پرويز قليچ خانى در سيدنى استراليا
بهروز جليليان
behrouzan@gmail.com
پرويز قليچ خانى، يکى از بهترين فوتباليست هاى تاريخ اين ورزش
در ايران، در اول دسامبر، ۲۰۰۷ در سيدنى استراليا، به سخنرانى و گفتگو با ايرانيان
مى پردازد. اين برنامه توسط جمعى از دوستاران مجله آرش در سيدنى- استراليا برگذار
مى شود. متاسفانه تعداد ورزشکارانى همچون وى که به مسائل و اتفاقات پيرامون خود و
جامعه اطراف خود توجه دارند، چندان زياد نيست. پرويز قليچ خانى، بيش از اين يک
فعال سياسى و مدافع حقوق انسان هاست. در تمامى شماره هاى مجله آرش، وى به
رويدادهاى روز ايران پرداخته و همواره مدافع حقوق زندانيان سياسى، نويسندگان و
آزاديخواهان کشورمان بوده است. حضور وى، بهانه نگارنده براى نوشتن درباره وى است.
پرويز قليچ خانى در 13 آذر 1324 در محله ی صابون پزخانه - پشت میدان انبار گندم- نزديک ميدان شوش تهران
در خانواده اى زحمتکش و فقير متولد شد. وى در ابتدا به واليبال علاقه مند بود و به
اين بازى مى پرداخت. با دوستانش بصورت پيگير در محله اش در شهباز جنوبى واليبال
بازى مى کرد. روزى که بازى فوتبال دوستانش را تماشا مى کرد، به اين بازى علاقه مند
شد و ديگر هيچگاه آن را ترک نکرد. وى در ابتدا در دبيرستان اديب و در کلاس هفتم به
همراه تيم فوتبال اين دبيرستان، قهرمان دبيرستان هاى تهران و کشور شد. پس از آن به
دبيرستان حکيم رفت و سه سال متوالى نيز به همراه تيم فوتبال اين دبيرستان قهرمان
شد.
باشگاه کيان تهران
سه تيم فوتبال داشت، که تيم ببر در دسته سوم و تيم البرز در دسته دوم بازى مى
کردند. تيم اصلى باشگاه، "کيان" در دسته اول فوتبال تهران حضور داشت. پرويز در ابتدا با تيم البرز
فوتبال نيمه حرفه اى خود را با مربى گرى على الهى آغاز کرد. بخاطر مهارت و جنگندگى
در فوتبال، منصور اميرعاصفى که از بازيگران و مربيان معروف ايران بود، وى را به
تيم اصلى کيان منتقل کرد. منصور امير عاصفى در آن زمان دفاع راست تيم ملى بود. پسر
تكنيكى و البته جسور تيم البرز بلافاصله به پيراهن راه راه معروف كيان رسيد.
اميرعاصفى همانطور که يکبار قليچ خانى از وى نام برده، نه تنها مربى که معلم و
مرشد وى در فوتبال و زندگى بوده است. كيان را يكى از متقدمين روزنامه نگارى ورزشى
در ايران، صدرى مير عمادى پايه گذارى كرده بود.
قليچ خانى در سن 17 سالگى به کيان پيوست و اولين بازى وى براى
کيان در مقابل تيم پرقدرت شاهين بود که باعث درخشش قليچ خانى در ورزشگاه امجديه
شد. دو سال بعد وى به تيم ملى دعوت شد. در ابتدا به عنوان بازيکن ذخيره در مقابل
تيم هندوستان بر روى نيمکت تيم ملى نشست. زمانى که شش نفر از اعضاى تيم ملى از
شرکت در بازى هاى المپيک توکيو محروم شدند، وى به همراه تيم براى شرکت در المپيک
1964 توکيو به آن کشور رفت. پرويز قليچ خانى با وجود افراد با سابقه و مسن تر از
وى در تيم ملى در هر سه بازى تيم ملى بازى کرد. اگر چه تيم ملى به موفقيتى در اين
بازى ها دست نيافت، اما نام وى با لقب " کيانى شجاع" ورد زبان فوتبال
دوستان قرار گرفت. اولين بازى ملى وى در اين مسابقات و در برابر تيم ملى آلمان
شرقى بود.
