کاخ سفید
بسیار«سفید» در رابطه با طلای سیاه بسیار«سیاه»
- روابط تنگاتنگ عربستان سعودی و ایا لات متحدهً آمریکا
(بخش چهارم )
دکتر کاظم رنجبر
-
پیشگفتار :. در این لحظات
که روی این بخش از مقاله کار می کنم ، ، از 12 زوئیه تا امروز در حدود یک ماه است
،نظام صهیونیستی اشاغلگر و توسعه طلب
اسرائیل ،زنان و کودکان لبنان را
را با تمام امکانات نظامی خود قتل عام می کند.در این مدت ایالات متحدهً
آمریکا نه تنها ، این جنایات را محکوم نکرده است ، حتی بطور مستقیم و غیر مستقیم
،این عملیات ضد انسانی را پشتیبانی می کند. سفیر اسرائیل در آمریکا آقای دنی آیولون ( Dany Aylon ) با تمام وقاحت و جسارت علنأ میگوید :اگر ارتش
ما در لبنان دست به قتل عام عمومی هم بزند ، ایالات متحده باز هم از ما پشتیبانی
خواهد کرد .دولت اهود المرت (Ehoud Olmert ) از پشتیبانی کا مل دولت جورج بوش
برخوردار است.(1)
-
هدف کاملأ روشن است ، از بین برد حزب الله ولو به قیمت
از بین بردن ملت لبنان. و به دنبال آن تحمیل یک صلح جداگانه با لبنان و ادامه اشغال فلسطین . سه سال پیش ،
در 31 ماه مه 2003 ،جورج دبلیو بوش ، بمانند
امپراطوران روم باستان ، در حالیکه سواربر ناو هواپیمابرایکه در عملیات
جنگی و اشغال عراق ،شرکت کرده بود ، در
پایگاه دریائی سانتیاگو ، واقع در جنوب کالیفرنیا ، پایان ماموریت جنگی موفقت آموز
را به جهانیان اعلام کرد . امروز بعد از گذ شت 3 سال ، خاورمیانه در آتش و خون غرق
شده است . ارتش آمریکا ،در افغانستان ، عراق ، درگیر شده و هرگز به هدفهای نظامی و سیاسی خود دست
نیافته بود ،که جنگ لبنان نیز براین درگیری های منطقه ای اضافه شد.
-
هر انسان انسان
شایسته این نام ، از خود می پرسد، چه دلیلی دارد ، که ازبدو تشکیل دولت اسرائیل تا کنون ، به عبارت دیگر
از سال 1948 ، تا کنون ، چرا این مسئله مهم
،یعنی استقرار یک صلح عادلانه بین ملت فلسطین و اسرائیل ،بعد از 58 سال ،
وجنگ ها ، کشتار ها و ویرانی های مکرر ،
عملی نمی شود ؟چرا ملت های عرب و مسلمان جهان ، با این امکانات انسانی و مالی
،هرگز نتوانستند در سطح دنیا ،در مسائل بین اللملی ، به یک وزنهً مهم تبدیل بشوند
،و از حقوق انسانی ،ملی و میهنی خود دفاع
بکنند ؟ جواب این سئوال را با یک
تحلیل ولو مختصر ماهیت نظام سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، و
روابط تنگا تنگ عربستان سعودی با آمریکا ، نقش
خانوادهً سعودی و وهابیت در ساختار دولت عربستان سعودی ،فساد حاکم در
بطن این خانواده سلطنتی از یک طرف ،و
تبلیغ دین اسلام ، برمبنای اصول وهابیت ،و بالاتر از آن نقش نفت سعودی و دولار
آمریکائی در دستگاه حکومتی ایالات متحده
آمریکا و عربستان سعودی ،که در واقع این دو نظام بصورت «برادران دو قلو سیامی بهم چسبیده و جدا ناپذیر هستند
،(2) » و بلاخره پایان عصر نفت در نیمه اول قرن بیست و یکم را ،در اینجا به نظر
خوانند گان میرسانیم.در حقیقت مسئله خاورمیانه و عدم ثبات این منطقه را تحلیگران
باید از زاویا ی واتحاد نا میمون مثلت
،امپریالیسم سلطه گر آمریکا، خصوصأ زیر نظر محافظه کاران نو آمریکا ، صهیونیزم توسعه طلب حاکم در اسرائیل ، نظام
فاسد ،و درعین حال مبلغ تحجر دینی وهابیت ،به کمک دولار های نفتی عربستان
سعودی در کشورهای فقیر مسلمان ،جستجو کرد
. القاعده در حقیقت فرزند این مثلث نا میمون است
-
-عربستان سعودی .
