يکشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۶ - ۱۶ دسامبر ۲۰۰۷

نامه

 مهناز هدایتی

 

نای سخن ندارم

وقتی وطن ندارم

ایران من  کجایی

نایی به تن ندارم

 

تکیه کنم به بارون

گریه کنم فراون

تو سرزمین غربت

موندم جدا از ایرون

 

این سرنوشت ما شد

اینجا بهشت ما شد

ما بی وطن می میریم

این خاک دشت ما شد

 

نفرین به تو ای هستی

بستی چشاتو مستی

فرزند خوب ایران

به روش دراتو بستی

 

کوتاه دست ما شد

پشت کمرها تا شد

خسته شدیم  توغربت

قفل سکوتا وا شد

 

گوری  به نام غربت

ماتم سرای غمگین

این صحبت من وماست

آری  همیشه خشمگین

 

این نامه ی امساله

این عقده ی چند ساله

پیوست شد با اشکم

واسه عمو و خاله

 

 

www. Mahnazhedayati.com

m_h_t98@yahoo.com