در سال 1344 که تورنمنت جديدى در رابطه با يک قرارداد عمران
منطقه اى بين، ايران، ترکيه، عراق و پاکستان بوجود آمد، در اولين دوره اين رقابت
ها حسين فکرى، مربى تيم ملى، قليچ خانى را مامور کنترل گوش چپ ترکيه به نام " اور" کرده بود
که گل زن بسيار ماهرى بود. در اين بازى او بخاطر کنترل قليچ خانى نتوانست هيچ کارى
انجام دهد. بازى بسيار خوب قليچ خانى موجب جلب توجه باشگاه گالاتاسراى براى به
خدمت گرفتن وى شد و آنها دلالى را براى بستن قرارداد با وى به تهران فرستادند.
پرويز قليچ خانى به اين پيشنهاد جواب رد داد. قليچ خانى بسيار تمايل داشت که شانس
خود را در عرصه فوتبال حرفه اى تجربه کند و براى همين منظور با مسئولين تربيت بدنى
به مشورت پرداخت. روز بعد در مطبوعات به نقل از وى و در واقع با دستور رييس تربيت
بدنى جوابى خطاب به فرستاده گالاتاسراى که در مطبوعات منتشر شد، که: " من
هنوز بسيار جوانم و حتى براى کارهايم هنوز بايستى از پدر و مادرم اجازه بگيرم. به
نظرم بازى فوتبال حرفه اى خارج از کشورم هنوز براى من بسيار زود است". در
واقع فدراسيون فوتبال با ترفند و خراب کارى در راه پيشرفت قليچ خانى موجب عدم
پيوستن وى به گالاتاسراى شد. وى در اين باره گفته است:
"پس از مدتى وقتى از سوى يکى از
دلالان فوتبال ترکيه از من و يکي از دوستانم [ جلال طالبى] دعوت شد با گرفتن مبلغ
کلانى به ترکيه بروم اين مسئله را با قره گوزلو دبير وقت تربيت بدنى درميان
گذاشتيم. اما فرداى آن روز يک آگهى، بدون اطلاع ما در روزنامه ها چاپ شد که بخاطر
علائق به شاه دوستى و ميهن پرستى حاضر به رفتن به ترکيه نيستيم."
به همين دليل نيز،
زمانى که تيم باشگاه نورنبرگ آلمان براى يک بازى دوستانه در مقابل تيم منتخب تهران
قرار گرفتند، بخاط بازى بسيار چشم گير پرويز قليچ خانى، آنها نيز به وى پيشنهاد
پيوستن به تيم شان را دادند. که مجددا با جواب رد قليچ خانى روبرو شد. سال بعد که
براى همان بازى هاى منطقه اى تيم ملى به ترکيه رفته بود، از سوى باشگاه باير مونيخ
براى پيوستن به آن باشگاه، پيشنهادى شد. متاسفانه به علت عدم داشتن پاسپورت معمولى
وى قادر به ماندن در آلمان نشد. در آن زمان بخاطر کاستن از هزينه ها، به بازيکنان،
پاسپورت آبى ديپلماتيک مى دادند که داراى مهلت اعتبارى محدودى بود، با داشتن اين
پاسپورت کسى حتى نمى توانست پناهنده شود. اين مسئله که براى پرويز قليچ خانى و
جلال طالبى رخ داد، بعدها باعث تلخکامى هاى بسيارى براى اين دو بازيکن شد. تربيت
بدنى، به اين دو قول داده بود که ضررهاى مالى از نپيوستن اين دو بازيکن به باشگاه
هاى خارج را تامين کند که عملا اين کار را نکرد، حتى پس از فينال جام ملت هاى آسيا
که ايران براى اولين بار اول شد و تيمسار خسروانى با زد و بند به مقامى تربيت بدنى
رسيد. تنها راه دست يابى قليچ خانى به جبران ضررهاى مالى را پيوستن وى به تيم تاج
که متعلق به خودش بود، قرار داد که اين اولين تغيير باشگاهى پرويز قليچ خانى شد.