عربستلن سعودی با وسعت دو ملیون دویست و
چهل هزار کیلومتر مربع ،از شمال به کشور اردن و، عراق و کویت ،از جنوب به کشورهای
یمن و عمان ، از غرب به دریای سرخ و از شرق به امارات عربی و قطر و خلیج فارس
محدود می شود. تشکیل دولت پادشاهی عربستان سعودی ، نتیجه کار خانواده محمد ابن سعود
، بنیانگذار سلسله ابن سعود است .از قرن شانزدهم امپراطوری عثمانی تسلط خود را بر
بخشی ازشبه جزیره عربستان گسترش داد . بخش نجد ،به وسیلهً روسای قبایل عرب آن
منطقه اداره می شد ،و نسبت به حاکمیت
امپراطوری عثمانی ،چندان خشنود نبودند .در سال 1745 قبیله سعود ، به سرکردگی محمد
ابن سعود ، با رهبر فرقه از دین اسلام
بنام شیخ محمد عبدالوهاب ، که برداشتی از دین اسلام ، مطابق مکتب حنبلی
و ابن تیمیه داشت و احاکم فقهی و شرعی رافقط
مطابق نص صریح کتابت قران ،و سنت
پیامبراسلام (ص)، قبول داشت ، قرادادی
بستند ، که مطابق این قرارداد ، برای دفاع از اسلام ، شرعیت واحکام دین در عربستان،
مطابق قران و سنت ، پیامبر ،در
جامعه حاکم خواهد بود . این قرار داد ،
که در واقع مذهبی است با برداشت جزمی از اسلام ، به مرور در عربستان ،به زور شمشیر
ابن سعود حاکم شد.
در اوایل قرن بیستم قبیله این سعود بعد از تسلٌط بر ریاض ، حجاز و
مکه ، سلسله خانواده ابن سعود را برتمام شبه جزیره عربستان حاکم کرد .در 22
سپتامبر 1932 ، دو منطقه حجاز ونجد ،با نظارت انگلستان متحد شدند ،و از بطن این
اتحاد ، کشور پادشاهی عربستان سعودی ، بوجود آمد . دو چیز را نباید فراموش کرد .1-
عربستان سعودی ، تنها کشوری است در جهان ، که نام خانوادهً سلطنتی ، برنام این کشور بصورت صفت ملکی چسبیده است ،به عبارت
دیگر ، عربستان از هرجهت واقعأ متعلق به خانوادهً سعودی است .!2 - سالهای بعد از
جنگ اوٌل جهانی ، قدرت های بزرگ که در این جنگ شرکت داشتند ، به اهمیت نفت ،
این مادهً استراتژیک، پی برده بودند ،و به وجود معادن نفت در منطقه خاورمیانه ،
آگاهی داشتند. باید بخاطر داشته باشیم ، اولین چاه نفت در خاورمیانه در ماه ژوئن
1908 در مسجد سلیمان در جنوب ایران کشف شد ،و از آن تاریخ تا امروز سرنوشت سیاسی ،
اقتصادی ،و فرهنگی ملت و کشور ما ایران ،
و تمام منطقه خاورمیانه با این ماده حیاتی ، در رابطه با قدرت های استعماری ، و
احتیاج قدرت های بزرگ صنعتی ، به این
مادهً حیاتی گره خرده است . همین منطق
یعنی ترکیب استبداد قبیله ای خانوادهً
این سعود، تحجٌر و خرافات دینی ، ناشی از حاکمیت فرقه وهابیت به عنوان دین
حکومتی ، و اشتهای عظیم کمپانی های نفتی آمریکائی و اروپائی ، به نفت منطقه
خاورمیانه ، ورقابت های آشکار و مخفیانه قدرت های استعماری ،و ایجاد کشور اسرائیل
توسط انگلستان در قلب جهان اسلام ،و پشتیبانی بی قید و شرط آمریکاو کمپانی های
نفتی ،از کشور اسرائیل ،و تقویت نظامی
این کشور ، به عنوان محافظ منافع غرب ،و در راًس آن آمریکا ، در حقیقت ،
بازیگران و کار گردانان اصلی سیاست حاکم
در خاورمیانه هستند ،که در نهایت ، این
منطقه را با ثروت های عظیم و بیکران خود تبدیل به صحنه جنگهای خونین و میدان وجولانگاه حاکمان ونظام های سیاسی فاسد ،مستبد و در عین حال خشن کرده است ،که
هرکدام خود را مدافع دین و مذهب بر جامعه
تحمیل می کنند. ملیادر های سعودی ، از احکام دین اسلام و« خادمان حرمین شریف!» ، ملیادرهای یهودی ، حافظان معبد مقدٌس
و کوه صیهون ، روحانیون حکومتی شیعه در ایران ، «حافظان اسلام ناب محمدی!» ، بر
ملیونها انسان جنگ های مکر ر و فقر تحمیل
میکنند ،و این سیاست مردم فریبی ، در عین حال جنگ افروز ویرانگر، تا امروز ادامه
دارد
-
ترکیب «کیمیائی!» نفت خاورمیانه ،دین ومذهب ، دولار آمریکائی
،و خون انسانهای معصوم وبی گناه.
