هست شب! آری شب!

 

اهل قلم!

انسان های فرهیخته ی این روزگار!

 

جمهوری جنون و جنایت، جمهوری ترس و ریا، در راه برقراری نظام نفرینی یک پارچه ی خویش آخرین گام ها را بر می دارد.

این نظام جهنمی با فرستادن منفورترین چهره های سرکوب، شکنجه، قتل و هر آنچه ضد بشر و غیرانسانی است، به شورای جهانی حقوق بشر، انزجار جهانیان را بر انگیخته است.

این بزرگترین ناسزا و توهین به جامعه ی جهانی و انسانیت است.

اما آیا این جمهوری گزینه ی بهتر و شایسته تری هم داشت؟

به گمان من خیر. این تبه کاران نانجیب، شایسته ترین نمایندگان آن نظام، برای حقوق بشر هستند.

دولت نظامی- امنیتی نهم  پرونده ای سیاه در باره ی فرهنگ دارد و این آغاز خزیدن این اژدهای منفور به سوی قدرتی سیاه و یک پارچه است:

بازداشت روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان

توقیف یازده روزنامه و نشریه

سانسور و فیلتر کردن سایت ها

یورش به دانشجویان و  دانشگاه ها

بازنشسته کردن اجباری استادان دانشگاه

اخراج و احضار دانشجویان

یورش وحشیانه به گردهمایی های کارگران و زنان و دانشجویان

یورش به گردهمایی های مردمی و مسالمت آمیز در آذربایجان و کردستان

بازداشت و زندانی کردن نویسندگان و اندیشمندان بدون هیچگونه دلیل و سند به مدت های طولانی

زیر پا نهادن ابتدایی ترین حقوق انسانی و حتا همان قوانین جمهوری اسلامی.

سرکوب اقلیت های مذهبی و فکری چون دراویش و بهاییان

بر این پرونده ی سیاه می توان بسیار افزود.

و حال این سیه کاران بی بها، نماینده ی بی ارج ترین دستگاه سرکوب خویش را به شورای جهانی حقوق بشر فرستاده اند. همان شورایی که ایران در کنار دیگر کشورهای سرکوب گر در برابر تشکیل آن ایستادند.

***

گردانندگان این نمایش رسوا!

من در دفتر واژگان خویش،  ناسزا و دشنامی نیافتم که شما پتیارگان را سزا باشد. پس هم صدا با نیمای نام آور بخوانم برایتان:

باد پایان رنج های خلق را با جانشان در کین

و ز جا بگسیخته شالوده های خلق افسای

و به نام رستگاری دست اندر کار

و جهان سرگرم از حرفش در افسون فریبش!

 

***

 

فرهیختگان و انسان های شرافتمند!

جهانیان!

در برابر این ناسزا و نابکاری خاموش نمانیم!

شاعران! نویسندگان! هنرمندان! فرزانگان!

آن که شمشیر بر پیشانی هنر و فرهنگ کشیده است،

آن که تازیانه به دندان  و دشنام بر دهان دارد،

آن که تبر بر شکستن قلم بر دوش  گرفته است،

آن که در راه رسیدن به بهشت سیاه خویش جهنیان را به سخره گرفته است،

چونان افعی، از چنبره بر خاسته و در کوچه ها و خیابان های  این سیاره، زبان به زهر هلاهل می گرداند.

خاموش نمانیم!

 و بخوانیم که:

رستگاری روی خواهد کرد

و شب تیره بدل با صبح روشن گشت خواهد!

 

سبز باشید!

محمود کویر