بورژوازی و اولین فیلسوف ماتریالیستش!
از : لاله امبلی
Gouli@noavar.com
فرانسیس باكون
Francis
Bacon 1561 1626
350 سال
بعد از شیخ سعدی ، فرانسیس باكون ؛ فیلسوف طبیعی ، نابغه و سیاستمدار انگلیسی، نیز
نوشت كه دانایی ، توانایی است . اویكی ازمهمترین فیلسوفان وآموزگاران علوم تجربی
درآغاز عصر جدید بود. ماركس مینویسد كه باكون . پدر حقیقی تمام ماده گرایی و علوم
تجربی مدرن انگلیس است . مورخین چپ،فلسفه ماتریالیستی باكون را انعكاس علاقه و
منافع بورژوازی درحال رشد اروپا بشمار می آورند. تمام آبا و اجداد باكون قرنها
ازخادمین، سیاستمداران و علمای عظام! دربارانگلیس بودند. اوازموضع تجربه گرایی
درعلوم طبیعی، به مبارزه با روش و فرضیات قرون وسطا و اسكولاستیك و ارسطوگرایی
پرداخت. طبق علایق وی، بایدهدف تمام دانش و تجربه ها ، به زیر سلطه انسان درآوردن
طبیعت و نیروهایش باشد. قدرت مركزی دولت آرمانگرایانه باكون، ریشه درقدرت و تسلط
انسان برطبیعت دارد. اودراواخر قرن 17 و اوایل قرن 18 دراروپا مشهوریت جهانی یافت.
دهها سال باكون را اشتباها خالق آثار
فناناپذیر شكسپیر میدانستند. این احتمال، نشان از استعداد و اهمیتی است كه اهل
مطالعه برای وی ،سالها قایل بود. طبق نظر منتقدین ادبی، درزیرقلم او میتوان ،
توانایی مقاله نویسی مونتگنی و پلوراخ ، رئالیسم شكسپیر، و تیزبینی و گزندگی سبك
ماكیاولی رامشاهده نمود. باكون مبگفت كه برای تشكیل بهشت زمینی باید در نظام آموزش
و پرورش تجدید نظرشود. اهل ذوقی درباره وی مینویسد كه باكون سرزمین موعود علم را دید،
بدون اینكه بتواند به آن قدم بگذارد. طبق تعریف او، شناخت یعنی انعكاس واقعیت
درتفكر انسان ، و دانش فقط برای اطلاعات عمومی، مثل فاحشه ای است كه ارضای رفع هوس
كند، ولی نقشی برای تولید مثل و ادامه نسل بشرنداشته باشد!. باكون توصیه میكند كه
برای رسیدن به شناخت، باید از حوزه معلمین شارلاتان و آموزشهای دروغین گذشت ویا
آنها را به كنار زد.
اوازدوران جوانی قصدداشت كه یك سیستم
علوم، با روشهای تجربی و هدف استفاده عمومی شناخت راپایه گذاری نماید. باكون را میتوان
فرزند شایسته دوره رنسانس غرب دانست. آنزمان درادامه اعتماد به نفسی كه انسان جدید
یافت، وی به این نتیجه رسید كه میتواند جهانی را كشف كند، و این توانایی او وابستگی
به دانش اش دارد. درزمان باكون نیاز به دانش،انسان راكاملا بخودسرگرم نموده بود.
درزمان اودرمیان تحصیلكردگان، نیاز به كشف علوم، حقیقت و اختراعات و تولید كالای
انبوه و تحقیقات درعلوم طبیعی، احساس میشد ، چون علوم تجربی ، ابعاد و فواید سیاسی
و اجتمایی بخود گرفت.