شاید خوانندگان تعجب بکنند ،که چرا
در اینجا ،بجای کلمه ً شیمیائی ،که
ازعلم شیمی ناشی می شود و مطلقأ یک دانش
بسیار گسترده ای است ، از کلمه کیمیائی ، ناشی از کیما و کیمیاگری ، که در حقیقت
حقه بازی است ، استفاده کرده ام ؟ ( در اصل هدف کیمیاگران تبدیل مس به طلا بود ،
که خود یک نوع مردم فریبی است ) ؟ جواب بسیار روشن است .برای اینکه این ترکیب نفت و مذهب ،خون ملتهای بی گناه و معصوم ،
درنهایت به دولار های آمریکا منتهی می شود ،که خود مظهری است از طلا .و بعلاوه نام
دیگر نفت در ادبیات سیاسی و اقتصادی ، طلای سیاه است.
نفت به عنوان ماده انرژی زا ، برای
اولین بار در سال 1859 ، در شهر Titusville ،واقع در ایا لت پنسیلوانیا آمریکا
توسط سرهنگ Drake،در
عمق 30 متری استخراج شد.در اوایل این ماده را برای روشنائی منازل در چراغ های نفتی ، معروف به لامپا نفتی ،
بکار می بردند .ارزش و اهمیت استراتژیک این ماده به عنوان انرژی و جانشین ذغال سنگ ، در جنگ اول جهانی
معلوم و مشخص شد . از آن تاریخ قدرت های بزرگ صنعتی ، برای کشف و استخراج این ماده
مهم حیاتی برای صنایع و اقتصاد خود ، بخش عظیم کرهً خاکی را زیر پا گذاشتند، و بر
حسب اتفاقات دوره های مختلف در حیات کرهً زمین ، بخش عظیم این ماده ، یعنی در حدود %64 ذخایر نفت دنیا در منطقه
خاورمیانه ، در حوزهً خلیج فارس قرار دارد.اما نباید فراموش کرد ، که دورهً نفت
فراوان و ارزان قیمت رو به پایان است ،و بنا به پیشبینی متخصصین باتجربه در کشف وصنا یع نفت ، قبل از نیمه دوم
قرن بیست و یکم ، بشر بمانند سایر اعصار
گذشته ، عصر سنگی ، عصر پارینه سنگی ، عصر برنز ،عصر ذغال سنگ ، عصر نفت را نیز
پشت سر خواهد گذاشت .
