سیاست اسرائیل، گروگان ژنرال ها
آمنون کاپلیوک، Amnon Kapelioukروزنامه
نگار و نویسنده اسرائیلی
ترجمه بهروز عارفی
شکست
جنگ دوم با لبنان (تابستان 2006) موجب کاهش چشم گیر وجهه ارتش اسرائیل گردید. این
وضعیت به آن چه پس از جنگ اکتبر 1973 پیش آمد، شباهت دارد. ارتش که در گذشته منبع
غرور ملی بود، و بخاطر شاهکارهایش علیه دشمنان عرب مورد تجلیل واقع می شد، اینک
هدف همه گونه انتقاد قرار گرفته است. شکست سربازانی که شکست ناپذیر تلقی می شدند،
در برابر چند هزار رزمنده غیرحرفه ای حزب الله در لبنان موجب شد که فرماندهی عالی
از چشم مردم بیافتد. گزارشی سری که در روزنامه معاریو در روز 12 اکتبر 2007 با
عنوان « بحران اعتماد» منتشر شد حاکی است: «مردم و سربازان دیگر هیچ اعتمادی به
ارتش اسرائیل ندارند». بنابر این گزارش تنها 25 درصد نیروهای ذخیره به ستاد مرکزی
ارتش اعتماد دارند.
ارتش
که اغلب وظیفه پلیس را در سرزمین های اشغال شده فلسطین ایفا می کند، برای جنگ
آماده نشده بود و فرمانده آن دان هالوتص
که خواب نخست وزیری را برایش دیده بودند، مورد سرزنش واقع شده و مجبور به استعفا
شد.
تردیدی
نیست که در کنار ژنرال ها و سرهنگ هائی
که مجبور شدند یک جنگ ناگهانی را
هدایت کنند که فقط بدنبال دو ساعت مشاوره تلفنی، تصمیم به آغازش گرفته بودند، دو
مسئول عالیمقام غیر نظامی قرار دارند.
آنان عبارتند از ایهود اولمرت نخست وزیر و وزیر دفاع وقت، امیر پرتز. اما
این دو تن در برابر کمیسیون بررسی موسوم به «وینوگراد» ادعا کردند که تصمیمات
اساسی جنگ را ژنرال ها گرفته بودند و ایشان فقط به تصدیق انتخاب ارتشی ها قناعت
کرده اند.
در طول
سی سال نخست موجودیت اسرائیل، هنگامی که قدرت در دست حزب کار قرار داشت، فرماندهی
عالی ارتش عمدتا از افراد این حزب انتخاب می شد. پس از پیروزی جناح راست ملی گرائی
که مناهیم بگین در سال 1977 متحدش کرده بود، ژنرال های نزدیک به این جنبش در مدارج
بالای حوزه ارتشی در کنار افسران وابسته به اردوگاه ملی-مذهبی قرار گرفتند، این دو
گرایش که از نظر ایدئولوژیکی بسیار به هم نزدیکند، برای گسترش مستعمره سازی در
سرزمین های اشغالی همکاری تنگاتنگی دارند.
رشد مذهبی ها در میان ارتش همچنان ادامه خواهد داشت. از این پس، چهل در صد
افسران جوان کیپا بر سر دارند. (1)
جناح
راست در میان ستاد ارتش و فرماندهان منطقه ای در کرانه باختری رود اردن و غزه
متحدینی دارند. آنان از آزادی عمل کامل در محل برخوردارند و در آن منطقه بمنزله قانون محسوب می شوند. بویژه در مستعمره
هائی که در سرزمین های اشغالی فلسطین ساخته شده اند. سال هاست که با یا بدون توافق
نخست وزیر، واحدهای ارتش همواره از نقطه نظرات اهالی این شهرک ها در برابر فلسطینی
های سلب حق شده حمایت می کنند.