مهمترين بازى و گل سرنوشت ساز قليچ خانى در فينال جام ملت هاى
آسيا در سال 1347 و در مقابل اسراييل قهرمان دوره قبل روى داد. اسراييل در ابتدا
در نيمه اول گل زد. در نيمه دوم، در ابتدا ايران با گل حسين کلانى موفق به تساوى
نتيجه با اسراييل شد. گل دوم ايران با شوت بسيار پرقدرت و سرکش قليچ خانى، از
ميانه زمين با پشت سرگذاشتن چند بازيکن حريف، هيچ شانسى به دروازه بان اسراييل
براى مهار آن نداد. در اين بازى ايران براى اولين بار قهرمان آسيا شد. اين واقعه،
موجب شادى بسيارى در ايران و همچنين موجى از روحيات ضد اسراييلى در ميان توده مردم
گشت. پس از پيروزى مردم به خيابان هاى اطراف ورزشگاه امجديه آمدند و تا نيمه هاى
شب به جشن و پايکوبى پرداختند. از مهمترين وقايع سياسى در اين بازى، حضور هواداران
و اعضاى هسته هاى مطالعاتى مصطفى شعاعيان بود، که در نقاط مختلف استاديوم امجديه
به شعارهاى ضد اسراييلى و طرفدارى از فلسطين دست مى زدند. در اين ميان عده اى از
گروه اسلامى موئلفه نيز به دفتر هواپيمايى ال عال متعلق به اسراييل در خيابان ويلا
حمله بردند و آن را به آتش کشيدند. از مهمترين افراد اين واقعه مى توان از اسدالله
لاجوردى نام برد که سال ها بعد در رژيم جمهورى اسلامى با عنوان دادستان دادگاه
انقلاب اسلامى بسيارى از ياران و همراهان فکرى پرويز قليچ خانى را به جوخه هاى
اعدام سپرد.
اولين توجه ساواک به قليچ خانى کمى بعد از اين بازى ها بود که
موجب تقابل وى با فدراسيون فوتبال هم شد، همانطور که خود نوشته است:
"وقتى تيم ايران اول شد. اعضاى
تيم به اصطلاح شرفياب گرديدند و در اين شرف به باد دهى، کليه سرپرستان و مربيان و
اعضاى تيم تا کمر خم شده و بر دستان شاه بوسه زدند ولى من [ و يک نفر ديگر هم] از
انجام اين کار خوددارى کردم و به همين دليل از سوى تيمسار خسروانى و هاشمى نژاد
مورد بازخواست قرار گرفتم."
پس از پنج سال بازى در باشگاه کيان و بلافاصله بعد از جام ملت
هاى آسيا که ايران مقام اول را بدست آورد، قليچ خانى به تيم تاج و يا استقلال فعلى
پيوست. اين اولين تغيير باشگاه در دوران فعاليت حرفه اى پرويز قليچ خانى بود. اما بخاطر مخالفت اش با سياست ها و روش هاى تیمسار
خسروانی رئیس باشگاه، بعد ها از تاج به باشگاه پاس و سپس به باشگاه عقاب و پس از
انحلال عقاب به دارایی و سرانجام به مدت شش ماه به پرسپوليس پيوست .
در زمان عضويت در باشگاه تاج، تيم ارتش قليچ خانى را براى
مسابقات جهانى ارتش به آتن برد. در اين مسابقات تيم ارتش ايران با درخشش بسيار
قليچ خانى به مقام سوم رسيد و موجب پيشنهاد قراردادى از سوى باشگاه اليمپياکوس به
وى گرديد که مجددا با عدم همراهى تيمسار خسروانى و همچنين عدم در اختيار داشتن
گذرنامه، اين پيوستن به نتيجه نرسيد.
کمى پس از شروع فصل فوتبال در همان سال، پرويز قليچ خانى بشدت
مجروح شد و عمل جراحى روى پاى او صورت گرفت و به مدت چند ماه از حضور در بازى هاى
فوتبال محروم گشت. اين جراحت موجب شد که وى نتواند به همراه تيم تاج در جام باشگاه
هاى آسيا شرکت کند و همچنين ازدريافت جايزه بهترين بازيکن سال فوتبال محروم شد. در
سال 1350 وى به همراه تاج در جام باشگاه هاى آسيا به مقام سوم رسيد و سال بعد در
مسابقات جام ملت هاى آسيا که در بانکوک انجام مى شد به همراه تيم ملى ايران به
مقام قهرمانى دست يافت.
