اعترافات ناخودآگاه
ایرج شكری
آخوند ذوالنور رئیس ستاد حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه
پاسداران، در یكی از جلسه های هفتگی انصار حزب الله، در سخنانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را«منافقین جدید»
نامیده و خطر آن سازمان را بیشتر از خطر آنها(مجاهدین خلق) دانسته است و یاد آور
شده كه «اینها با لعاب دین جلو می آیند. اگر كسی به مردم بگوید می خواهم دین شما
را بگیرم، مردم تكلیف خودشان را می دانند. همین اراذل و اوباش ما موتور اینها را
پائین خواهند آورد. پس اگر اینها رك به مردم بگویند می خواهیم دین شما را بگیریم
مردم به آنها تودهنی می زنند لذا برای كارشان باید از نفاق استفاده كنند». سازمان
مورد اتهام قرار گرفته، به پاسخگویی به این اتهامات پرداخته و با استناد به احادیث
و آیات قرآن اتهام «مناقق» بودن را رد كرده است. در این جوابیه كه سایت امروز آن
را از«عصر نو» متعلق به سازمان مورد بحث نقل كرده(*)، از جمله آمده است:«تمسک قدرتمندان
و زورمندان به احساسات دینی و ایمانیات مردم برای حذف و نابودی کسانی که آنها را
تهدیدی برای قدرت و موقعیت و منافع خود تلقی میکنند البته پدیده جدیدی نیست.
انذار و ترساندن مردم از این که کسانی قصد نابودی و تباهی دین و گسترش فساد در
جامعه و کشور شما را دارند و باز داشتن مردم از گوش فرادادن به منطق و سخنان
مصلحان در تاریخ مبارزات اجتماعی و سیاسی شیوهای ناشناخته نیست. تقریباً تمامی دیکتاتورهای
مستبد علیه مخالفان و منتقدان خود از همین شیوه بهره جستهاند». هم در گفته های گماشته
ولی فقیه در سپاه پاسدارن و هم در پاسخ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به وی،
ناخودآگاه به حقایقی اعتراف شده است: رئیس ستاد حوزه نمایندگی ولی فقیه،
بطور ناخودآگاه، موضوعی را برزبان آورده است كه اگر چه مساله ناروشنی برای اوپوزیسیون
نبوده و نیست، اما هیچوقت از سوی دست اندركاران رژیم به آن اعتراف نشده بود؛ و آن
به كار گرفتن اراذل و اوباش، برای ارعاب و سركوبی دگراندیشان است. یورش اراذل و
اوباش سازمان یافته در دسته های حزب اللهی، به تجمعات و میتنگهای گروههای دگراندیش
و حمله با سنگ و چاقو و چماق به شركت كنندگان در این اجتماعات، حمله به دفتر و ستاد
سازمانهای انقلابی، حمله به بساط فروش كتاب و نشریه هواداران گروههای سیاسی، از
آغاز روی كار آمدن خمینی در ایران به عنوان روش غیر رسمی سركوبی مخالفان به كار
گرفته شد. مسئولیت گروههای حزب اللهی را هیچ نهادی از قدرت مستقر، بعهده نمی گرفت،
اما همه دست اندركاران رژیم، از رجایی نخست وزیر و رفسنجانی گرفته تا عناصر رده پایین
تر، از آنها به عنوان مردم مسلمان ناراضی از عملكرد گروهها و سازمانهای سیاسی( كه
بعدا گروهك نامیده شدند)، حمایت می كردند. در آن زمان البته تردیدی نبود كه همان
مدافعان كه تقریبا همگی در حزب جمهوری اسلامی جمع شده بودند، پشت این ماجرا هستند.
اعضای كمیته ها – سازمانی كه در آغاز روی كار آمدن خمینی جای شهربانی را گرفت كه
در قیام بهمن ماه، سازمانش بهم ریخته و كلانتریهایش مورد حمله قرار گرفته بود-، اكثرا از اراذل و اوباش و لالت ولمپن ها بودند(**).