منحنی کینگ هوبرت (King Hubert)
در 7 ژوئیه 1999 ، به هنگام یک کنفرانس علمی ،در حضور کمیته مجلس عوام
انگلستان ، آقای کولن –جی کامپبل (Colin J .Campbelle) صاحب آثار متعد د در بارهً نفت
،دکتر در زمین شناسی با 40 سال تجربه در استخراج این ماده ( نفت ) اعلام میکرد ،
که قیمت یک بشکه نفت ،به 30 دولار ،در یک
سال آینده خواهد رسید .این افزایش قیمت
بخاطر رشد تولید این ماده
درکشورهای خاورمیانه است ، که تنها
این کشور ها امکان افزایش
تولید آنرا دارند .این پیشبینی صحیح از
آب در آمد .پیشبینی های این متخصص نفت ، به عنوان پیش در آمد اتفاقات مهمی که میتواند در ده سال آینده رخ دهد ،به واقعیت پیوست . این است
مطالبی را که این متخصص نفت آنروز میگفت :
در بارهً ذخایر شناخته شدهً نفت در جهان ، تمام این مناطق مطلوب ،بهره برداری
شده اند . این کشف مناطق نفت خیز ، به 30
سال گذشته تعلق دارند . در حال حاضر: ما یک بشکه نفت پیدا می کنیم ، چهار بشکه
مصرف می کنیم .(We find one barrel for every four we consome ). به عبارت دیگر به ازاء کشف یک بشکه
نفت ، چهار بشکه نفت مصرف می کنیم .خیلی کم
،امیدواری وجود دارد ،که ما بتوانیم به معادن بزرگ نفتی ،در مناطقی که
تاکنون تجسس های و اکتشافی نشده اند ،
بمانند عمق دریا ها و یا مناطق قطبی ، به نفت برخورد بکنیم. این واقعیت ، بوسیله
کمپانی های بزرگ نفتی و کشور های تولید کننده مخفی نگاه داشته شده بود ، وسعی
میکردند درست عکس واقعیت ها را به مردم بگویند.
در بارهً عمر ذخائر نفتی ، ما در شیب سرازیری قرار داریم ، خصوصأ اینکه تقاضای
مصرف نفت ، در حال افزایش است . مجموعه ذخایر نفتی باقی ماندهً قابل استخراج ، در
تمام دنیا ،بطور عملی ، به هزار ملیارد بشکه ، یعنی :1000Gb (*)
است . با یک روند تولید فعلی (سال 1998) ،یعنی 23Gb
می شود چنین تحلیل کرد ،که حد اکثر 43
سالهم می توان نفت استخراج کرد . چون عقیده ایکه
که از نفت داریم ، این است که فراوانی و ارزانی نفت ، می تواند حد اکثر 43
سال طول بکشد. امٌا وضع به این آسانی نیست
.
منحنی هوبرت ،نشان می دهد ،که تولید یک حوزهً نفتی نمی تواند به یک مقدار
معین مستمروثابت باشد .کینگ هوبرت (King Hubert )، یک زمین
شناس کمپانی شل ،درسال 1956، یک روش پیشبینی از تحول نفت استخراجی را در 48
ایالت آمریکا چاپ و منتشر کرد .او در سال
1969 ، نظریه خود را چنین توضیح داد :هر حوزه نفت قابل بهره برداری ، یک مرحله حد
اکثر تولید را دارد ، که بعد از گذر از این مرحله ، میزان تولید ، رو به کاهش
میگذارد .این نظریه هوبرت ، بعد ها در تجربه عملی ، به اثبات رسید. معلوم شد که
تولید یک حوزه نفتی ثابت نیست ، بلکه از شروع استخراج ، میزان آن به مرور ، رو به
افزایش میگذارد ، بعد از گذ شتن از یک مرحله حد اکثر ، تولید رو بکاهش می گذارد.
برای اینکه هر اندازه که به پایان تولید چاه نفت نزدیک می شویم ، نفت خام در لایه
های زمین ، جابجا می شود ،و این عمل باعث می
گردد ، که استخراج نفت باقی مانده در چاه ، به مشکل بر می خورد.منحنی تولید
بمانند بدنه یک زنگ (زنگ کلیسا )است .
حداکثر تولید ،زمانی است ،که ذخیرهً محاسبه شدهً چاه ، به نصف رسیده باشد.در سطح
جهانی از مقدار ذخایرنفت کشف شده و قابل
استفاده ، تا کنون - 800Gb (800ملیارد
بشکه ) تا سال 1997 ، استخراج شده است ، یعنی در حدود نصف ذخایر نفتی شناخته شده ،
تاکنوتن استخراج شده است.در سال 2008، یا شاید چند سال بعد ، کشف معدن جدید ، که
امکان تولید نفت ارزان و فراوان داشته
باشند ، کاهش خواهد یافت .(خوانندگان توجه بکنند ،که ما در نیمهً سال 2006 هستیم.
