فضا
شکنی زنانه در ۲۲ خرداد
پروین اردلان
آن روزهای
انقلابی که در پی انقلاب اسلامی در اولین برخورد، اندک سهم زنان از فضای حقوقی حذف
شد، و پس از آن حضور زنان در فضای عمومی هم مورد حمله قرارگرفت به نظر نمی رسید که
همین حذفیات قانونی، حذفیات صد درصدی فضایی را نه تنها برای زنان که برای همه
شهروندان به دنبال داشته باشد و سیاست های جداسازی
و زنانه ومردانه کردن فضاها در دستور کار قرار گیرد. فضای عمومی که در حال و هوای
انقلابی از آن مردم شده بود و نمودش را در حضور خیابانی مردم در راهپیمایی های
گوناگون و گفتگوی های خیابانی مدافعان یا مخالفان گروه های گوناگون سیاسی در کنار
دانشگاه ها و کتاب فروشی ها و صف های طویل آذوقه و نفت و ...نشان می داد در پی سیاست
های "ساماندهی فضایی " از شهروندان ستانده شد. در حوزه زنان این ساماندهی
به حدی بود که با وجود حضور گسترده زنان در اعتراض خیابانی 57 ، برای همنسلان من
که در آن دوران کودک بودیم کسب فضا بسیار دشوار تر و اعتراض خیابانی رویایی ناممکن
بود.
یادم می آید که
برای برگزاری علنی 8 مارس در خانه هنرمندان چه ترس ها و وحشت هایی را با شادی هایمان
آمیختیم آن هم در زمانه ای که دیگر فمینسیت های جهان به رقص و پایکوبی می گذراندند
تا سنت مبارزاتی شان را پاس بدارند. به فاصله 25 سال از زنان تظاهر کننده در 8
مارس 57 ، ما نه تنها فضایی برای بیان خواسته هایمان نداشتیم که برای برگزاری علنی
برنامه هایمان در یک مکان بیرونی بر خود می لرزیدم. در سیاست "ساماندهی فضایی"
اما، گروه های نزدیک به قدرت و همسو با سیاست های حاکمیت چنین ترس و ومحدودیتی را
از بی فضایی لمس نکردند. در جایی که زنان به دلیل اعتراض به اجباری شدن نوع پوششان
مورد بازخواست و بازخرید و اخراج قرار گرفتند، زنان دیگر آزاده در خیابان ها علیه
بدحجابی راه پیمایی کردندو شعار دادند و اخبارشان پوشش داده شد. به تدریج در طرح
"ساماندهی فضایی"، اعتراضات مردمی در قالب سیاست های رسمی، بعدی رسمی یافت
و ما بیشتر با مفهوم سازی از تجمعات رسمی تحت عنوان " خود جوش" آشنا شدیم؛
و صدا و سیمایمان که باید صدا و سیمای همه شهروندان باشد، برای انعکاس حرکت های
"خودجوش" هرگز صدایی از زنان، سندیکاها، کارگران، دانشجویان نشنید.
