کجا ترنم نوا ؟
برای سهیل و با
آرزوی ماند گاری اش
شتا بگون نمی رود، به راه خود جهان ما
که نیست جرعه باده ای، کنون به جام جان ما
نماندآذری به جا،شرار اخگری خوشا
هزارگل شد ونما ند شهد در دهان ما
کجا ترنم نوا، سخن کجا، نواکجا؟
کجا خروش رودها، به دشت بی کران ما؟
چکاوک ازنوافًتاده، بوف وای می زند
کجاست می، کجاست نی، به خوان خون فشان ما؟
کمین گران به راه ها، کمان گران به چاه ها
نه گرمی و نه شعله ای ، زمهر دل ستان ما
به هر قفس هَزارها، خزان به لاله زارها
چسان تپد دلِ ِ، همیشه خون چکان ما؟
دل فسرده را دلا،به غیر آب و گل مبین
مباد کفسرد د می،، دل شررفشان ما
شبانه گام می زنیم، در ره دراز خود
به سوی صبح روی ما، سپیده دم نشان ما
بهار می شکوفد و بسا، هََزار نغمه می زند
گلان چو بشکفد به ره، به دشت و بوستان ما
سپیده می دمد خوشا، ستبر رهروان شب
نوید هور و سرخی ِ، دم سحرگهان ما
دلا زشوق گریه کن ، به ره نوید می دهد
شررزنان ستارگان، کنون به کهکشان ما
شتا بگون شود جهان، زپرتو امید ما
وطن وطن شود دگر به همت جوان ما
علی رضا جباری{آذرنگ}
27/6/96{07/11/18}