پس از جدايى از تاج پرويز به باشگاه عقاب پيوست که به تازگى
تشکيل شده بود و مدت دو سال در باشگاه هاى ايران حضور داشت. باشگاه عقاب که متعلق
به نيروى هوايى بود را مروتى سرپرستى مى کرد، وى دوست نزديک حسين فکرى بود. حسين
فکرى که گرايشاتى به حزب توده داشت، مربى محبوب قليچ خانى بود و به همين دليل، وى
پس از تاج به آن تيم پيوست. مصطفى عرب که درجه دار نيروى هوايى بود، کاپيتان تيم
شد. پس از مدتى در تيم عقاب دو دستگى بوجود آمد و بخاطر مخالفت عرب و وفاخواه و
چند نفر ديگر با حسين فکرى، اين تيم عملا داراى دو تيم به رهبرى، قليچ خانى و عرب
شده بود. ايرج دانايى فرد يکى از بازيکنان اين تيم و تيم ملى ايران در آن زمان در
مصاحبه اى مى گويد:
"يادم مى آید براى تيم عقاب بازى
مى كردم و آن روز ها در تيم دو دستگى بوجود آمده بود. قليچ خانى تيم خودش را درست
كرده بود و مصطفى عرب هم مال خودش را. ما دو تيم داشتيم! چند بازى مانده بود به
پايان ليگ و ما با ملوان يازى داشتيم. شب قبل از مسابقه ما را منزل عرب شام دعوت
كردند. قرار بر اين شد كه فرداى آن روز تيم عرب به ميدان برود. درست قبل از مسابقه
خبر آوردند كه تيم قليچ خانی به زمين مي رود. قليچ خانى فقط براى اينكه عرب كاپيتان
نشود آمد و گفت دانايی فرد را مي كنيم كاپيتان و ميرويم به زمين! من مانده بودم چه
كار كنم. به پدرم گفتم و ايشان گفت با هر تيمى كه به زمين رفت بازى كن. آمدم بازى
كنم كه عرب پرسيد كجا؟ گفتم قرار بر اين شده كه تيم قليچ خانی بازى كند. نشان به
آن نشانى كه من بازى كردم و روز بعد از طرف نيروى هوايى من را فرستادند، جزيره
كيش!!"
يکى از مهمترين اتفاقات در زندگى وى، دستگيريش در بهمن ماه
1350 توسط ساواک بود. پرويز قليچ خانى به دليل گرايشات ضد رژيمى و همچنين مطالعه
چندين کتاب ممنوعه سياسى که عمدتا از منابع مارکسيستى، چينى بودند، مورد بازجويى
شديد قرار گرفت. خبر دستگيرى وى و مهدى لواسانى بخاطر فعاليت هاى سیاسی در 21 بهمن
1350 منتشر شد. در حالى که پرويز قليچ خانى يک ماه پيشتر در محل خانه اش و در جلو
چشم خانواده اش دستگير شده بود. پس از مدتى تنها پرويز قليچ خانى را در يک مصاحبه ی
تلویزیونی با حضور سردبیرانِ چند نشریه
ورزشی وادار کردند تا اعلام پشیمانی کند تا چند روز بعد از آن آزاد شود. دستگاه
تبليغاتى رژيم شاه با مهدى لواسانى در محل خانه اش و در کنار خانواده اش مصاحبه
نمودند. در آن زمان پرويز قليچ خانى متاهل و داراى يک دختر دو ساله بود. همانطور
که وى در سال 1356 و در طى يک اطلاعيه اعلام کرد، يکى از دلاليل گرايش سياسى وى،
رستاخيز سياهکل توسط فداييان خلق بود، همچنان که در اين همين سال رژيم با دستگيرى
تعداد بسيارى از اعضاى سازمان مجاهدين خلق به جنگ اين دو سازمان چريکى رفته بود.
