در بی غرورستان
برای دریای مازندران و خلیج فارس
محمود احمدی نژاد را دیدم، در عکسی،
نشسته زیر پوستری که برآن نوشته اند:
" شورای همکاری دولت
های خلیج عربی
".
اسماعیل خویی
هی، های، آهای، مردم ایران!
کز بوم نیز ناگزیرترید
از زیستن به شومی در ویران!
زیرا که بوم نیز
گهگاه بال بالی می زند
ودر دلِ سیاهی ی شب
می
کوشد
تا شیشه ی سکوت را به سنگ غریوی
بشکند؛
اما شما
خاموش می مانید
وقتی که جانیانِ عباپوش،
غارتگران میهن و فرهنگ تان،
کزشومی ی حکومت شان گشته نام شما ننگ تان،
دارند آب های وطن را
در شمال و جنوب،
یک جا، به دشمنان شما می دهند.
آری، شما
بی جوش و بی خروش می مانید؛
وین ناکسانِ بی همه چیز
دارند خاک ایران را
سرتا به پا به باد فنا می دهند.
آتش به جان و ناباور
من، از چکاد تنهایی،
در کی کجای خویش
در این دورستان،
با دوربین حسرت و یادم برچشم،
دارم نگاه می کنم آنجا...
در چی؟...
کجا؟
در بی غرورستان؟...
یا
- خدای من!ـ
در تیره نای کورستان؟ ...
یا...
ـ ای وای من! ـ
شاید
نیز
در مرگزار گورستان؟!
چهارم دسامبر ۲۰۰۷ـ
بیدرکجای لندن