سه شنبه ۱ آبان ۱۳۸۶ - ۲۳ اکتبر ۲۰۰۷

درخواست باقی برای رسیدگی به حقوق شهروندی

 

 

در نامه عمادالدین باقی به رئیس قوه قضائیه مطرح شد

درخواست برای رسیدگی به حقوق شهروندی

 

اعتماد: گروه سیاسی؛ عمادالدین باقی فعال حقوق بشر نامه یی را خطاب به آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی نوشته و در آن به بیان موارد نقض حقوق شهروندی درباره خود و خانواده اش پرداخته است. این نامه ابتدا در آبان ماه ۱۳۸۳ به صورت غیرعلنی برای رئیس قوه قضائیه ارسال شد اما طی روزهای اخیر که عمادالدین باقی بازداشت شد، تصمیم گرفت متن نامه را با برخی حذف و اضافات علنی کند. باقی در این نامه خواستار اقدام جدی رئیس قوه قضائیه برای تامین حقوق شهروندی خود شده و در عین حال اعلام کرد؛ مواردی که به عنوان نقض حقوق شهروندی درباره او و خانواده اش رخ می دهد شرح حال بسیاری از فعالان سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری است که در داخل کشور مشغول فعالیت هستند. در بخش هایی از این نامه آمده است؛

 

حضرت آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی

ریاست محترم قوه قضائیه

 

ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل

رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز

 

سلام علیکم

حاجتی نیست که اصول نوزدهم تا چهل و دوم قانون اساسی را که فصل سوم آن تحت عنوان حقوق ملت است، یادآور شوم. اما از باب حسن مطلع اشارتی را بی فایده نمی دانم. اصل نوزده از حقوق مساوی مردم ایران

اصل 20 حمایت یکسان قانون از زنان و مردان

اصل 22 مصونیت حیثیت، جان، حقوق، مسکن و شغل اشخاص

اصل 23 ممنوعیت تفتیش عقاید و مصونیت افراد از تعرض یا مواخذه به خاطر داشتن عقیده

اصل 24 آزادی بیان مطالب توسط مطبوعات و نشریات

اصل 25 ممنوعیت استراق سمع

اصل 26 آزادی احزاب، جمعیت ها و انجمن های سیاسی و صنفی

اصل 27 آزادی راهپیمایی بدون حمل سلاح

اصل 28 حق شغل

اصل 32 ممنوعیت بازداشت بیش از 24 ساعت و تفهیم اتهام کتبی و با ذکر دلایل در مدت احضار یا بازداشت

اصل 34 حق دادخواهی و شکایت

اصل 35 اطلاق حق وکیل گرفتن

اصل 37 اصل برائت

اصل 38 ممنوعیت هرگونه شکنجه و اصل 39 از ممنوعیت هتک حرمت و حیثیت فرد زندانی یا بازداشت شده سخن می گویند. در اینجا نمی خواهم به مصادیق و موارد نقض تمام این حقوق اساسی درباره خود به عنوان یکی از شهروندان سخن بگویم.

پیش از روی کار آمدن آقای سیدمحمد خاتمی و بروز جنبش اصلاحی در ایران، مواردی برای من و خانواده ام ایجاد شد و شرایطی پدید آورده بودند که از هنگام خارج شدن از خانه اضطراب بر خانواده مستولی بود و نگران حادثه یی بودند و اگر چند بار تماس برقرار نمی شد یا تأخیری در بازگشت صورت می گرفت نگرانی چیره می شد. به همین سبب بود که در سال 1378 کتاب تراژدی دموکراسی را با این عبارت اهدا کردم؛ «تقدیم به همسر و دخترانم که سال های پر اضطرابی را همسفرم بوده اند». اما در اینجا به دلایلی که فعلاً از بازگو کردن جزئیات آنچه در سال های پیش از1384 رخ داده درمی گذرم و به مجالی مناسب تر واگذار می کنم و به برخی دیگر از مشکلات فهرست وار اشارتی می نمایم؛

- در سال 1374 ...احضار و چند ساعت بازجویی شدم.

- در سال تحصیلی 75-74 از تدریس در دانشگاه ممنوع شدم و در میان ترم تحصیلی، کلاس هایم را تعطیل کردند.

- مجوز فعالیت انتشاراتی گرفتم که بلافاصله طی نامه یی به وزارت ارشاد عدم صلاحیت مرا اعلام و دستور لغو پروانه را صادر کردند.

ـ در ... مشغول کار شدم ولی بر آن موسسه چنان فشار آمد که ناگزیر از کناره گیری شدم و سرانجام برای گذران زندگی خویش به کارگاهی در خارج از شهر تهران (صالح آباد در جاده بهشت زهرا) رفته و کارگری کردم؛ هرچند پس از مدت کوتاهی دوباره به فعالیت پژوهشی خود مشغول شدم. پس از روی کار آمدن آقای خاتمی انتظار می رفت این شرایط تغییر کند اما متاسفانه هنوز این وضعیت ادامه دارد.

ـ در طول 25 سال گذشته شغل اصلی من پژوهش و تالیف بوده و تاکنون 21 اثر پژوهشی، مجموعه مقالات و ترجمه منتشر کرده ام. اما هفت کتاب من یا پس از انتشار توقیف شده یا پیش از انتشار ممنوع گردیده.

ـ در اوایل سال 82 احضار شدم و ممنوعیت مصاحبه با رادیوهای فارسی زبان خارج از کشور به من ابلاغ شد.

ـ سرانجام با سازمان ملی جوانان مقدمات یک کار پژوهشی را ریختم، ولی افرادی به آن موسسه مراجعه کرده و در جست وجوی یافتن مدرکی درباره همکاری پژوهشی من با آنجا بوده و نگرانی هایی برای موسسه ایجاد کردند.