کینگ هوبرت اضافه میکند : جهان بخاطر نبود نفت در مشکل نخواهد بود ، بلکه
بخاطر عدم استخراج از جنبه امکانات فنی ، نفت استخراجی ، جوابگوی احتیاج جهان
نخواهد بود .در سال 2008 ، تولید نفت در خاورمیانه ، به 50 درصد تولید جهان خواهد
رسید، از آنجائیکه مصرف جهانی ، با آهنگ
1,5 و 1,8
در صد در سال در حال افزایش است ، فشار و
برخورد های رقابتی ، به حد اکثر خواهد رسید (فشار های سیاسی ، اقتصادی ، و حتی نظامی ، تاکید از مترجم ) قیمت نفت
بیرحمانه بالا خواهد رفت . اگر تئوری
هوبرت را به حوزه های نفت شما ل اروپا( از جنبه ً آزمون و تجربه ) مطابقت بدهیم ،
این حوزه ها در سال 2000 ، به حد اکثر تولید خود رسیده اند (این آزمایش و تجربه ،
واقعیت علمی تئوری هوبرت را نشان داده است . امروز نفت دریای شمال رو به کاهش است ،و انگلستان ، بار دیگر ،برای تامین نفت مصرفی خود ، به واردات نفت
از خارج نیاز دارد . بیخود نیست که در اشغال عراق ، نیروهای نظامی انگاستان ، در
کنار نیروهای نظامی آمریکا ، به این کشور
مستقل ، اما دارای منایع عظیم نفتی حمله کردند ،و برای فریب افکار بین المللی ، عنوان استقرار دموکراسی را در عراق را
بهانه قرار دادند، در حالیکه صدام حسین
از سال 1958 ، کاملأ زیر نظر آمریکا ، بر عراق حکومت می کرد.منحنی کینگ هوبرت
1- محور عمودی تولید سالانه را مشخص می کند . 2- محور افقی زمان را از صفر تا
40 سال را نشان میدهد .3- منحنی قرمز اوج تولید ،برای مجموع ایالات 48 گانه آمریکا
را نشان میدهد 4 - منحنی های سبز نشانگر عمر حد اکثر وحد اقل چاه های نفت را نشان میدهند . امروز آمریکا ،
با جمعیت حد اکثر 5 درصد جمعیت کل جهان ، بیش از 25 درصد تولید نفت دنیا را مصرف
می کند ،و میزان تولید نفت در داخل ایالات متحده آمریکا ، حد اکثر 3 درصد مصرف این
کشور را تامین میکند .(ماًخذ:http://perso.orange.fr/mnle13/ages/univete/guezfinp.html)

وابستگی اقتصادی آمریکا و وسوسه نفت
سیاست نفتی آمریکا ،بیشتر در منطقهً خاورمیانه متمرکز شده است، که خود این
واقعیت ،نتیجهً رابطه اقتصادی
آمریکا با جهان امروز است.با وجود
اینکه آمریکا ، اولین کاشف نفت ،و از لحاظ تولید و مصرف نسبت به سایر کشور ها نیز
مد تها در سطح اول قرار داشت ، همین کشور در طول 30 سال گذشته ، به کشور وارد
کنندهً نفت تبدیل شده است .کشور های
اروپائی و ژاپن ، در مقایسه با آمریکا ، تولید داخلی شان بسار ناچیز و حتی برای
ژاپن ، معادل صفر است.اروپا و ژاپن ، وابستگی شان به نفت خاورمیانه بسیار نگران
کننده است. ایالات متحدهً آمریکا در سال 1973 هر روز 9/2ملیون بشکه نفت تولید داشت ،و 3 /2ملیون بشکه نیز وارد میکرد .در سال 1999
تولید روزانه آمریکا 5/9 ملیون بشکه رسید،و این کشور هر روز 8/6 ملیون بشکه نفت وارد میکرد( ماًخذ :Statistical
Abstract of The United States :2000.p.591. ).
با این آهنگ افزایش مصرف نفت در
آمریکا ، ذخیر نفت این کشور در سال 2010 ، به پایان خواهد رسید. لذا نگرانی
آمریکا قابل درک است ، وبی جهت نیست که
بخش مهم اعضای دولت جورج دبلیو بوش را
شخصیت های « نفتی !» تشکیل می دهند . اصلأ از دولت بوش ، بوی نفت به مشام می رسد
.( بوش می آید !)
