زمزمه نسیم
علی شیرازی
شکارچیان عشق و آفتاب
پاسداران سیاهی و
شب
شکارچیان خنده و شادی
پاسدارن ناله
و غم
شکارچیان آواز و پرواز
پاسداران
سکوت و قفس
شکارچیان واژه و قلم
پاسدارن خنجر
و شمشیرهای خونین
شکارچیان غنچه های صبح
بهاری
پاسداران تابوت های
دراز قرن
شکارچیان چشمه های زلال
پاسداران
کویرهای سوخته
شکارچیان پروانه های
رقصان
پاسداران
دروغ و ریا و توهّم
شکارچیان شقایق های تازه
نفس
پاسداران رودهای پر
از خون
آشیانه ما را ویران کردند ،
و دیدارمان را نا میسّر ،
تو در میانه خانه اما در غربت ،
ما در غربت اما در میان خانه
در انتظار ،
در انتظار یک دیدار
ای مهربان،
ای یار ،
اکنون که بر بال باد ،
بسوی بینهایت سواره ای ،
بدان ،
بدان نسیمی که دیروز از شرق می وزید ،
و از جان تو عبور کرده بود ،
در گوش های ما امید را زمزمه کرد .