بدین
صورت، ارتش زمین های اعراب را به بهانه «دلایل امنیتی» مصادره می کنند و گسترش
شهرک های استعماری موسوم به «وحشی» را امکان پذیر می سازند. منظور شهرک هائی است
که بدون «مجوز» ساخته شده اند. ولی باید یادآوری کرد که همه شهرک ها از دیدگاه
حقوق بین الملل غیر قانونی اند. تردیدی نیست که در هر ملاقات با مسئولان کشورهای
دیگر، هر وزیر اسرائیلی اعلام می کند که کشور متبوعش در آینده پاسگاه های بازرسی
را در کرانه باختری و ناحیه بیت المقدس بزرگ (2) کمتر و شل تر خواهد کرد. این
پاسگاه های بازرسی زندگی روزمره اهالی فلسطینی را غیرممکن ساخته و از رفتن آنان به
محل کار، رسیدن دانشجویان به دانشگاه ها و بیماران و زنان حامله به بیمارستان ها
جلوگیری می کند. اما، یکی از گزارش های سازمان ملل فاش می سازد که شمار پست های
بازرسی به 572 رسیده یعنی 52 درصد افزایش یافته است.درسال 2005، تعداد این پاسگاه
های بازرسی 376 بود. (3)
ارتش
همچنان به ساختن جاده های آپارتاید (به معنی دقیق کلمه) در همه جا ادامه می دهد.
این جاده ها به شهرک نشینان اسرائیلی اختصاص داشته و برای عبور و مرور فلسطینیان
ممنوع است. باید در مورد دیوار «جدائی» یادآوری کرد که ارتش نسبت به تصمیم دیوان
عالی اسرائیل هر چند که ناچیز است، بی اعتناست. در حالی که این دیوان پس از تبادل
نظرهای بسیار طولانی تصمیم به تغییر مسیر دیوار در جنوب کوه الخلیل (هبرون) گرفت،
ارتش بر روی مسیر اولیه که دیوان رد کرده
بود، دیوارکی اضافی ساخت. همان طوری که هاگانی آلون، مشاور وزیر دفاع برای امور
مربوط به زندگی روزمره فلسطینیان توضیح می دهد «ارتش اسرائیل در گسیختگی با سیاست
دولت رفتار کرده و چنان عمل می کند که گوئی ارتش اختصاصی ساکنان شهرک ها است.
همیشه این طور بوده است حتا زمانی که زنرال هالوتص رئیس ستاد مرکزی ارتش بود.» (4)
ژنرال
های ارتش چه شدیدا ملی گرا باشند یا نیمه لیبرال، همگی طرفدار افزایش بودجه خود
هستند. حتا ژنرال باراک وزیر دفاع کنونی که چند سال پیش معتقد بود که ارتش باید
«کوچک ولی هشیار» باشد، از این پس طرفدار افزودن دو تیپ توپخانه اضافی است. گرایش
طرح باراک، پاسخگوئی به وضعیتی است که موجب نگرانی ستاد مرکزی ارتش شده است. و آن
عبارتست از تعداد جوانان معاف از خدمت نظام وظیفه یعنی یک چهارم مشمولین که نصف
شان مذهبیون معتقدبوده ومدارس خاخامی را به خدمت در ارتش ترجیح می دهند . ایهود
باراک توضیح داد که بزودی ارتش اسرائیل، نه ارتش همه ملت بلکه نیمی از آن خواهد
بود... ایجاد تیپ های جدید نیروی زمینی همچنین تابع استدلال جدیدی است. بر طبق آن،
جنگ های آینده نه بر فنون و تکنولوژی بلکه بر حضور بر روی زمین متکی خواهند بود.
