی دارد. داستان قهرمانی  مانند کوراوغلو و افسانه های دده قورقود از این دسته اند.
در گیلان هندوانه را حتم
ن فراهم می کنند وگمان دارند که که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.
شب يلدا در خراسان به " شب چله " معروف و داراي پيشنيه ديرينه‌اي است
. مردم دراين شب با شركت در شب نشيني‌ ها و خوردن  ميوه و آجیل سعي در بهتر گذراندن طولاني‌ترين شب سال دارند. مردم اين منطقه براي استقبال نخستين روز از سردترين فصل سال ، در خريد ميوه‌هاي مخصوص شب يلدا مانند هندوانه ، انار و خربزه كوتاهي نمي‌كنند.
بردن هديه به خانه عروس با عنوان " شب چله‌اي " از ديگر مراسم شب يلدا در استان خراسان به ويژه مناطق جنوبي اين استان است. در اين شب براي دختراني كه به تازگي نامزد شده‌اند،ازسوي خانواده داماد، هدايايي فرستاده مي‌شود و خانواده‌هاي عروس و داماد دور هم جمع مي‌شوند. در اين شب افراد با جمع شدن در خانه بزرگ فاميل، خواندن شعر و داستان، خوردن شيريني ، آجيل و انواع تنقلات، بلندترين شب سال تا پاسي از شب بيدار مي‌مانند.
يكي از آيين‌هاي ويژه شب يلدا در استان خراسان  برگزاري مراسم "كف زدن" است. در اين مراسم ريشه گياهي به نام چوبك را كه در اين ديار به "بيخ" مشهور است، در آب خيسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالي به نام "تغار" مي‌ريزند. مردان و جوانان فاميل با دسته‌اي از چوب‌هاي نازك درخت انار به نام "دسته گز " آن را آنقدر هم مي‌زنند تا به صورت كف درآيد و اين كار بايد در محيط سرد صورت گيرد تا مايع مزبور كف كند. كف آماده شده با مخلوط كردن شيره شكر آماده خوردن شده و پس از تزيين با مغز گردو و پسته براي پذيرايي مهمانان برده مي‌شود. در اين ميان گروهي از جوانان قبل از شيرين كردن كف‌ها با پرتاب آن به سوي همديگر و ماليدن كف به سر و صورت يكديگر شادي و نشاط را به جمع مهمانان مي‌افزايند.

در  كرمانشاه نيز  ، شب يلدا از جايگاه ويژه‌اي در ميان مردم برخوردار است . مردم استان كرمانشاه براساس آييني كهن در اين شب بيدار مي‌مانند تا با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجيل خوردن با مادر جهان در زادن خورشيد همراهي و همدردي كنند. ميوه‌هايي نيز دراين شب خورده مي‌شود كه به گونه‌اي نمادي از خورشيد است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سيب سرخ و يا ليموي زرد ، قصه‌هايي از عشق  شيرين و فرهاد، رستم و سهراب، حكايت حسين كرد شبستري و خواندن اشعار زيبا و دلنشين شامي كرمانشاهي در گذشته نقل مجالس شب يلدا در كرمانشاه بود.  افراد فاميل به خانه بزرگترين فرد فاميل  مي‌رفتند و باتكاندن برفهاي زمستان از لباس هايشان در گرماي آرامش بخش كرسي فرو مي‌رفتند.  بر سر يك سفره باهم شام مي‌خوردند .
خوردني‌هايي از قبيل آجيل ، راحت الحلقوم، مشكل‌گشا، شيريني محلي دست پخت مادر بزرگها به خصوص نان شيريني معروف" نان پنجره‌اي، كاك و نان برنجي "، و ميوه‌هايي چون انار، سيب و هندوانه كه نگين اين سفره بود.