بعد از سركوبی خونین نیروهای سیاسی در دهه 60 و بعد از این كه حزب جمهوری اسلامی
هم به خاطر این كه علت وجودی خودش را كه
بسچ تودهای ناآگاه مذهبی علیه نیروهای سیاسی بود از دست داد، تعطیل شد، در
سالهای گذشته این نقش را حزب الله و انصارحزب الله با سازماندهی با راه انداختن
دسته های عربده كش، موتور سوار یا پیاده، برای ایجاد رعب وحشت در مردم و همچنین
هشدار به منتقدان خودی به عهده گرفت. سرادار سرتیپ دكتر
الله كرم كه گویا دارای درجه«دكترا در فلسفه» است، همراه حاجی بخشی با تفنگ
دوربین دارش در رأس گله یی از اراذل حزب اللهی، گاه شعار مرگ بر بی حجاب در خیابانها
می داد، گاه در برابر خبرگزاری رسمی رژیم
عربده كشی می كرد كه كاركنان منحرف و لیبرال آن را از پنجره محل كارشان به پایین
پرتاب خواهد كرد، گاه در برابر مجلس عربده می كشید كه لیبرالها و «فراكسیون نمك گیرها»
را از مجلس بیرون خواهد ریخت. این اتفاقات مربوط به دو دوره ریاست جمهوری رفسنجانی
است. در زمان تبلیغات انتخاباتی برای ریاست جمهوری دوره هفتم(كاندیدا شدن خاتمی در
انتخابات)، جلسه سخنرانی تیلیغاتی خاتمی
را همینها به هم می ریختند و گفته می شد كه سرادار سرتیپ دكتر الله كرم گفته است
خاتمی باید از روی نعش او بگذرد تا بتواند رئیس جمهور شود. در واقع سازمان دادن
اراذل اوباش و به كار گرفتن آنها به شكل گروهای ضربت برای گسترش اختناق، روشی است
كه از آغاز شكل گرفتن رژیم تا كنون ادامه داشته است. خود سازمان مجاهدین انقلاب
اسلامی، در یورش به تجمعی كه در اعتراض به تعطیلی آیندگان در مرداد سال 58 برگزار
شد، در سازمان دهی اراذل و اوباش در حمله به آن تجمع و حمل چماق و سنگ و پاره آجرا
برای اوباش، نقش سازمانگر داشت و روز بعد از آن هم همین سازمان بود كه امت حزب
الله را به تظاهراتی در حمایت از حكم دادگاه انقلاب اسلامی رژیم به تعطیل شدن
روزنامه آیندگان و مصادره آن، دعوت كرد.
اعتراف نا
خودآگاه دیگر كه در آغاز مطلب به آن اشاره شد، در جوابیه سازمان مجاهدین انقلاب
اسلامی دیده می شود. این سازمان در واكنش به اظهارات آخوند ذوالنور برگزیده خامنه
ای برای ریاست دفاترنمایندگیش درسپاه، ضمن چاله می دانی خواندن «ادبیات» او و بی
اطلاعی او از احادیثی كه بر مبنی آنها مرتد و كافر خواندن مومنان، ارتداد و كفر
شناخته شده است، و ذكر احادیث مربوط به این موضوع،
اتهام وارده را رد كرده است اما اعتراف
ناخودآگاه و نكته مهم،همان تاكید سازمان یاد شده به سوء استفاده و« تمسك قدرتمندان و زورمندان به احساسات دینی مرم برای
نابودی كسانی كه آنها را تهدیدی برای قدرت و موقعیت و منافع خود تلقی می كنند»
است. این روشی بود كه خمینی و كارگزاران او از آغاز برای انحصار قدرت و حفظ منافع
خود، و« باز داشتن مردم از گوش فرادادن به منطق و
سخنان مصلحان» علیه گروههای سیاسی به كار
گرفتند. یك نمونه خیلی روشن و تاریخی آن كه من بارها به آن اشاره كرده ام سخنرانی
خمینی در سوم خرداد 58 است كه در كیهان 5 خرداد58، تحت عنوان «امام استراتژی
انقلاب را اعلام كرد» درج شد. در آن زمان، در فضای سیاسی بعد از سرنگونی رژیم دست