باكون میگفت كه دانش، یك هدف نیست
بلكه وسیله ای است برای رفاه وشناخت .دانش باید مفیدباشد، دانش ، قدرت است و هركس
كه از روش درست درعلوم تجربی استفاده نماید، میتواند به حقایقی برسد . علوم تجربی
تازمان باكون قرنها در سایه الاهیات بودند و حتا گاهی به جنایاتی فراموش نشدنی ختم
گردید ؛ محاكمه گالیله و سوزاندن جردانو برونوو صدها گمنام دیگر، نشان از تلفات
دورههای روشنگری دارد. نظریه شناخت و عقاید اغلب متافیزیكی ارسطو، ازقرن چهارم پیش
ازمیلاد تاقرن 15 بعدازمیلاد درمدارس ودانشگاهها ،یكه تازی میكردند، ولی ازقرن 14
میلادی بر اثر فعالیت دوره رنسانس ، عقل سالم به پاره ای از احكام ارسطویی شك كرد.
توضیح اینكه كلیسای كاتولیك غرب، رسما درسال 1990 ! به قبول نظریه گالیله اعتراف
نمود. سرانجام مكتب هومانیسم به شناخت تكاندهنده ای رسید كه انسان و سیاره او
درمركز جهان نیستند و فقط بخشی كوچكی ازجهان نامتناهی میباشند. علوم تجربی جدید
ناشی ازافكار كپرنیك و گالیله نیاز به یك پایه فلسفی داشتند. باكون با حمله به
دگمهای كلیسایی قرون وسطا و ارسطویی دوره باستان، این پایه فلسفی رابناگذاشت.
اورابه این دلیل پایه گذار علوم جدید میشمارند، چون او باتوجه به آزمایشات تجربی
باعقاید ارسطویی قطع رابطه نمود.
باكون خود، مخالف دین نبود . فلسفه
اوشامل سه بخش : انسان ، طبیعت ، و خدا است . اومیگفت كه فلسفه بافی سطحی، به كفر
، و فلسفه گرایی جدی ،به دین ختم میشوند!. اوگرچه میگفت كه انسان بدون متافیزیك
كاملا قادر به زندگی نیست، ولی آثارش درخدمت انسانیت و روشنگری بشربودند. گروهی
باكون را متهم نمودند كه خودهنوزدربند فلسفه اسكولاستیك و مدرسین میباشد..اوخواهان
، آزادی فكر ازاخلاق، و آزادی تصمیمات سیاسی ازرشته الاهیات بود. باكون میگفت كه
انسان برای آموزش دانش، دارای غریزه كنجكاوی است و آنرا باید برای بهتر شدن شرایط
زندگی اش بكارگیرد و آینه افكار و شخصیت انسان باید پاك از پیشداوری غلط و معلمین
دروغین گردد . اودرمنطق ارسطو، سبك و روش جدیدی نمی دید ، بلكه آنرا تكرار پیشین
دانستنیهای انسان نامید. درنظراو چون انسان غریزن سنتی فكر میكند، همیشه دچار
:آرزوها، عقاید، و امیدهای پیشین خود میباشد. باكون : عادت ، سوء تفاهم زبانی و
عقاید قدیمی را ازجمله عوامل گمراهی انسان میدانست . اوخواهان یك دولت آرمانگرای
صلحخواهانه بود و میگفت كه در اسطورهها و افسانه های كهن میتوان شاهد پیامهای مخفی
خردگرایانه انسان دوره جاهلیت ! بود .
باكون فكرمیكرد كه بدون علم منطق و ریاضیات
میتواند باكمك تجربه ومشاهدات، گام به گام، به شناخت برسد. درنظر او تنها منبع
قابل اعتماد حقیقت شناخت، مشاهده، تجربه، و نتیجه گیری از جزء به كل است . اومیخواست
به علوم تجربی،آموزش جدیدی از روش ها بدهد تاباكمك آنها، انسان به شناخت برسد.
باكون این روش را در الاهیات، غیرقابل استفاده میدانست، چون حقایق الاهیات درنظر
او قابل بحث نیستند وخارج ازدسترس عقل میباشند!، بدین دلیل بی نتیجه است كه اگر
انسان بخواهد باكمك فلسفه به حقایق دینی برسد.