در استان اصفهان نيز از قديم‌الايام آيين‌هاي ويژه‌اي وجود داشته كه كم و بيش هنوز هم ادامه دارد.به باور اصفهاني‌هاي قديم ، زمستان به دو بخش "چله" و"چله‌كوچيكه" تقسيم مي‌شد كه موعد چله از اول ديماه تا ‪ دهبهمن بود اما "چله كوچيكه" از دهم بهمن آغاز مي‌شد و تا سي بهمن ادامه داشت. البته آيين برگزاري شب چله در اصفهان به دو نام"چله زري" (ماده) و"عمو چله"(نر) تقسيم مي‌شود زيرا از گذشته تاكنون همه موجودات و اشياء را بر اساس جنس مذكر و مونث تقسيم مي‌كردند. اصفهاني‌ها دوشب را به عنوان شب چله برپا مي‌كردند و آيين‌هاي مخصوص به اين شب را به جا مي‌آوردند.آيين شب چله در شهر اصفهان خانوادگي برگزار مي‌شده است و خانواده‌هاي اصفهاني با پهن كردن سفره‌يي با عنوان " سفره شب چله " ، اين شب را گرامي مي‌داشتند.
هندوانه به‌عنوان نمادي  كه برونش سبز و درونش قرمز است و سمبل خورشيد محسوب مي‌شود،به‌عنوان مهمترين ميوه بر سر سفره چله قرار مي‌گيرد. از ديگر بخشهاي اين آيين در اصفهان قديم پهن كردن تمام لباس ها و رخت خوابها در هواي آزاد بويژه در مقابل خورشيد با هدف خوش آمدگويي به "عمو چله" و "چله زري" بوده است.
در لرستان مردم در شب چله «گندم شیره» می خورند كه گندمی است كه در شیره می خیسانند و زردچوبه و نمك را با آن مخلوط می كنند سپس آن را روی ساج برشته می كنند و همراه خلال بادام، گردو، كشمش، سیاه دانه و كنجد مخلوط می كنند و می خورند. یكی دیگر از رسوم زیبای لرها به این شكل بوده كه پسران كوچك و نوجوان، شب یلدا بر پشت بام خانه ها می رفتند و كیسه ای را به همراه طنابی از سوراخ دودكش خانه ها به داخل خانه آویزان می كرده اند و شعری محلی می خواندند با این مضمون كه صاحب خانه، انشاالله خیر به خانه ات ببارد و كدخدای خانه ات نمیرد چیزی بده این پسر كوچك بیاورد. صاحبخانه از
آجیلی كه برای شب چله تدارك دیده بود، داخل كیسه می گذاشت و گاهی پیش آمده كه صاحبخانه برای مزاح، دختر خردسال كوچكش را در كیسه گذاشته و آن پسر كیسه را كشیده بالا و این آشنایی در خیلی از موارد باعث ازدواج در بزرگسالی می شده است.

نزد زرتشتیان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دیماه تا دهم بهمن ماه را در بر می گیرد و از ده بهمن به بعد را چله کوچک می گویند. یلدا، شب نخست چله بزرگ است.
 زرتشتیان در این شب جشن می گیرند و فدیه می دهند: فدیه، سفره ای است که در هر خانه گسترده می شود و در آن خوراکی های  شب یلدا چیده می شود. زرتشتیان در این شب دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت است. خوراکی هایی که در این جشن مورد استفاده قرار می گیرند، گوشت و
هفت میوه خشک شده خام (لورک) می باشد.

آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می خرند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می گذرانند . در خانواده های آشوری فال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.

استاد انجوی شیرازی در کتاب در باره جشن و آداب زمستان، مراسم زیبای یلدا را در یکی از روستاهای شهر  ملایر  به نام  دره میانه ، چنین وصف می کند:

دو سه روز پیش از شب چله به خانه تکانی می پردازند تا شب چله که آن را چله ی پاییز یا شب چله زری می نامند، فرا رسد. در این روز مردمان رخت های نو یا شسته خود را می پوشند.

نزدیک  غروب ِ آفتاب، کدبانوی هر خانه جامی از آب چشمه پر کرده و در تاقچه ی اتاق می نهد. پس از شام همه ی اهل خانه به دور کرسی که روی آن یک سینی با دو بشقاب پر از نقل های رنگارنگ گذاشته شده است، گرد می آیند. سپس هر یک از اهل خانه به این باور که تا سال دیگر هم چون شمع روشن بمانند، شمعی روشن کرده، درون سینی جای می دهند.

 بخش بسیار زیبای مراسم، گزینش دختری است از میان دختران شوی نکرده ی روستا که پس از گزینش، زنان با کل زدن و هلهله به همراه نوازندگان محلی، این ترانه را می خوانند:

 

چله زری، چله زری                     امسال و سال دگری

اروس کیه، اروس کیه                  چله زری می باشد

چو ماه تابان رخش                      چهره پری می باشد

چشمش چو چشم آهو                   چه میگه تاق ابرو

دختر به نام زری                         ابروی او یک وری

چله زری، چله زری                    عزیزم ماه تابان

مبارک، مبارک                           شب چله مبارک

 