(نمونه عراق مثال بارزی است)
کمیسیون
بروده که نامش را از رئیس خود گرفته است، در ماه مه 2007 گزارشی منتشر کرد که در
آن حیف و میل های بیشمار بخش های مختلف دفاع ملی را به نقد کشیده است (5) . با
وجود این، کمیسیون در نتیجه گیری اش تقریبا تمام توصیه های ستاد مرکزی را که
خواهان افزایش هزینه ها معادل 13 میلیاردو یورو در ده سال آینده بود، پذیرفت. تازه
کمیسیون مبلغ 4/1 میلیارد هزینه جنگ دوم لبنان را نیز بر آن افزود. بالاخره،
یادآوری کنیم که افزایش کمک نظامی آمریکا که جورج دبلیو بوش در تابستان گذشته
اعلام کرد و میزان آن به 21 میلیارد یورو در ده سال آینده خواهد رسید، مستقیما به
بودجه دفاعی اضافه می شود.
صنایع
تسلیحاتی ارتش که مدیریت آن اغلب به عهده افسران پیشین گذاشته شده، مدت های مدیدی
بمثابه گروه فشاری عمل می کرد که استراتژی های ائتلاف متکی بر فروش اسلحه را به
سیاستمداران تحمیل کرده است. میتوان
مشتریان این اسلحه را از شیلی اگوستو پینوشه تا دیکتاتورهای بیرمانی یافت (به
مقاله رنو اگرتو در همین شماره مراجعه کنید) باوجود این، موج خصوصی سازی، این بخش
را تضعیف کرد. حوزه ای که مشکل ترین دوران تاریخ خود را می گذراند. البته باستثنای صنایع هوائی که هشتاد درصد
محصولات آن صادر می شود.
یکی از
روش های بسیار موثری که سلسله مراتب نظامی برای تحمیل نقطه نظرات خود به محافل
غیرنظامی قدرت بکار می برد، تکیه بر ارائه «اطلاعات سری» است. ارتشیان از همین امر
برای تحمیل تهاجم به لبنان در تابستان 2006 یا بمباران هدفی در سوریه در سپتامبر
2007، استفاده کردند. چهل سال پیش، در جریان بحران 1967، خطر کودتای نظامی ستاد
مرکزی از بیخ گوش اسرائیل گذشت. ستاد مشترک اولتیماتومی به لوی اشکول نخست وزیر
وقت داده بودند که جنگ «بازدارنده ای» علیه مصر جمال عبدالناصر براه اندازد. (6)
ایهود
باراک نمونه ای از ژنرال های بیشماری است که پس از بازنشستگی از ارتش به سیاست
گرویده اند. وی که به «پر نشان ترین سرباز تاریخ اسرائیل» شهرت دارد، در سپتامبر
1993 به عنوان رئیس ستاد مشترک با قراردادهای اولیه اسلو مخالفت کرد؛ پس از رسیدن
به وزارت کشور (سپتامبر 1995) بر ضد قرارداد های اسلو 2 رای داد. این قرار دادها،
عقب نشینی ارتش اسرائیل از شهرهای بزرگ فلسطین را پیش بینی کرده بود. او از صلح با
اعراب صحبت می کند و در همان حال آنان را تحقیر کرده و می گوید که فرهنگ اعراب بر
«دروغ» تکیه می کند. از نگاه باراک، اسرائیل بمنزله «ویلائی در یک جنگل» است. او
در شکست کنفرانس سران در کمپ دیوید (سال 2000) مسئولیتی تاریخی دارد. تا حدی که
صلح طلبان اسرائیل می خواستند به او لقب «جنایتکار صلح» بدهند. اکنون همه می دانند
که «پیشنهادات سخاوتمندانه» ادعائی او به یاسر عرفات (که وی نپذیرفت) چیزی نبود به
جر «فریب کاری» (7)
ایهود
باراک همچنین کسی است که با بازدید تحریک آمیز آریل شارون از صحن مساجد در بیت
المقدس در اواخر سپتامبر 2000 موافقت کرد. این بازدید منشاء آغاز انتفاضه دوم