این تاکید بر سیاست نفتی آمریکا ، به
عنوان مادهً انرژی زا و استراتژیک را نمیتوان
به حساب عقلانیت گذاشت ، مگر آنکه
به واقعیت ها و برنامه های آینده آمریکا ، جهت استفاده از نفت ، برای تحکیم قدرت امپریالیستی خود در
جهان دقیق بشویم .اولإ موضوع نفت ، با در
نظر گرفتن میزان وابستگی عمومی
اقتصاد آمریکا به واردات ،در درجه
ً سمبولیک است ، نه در درجهً اصلی و اساسی . یک آمریکای مصرف کننده با اشتهای غیر
قابل کنترل ،ا فت روز افزون ذخایر نفتی
داخل کشور ، مسلمأ برای آمریکا نگران کننده است . برای اینکه این وابستگی به نفت خارج ،به عنوان سقوط ابر قدرت
منحصر دنیا ،محسوب خواهد شد، ولو
اینکه واردات بخش نفت در تجارت خارجی
آمریکا در درجه دوم قرارد دارد واز 450 ملیارد کسری بازرگانی آمریکا در سال 2000 ،
تنها80 ملیارد آن ، متعلق به واردات نفت است . آمریکا در مقابل هرنوع محاصره میادین نفت ضربه پذیر خواهد بود
.تمرکز دادن یک سیاست جهانی و استراتژی یک کشورابر قدرت به موضوع نفت ، جز از طریق منطق عقلانی و اقتصادی ، نمی تواند مورد نقد و دقت
قرار گیرد.
ترس از کمبود ذخیرهً نفتی ،تمرکز سیاست آمریکا به خاورمیانه را باعث نمی
شود ، خصوصأ اینکه ، کشور هائیکه نفت مصرفی آمریکا را فراهم میکنند ، در مناطق
مختلف جهان پراکنده هستند . در حال حاضر ، آمریکا از لحاظ تامین نفت مصرفی خود ، در موقعیت مشکلی قرار ندارد.نصف نفت
مصرفی ایالات متحده آمریکا ، از آلاسکا
،کانادا ، مکزیک ،ونزئیلا تامین می شود ،و این کشور ها ،نسبت به منطقه خاورمیانه ،
منطقه نسبتأ آرامی هستند. اگر واردات نفت
آمریکا از این کشور ها را به تولید داخلی آمریکا اضافه بکنیم ، %70 مصرف نفت آمریکا را تامین می کنند.اگر وابستگی
نفتی اروپا و ژاپن را ، که واقعآ از لحاظ مصرف نفت ، کاملأ به نفت منطقه خلیج
فارس وابسته هستند ، با وابستگی آمریکا و امنیت نفتی آمریکا مقایسه بکنیم ، می
بینیم ، که امنیت نفتی آمریکا بسیار قابل
توجه است و چندان جای نگرانی ندارد.
بنا به آمار تجارت خارجی آمریکا ، این کشور
در سال 2001 ، فقط %18 نفت مصرفی خود را ، از منابع منطقه نفتی خلیج
فارس تامین کرده است .(ماًخذ:http://www.census.gov/foreign-trade
)
حضور نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس ، اشغال نظامی عراق و ایجاد پایگاه های
دریائی ، هوائی ،و زمینی در عربستان ، در
گیری های سیاسی با ایران ، در چهار چوب استراتژی نفتی و امپریالیستی آمریکا و استفاده از سلاح نفت ، علیه قدرت های
اقتصادی اروپاو ژاپن است . آمریکا علنأ میخواهد
برای حفظ قدرت مطلقه خود در جهان
، از نفت به عنوان انرژی مورد نیاز فعلی جهان ،
خصوصأ علیه دو قدرت اقتصادی رقیب خود ، اروپا و ژاپن بکار گیرد. در حقیقت
این استراتژی امپریالیستی آمریکا امنیت جهان را به خطر می اندازد.