سیاست
"ساماندهی فضایی" تا زمانی که فضای تک صدایی قدرتی فراگیر داشت و تثبیت
سیاست های حاکم تنها سیاست ممکن گروه های در قدرت بود پاسخ می داد اما، با رشد و
گسترش نهادهای مدنی و گذر از اعتراضات و حرکت های فردی به سوی بیان خواسته های جمعی
و مدنی که هدفش تغییر شرایط و موقعیت نابرابر شهروندان در حوزه های گوناگون بود، این
سیاست بی پاسخ ماند. تغییر در آرایش فضای جامعه تکصدایی، دراز مدت و دامنه دار
بود. به رغم محدودیت های بسیاری که برای بازایستاندن آن به عمل آمد مقاومت های مدنی
در برابر ساختارهای جان سخت بی تحمل از دیدن، ایستادگی کرد تا با "فضا شکنی"
راه خود را بپیماید. حضور گسترده زنان در حوزه های آموزشی، حرفه ای و مدنی، رشد و
گسترش نگرش های فمینیستی و افزایش آگاهی زنانه و نگرش منتقدانه به موقعیت زنان و
بلاخره مطالبه طلبی های فمینیستی و حقوقی جنبش زنان فضا شکنی را چه بخواهیم
و چه نخواهیم در مسیر فعالیت های زنان قرار داده است. جنبش دانشجویی به رغم مشکلات
و اختلافات گوناگونی که از سر گذراند اکنون به عنوان جنبشی پویا و پردامنه و مردمی
خودنمایی می کند، فعالیت های سندیکایی به رغم محدودیت هایی که بر سر راه شکل گیری
سندیکاها قرار داشت هویتی مستقل یافته است و
فضای بیرونی را در فقدان تریبون های بیانی، روشی برای بیان خواسته های خود می
خواهد. همه اینها در خلا رخ نمی دهد بلکه بیانگر پختگی جنبش هایی است که اکنون
خواسته های مشخص حقوقی و صنفی خود را طلب می کنند و تجمعات خیابانی را یکی از روش
های بیانی این خواسته ها می دانند، بی آنکه در اندیشه "براندازی" که
اتهام بیهوده به هر جنبشی در کشور ماست، باشند.
بیان خواسته ها
در فضای بیرونی راهی برای دیده شدن و همراه شدن است، راهی است که جنبش های مدنی در
همه کشورهای جهان پیموده اند و همین امربه دموکراتیزه کردن جوامع کمک کرده است. هر
نوع فعالیت بیرونی مسالمت آمیز مدنی و اعتراضی، تلاشی است برای "فضا شکنی"
جامعه محدود ساز که ممانعت در برابر آن جز رادیکالیزه کردن نهادهای مدنی نتیجه ای
ندارد. اعتصاب یک روزه رانندگان شرکت واحد جز آن که اعتراضی مسالمت آمیز ومدنی را
در قالب اعتصاب به منصه ظهور رساند و خواسته های کارکنان پررنج شرکت واحد را در
برابر افکار عمومی قرار دهد به دستگیری رهبران سندیکاها، اخراج یا تعلیق رانندگان،
و جلوگیری از هرگونه اعتراض صنفی مدنی می انجامد. 18 تیرماه که می تواندبه مثابه
16 آذری دیگر روز بیان خواسته ها و اعتراض های مسالمت جویانه دانشجویی شود به
برخورد پلیس با دانشجو مسیر داده می شود. تجمع مسالمت آمیز یک ساعته زنان در 8
مارس 1384 در پارک دانشجو و 22خرداد 85 در پارک میدان 7 تیر، با برخورد خشونت آمیز
پلیس با زنان و مردان شرکت کننده، دستگیری و احضار و تهدید زنان و مردان همراه می
شود. شاید یکی از دلایل این رادیکالیزه کردن ها این است که در نگاه مسئولان ما هر
گونه تجمعی بوی انقلاب و براندازی می دهد زیرا بعد از گذشت نزدیک به 30 سال از
انقلاب، هنوز مسئولان ما نهادهای مدنی را به مثابه نهادهای تهدید کننده نظام
قلمداد می کنند و مدنی کردن حاکمیت در دستور کارشان نیست؛ بی آنکه توجه داشته
باشند که تحمل اعتراضات مدنی است که در دموکراتیزه کردن سیاست گذاران، قانون
گذاران و مجریان قانون موثر می افتد و ابعاد خشونت در جامعه را کاهش می دهد.