نشانده آمریكا، كه سازمانها وشخصیتهای دگراندیش، سابقه طولانی مبارزه با آن و تحمل
زندان وشكنجه در راه مبارزاتشان را داشتند، خمینی چون نمی توانست اتهام آمریكایی
بودن و وابسته بودن به دگر اندیشانی كه دغدغه شان آزادی و رهایی كشور از وابستگی و
رفع نابرایری های اجتماعی بود، بزند، برای تحریك مردم علیه آنان دائم تكرار می كرد
كه آنها آزادی و استقلال را بدون اسلام می خواهند و مردم جوانهاشان را برای اسلام
داده اند. او حتی در فضای آن روز ناچار بود اعتراف كند كه آن دگر اندیشان، خواهان
بازگشت رژیم گذشته یا سلطه خارجی نیستند. او در آن سحنرانی گفت،« ...من
اینها را به شما معرفی كردم با این اشخاصی كه به اسلام كاری ندارند، روحانیت را هم
كاری ندارند، می خواهند یك مملكت غربی برای شما درست بكنند. آنهایی كه حسن نیت
دارند. نیت سوء ندارند نمی خواهند رژیم دوباره برگردد، با او هم بد هستند. اینها می
خواهند یك مملكت غربی برای شما درست بكنند كه آزاد هم باشید، مستقل هم باشید، اما
نه خدایی در كار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احكام خدا، و نه نمازی». منافق نامیدن مجاهدین خلق و مورد یورش و حمله دائمی قرار دادن آنها، از موارد سوء استفاده از
احساسات مذهبی مردم بود تا این كه كار به سی خرداد 60 كشید. از دلائل نا مطلوب
بودن مجاهدین خلق ایران برای رژیم در آن زمان، افشاگریها آنان از دزدی و چپاول و
انباشتن ثروت توسط اطرافیان خمینی مثل آیت الله دكتر بهشتی بود كه با تشكیلاتی كه
تحت عنوان سازمان اقتصاد اسلامی راه انداخته بود به این كار مشغول بودند و كریمی
نوری كه مسئولیت فروش اموال مصادره شده از خانه های مقامات و وابستگان رژیم سلطنتی
كه به خارج گریخته بودند، به او واگذار شده بود. این دومی بعد از آغاز جنگ به
مسئولیت بنیاد امور مهاجرین جنگی گماشته شد و در آنجاهم بودجه و پولی را كه باید
به مصرف مصیبت دیدگان و بی خانمان شدگان در اثر جنگ می رسید، می دزید. بعد از مدتی
او از این كار كنار گذاشته شد.
اتهام بیشرمانه یی كه خمینی و یارانش علیه
سازمان چریكهای فدایی خلق ایران كه كمونیست بودنشان بر امت حزب الله عیان بود اما
به خاطر مبارزات حماسی این سازمان با رژیم شاه و ساواك مخوفش، در بین بخش وسیعی از
كارگران و قشرهای مخنلف اجتماعی محبوبیت داشتند، مكرر تكرار می كردند، آتش زدن
خرمنها و از بین بردن محصولات روستائیان و كشاوزان بود و دلیل این كار را هم دشمنی
آنان با مردم مسلمان اعلام می كردند. مقامات رژیم اتهامات گوناگون را با استفاده انحصاری از رادیو تلویزیون به
دگراندیشان می زدند، بدون این كه فرصت دفاع و اظهار نظر به آنها از طریق این
«رسانه ملی» كه همه كشور را می پوشاند داده شود. اتهامات اخلاقی هم البته بود. كشفی كه همیشه روزنامه جمهوری اسلامی در
پی هر یورشی به دفاتر گروهها و سازمانهای مثل مجاهدین و فدائیان خبر از آن می
داد،«كشف وسائل ضد بارداری» بود. آن چه مورد بررسی قرار گرفت آن دو مورد اعتراف
ناخودآگاه از سوی«سابقین» و دست اندركاران رژیم جمهوری اسلامی بود.