پرويز قليچ خانى و مهدى لواسانى از دانشجويان تربيت بدنى در
دانشسراى عالى بودند. با فشار بسيار ساواک بر آنها و خانواده ها يشان، پرويز ثابتى
مامور امنيتى رژيم و از مديران بالاى ساواک هر دو را جداگانه به مصاحبه تلويزيونى
آورد که در برابر مردم از فعاليت هاى ضد رژيم خود معذرت بخواهند. اين عمل غير
انسانى رژيم پهلوى که بارها و بارها در رژيم جمهورى اسلامى نيز در مورد دگرانديشان
و فعالان سياسى صورت گرفت، صرفا در جهت خرد کردن اين افراد بود. پس از اين مصاحبه
ها هر دو بخشيده شدند و به آنها اجازه داده شد که مجددا به فوتبال بپردازند.
اساس اين دستگيرى، يکى از اشتباهات بزرگ ساواک و دستگاه
امنيتى رژيم بود. در آن دوران تعداد ديگرى از ورزشکاران که در شهربانى و ارتش
استخدام شده بودند نيز دستگير شدند. پرويز قليچ خانى که با اين عده بخاطر فوتبال و
تحصيل در دانشسراى عالى ورزش، ارتباط داشت، اين توهم را در ساواک ايجاد کرده بود،
که شبکه وسيعى از آنها در نيروهاى دفاعى و پليسى فعاليت مى کنند، در حالى که
فعاليت پرويز قليچ خانى در اين مورد از مطالعه گروهى چند کتاب فراتر نمى رفت. روابط
محفلى اين افراد، تقريبا بدون هيچ گونه رعايت مسائل امنيتى همراه بود. پس از
دستگيرى اين تعداد از ورزشکاران، نبود آنها موجب حرف و حديث هاى متعددى شد و بويژه
عدم حضور اين دو فوتباليست در بازى هاى تيم هايشان، جامعه ورزشى و هواداران تيم ها
را با شايعه سازى هاى گسترده اى همراه کرد، که به هيچ وجهه مورد رضايت مسئولين
امنيتى رژيم نبود. پس از اين که رژيم پى برد که به کاهدان زده و اين افراد صرفا به
مطالعه چند کتاب دست زده اند، با دردسر، به سرهم کردن اين ماجرا و باز کردن اين
گره کور و توجيهش در جامعه برآمد.
کمى بعد از اين مصاحبه وى براى شرکت در تيم ملى اعزامى
به مسابقات 1972 المپيک مونيخ فراخوانده
شد و براى اولين بار بازوبند کاپيتانى تيم ملى ايران را بست و پس از کناره گيرى
کاپيتان سابق ايران مصطفى عرب وى در اولين بازى جهانى اش به عنوان کاپيتان، تيم
ايران را رهبرى کرد. تيم ملى ايران در بازى اول ايران پنج بر صفر از مجارستان و در
بازى دوم چهار بر صفر از دانمارک شکست خورد. در بازى سوم ايران شگفتى آفريد و با
گل مجيد حلوايى برزيل را يک بر صفر شکست داد. کمى بعد، تيم ملى، در جامى که به
مناسبت روز استقلال برزيل به آن کشور رفتند. قليچ خانى در برابر ايرلند و اکوادور
هم گل زد.