سپس چله زری را همچون عروس، رخت سپید پوشانیده بر تختی که روی پشت بام نهاده شده، می نشانند و هر خانواده به سهم خود شمعی در کنار تختی که عروس روی آن نشسته است، روشن می کنند. مردان و زنان با گرمای شمع دستان خود را گرم کرده به صورت می کشند و می خوانند:

 

زردی من از تو                سرخی تو از من

جشن با نقل پاشون بر سر چله زری ادامه می یابد، چله زری نقل هایی که روی سر و دوربرش ریحته شده است، جمع می کند و یک دانه نقل به زن و یک دانه به مرد می دهد. زن نقلش را به مردش می دهد و مرد نیز نقل را به زنش. سپس دو زن، چله زری را از روی تخت بلند می کنند، پدر چله زری در سمت جلو و برادرش در پشت سر و مادرش در سمت چپ، چله زری را رو به سوی خانه اش می برند و نوازندگان می نوازند و مردم پایکوبان می روند تا به خانه چله زری برسند. در خانه، پدر اناری به دست چله زری می دهد. چله زری انار را دون می کند، نخست خود چند دانه می خورد. باور چنین دارند که دختر شوی نکرده اگر یک دانه از این انار به نیت شوهر کردن بخورد، در سال آینده به خانه بخت خواهد رفت...

این مراسم  با رقص و پایکوبی و خواندن ترانه  همراه است:

 

چله زری نشونه                  اروس کهکشونه                   میون گلرخونه

تاوسون او دخوره                زمستون او وتوره                 زمستون او وروده

تا ایسیه او خو کرده             چله زری دکاره                     پشت سرش بهاره

دكتر محمود روح الامينی روايت دلکشی از يلدای مردم كرمان ذكر می كند. بنا به روايت او مردم كرمان تا سحر انتظار می كشند تا از قارون افسانه ای استقبال كنند. قارون در لباس هيزم شكن برای خانواده های فقير تكه های چوب می  آورد. اين چوبها به طلا تبديل می شوند و برای آن خانواده، ثروت و بركت به همراه می آورند. يكی از رسوم قيديمی لرها به اين شكل بوده كه پسران كوچك و نوجوان شب يلدا بر پشت بام خانه ها می رفتند و كيسه ای را به همراه روسری(گلبندی) از سوراخ دودكش خانه*ها به داخل آويزان می كرده اند و شعری محلی می خواندند با اين مضمون كه صاحبخانه، ان شاءالله خير به خانه ات ببارد و كدخدای خانه ات نميرد.
و آنگاه صاحبخانه از تنقلاتی كه برای شب چله تدارك ديده بود داخل كيسه می گذاشت و بچه ها متناسب با كرم صاحبخانه برای او ترانه ای می خواندند. در ساير نقاط ايران نيز رسوم مختلفی رواج دارد. از جمله اينكه در شهر خوی هديه دادن شيرينی پشمك رواج دارد و اين كار گويا به مناسبت شباهت پشمك با برف است. در روستاهای خراسان و آذربايجان در اين شب خانواده پسری كه با دختری نامزد شده طی مراسمی شاد با ساز و دف هدايايی برای دختر می فرستند. در يكی از شهر های گرمسار نيز متداول است كه افراد يك قوم، يك قبيله يا خانواده دور يكديگر جمع می شوند و شب خروس پلو می خورند و پس از خوردن شام به نقل قصه، مثلها و لطيفه ها می پردازند. 

شب یلدا، سفره ی خانه های همه پر از لبخند و ترانه. پر از بادام و پسته. پر از شادی و امید. روزگارتان سبز و سرخ و روشن باد چونان هندوانه های رقصان یلدایی!

 

شب عاشقان بیدل چه شب دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

 

 

سبز باشید

 

 

 

 

پا نویس:

 نوشته استاد غیاث آبادی:  صفحه علم روزنامه شرق (4 دی‌ماه 1384) . 

انجوی شیرازی: در باره جشن و آداب زمستان، جلد دوم.  انتشارات امیرکبیر سال ۱۳۵۴ .

از اسطوره تا تاريخ، دکتر مهرداد بهار
 لغت‌نامه‌ی دهخدا، مدخل کاسيان( بخش کوتاه کاسپیان)

آثارالباقيه، صفحه ٢٥٥، ابوريحان بيرونی( نظر ابوریحان)

لغتنامه دهخدا، مدخل يلدا( در معنی یلدا)
 روزنامه شرق، دوشنبه ١ دی ١٣٨٢

http://www.farhanggoftego.com/Shabe.Yalda.html

http://www.kargozaraan.com