کشور های تولید کننده نفت ، چون ایران و عراق (قبل از اشغال )و عربستان سعودی
، بخاطر جمعیت روز افزون خود بیش از پیش به در آمد حاصل از نفت احتیاج دارند ،و
مجبور به صادرات نفت هستند. در نتیجه اروپائیان و ژاپنی ها ، و امروز کشور هائی چون چین و هند ، هیچ ترسی
ندارند که راه صدور نفت قطع می شود . چون می دانند کشور های تولید کنندهً نفت ، به در آمد حاصل
از صادرات این ماده احتیاج دارند . این ایالات متحده آمریکا است که سعی میکند ،این مسئله را بر افکار
عمومی جهان تحمیل بکند ،که تلاش آمریکا ، برای تامین و تضمین امنیت راههای صدور
نفت خاورمیانه به جهان است . ولی در حقیقت ، امریکا علنأ می خواهد با کنترل
منابع انرژی لازم ، برای گرداندن چرخ اقتصادی جهان ، قدرت امپریالیستی خود را حفظ بکند . ( ماخًذ و
ترجمه آزاد از:Après L’Empire به قلم :Emmanuel Tod ،به زبان
فرانسه ، انتشارات Gallimard پاریس،233 صفحه .سال
انتشار2002)
-آمریکا ،عربستان سعودی ،و القاعده ،
اگر بخواهیم ، این پیوند به ظاهر
نامتجانس را مورد مطالعه قرار بدهیم ،و
حتی مسئله نفت ، این مادهً حیاتی و استراتژیک ، را فقط از جنبه کالای تجارتی نگاه
بکنیم ،و بگوئیم ، عربستان سعودی ، تولید کننده نفت است ،و ایالات متحده آمریکا ،
خریدار این ماده است ، چرا بر عملیات تروریستی القاعده ، بایک نگاه مظنون باید نگاه کرد ، جواب را بهتر است از نوشته های مسئولین امنیتی ،و
روزنامه نگاران و تحلیلگران معتبر همین کشور عظیم و ابر قدرت مطلق ،باید جستجو
بکنیم ، تا خود خوانندگان ، به
قضاوت بنشینند ،و از خود بپرسند ، بین خا نواده ابن سعود ، و خانودهً بوش ، که
برنفت عربستان سعودی تسلط مطلق دارند ،وبن لادن نسبت خویشاوندی ، با خانوده سلطنتی
عربستان دارد ، همراه باکابینه جورج دبلیو بوش ، که قریب با اتفاق آنان در تجارت
نفت فعالیت دارند ، با عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 ، چه رابطه ای می تواند
وجود داشته باشد ، چرا سازمان های اطلا عاتی ، آمریکا نتوانستند از طرح و اجرای
این عملیات ، قبل از عملی کردن آن ها مطلع شوند ؟در چنین جوٌ مملو از شک وترد ید کتاب سئوال بر انگیزی در آمریکا با عنوان (Sleeping with the Devil Robert ) ترجمه: هم خوابی با شیطان به قلم روبرت به آر (Robert
Bear ) چاپ و منتشرشده است ،که به این سئوالات جواب
می دهد .
روبرت به آر قبلأ مامور عا لیرتبه «سیا » بود ، که در سال
1997 ، بخاطر مخالفت با سیاست آمریکا با
عربستان سعودی ، از آن سازمان استعفا داد.روبرت
به آر، دلیل این مخالفت را عدم وجود یک
سیاست متناسب و روشن از طرف آمریکا در خاورمیانه را ،اعلام می
دارد. او از این نقطه حرکت می کند، که از 19 نفر
عاملان عمالیات تروریستی 11 سپتامبر ، 15 نفر آن ها
شهر وند عربستان سعودی بودند.
بعلاوه بر همه روشن است که عربستان سعودی
فعالیت های تروریستی سازمان های اسلامی
را از لحاظ مالی و لجستکی حمایت می کند.
نویسنده اضافه می کند ، که خانوادهً سلطنتی
عربستان سعودی ، در فساد
کامل غوطه ور است . این خانواده سعی می
کند ، که با پشتیبانی از عملیات تروریستی
اسلام گرایان ، نا رضایتی داخلی و روز افزون
مردم عربستان را منحرف سازد. نویسنده ، از نظام حکومتی سعودی ، به عنوان Kleptocratie ،یعنی: نظام دزد سالاری ، یاد می کند ، که با
دولت آمریکا ، یک «قرارداد شیطانی » بسته است ،که خلاصه آن چنین است : تجارت بزرگ
نفتی ، در مقابل تضمین و بیمهً بقای رژیم
سعودی از طرف آمریکا .