حاصل
قلع و قمع گروههای دگر اندیش به بهانه اجرای احكام اسلام بعد سی سال، اكنون علاوه
بر گشترش فقر و اعیتاد و فحشا، این است در جمهوری اسلامی لباسهایی با علائم گروههای منحرف جنسی و گروههای شیطان پرست در
مغازه ها به فروش می رسد كه لابد خریدارانی دارد و نیروی انتظامی رژیم مغازها را
به خاطر جمع كردن این لباسها و لباسهای غیر متعارف زنانه(مانتوهای چسبان، مانتوهای
كوتاه یا چاك دار،...) مورد یورش قرار می دهد. چندی پیش هم این نیرو به باغی در
شهرك محمد در اطراف كرج یوروش برد كه در
آن« كنسرت شیطان پرستی» برگزار شده بود و گروهی دختر و پسر جوان را دستگیر كرد.
برگزار كنندگان این كنسرت از شبكه اینترنت برای فروش بلیط و سازمان دادن آن
استفاده كرده بودند.
بهزاد
نبوی از عناصر صاحب مقام و منصب در گذشته و اكنون به گوشه رانده شده عضو سازمان
مجاهدین انقلاب اسلامی كه متحجرترین در بین اعضای آن هم باید باشد، چند سال پیش
(نمی دانم چند سال شاید پانزده یا بیست سال پیش بود) در مصاحبه یی مدعی شد كه علت
انحراف«منافقین» (مجاهدین خلق) این بود كه آنها، از اسلام حوزه یی و رساله یی رویگرادن
بودند. حالا سازمان پیرو اسلام رساله یی و حوزه یی ایشان هم از سوی نماینده ولی فقیه
در مهمترین سازمانی كه براساس ایدئولوژی منبعث از اسلام رساله یی و حوزوه یی بنا
شده، یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مهر خطرناك تر از منافقین می خورد و این
سازمان متقابلا«ادبیات» او را چاله میدانی
می نامند. در مرداد ماه آخوندی به نام «حجتالاسلام مرتضی آقاتهرانی»، که سایت تعطیل شده
بازتاب او را استاد اخلاق هیأت وزیران
معرفی کرده بود در شهر زرند كرمان با انتقاد از اصلاح طلبان حکومتی و وابسته
دانستن آنان به آمریكا و متهم کردنشان به «حرام خوری» گفت: « این نكبتها را مثل
دستمال كاغذی كه باهاش پشت بچهها را تمیز میكنند و میاندازند اون ور، بیاندازید
اون ور. خودتان هم اونور نروید». دو سه روز پیش یكی از حامیان
احمدی نژاد، محمد مهدی عبد خدایی (ضارب دكتر فاطمی) دبیركل جمعیت فداییان اسلام كه
از قدیمی ترین تشكلهای پیرو اسلام ناب محمدی و امام خمینی است- تشكیلاتی كه اجرای
فتوای او، ترور كسروی را در كارنامه خود
دارد(***)-، احمدی نژاد را به خاطر «ادبیاتش» و این كه منتقدان خود را بزغاله خطاب
كرده مورد انتقاد قرار داد و گفت كه باید در این ادبیات تجدید نظر كند و یاد آور
شد« كه اگر به سیره انبیاء هم توجه كنید
می بینید كه آنها حتی در برخورد با مخالفان خود و حتی مخالفان خداوند نیز احترام و
ادب را رعایت می كرند» ( 20 آبان سایت آفتاب نیوز). و كمی پیش تر هم محمد جواد لاریجانی در واكنش به اظهارات ولایتی كه
گفته بود به توصیه وزارت اطلاعات به كار لاریجانی در وزارت خارجه خاتمه داده شد،
او را مورد حمله قرار داد و گفت كه وقتی او(لایجانی) در شورای امنیت ملی برای
مسائل مهم طراح ارائه می كرده است، ولایتی «چرت همایونی» می زده است. این است وضعیت
كسانی كه نزدیك به 30 سال پیش با ادعای برقراری بالاترین درجه از
عدالت و آزادی براساس تعلیمات و احكام اسلام توده های محروم و پایمال شده را فریفتند
و بعد برای انحصار قدرت در دست گروه و غافله خود همگی در تهمت افترا به دگر اندیشان و بستن و كشتن آنان همصدا و
همراه شدند.
