مادر ياسر گلي در مصاحبه با روز:
مگر تروريست گرفته ايد

سامان رسول پور
s.rasoulpour@gmail.com
بيش از 42 روز از بازداشت ياسر گلي، فعال دانشجويي ساکن سنندج مي گذردو در طول
اين مدت، خانواده و وکيل مدافع اين دانشجوي ستاره دار، نه فقط يکبار هم
اجازه ملاقات با وي را نيافته اند،
بلکه در دو هفته اخير ورود خانواده ياسرگلي هم به دادگاه انقلاب ممنوع شده است. مادر ياسرگلي، در گفت و گو با روز از اين
روزهاي بي خبري گفته است.
تا حال سه بار با مادر ياسر گلي مصاحبه کرده ام. دفعه نخست
از چگونگي بازداشت پسرش گفت، بار دوم از بازداشت همسرش و اکنون از ممنوع
الورود شدنشان به دادگاه:
42 روز است
پسرم را بازداشت کرده اند، نه اجازه ملاقات به ما داده اند و نه
اجازه اينکه او با ما تماس بگيرد. دو هفته
پيش، همسرم را
هم به جرم پي گيري وضعيت پسرش در دادگاه گرفتند. پس از شش
روز، همسرم را
با وثيقه آزاد کردند اما چند روز پس از آزادي او، دادستان
ورود همه اعضاي
خانواده ما را به دادگاه انقلاب ممنوع اعلام کرد.
دليل ممنوع الورود شدن شان به دادگاه را مي پرسم؟
به غير از دو هفته اخير و
روزهاي جمعه، تقريبا هر روز به دادگاه رفته ام و هر
بار هم خطاب به
مسئولان دادگاه نامه اي نوشته و به آنها داده ام؛ اما يا
نامه را به
گوشه اي پرت کرده اند يا جلوي چشمانم پاره اش کرده اند. تا
اينکه دو هفته
قبل عصباني شدند و به همه کارکنان دادگاه و حتي نگهبانان
بيرون دادگاه
هم دستور دادند مانع از حضور همه اعضاي خانواده ياسر گلي،
يعني من و پدر
و برادرانش به دادگاه شوند و همين طور هم شد.
پس براي خبرگيري از وضع پسرتان چکار مي کنيد؟
چند بار به ستاد خبري رفتيم و من
از ماموران امنيتي درخواست کردم تا فقط براي 30 ثانيه هم که شده اجازه دهند
پسر بيمارم را ملاقات کنم؛ اما آنها نه
تنها قبول
نکردند بلکه هنگامي که درخواستم را کتبا هم تحويلشان دادم،
گفتند: اگر
100 نامه هم بنويسيد تا زماني که خودمان تشخيص ندهيم، از
ملاقات خبري
نيست.
به گفته ي مادر ياسر گلي، به صالح نيکبخت وکيل مدافع اين
فعال دانشجويي هم با اينکه دو بار به دادگاه انقلاب مراجعه کرده، اجازه
مطالعه پرونده يا ملاقات با موکلش را نداده اند.
آن چيزي که بر نگراني اين خانواده مي افزايد، بيماري قلبي
ياسر گلي است و تحت فشار بودن وي در زندان: "مي ترسم بلايي سر پسرم آمده
باشد، قلب او در حالت عادي هم اذيتش مي کرد چه برسد به اينکه در سلول انفرادي
باشد. آخر اين چه برخوردي است که با يک دانشجو و خانواده اش مي کنند؟طوري رفتار مي کنند که
انگار يک تروريست خطرناک را گرفته اند."
وقتي مادر اين زنداني جمله آخرش
را گفت ياد مصاحبه پارسال ياسر گلي با روز
افتادم؛ مصاحبه
اي که ياسر گلي در آن از فعاليتهاي انتقادي دانشجويان
گفته بود.
جملاتي که بيانگر نگرانيش از وضع دانشگاهها بود. او گفته بود: "ميتوان فضاي حاكم بر دانشگاههاي كشور را بسيار سنگين ارزيابي كرد. اين در
حالي است كه دانشجويان منتقدان راديكال دولت نهم هستند و حاضر به مصالحه
نيستند. اما قطعا طرف مقابل نيز هزينهها را بالا برده تا به محض هرگونه
اظهار وجود و انتقاد از سياستهاي رايج از جانب دانشجويان، واكنش لازم
را انجام بدهد. با اين وجود دانشجويان از هر موقعيتي براي ابراز نارضايتي
خود، كه در حقيقت آينهاي از نارضايتيعمومي از سياستهاي دولت نهم
و محدود كردن حقوق مدني شهروندان است، استفاده ميكنند. بسته به ميزان
هزينهها هم قطعا بطور سينوسي واكنش دانشجويان متغير است. آن هم به اين
علت که ما با يك جنبش همگن و متشكل وسازمان يافته همراه نيستيم، بلكه ساختار
اين جنبش به صورتي مسطح و شبكه اي است".
حالا
اين هزينه به او و خانواده وي نيز تحميل شده است؛ اما اين هزينه براي او و
اطرافيانش تا چه اندازه بالا برده شده است؟