تجمع 22 خرداد
امسال با آنکه با برخورد پلیس با تجمع کنندگان رنگ خشونت را بر خیابان گرم هفت تیر
پاشید اما در عین حال رهگذران خیابانی را به تامل واداشت و حتی در نقش تماشاچی درگیر
ماجرا کرد. روزها بعد از گذشت برهم پاشی این گردهمایی شعاع فراگیری صدا و خواسته این
تجمع از مرزهای محدود جغرافیایی گذشت و بازتابی گسترده یافت، حتی در همان شعاع
اندک میدان هفت تیر و محدوده آن، در فروشگاه های اطراف میدان، حرف و سخن این
گردهمایی و واکنش خشونت آمیز نیروی انتظامی هنوز جریان دارد واین همان تاثیر
اعتراضات خیابانی در جلب نظر و مشارکت مردمی به حرکت های مسالمت آمیز و در واقع تغییر
ذائقه تماشاگر هم هست. با آنکه دقایقی پیش از زمان برگزاری تجمع برخوردها آغاز شد،
اما بازتاب گسترده آن حتی به رغم مقاومت قهری در برابر روش های مسالمت جویانه زنان
به رسانه ای قدرتمند برای نفوذ در افکار عمومی تیدیل شد و حتی قطعنامه ی خوانده
نشده تجمع که بیانگر مطالبات حقوقی و برابرخواهانه زنان بود پس از انتشار، گستره ای
وسیع تراز نگاه حاضرانِ در میدان یافت.
پس از برهم زدن
تجمع 22 خرداد برخی نوشته هاحاکی از بی اعتنایی مردمان رهگذر به تجمع زنان بود،
اگر این موضوع واقعیت هم داشته باشد می توان گفت که بی اعتنایی برخی از رهگذران را
نمی توان بر گردن همان برخی گذاشت. در جامعه ای که تماشاگر عمومی ما فقط می تواند شاهد
یا میانجی دعواهای پرخشونت و فحاش روزمره باشد، در جایی که تماشاگر ما را برای
تماشای صحنه اعدام متهمی گرد می آورند تا از صحنه مرگ دیگری عبرتی بیاموزد و در عین
حال از سیرک مرگ لذت ببرد، یا برای دیدن حرکات زنجیر بازکردن معرکه گیریی به تماشا
بایستد و برای قدرت نمایی جسمی او کف بزند، یا برای حفظ سنت چهارشنبه سوری صدایش
را نه با شادی پریدن از آتش و کارناوال های خیابانی که با انفجارهای گوناگون پرصدای
آزار دهنده سردهد، محدوده تماشایش را رخدادهای تکان دهنده ای تشکیل می دهند که او
را درگیر ماجرا نمی کنند. بنابر این نمی توان انتظار داشت که ذائقه بصری تماشاگر
ما در برابر کتک خوردن تجمع کنندگان به دست پلیس یکباره تغییر کند و به عامل فعال
در تجمع تبدیل شود. حافظه خیابانی ما با دیدن اجتماعات مردمی در خیابان هایمان بسیار
بیگانه است، تئاترهای خیابانی با همه قدمتی که در دنیای پیرامونمان دارند در صحنه
خیابان های ما مرده است. ما از کارناوال های خیابانی هیچ نمی دانیم. ما از شادی
برنده شده تیم فوتبال و شادی و پایکوبی مردمی در خیابان هیچ نمی دانیم، شادی و
اعتراض فیلتریزه شده، همین تصاویری است که شاهدش هستیم. کدامیک از ما به خاطر داریم
که پلیس برای حفظ امنیت و نه کتک زدن در خیابانی حاضر باشد و جز باتوم تصویر دیگری
را در خاطرما زنده نکند؟
ذائقه بصری
تماشاگر را اما، صرف برگزار کردن یک تجمع تغییر نمی دهد. در اعتراضات خیابانی
هواداران فوتبال که منجر به تخریب اماکن عمومی می شود، عصبانیت است که به انفجار می
رسد، حال آنکه بیان علنی مطالبات و خواسته های مدنی، با برگزار کنندگان مشخص و حقیقی،
با انتشار بیانیه های مداوم و شعارهای مشخص که در تجمع اخیر زنان در 22 خرداد
شاهدش بودیم نشان داده است که می توان بین یک اعتراض مدنی با یک اعتراض بی هدف یا
با هدف نامشخص فرق گذاشت و لااقل جلوی شایعاتی را که علیه برگزار کنندگان و برای
ممانعت از مشارکت مردم در تجمع مطرح می شود خنثی و ناکارآمد کرد. به خیلی از کسانی
که در تجمع 22 خرداد حاضر بودند گفته شده بود که این تجمع برای حجاب است یا برای
تغییر کاپیتان تیم ملی یا دستگیری معتادان .... نمی دانم چرا مسئولان ما بدون توجه
به علنی بودن تمامی این خواسته ها همچنان هر تجمع اعتراضی را با زدن مهر هایی چون
"اقدام علیه نظام" یا "تشویش اذهان عمومی "، "نشر
اکاذیب"... در یک ترازو می گذارند و به جای آنکه حکومت داری مدنی را آموزش
دهند با معترضان مدنی برخوردهای قهری می کنند. و نتیجه این می شود که تصویر اشتباه
و نادرست دادن از تجمعات مسالمت آمیز هدف دار، و برخوردی خشونت آمیز با آنها بعد
رسانه ای بیشتری یابد. گواه آن صدای اعتراض زنان در 22 خرداد بود که با آنکه سرکوب
شد بیش از هر دوران دیگری به گوش زنان دنیا رسید و این روز را نه به زور برگزار
کنندگان که به زور نیروی انتظامی به روزی ماندگار در تاریخ زنان ایران تبدیل کرد و
از جنبش عدالت خواهانه زنان در ایران پرده برداشت.
