بحران هسته ای و شکل
گيری صف آرائی جديد در بين نيروهای اپوزيسيون
"سياست سوم" را شکل دهيم و تقويت کنيم!
بهروز خليق
Behruz_k@hotmail.com
بحران هسته، رودرروئی جامعه جهانی با جمهوری اسلامی و سياست تغيير رژيم دولت
بوش بر نيروهای اپوزيسيون تاثير ميگذارد، صفوف آن را ميشکافد و آرايش جديدی را شکل
ميدهد. اين شکاف در بين جريانها و فعالين سياسی آغاز و تا درون سازمانهای سياسی
امتداد پيدا ميکند.
شکل گيری صف آرائی جديد در بين نيروهای اپوزيسيون
جمهوری اسلامی و جامعه جهانی رودرروی
هم قرار گرفته اند. در اين منازعه دولت بوش در صف مقدم قرار دارد. دولت بوش
علاوه برهمراهی با جامعه جهانی برای وادار کردن جمهوری اسلامی به پذيرش خواست
شورای امنيت، سياست تغيير رژيم حاکم ايران را نيز در پيش گرفته است. سياست تغيير
رژيم، بحران هسته ای، احتمال تحريم اقتصادی و اقدامات نظامی با نيروهای اپوزيسيون
تماس پيدا کرده و آنها را متاثر ميسازد. در اين ارتباط در بين نيروهای اپوزيسيون
چهار گرايش شکل گرفته و يا در حال شکل گيری است:
1. برای بخشی از نيروهای اپوزيسيون، برکناری جمهوری اسلامی بهر وسيله ممکن، اصل
است حتی برکناری رژيم حاکم ايران همانند مورد طالبان و صدام توسط دولت بوش و يا با
همگامی دولت بوش و اپوزيسيون . در چنين حالتی اپوزيسيون بکمک دولت بوش قدرت سياسی
را بعد از برکناری جمهوری اسلامی بدست ميگيرد. سازمان مجاهدين خلق، سلطنت طلبان و
بخشی از مشروطه طلبان سلطنتی و نيروهائی اندک از جمهوريخواهان به چنين آلترناتيوی
دل بسته اند. بهمين خاطر آنها در چالش کنونی در جانب دولت بوش قرار ميگيرند و با
سياست تغيير رژيم آن پيوند ميخورند. بخشی از اين نيرو ميکوشد جريانی از مشروطه
طلبان سلطنتی و جمهوريخواهان تشکيل دهد و آن را بعنوان آلترناتيو به دولت بوش و
مجامع بين المللی معرفی نمايد.
در بين اين گرايش، نيروئی وجود دارد که بطور آشکار از تحريم اقتصادی و اقدامات
نظامی عليه جمهوری اسلامی دفاع ميکند.
2. بخشی از نيروهای اپوزيسيون که بشدت مخالف تحريم اقتصادی و اقدامات نظامی است،
در مقابل اقدامات نظامی، تحريم اقتصادی و سياست برکناری جمهوری اسلامی توسط دولت
بوش قرار دارد. با توجه به مواضعی که اين گرايش اتخاذ ميکند، اين احتمال وجود دارد
که در صورت تحريم اقتصادی و بويژه اقدامات نظامی، در جانب جمهوری اسلامی قرار گيرد.
اين گرايش در بين نيروهای جمهوريخواه وجود دارد ولی در حال حاضر از نيروی اندکی
برخوردار است. امکان دارد که در صورت تحريم اقتصادی و حمله نظامی بايران، اين
گرايش در بين نيروهای اپوزيسيون تقويت شود.
3. گرايشی وجود دارد که هم بشدت عليه دولت بوش است و هم عليه جمهوری اسلامی.
اين گرايش هر دو را محکوم کرده و از وارد شدن به صحنه چالش کنونی اجتناب ميورزد و
به موضع گيريهای کلی اکتفا ميکند. اين گرايش در بين چپهای راديکال نيرو دارد.
4. گرايش چهارم از دو گرايش اول و دوم متمايز است و از گرايش سوم فاصله دارد.
اين گرايش از حضور فعال و تاثير گذار در اين چالش دفاع ميکند، از چسبندگی به اين و
يا آن قطب اجتناب ميورزد وميکوشد سياست مستقلی جدا از دوقطب در گير در منازعه
اتخاد کند. سمت مبارزه اين گرايش عليه جمهوری اسلامی است. اين گرايش در حال حاضر در بين جمهوريخواهان دمکرات و
سکولار از نيروی قوی برخوردار است.
شکل گيری گرايشهای چهارگانه بی مقدمه نيست و بر بستر ديدگاهها و سياستهای موجود
در بين نيروهای اپوزيسيون پديد آمده است.
سياست چسبندگی و خطر پلاريزه شدن اپوزيسيون
چنانکه گفته شد بخشی از نيرو های اپوزيسيون در مخالف با اقدامات نظامی، تحريم
اقتصادی و سياست تغيير رژيم دولت بوش و يا بخاطر ديدگاه ضد امپرياليستی در جانب
جمهوری اسلامی قرار ميگيرند و يا قرار خواهند گرفت. بخشی ديگری از اپوزيسيون برای
برکناری جمهوری اسلامی با سياست تغيير رژيم دولت بوش پيوند ميخورند و در جانب آن
قرار ميگيرند. اين پديده که در حقيقت همان پلاريزه شدن اپوزيسيون است، خطر واقعی و
جدی است و نبايد آن را دست کم گرفت.