يکى از مهمترين و زيباترين گل هاى قليچ خانى دربرابر استراليا
و در دور برگشت مسابقات انتخابى جام جهانى 1974 در سال 1352، به ثمر رسيد. در
مسابقه اول تيم ايران که با از دست دادن على پروين و يک دفاع در بازى دوستانه با
نيوزيلند ضعيف تر شده بود، با ترکيب و ارنج نادرست مربى تيم، آقاى محمد بياتى و
گنجاندن پرويز قليچ خانى در هافبک، بجاى خط حمله، در سيدنى با سه گل مغلوب
استراليا شدند. با وجودى که مطبوعات استراليا با عکس بزرگى از وى با عنوان "
پرويز بزرگ" ياد کرده بودند، اما شکست سه بر صفر تيم، اميد ايران به دستيابى
به بازى هاى جهانى را بسيار کم رنگ کرده بود. پس از بازى، تيم استراليا نيز در
همان هواپيما، به همراه تيم ملى به ايران پرواز کردند. در بازى برگشت، مربى،
تغييرات عمده اى در ترکيب تيم زد. از منصور رشيدى بجاى ناصر حجازى استفاده کرد،
پروين به ترکيب تيم بازگشت و قليچ خانى در خط حمله بازى کرد. يک هفته بعد از بازى
در سيدنى، در ورزشگاه آريامهر و يا آزادى کنونى و در مقابل يکصد و بيست هزار
تماشاگر در کمتر از سى دقيقه، پرويز قليچخانى دو گل زد، گل اول از نقطه پنالتى و
گل دوم آن از فاصله سى مترى، همچون صفير گلوله اى از ميان دستان دروازه بان
استراليا به تور نشست. اين گل از فاصله 35 مترى و حالى که توپ نزديک به سطح زمين
حرکت مى کرد به ثمر رسيد که در آن سال ها کمتر ديده مى شد. متاسفانه در اين مسابقه
که مهمترين شانس ايران براى رسيدن به جام جهانى و از آرزو هاى کاپيتان تيم ملى
بود، بخاطر اختلاف گل زده، با حذف تيم ايران همراه شد.
سال بعد در تابستان 1353و در بازى هاى آسيايى تهران، قليچ
خانى به عنوان کاپيتان تيم ايران برنده مسابقات فوتبال اين بازى ها شد. در تابستان
سال 1355پرويز قليچ خانى براى سومين بار پياپى و به عنوان کاپيتان تيم ملى برنده
جام ملت هاى آسيا در تهران شد و اين مسابقه فينال در واقع آخرين بازى پرافتخار وى
براى کشورش بود. در مسابقه نهايى ايران يک بر صفر از کويت پيش افتاد و پرويز قليچ
خانى براى آخرين بار جام ملت هاى آسيا را در ورزشگاه آريامهر براى ايران به بالاى
سر برد. متاسفانه از آن تاريخ به بعد تيم ملى ايران هيچ گاه موفق به دريافت عنوان
قهرمانى در اين مسابقات نشده است. در سال 1356، تيم ملى فوتبال با کاپيتانى پرويز
قليچ خانى به المپيک مونترال رفت و اين آخرين مسابقات جهانى بود که قليچ خانى در
آن شرکت کرد و متاسفانه آخرين حضور تيم ملى فوتبال ايران در بازى هاى المپيک تا به
حال بوده است.
در سال 1356، که قليچ خانى براى شش ماه به تيم پرسپوليس
پيوست، سرانجام به کمک مسئولين اين باشگاه موفق به گرفتن گذرنامه شد و به همراه
خانواده جوانش به آمريکا رفت و کمى بعد به تيم فوتبال ارثکويک، سن خوزه پيوست. پرويز
قليچ خانى نزديک به دوازده سال براى تيم ملى فوتبال ايران بازى کرد. اولين مسابقه
وى در المپيک توکيو و در سن بيست سالگى و آخرين آن در سال 1356 و در يک بازى
دوستانه مقابل مجارستان و در سن 32 سالگى انجام گرفت. اين مسابقه که از بازى هاى
تدارکاتى براى شرکت در جام جهانى آرژانتين صورت مى گرفت را ايران دو بر صفر در
تهران واگذار کرد و متاسفانه با عدم حضور وى در جام جهانى همراه شد. در اين مورد
امير حاج رضايى از بازيکنان تيم ملي فوتبال در سال هاى بعد در مصاحبه اى گفته است:
"هيچ ايرانى در اينكه پرويز
بهترين بوده شكى ندارد. پرويز را آن موقع پرويز كبير صدا مى زدند و فاصله اش با
ديگر بازيكنان ايران كيلومترى بود. هيچ بازيكنى در تاريخ فوتبال كشور نمى توان
سراغ گرفت كه مثل او در همه پست ها به غير از دروازه بان بازى كند و كيفيتى در سطح
جهانى جلوه دهد. بيشتر از 70/1 متر نبود ولى به راحتى روى سر بازيكنان بلندقامت
ضربه سر مى زد. هرگز فراموش نمى كنم كه يك روز با تيم ملى تركيه در آنكارا بازى
كرد و روزنامه مليت عكس او را هنگامى كه بالاى سر بازيكن مشهور ترك - متين - به
هوا برخاسته بود و داشت توپ را با سر مى زد چاپ كرد و نوشت: «اين است فوتبال».