گردید. و درباره مذاکرات جاری میان ایهود اولمرت و محمود عباس نیز باراک اعلام می
کند که آنها «بی فایده» بوده و هیچ بختی برای حصول به راه حلی با فلسطینی ها وجود
ندارد و نمیتوان میان حماس و الفتح هیچ تفاوتی قائل شد.» (8)
همه
ژنرال ها «موذی» نبوده و همه سیاستمداران نیز «رئوف» نیستند. برای مثال، دریادار
آمی آیالون که به کبوتر صلح طلب مشهور
است، همراه با سری نصیبه رئیس دانشگاه فلسطینی القدس، جنبش طرفدار صلحی بنام
«سرشماری ملی» پایه گذاشته که اسرائیلی ها و فلسطینیان را به همزیستی در دو دولت
در طول مرزهای 1967 دعوت می کند. امسال، آیالون نامزد رهبری حزب کارگر بود ولی با
فاصله کمی از ایهود باراک شکست خورد. این اختلاف رای، متعلق به رای فعالان عرب حزب بود! باید به این حقیقت اشاره کرد که
فعالان حزب از وعده های ژنرال فواد بن الیزر یهودی عراقی تبار که عربی نیز حرف می
زند، اشباع شده بودند. ژنرال بن الیزر از طرف باراک مامور شده بود که رای موافق
دهات را کسب کند. ایهود باراک پس از این که در ظرف چند سال میلیونر گشت، رای تعداد زیادی از اعراب را «خرید». (9)
گاهی،
نظامیان زحمت دفاع از مواضع افراطی را به غیرنظامیان واگذار می کنند. برای نمونه،
آویدور لیبرمان رئیس حزب روسی زبان
«اسرائیل بیتنو»( اسرائیل خانه ماست) وزیر امور استراتژیکی که با تهدید مصر
به بمباران سد اسوان، شهرت یافت،(10)
اخیرا اعلام کرد:
در
جریان درگیری های آینده با حزب الله، باید سوریه را ویران کرده، پالایشگاه هایش را
بمباران و زیرساخت آن، فرودگاه ها، کاخ ریاست جمهوری و وزارت خانه ها را نابود
ساخت. باید اراده این کشور را برای جنگ از میان برد، همان گونه ای که آمریکا با
آلمان رفتار کرد.» (11)
گاهی
میهن پرستان صاحب یراق علاقمندند که در پشت میهن پرستان بی یراق پنهان شوند.
--------
عنوان
اصلی مقاله:
Une Politique israélienne otage des généraux
پاورقی
ها:
1 –
روزنامه معاریو، تل آویو، 26 اوت 2007.
2
- به مقاله« چگونه اسرائیل، بیت المقدس
را مصادره می کند، نوشته دومینیک ویدال و فیلیپ رکاسویچ، لوموند دیپلماتیک،
فوریه 2007 مراجعه کنید.
3 –
روزنامه هآرتص، تل آویو، 21 سپتامبر 2007.
4 –
روزنامه هآرتص، 21 مه 2007.
5 – به
ضمیمه اقتصادی روزنامه یدیعوت آهارنوت، تل آویو] اول ژوئن 2007 مراجعه کنید.
6
- به مقالات مربوط به جنگ ژوئن 1967،
لوموند دیپلماتیک ژوئن 2007 مراجعه کنید.
7
- به مقاله « l’indépendance palestinienne au forceps » نوشته آلن گرش، لوموند دیپلماتیک ،
سپتامبر 2000 و مقاله «چهره واقعی ایهود باراک»، لوموند دیپلماتیک، ژوئیه 2003،
نوشته آلن گرش مراجعه کنید.
8 –
روزنامه یدیعوت آهارنوت، 10 اوت 2007 .
9 –
روزنامه هآرتص، 5 مه 2007.
10 –
به زبان فرانسه در سایت لوموند
دیپلماتیک:
www.monde-diplomatique.fr/carnet/2006-10-25Liberman
11–
روزنامه یدیعوت آهارنوت، 17 اوت 2007.
* برای
مطالعه مقالات فارسی لوموند دیپلماتیک به سایت http://ir.mondediplo.com مراجعه کنید.
-------
لوموند
دیپلماتیک، Le Monde diplomatiqueنوامبر 2007.