هفت سال استکه در اسارتم و زیر انواع شکنجه های جسمی و روحی قرار دارم. از آثار این شکنجه های قرون وسطایی چه در طی
بازجویی های اولیه و چه بعد از آن باعث بروز انواع بیماری ها از جمله دیسک کمر شده
است . و من از این بابت چند بار بستری و جراحی شده ام .
مسئولین امنیتی از ترس اینکه پیشرفت این عارضه باعث
فلج یا مرگ من بشود ، و رسوایی آن بیش از پیش دامنگیر شان باشد . و فضاحت و جودی
آنها بیشتر از قبلبه نمایش بگذارد . من
را تحت عنوان مرخصی بلند مدت به جهت معالجه به بیرون از زندان فرستادند .اما پزشکان متخصص اعلام نمودند به دلیل تخلیه
مایع نخاعی جراحی و در مان این مشکل در داخل کشور امکان پذیر نیست . اما از آن سو
به دلیل مشکل زندان و محدودیت های ناشی از آن سفر به خارج هم امکان پذیر نبود . پس
به ناچار به مصرف دارو و تسکین درد پرداختم . اما آقایان بی توجه به این مشکل در
تاریخ ( 19 / 3 1385 ) مجددا به زندان برگرداندن . در این یک ماه پس از بازگشت به
زندان هربار به بهداریمراجعه کردم بجای
پیگیری پزشکی و در مان درد هایم ، چیزی به بجز بی احترامی ، پرخاش ، تحقیر ، و
توهین مسئولین بهداری و زندانچیز دیگری
ندیدم .
اکنون که حکومت مرگ باذلت را برایم پیشبینی کرده
تصمیم دارم که همانند قبل این زورگویی را نپذیرفته و زیر بار ظلم نروم . و اگر
قرار باشد در اسارت بمیرم نوع مرگم را خودم تعیین میکنم .
من به توسطاین نامه اعلام میکنم که به جهت اعتراض به نقض سیستماتیک حقوق بشر در حکومت
جمهوری اسلامی ایران و آزادی خود و تمام زندانیان سیاسی از تاریخ( 1/1/1385 ) اقدام به اعتصاب غذا خواهم کرد .
بدیهی است که عواقب این عمل به گردن مسئولین جمهوری
اسلامی است .