ـ در حالی که شاید برخی گمان برند روزنامه شرق که از مهمترین روزنامه های اصلاح طلب کشور بود به دلیل آنکه داماد من محمد قوچانی سردبیری آن را برعهده دارد پایگاهی برای من است اما این روزنامه پس از چاپ چند مقاله از اینجانب، به آنها گفته شد که دیگر هیچ سرمقاله یی از عمادالدین باقی چاپ نکنند. بنابراین روزنامه شرق تا حدود یک سال و نیم گاهگاهی مطالب خبری یا نوشته های مرا با احتیاط و در لابه لای صفحات به طبع می رساند و نمی توانست سرمقاله یی از من چاپ کند.

واقعیت این است که از نظر شخصی در همه این شرایط به راحتی زندگی می کنم و چون دغدغه پنهانکاری ندارم و به عنوان یک نویسنده و گوینده مایلم حتی یک نفر افزون تر گفتنی هایم را بشنود لذا از اینکه حتی یک تن بیشتر از افکارم آگاه شود خرسندم.

- تنها روزنه کار علمی حضور در کنفرانس ها و سمینارهای علمی و حقوق بشری است که آن را هم مسدود کرده و ممنوع الخروجم ساخته اند. این اتفاق در 13 مهر 1383 هنگام خروج از کشور رخ داد و البته این مساله خلاف ماده 13 اعلامیه جهانی حقوق بشر است که در آن آمده است «هر شخصی حق دارد هر کشوری از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خویش باز گردد».

البته ناگفته نماند تنها در صورتی که فردی متهم به قتل بوده و بیم فرار او از مجازات وجودداشته باشد یا اموال عمومی یا خصوصی را سرقت یا اختلاس کرده و با فرار او امکان استیفای حقوق ضایع شده از بین می رود می توان وی را ممنوع الخروج کرد.

ـ از هنگامی که انجمن دفاع از حقوق زندانیان را تشکیل داده ایم با فشارهای زیادی مواجه بوده ایم.از ... به وزارت کشور مراجعه کرده و نسبت به صدور پروانه این انجمن اعتراض کرده و رونوشتی از پرونده را با خود برده اند و در پی لغو پروانه بودند. این در حالی است که این انجمن طبق اساسنامه اش نهادی غیرسیاسی، غیرانتفاعی و غیردولتی است و صرفاً فعالیت حقوق بشری داشته و موضوع فعالیت آن عام و شامل همه زندانیان عادی و سیاسی است. این انجمن صرفاً فعالیت حقوقی و علمی و خدماتی می کند. یادآوری می کنم اساساً طبق قانون اساسی ج ا .ا راه اندازی چنین نهادهایی نیاز به مجوز حکومت ندارد. در عین حال ما به مقررات موجود احترام گذاشتیم.

ـ اقدام بعدی این بود که حکم یک سال زندان تعلیقی به حکم قطعی بدل شد.

- در بهمن 1384 برای دریافت جایزه حقوق بشر کمیسیون ملی فرانسه به آن کشور دعوت شدم اما به رغم مکاتبات و پیگیری های فراوان من و وساطت برخی از شخصیت های سیاسی، اجازه سفر ندادند.

- در بهمن 1385 نیز برای سخنرانی در کنگره جهانی علیه مجازات اعدام در پاریس دعوت شدم و مقاله یی فرستادم که با وجود پیگیری های زیاد باز هم اجازه سفر داده نشد لذا این بار هم نماینده یی را به منظور ارائه مقاله اعزام کردم.

- به جز کتاب های ممنوع شده مذکور در بند 8 این نامه در سال 1385نیز پس از دو سال که 7«کتاب» و «مجموعه مقالات»ام که در مطبوعات و رسانه ها منتشر شده بودند اعلام شد همه آنها ممنوع از انتشار است.

 

چه خواهید کرد؟

در بحبوحه انقلاب سال 57 هر روز غسل شهادت کردم و به خیابان رفتم اما قرعه به نام من نیفتاد. در حوادث سال 60 و 61 دو بار از دست تروریست های مجاهدین خلق جان به در برده ام. در جنگ نیز احتمال شهادت بود اما چنین نشد.به طور مشخص این پرسش و درخواست را دارم که؛

اینک شما به عنوان یک مقام مسوول بیندیشید چه باید کرد؟ شما خود را لختی جای این دادخواه بگذارید و بگویید اگر جای من بودید چه می کردید؟ به عنوان یک شهروند و نویسنده یی که می خواهد از حق آزادی بیان استفاده کند و حق انتقاد و مخالفت و نوشتن و سخن گفتن برای او مانند حق آب و هوا است، کجا و چگونه بنویسد.

این در حالی است که طبق آموزه های اسلامی حتی اگر خلخالی از پای یک زن یهودی ربوده شود امام علی(ع) می گوید سزاوار است مسلمانی از شنیدن این خبر جان ببازد.

حضرت آیت الله هاشمی شاهرودی طبق اصل 156 قانون اساسی، قوه قضائیه باید پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسوول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار وظیفه گسترش عدل و آزادی های مشروع باشد. از سوی دیگر جنابعالی بخشنامه حقوق شهروندی صادر کرده اید که در اواخر مجلس ششم به قانون تبدیل شد و پس از آن هم طرح تاسیس دادگاه حقوق بشر (یا حقوق شهروندی) را ارائه داده اید، از این رو این نامه را جهت اطلاع جنابعالی نوشته و منتظر پاسخ و نتیجه هستم.

برای شما آرزوی موفقیت و تندرستی روزافزون دارم.

عمادالدین باقی

 

چهارشنبه 18شهریور 1386 ،28رمضان 1428