درکنار دیگر شیوه
های مطالبه خواهی زنان همچون نقد مستمر رسانه ای در نشریات زنان و دیگر رسانه های
عمومی، برگزاری سمینارها و نشست های گروهی درباره مسائل زنان، لابی کردن و تلاش
برای تغییر موقعیت نابرابر زنان از بالا، ... برپایی تجمعات مسالمت آمیز مدنی به
رغم تیغ سانسور، فیلترینگ، دشواری در اطلاع رسانی می تواند یکی از ابزارهای بیانی
مطالبات جنبش زنان باشد. اولین تجمع زنان در میدان فلسطین در حمایت از زنان فلسطین
تعداد کمی را گرد آورد، اولین برگزاری 8 مارس در پارک لاله برای بیان مطالبات
گوناگون جنبش زنان بر مخاطبان جنبش زنان افزود، اولین تجمع بزرگ زنان در 22 خرداد
در برابر دانشگاه تهران در اعتراض یه قوانین زن ستیز جنبش زنان را رویت پذیر و آن
روز را از آن زنان کرد، و تجمع دیگر زنان در 22 خرداد 85 با آنکه مجالی برای
برگزاری نیافت اما روز تثبیت جنبش مستقل حقوقی زنان، روز پیوند جنبش زنان با دیگر
جنبش های مدنی چون جنبش دانشجویی و همچنین روز ارتباط مردمی گسترده با مادران،
خواهران و زنانی بود که بی عدالتی حقوقی را در زندگی خود تجربه کرده بودند. ممکن
است هزینه پردازی اعتراضات خیابانی مسالمت جویانه نسبت به دیگر حرکت های اعتراضی،
مخالفانی برای برگزیدن این شیوه داشته باشد اما سایر شیوه های دیگر هم به آسانی به
کار گرفته نشد و برای تثبیت آن ها هزینه های بسیار پرداخت شد زیرا "فضا شکنی"
با پرداخت هزینه همراه است و برگزاری تجمعات مسالمت آمیز هم یكی از ابزارهای فضا
شکنی و از آن خود کردن فضاهای بیرونی است.
هزینه حضور درمیدان
هفت تیر در 22 خرداد را همه آنانی پرداختند که برای شکل گیری این تجمع نام خود را
با همه تهدیدها و وحشت هایی که از طرق مختلف بر سرشان آوارشده بود، ثبت کردند؛ به
انعکاس و تبیین دلایل شکل گیری تجمع و بی حقوقی زنان پرداختند و با مصاحبه ها و
نوشته هایشان پیام تجمع را فراگیر کردند؛ به خاطر حضورشان کتک خوردند، زندانی
شدند، جریمه شدند، خسارت دیدند، از امتحاناتشان محروم، تهدید و توبیخ شدند و هم
اکنون هم چون موسوی خوئینی در زندان هستند. آنان با مقاومت هایشان در 22 خرداد، به
روز اعتراض حقوقی زنان در تاریخ جنبش زنان ایران حقانیت بخشیدند و آن را ماندگار
کردند.
پاسش می داریم.
منبع: زنستان