---------------
*
http://emruz.biz/ShowItem.aspx?ID=10770&p=1
**یكی از
اعضای این كمیته ها كه در پی ماجرای دستگیری سعادتی عضو سازمان مجاهدین خلق
دراوائل سال 58، اسمش به سر زبانها افتاد، حاج ماشاالله قصاب بود كه كمیته مستقر
در سفارت آمریكا تحت سرپرستی وی بود. وی رابطه نزدیك و برادرانه با ماموران سیا
مستقر در سفارت آمریكا داشت و عكس خندان او همراه با یك مامور سیا به نام چارلز
ناس در فردوگاه مهر آباد، در كیهان آن زمان ضمن مطلبی كه در انتقاد از عملكرد او
كه از سوی تنی چند از باز پرسان سابق دادگاه انقلاب اسلامی درج شده بود، چاپ شد. متن باز جویی سعادتی را- كه
بعد ارژیم اتهام او ارتباط گرفتن با یكی از اعضای سفارت شوروی و «جاسوسی» اعلام
كرد-، قبل از این مراجع رسمی آن زمان حتی خبر دستگیری او اعلام كرده باشند، همین
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در جزوه یی انتشار داد كه روزنامه جمهوری اسلامی آن
را در چند صفحه منتشر كرد. مثل مورد دستگیری و اتهامات وارده به آقای سیامك پورزند
روزنامه نگار قدیمی و همسر خانم مهرانگیز كار، در چند سال پیش. آقای سیامك پوزند
توسط افراد ناشناس و بدون ذكر اتهام دستگیر شده بود و مدتی هم از محل باز داشت او
اطلاعی به نزدیكانش داده نشد. مدتی بعد قبل از اینكه محاكم قضایی رژیم اتهاماتی را
كه علت دستگیری او بود اعلام كنند، نشریه جام متعلق به جامعه اسلامی مهندسین كه
محمد رضا با هنر نایب رئیس كنونی مجلس هم عضو آن است، اتهامات او را اعلام كرد كه دریافت پول كلان از آمریكا و همكاری با
بقایای خانواده پهلوی از جمله این
اتهامات بود.
***دکتر
فاطمی 25 بهمن 1330، در حالی که برمزار محمد مسعود، مدیر روزنامه "مرد
امروز" مشغول سخنرانی بود، هدف شلیك گلوله یی قرار گرفت و زخمی شد. در آن
زمان دكتر فاطمی نماینده مجلس بود. ضارب، جوانی 16 ساله عضو گروه فدائیان اسلام به
نام "محمد مهدی عبد خدایی" بود.
بنا بر آنچه در برخی منابع از مصاحبه پدرش در آن زمان كه از اقدام او ابراز انزجار
كرده بود نقل شده است، عبد خدایی بیش از 4 كلاس درس نخوانده بود و به علت ناسازگاری
با خانواده درس رها كرده و به تهران رفته
در مغازه یی كار می كرده است( در بازار شاگرد مغازه بود). دریك سایت اینترنتی
رژیم به نام «چهل منزل تا اربعین» آمده است كه وی تحصیلاتی در علوم دینی دارد و
استاد و دانشگاه است. در مورد فتوای خمینی برای قتل كسروی كه در كتاب كشف الاسرار
آن را اعلام كرده بود، نگاه كنید به مطلبی در نشانی زیر:
http://www.kasravi.info/gatls/reza%20agnami.htm
پ – 15 نوامبر 2007 - 24 آبان 1386