علاقه باكون به آزمایش و مشاهدات طبیعی،
سرانجام موجب مرگ وی شد ، چون اوزمانیكه برای آزمایش نگهداری گوشت، قصد مخفی نمودن
گوشت درمیان برف و یخ قله كوهها را داشت ، دچار سرماخورده گی شد و جان به جان آفرین
داد. درخواست باكون برای استفاده عملی از تحقیق ، اورا پیامبر دانش جدید نمود .
انتقاد اواز ارسطو در زمان رنسانس، به انتقاد از: مكتب مدرسین ، شبه علم كیمیاگری،
غیبگویی و ستاره شناسی، و جادوگری شده . اوروش ارسطو را، برپایه شناخت اتفاقی میدانست
. باكون به كشف فیلسوفان پیش از ارسطو برای خود، مانند دمكریت پرداخت. او روش
ارسطو رابخاطر متد و دیالكتیك خاص اش، اتوریته ای دانست . درنظر باكون، دانش زمان
ارسطو، نمایش حقیقت و ارزشها، یعنی بخشی ازفرهنگ اریستوكراتی خودنما و متظاهر بود.
درنظر ارسطو هرحادثه درطبیعت دارای هدفی است، یعنی هدفی الاهی دارد، باكون اتفاقات
درطبیعت را مشمول قانون علیت و دیالكتیكی میدانست. اوخود دانشمند نبود ولی نظراتش
موجب استفاده بیشتر ازآثار: كپلر، نیوتون ، گالیله و كپرنیك گردید. ازنظرجهانی
ولتر باعث مشهوریت باكون درفرانسه ، لایبنیتس موجب مشهوریت اودراروپا، و دیدرو سبب
استفاده ازباكون در تدوین دایرت المعارف مشهور گردید.بحث متدی او یعنی حركت از جزء
به كل ،هنوز در اروپا مرسوم است . به نظر مورخین فلسفه، ریشه دولت و تاریخ ،در نظر
افلاتون ،درگذشته های دور قرار دارد كه دلیل اخلاقی-میهن پرستانه دارد ، ولی دولت
اوتوپیستی باكون متوجه آینده است و میخواهد باكمك یك دانش مركزی، خوشبختی انسان را
مهیا سازد.
فرانس باكون، محقق طبیعت و علوم تجربی
، مورخ و حقوقدان، سازمانده علوم، برنامه ریز ، استادمنطق، و روش شناس ، خود نه فیزیك
خوانده و نه ریاضی تحصیل كرده بود. اوبین سالهای 1561- 1622 در انگلیس زندگی كرد و
سه سال كارمند سفارت انگلیس درپاریس بود. درسال 1621 بدلیل رشوه گیری غیرفعال،
دستگیر، چند روزی در زندان ، و 5 سال از كار بیكار شد . او در طول این 5 سال بهترین
آثارخودرا به رشته تحریر درآورد . در دوره مبارزه میان مشروطه خواهی و پارلامنتاریسم
در انگلیس ، او دارای احساسات سلطنت طلبانه بود ، ولی نه دنباله رو سیاست مطلقه
شاه ، بلكه هدف اصلی او ، ابرقدرت شدن !انگلیس دراروپای آنزمان بود.
ازجمله آثار باكون : مجموعه مقاله ها
، نوزایی عظیم علوم طبیعی ، تاریخ طبیعت
، وسیله جدید شناخت ، آتلانتیك نو ، و كتاب 6جلدی روش شناخت ، هستند. اكثر آثار
باكون ناتمام ماندند . اومانند افلاتون ، اثری درباره دولت اوتوپیستی نوشت . اثر
مهم فلسفی او ، یك معرفی سیستماتیك از دانش، براساس سه توانای انسان یعنی : حافظه (تاریخ)، خیال(ادبیات) ، و عقل(فلسفه)
بود. اولین اثر او، یعنی مجموعه مقالات ،در سال 1597 ،حاوی انسانشناسی سیاسی-اجتمایی
و علاقه روشنفكرانه به شناخت فرهنگ و طبیعت می باشد .