تاجى ها بعد از مدتى با ۷۰ هزار تومان پرويز را خريدند كه آن زمان اين مبلغ همه را
شگفت زده كرد. متاسفانه با وجود اينكه فوتبال ايران در سه دوره المپيك از توانايى
هاى او بهره برد ولى نتوانست در جام جهانى ۱۹۷۸ استفاده اى از پرويز بكند. ظاهراً
دليل اصلى آن هم مشكلات سياسى او با رژيم پهلوى بود. او سرانجام به آمريكا رفت و
از فوتبال ما دور شد."
در تمام مدتى كه
پرويز قليچ خانى نبود و تيم ملى زير نظر حشمت مهاجرانى تمرين مى كرد، مطبوعات از
اينكه فشار بياورند و پاى قليچ را به تيم باز كنند، غافل نمى شدند. در اغلب شماره
هاى كيهان ورزشى و دنياى ورزش پيشنهادى مبنى بر دعوت دوباره از او مطرح مى شد. حتى
كار به جايى رسيد كه گفتند پرويز را از آمريكا يكسره به آرژانتين بفرستيم تا به
اردوى تيم ملى ملحق شود. اين مسئله اما هرگز حل و فصل نشد. حسن روشن، بازيکن خط
حمله تيم در جام جهاني آرژانتين درباره اين موضوع مى گويد:
"
سر اينكه آقاى قليچ خانى بهترين بودند بحثى ندارم. اما يك روز كه ماجراها به اينجا
كشيد كه ايشان حتماً بايد به تيم ملى اضافه شوند، من به همراه على پروين و يكى دو
نفر از بچه ها پيش حشمت رفتيم و گفتيم حتى اگر آقا پرويز بهترين بازيكن جهان هم
باشد اين بازيكنان بوده اند كه زحمت كشيده اند و تيم را بالا برده اند و اصلاً
مورد قبول ما نيست كه حق و حقوقى از ما بازيكنان ضايع شود. وقتى كه اين مسائل را گفتيم
خود به خود قيد اين ماجرا زده شد."
بى شك بيش هر چيز ديگر درهفته هاى پيش از سفر تيم ملى به جام
جهانى آرژانتين، حذف ناگهانى بهترين فوتباليست آن سالهاى فوتبال ايران به تيم ملى
لطمه زد. كنار ماندن پرويز قليچ خانى كه حرف و حديثهاى فراوانى را به راه انداخت،
شايعاتى درباره فشارهاى دولت براى خط زدن نام پرويزقليچ خانى بوجود آورد، در اين
مورد حشمت مهاجرانى مربى تيم ملى در آن زمان مى گويد:
"من بهتر از هر كسى مى دانستم
كه او استانداردترين بازيكن فوتبال ايران است و حساب ويژه اى برايش باز كرده
بودم. حرف من اين بود كه فقط در يك بازى تداركاتى ميزان آمادگى اش را بسنجم تا از
او استفاده كنم ولى در اين امر فدراسيون با قليچ خانى به توافق نمى رسيد و ما هم
سرانجام منصرف شديم. من به پرويز گفتم بايد در تمرينات تيم حاضر شود اما او بهانه
آورد كه به دليل بازى در ليگ آمريكا (در تيم ارثکويک، سن خوزه) نمى تواند به
تهران بيايد. قرار شد به اردوى تيم در آمريكا ملحق شود يا در تورنمنت رئال مادريد
همراه تيم باشد كه هر دو بار از اين كار سرباز زد. من هم تنها به اين دليل كه
عدالت اجرا شود نامش را خط زدم. تصميمى كه البته عواقب تلخى را براى تيم به همراه
داشت."