این ماًمور سابق سیا ، که خود متخصص
در عملیات تروریستی است و
همکارانش از او به عنوان یکی از با
استعداد ترین مامور سیا یاد می کنند ، که
سازمان را ترک کرده است ، می گوید :دولتمردان واشنگتن و ریاض ، دو برادر دو قلو ی
به هم چسبیده هستند ، و اضافه میکند
،چگونه روسای جمهوری آمریکا ، چشم هایشان
را ، به روی روشوه هایی که دولتمردان عربستان سعودی ، در بستن قرارداد های نفتی و قرارداد های ساختمانی ، به دولتمردان آمریکائی می پرداختند ، می بستند و آن ها را ، نا دیده می انگاشتند. او اضافه می کند
، دولت عربستان سعودی ، به تمام سیاستمداران
آمریکائی ،چه دموکرات و چه جمهوری خواه رشوه می داد . در لیستی که ، روبرت
به آر تهیه و ارائه کرده است ، نام خانواده های بوش ، کالین پاول ، وزیر امور
خارجه (سابق ) ، دیک چنی معاون رئیس جمهور ، خانم کاندوالیزا رایس مشاور امنیتی جورج دبلیو بوش ،(وزیر امور خارجه فعلی آمریکا )، مشاهده می شوند این ماً مور امنیتی ، خصوصأ
نشان می دهد ، که چگونه مسئولان امنیتی آمریکا ، وقتی که شاهزاده های عربستان
سعودی ، بین سازمان های تروریستی و مسئولان آن
ها چون بن لادن و دیگران ، پول و اسلحه
تقسیم می کنند ، آن ها را نادیده می گیرندو چشم هایشان را می بندند . در
این مدت سازمان سیا و سایر سازمان های
اطلاعاتی این کشور ، هیچ عکس
العملی از خود نشان نمی دهندو اغلب سعی بر آن آن می شود
، که این سازمان را از عوامل خبر
رسانی عرب تبار و آشنا به زبان عربی که از فعالیت های تروریست ها ، اطلاعات دقیق دارند ، خالی کنند و در عوض ، آنها را به « اطلاعات الکترونیکی
!» که ضعف خود را در حملهً تروریستی 11 سپتامبر 2001 نشان داد ، تکیه کنند (3) ما
ً خذ روزنامهً لو موند 5 سپتامبر 2003
صفحه ً مخصوص نشر کتاب .)
بعد از واقعه 11 سپتامبر 2001 ، سنای
آمریکا ، کمیسیونی تشکیل داد ، که وظیفه داشت ،علل واقعه 11 سپتامبر و نکات ضعف
سازمان های اطلا عاتی و ضد اطلاعاتی
کشور را بررسی کند. وقتی نتیجهً مطالعات
و تحقیقات این گزارش ، در چند صفحه آماده
شد ، مسئولین کمیسیون ، بخشی را که مربوط
به نقش عربستان سعودی بود ، از کل
گزارش در آوردند ، تا افکار عمو می از آن آگاه نشود. در آن روزها ، در مطبوعات
جهان ، از شخصی به نام شاهزاده بند ر ابن سلطان ، نام برده می شد ،که از سال 1983 تا اوایل 2003 ، یعنی مدت 20 سال
سفیر عربستان سعودی در واشنگتن ،و
دوست خانوادگی خانوادهً بوش بود و با کالین پاولز وزیر امور خارجه سابق امریکا ، در بازی سکویچ ، همبازی بود . این شاهزاده سعودی متهم به پشتیبانی مالی و لجستکی از تروریست های 11 سپتامبر شده است ، که در
زمان تشکیل کمیسیون یاد شده در بالا ،
آمریکا را ترک کرد و به عربستان سعودی برگشت ، وتاکنون حاضر به جوابگوئی
به رسانه های معتبر جهان و
مسئولین کمیسیون نشده است .(ادامه دارد )
(1)-لو موند دیپلماتیک ماه اوت 2006
شماره 629 –صفحه اول .
(2)- اشاره به دو خواهر چسبیده سیامی
،که غیر قابل جدا کردن بودند .
(*)Gb-
واحد نفت . برابر با هزار ملیارد بشکه .
پاریس 10 اوت 2006 .
- به قلم : کاظم رنجبر . دکتر
در جامعه شناسی سیاسی .kazem.randjbar@wanadoo.fr
-اقتباس ، بطور کامل ،و یا به
اختصار ، با ذکر نام نویسنده ، وسایت عصر نو ، بلا مانع است.
.......................................................................................................................................................
کاخ سفید بسیار«سفید» در رابطه با طلای سیاه بسیار«سیاه» (بخش پنجم)
- روابط تنگاتنگ عربستان سعودی و ایا لات متحدهً آمریکا، از منظر روزنامه نگار
معروف آمریکا :Seymour Hersh نویسندهً کتاب معروف :Chain of Command انتشارات :Harper
Collins, New York