اگر مسئله برکناری جمهوری اسلامی بهر قيمت و يا تقابل شديد با سياست تغيير
رژيم دولت بوش، مبنای سياست گذاری قرار گيرد و از اتخاذ سياستهای مستقل از دو قطب
اجتناب شود، اين خطر وجود دارد که اپوزيسيون بين دو قطب پلاريزه شود، در جانب اين
و يا آن قطب قرار گيرد، بتدريج در آنها مستحيل گردد و هويت مسقل خود را از دست
دهد. در چنين حالتی اپوزيسيون بشدت تضعيف شده و شکاف عميقی در درون آن شکل خواهد
گرفت.
سياست انفعال
نيروئی در اپوزيسيون وجود دارد که ميخواهد در چالش سنگين جمهوری اسلامی با
جامعه جهانی و دولت بوش، "آلوده" نشود و بقول معروف دستهايشان پاک
بماند. اين امر امکان پذير است ولی به سياست انفعال منجر ميشود. اپوزيسيون با
رويکرد منفعل و کوبيدن هر دو طرف، ميتواند سياست مستقل در پيش ببرد ولی در رويداد
مهمی که به موضوع جدی در عرصه بين المللی و بيک عامل سرنوشت ساز برای کشور ما
تبديل شده است، تاثير گذار نخواهد بود. راه مستقل عمل کردن از دوقطب منازعه، کنار
ايستادن نيست، بلکه بايد وارد گود شد، سياست مستقلی را اتخاذ کرد و در روندها بسهم
خود تاثير گذاست.
حدت يافتن بحران هسته ای و زير فشار قرار گرفتن جمهوری اسلامی و جلب نظر
جهانيان بسوی ايران، فرصتهائی برای نيروهای اپوزيسيون فراهم ميآورد که ميتواند
بطور سنجيده بدون اينکه در جانب اين و يا آن کشور قرار گيرد، از آن بهره جويد.
"سياست سوم"
امروز سياست انفعالی راه بجائی نمی
برد و قرار گرفتن در جانب دولت بوش و يا جمهوری اسلامی، سيمای اپوزيسيون را بشدت
مخدوش ميکند. سيما ساختن برای اپوزيسيون
در شرايط کنونی از اهميت زيادی برخوردار است.
برای حفظ هويت مستقل و اجتناب از حل شدن در بين دو قطب منازعه، لازم است که
"سياست سوم" را تدوين کرد و بر پايه آن در جهت همکاری نيروهای اپوزيسيون
گام برداشت.
"سياست سوم" را ميتوان کمابيش با مواضع زير کاراکتريزه کرد. "سياست
سوم" :
ـ مخالف جنگ و اقدامات نظامی و تحريم اقتصادی است ولی در عين حال از فشارهای
بين المللی در حوزه سياسی و ديپلماتيک عليه جمهور اسلامی استقبال ميکند و ميکوشد
که فشارهای بين المللی در اساس در خدمت تامين حقوق بشر و تقويت روندهای دمکراتيک
در کشور قرار گيرد.
ـ تلاش ميکند که فشارهای بين المللی آن اقداماتی را دربرگيرد که کمترين آسيب
را به مردم برساند و بيشترين محدوديتها و فشارها را بر سرکردگان رژيم وارد آورد.
ـ معتقد است هر اقدامی بخواهد عليه جمهوری اسلامی در ارتباط
با پروژه هسته ای صورت گيرد، بايد در نهادهای بين المللی تصميم گيری شود.
ـ با تسلط بلامنازع امريکا برخاورميانه و منابع نفتی آن مخالف است و منافع
دراز مدت ايران و کشورهای منطقه را در شکل گيری تعادل قدرت در منطقه ميداند.
ـ مخالف آلترناتيو سازی توسط دولت بوش است و برکناری جمهوری اسلامی و استقرار
دمکراسی در کشور را کار نيروهای سياسی کشور ميداند نه دولت بوش. اين گرايش ضمن
اجتناب از قرار گرفتن در جانب دولت بوش، ميکوشد که از امکانات بين المللی برای
پيشبرد اهداف خود بهره گيرد.
ـ سمت اصلی مبارزه خود را عليه جمهوری اسلامی ميداند و از قرار گرفتن در کنار
جمهوری اسلامی در هر حالت اجتناب ميورزد.
ـ در صورت تشديد خطر اقدامات نظامی و شکل گيری جنبش صلح، با شعار هائی
نظير"جنگ نه، فشارهای سياسی و ديپلماتيک"، "نه جنگ، نه جمهوری
اسلامی" در کنار جنبش صلح قرار خواهد گرفت.
ـ مسبب اصلی بحران هسته ای را قطب خامنه ای ـ راست افراطی ميداند و ضمن تاکيد
بر حق ايران در دسترسی به تکنولوژی هسته ای، معتقد است که جمهوری اسلامی در شرايط
کنونی بايد روند غنی سازی را متوقف کند و برای جلب اعتماد بين المللی بکوشد.