اصغر شرفى کمک مربى تيم ملى نيز در اضافه مى گويد: "يك
آدم معمولى نبود كه مسائلش هم معمولى باشد. اگر فقط به فوتبال توجه مى كرد، همتايى
نداشت و كمك بزرگى براى ما در آ رژانتين مى شد. متاسفانه از نظرعقيدتى مورد تائيد
آن فدراسيون نبود." وى مدتى بخاطر زخمى شدن از فوتبال دور افتاد اما مهمترين
واقعه غير ورزشى در زندگى وى، فعاليت هاى سياسى وى عليه رژيم شاه بود که موجب
برخورد شديد ساواک و فدراسيون فوتبال در رژيم پهلوى با وى شد. وى در مجموع 64 بازى
ملى انجام داده و 12 گل براى تيم ملى ايران به ثمر رسانده است.
پرويز قليچ خانى تصميم گرفته بود، در اعتراض به سرکوب آزادى
در ايران، ديگر هيچگاه در تيم ملى ايران بازى نکند. در سال 1356، زمانی که در تیم ارثکويک
سن خوزه کالیفرنیا بازی می کرد و قرار بود که به عنوان کاپیتان تیم ملی ایران در
جام جهانی آرژانتین، شرکت کند، تصميم داشت که در اولين بازى تيم ملى با آتش زدن
پيراهن تيم در زمين بازى به افشاگرى سياسى از رژيم شاه و اختناق و شکنجه در زندان
ها بپردازد. در مشورتى که با وکلاى حقوق بشرى که توسط کنفدراسيون دانشجويان ايرانى
در خارج کشور تدارک شده بود، وکلا به وى هشدار دادند که بخاطر حکومت نظامى و
ديکتاتورى در آرژانتين، آنها نمى توانند هيچ ضمانتى از سلامتى وى و يا عدم تحويلش
توسط دولت نظامى آرژانتين به رژيم ايران بدهند. با توجه به اين مسئله وى سرانجام
تصميم گرفت که در یک مصاحبه ی تلویزیونی که از شبکه های تلويزيونى آمریکا نيز پخش
شد، اعلام کند که به عنوان اعتراض به شکنجه و اختناق در ایران، حاضر به شرکت در این
مسابقات نیست. او طی انتشار جزوه ای که در اواخر سال 1356 در امریکا منتشر کرد،
علت دستگیری و چگونگی فشار برای مصاحبه تلویزیونی در سال 1350 را به طور کامل شرح
داده است.
پرويز قليچ خانى در اواخر سال 1357 و چند ما به پيروزى انقلاب
به ايران بازگشت. از همان اوان با سازمان فداييان خلق همراه شد. در دوران دو دستگى
اين سازمان به فداييان اکثريت پيوست و به همراه اعضاى ديگر در 16 اذر 1360، به
همراه گروهى موسوم به همين تاريخ از فداييان اکثريت فاصله گرفت و مخفى شد. تا
فاصله خروج از کشور دو شماره از نشريه ورزشى و فرهنگى، به نام "
بيداران" را با همکارى محمد مختارى و مسعود نقره کار منتشر نمود. در اواخر
سال 1362 و به همراه دستگيرى و کشته شدن تعدادى از رهبران گروه موسوم به فداييان
16 آذر، از جمله شهدا هبت معينى چاغروند و بهروز سليمانى، رژيم به خانه خانوادگى
وى حمله برد و اين بار و برخلاف رژيم شاه، خوشبختانه موفق به دستگيرى وى نشد. در
اوايل سال 1363 به خارج از کشور گريخت، در ابتدا مدتى در ترکيه بسر برد و در کمک
به فرارى دادن مبارزين سياسى فعاليت داشت و سرانجام به فرانسه رفت و از آن زمان در
اين کشور به عنوان پناهنده سياسى زندگى مى کند.
پرويز قليچ خانى در سال 1991، با همکارى تعدادى از نويسندگان
تبعيدى در پاريس مجله سياسى و فرهنگى آرش را منتشر کرد، که يکى از پايدارترين مجله
هاى روشنگرى عليه جمهورى اسلامى ايران است. به اعتقاد نگارنده، پرويز قليچ خانى يک
قهرمان ورزشى است، که تمام ارزش هاى انسانى چنين قهرمانانى را داراست و فعاليت
سياسى و انتشار پايدار فصلنامه آرش، ادامه همان قهرمانى است. انتشار صدمين شماره
اين مجله همراه با سفر پرويز قليچ خانى به سيدنى در استراليا خواهد بود.
بهروز جليليان
20 نوامبر 2007