سپیده دم امروز
سه نفر در زندان همدان به دار آویخته شدند؛ محمد رضا ترک۱۸( ساله) از این سه نفر
جرمش را در زمانی مرتکب شده بود که ۱۶ ساله بود. او طبق قانون باید اینک زنده می
بود و مجازاتی به جز مرگ را تجربه می کرد! او اولین نفری بود که ساعت ۶ صبح آماده
پذیرش مرگ شد.بعد از او نوبت منوچهر ترک ۳۰ ساله و سپس صفرعلی ورمزیار ۳۱ ساله بود.
نمی خواهم از
جرم محمد بگویم و بدانم و بنویسم . جرم او و همجرمانش بسیار سنگین و غیر قابل
توجیه بوده است. قتل کودکان در نوع خود آن قدر فجیع است که همه ما از شنیدنش حتا
عاجزیم! نمی خواهم بگویم که لازم است خانواده مقتول همیشه رضایت بدهند و این رضایت
چه با گرفتن دیه و یا با رضایت قلبی و بدون آن و یا به هر ترفند دیگری همراه باشد.
شاید کسی نخواهد یا نتواند رضایت دهد! به هر حال ما انسانیم و بخشش، امری نیست که
همیشه و در هر شرایطی با رضایت قلبی همراه باشد.
در این میان و
در مورد این پرونده خاص برخی عقلا!! پیشنهادهای دیگری هم کرده بودند؛ مثل اینکه
خانواده محمرضا خانواده مقتول را تهدید کند که اگر اقدام به اعدام فرزندانش کنند،
دعوای خون، همچنان ادامه خواهد یافت و آنها انتقام خواهند گرفت! آنها این پیشنهاد
را برایخون بس!!!! این قائله می دادند. به
گمانم در جواب این عقلا باید سکوت کرد و به آنها پشت کرد و راه خود را رفت. ولی
حرف من این است که جایی که قانون از افراد حمایت می کند و جایی که قانون به جای
خانواده مقتول تصمیم گیر است ، چرا جان فردی که در ۱۶ سالگی مرتکب جرمشده
و باید تحت حمایت قانون باشد، به رضایت خانواده مقتول بستگی می یابد؟!
محمد رضا در
سنی مرتکب این جرم شده که قانون در قبال مرگ از او حمایت می کند!!! و به او فرصت
اصلاح و دوباره زیستن می دهد. اما این فرصت صبح امروز برای همیشه از او گرفته شد