احمدی نژاد، عامل بن‌بست صلح خاورميانه،

يا موجب تسريع آن؟

 

احمد زيد‌آبادی

 

جنگ لفظی بين ايران و اسراييل در روزهای اخير بار ديگر خبرساز شده و محمود احمدی نژاد، رئيس جمهور ايران، و اهود اولمرت، نخست وزير اسراييل، تهديدهای متقابلی عليه يکديگر مطرح کرده‌اند.

در اين ميان دان گيلرمن، نماينده اسراييل در سازمان ملل، نيز با متهم کردن ايران به پرداخت ۵۰ ميليون دلار به خالد مشعل رهبر تبعيدی حماس در دمشق، تهران را به کارشکنی در راه آزادی گلعاد شاليط، سرجوخه ربوده شده اسراييلی، در برابر آزادی شمار زيادی از اسيران فلسطينی در بند اسراييل متهم کرده است.

در واقع، اتهام کارشکنی ايران در روند صلح خاور ميانه، مساله‌ای قديمی است که از ابتدای به جريان افتادن مذاکرات صلح مادريد در سال ۱۹۹۱ ميلادی، همواره با شدت و ضعف‌هايی مطرح بوده است.

به قدرت رسيدن محمود احمدی نژاد در ايران اما به اين مساله به شدت دامن زده است، چرا که رئيس جمهور کنونی ايران به خلاف اسلاف خود، به بکارگيری زبانی ديپلماتيک در برابر موضوع حساس صلح خاور ميانه نيازی نمی‌بيند و با صراحت تمام از نابودی قريب‌الوقوع اسراييل سخن می‌گويد.

 

ايران، تهديد برای اسرائيل؟

با اين همه، اين پرسش قابل طرح است که آيا سياست‌های آقای احمدی نژاد اکنون باعث توقف روند صلح در خاورميانه شده است، يا اينکه به عکس، ممکن است زمينه مساعد برای نزديکی بيشتر اعراب و اسراييل را فراهم کرده باشد؟

شايد اين طنز تاريخ باشد که سياست دولت‌ها گاهی ناخواسته پيامدهايی متضاد با آنچه آن دولت‌ها دنبال می‌کنند، به بار می‌آورد و سياست دولت آقای احمدی نژاد در برابر روند صلح خاور ميانه هم ممکن است مصداق همين نکته باشد.

واقعيت اين است که سران اسراييل از سخنان رئيس جمهور ايران در باره کشورشان، اظهار هراس می‌کنند. آنها ظاهرا به اين نتيجه رسيده‌اند که آقای احمدی نژاد آنچه را در دل دارد، به زبان جاری می‌کند و از همين رو، ايران تحت رهبری دولت وی را تهديدی عليه موجوديت خود می‌دانند.

تهديد تلقی کردن ايران از سوی اسراييل، به نوبه خود، می تواند سران دولت يهود را برآن بدارد تا صلح با کشورهای عرب را در اولويت برنامه‌های خود قرار دهند.

 

نرمش اسرائيل در برابر اعراب؟

شايد از همين روست که دعوت از سران عرب برای آغاز گفتگوی صلح با اسراييل ترجيع بند ثابت اظهارات مقام‌های اسراييلی بويژه پس از پايان جنگ لبنان بوده است.

آنچه در اين ميان مهم است، اين است که سران اسراييل که در زمان اعلام رسمی "طرح صلح عربی" در برابر آن موضع تندی گرفتند، اينک به تدريج موضع خود را در مقابل طرح مذکور نرمتر می‌کنند.

طرح صلح عربی به ابتکار عربستان سعودی در سال ۲۰۰۲ ميلادی در اجلاس سران عرب در بيروت مطرح شد و به تصويب آنان رسيد. طبق اين طرح، در مقابل بازگشت اسراييل به مرزهای۱۹۶۷ که به معنای باز پس دادن کرانه باختری رود اردن، بيت‌ المقدس شرقی و بلندی‌های جولان است، تمام کشورهای عرب ضمن شناسايی رسمی اسراييل روابط عادی با اين کشور برقرار می‌کنند.

در طرح صلح عربی تشکيل کشور مستقل فلسطينی با پايتختی بيت‌المقدس شرقی و حل عادلانه مشکل آوارگان فلسطينی نيز پيش بينی شده است.

آريل شارون نخست وزير وقت اسراييل در زمان اعلام طرح صلح عربی، قاطعانه با آن مخالفت کرد و برای ناکام گذاشتن آن، طرح خروج يکجانبه از نوار غزه و بخشی از کرانه باختری را در دستور کار دولت خود قرار داد.

 

بيم اسرائيل، صلح عربی

طرح خروج يکجانبه، که اهود اولمرت نخست وزير کنونی اسراييل قصد ادامه آن را در دوران نخست وزيری خود داشت، پس از جنگ لبنان اعتبار خود را در بين اسراييلی‌ها از دست داده و آقای اولمرت نيز آن را به دليل عدم تضمين امنيت اسراييل از دستور کار دولت خود خارج کرده است.

در واقع، به نظر می رسد بيم از سياست دولت آقای احمدی نژاد يکی از عواملی است که سران اسراييل را به صلح با اعراب برای امنيت اين کشور ترغيب می کند و شايد از همين روست که تک صداهايی در حمايت از طرح صلح عربی در بين برخی از سياستمردان اسراييلی بلند شده است.

مائير شيتريت، وزير کابينه اسراييل، نخستين چهره سياسی است که به صراحت خواستار آغاز گفتگوی صلح با اعراب بخصوص عربستان سعودی بر مبنای طرح صلح عربی شده است.

دولت اهود اولمرت تاکنون از طرح شيتريت حمايت نکرده و اظهارات او را نظر شخصی وی دانسته است، اما با اين همه علائمی از نرمش دولت اسراييل در برابر طرح صلح عربی ديده می‌شود.

چنانچه سياست دولت محمود احمدی نژاد در برابر اسراييل، سران اين کشور را به سمت پذيرش صلح عربی – البته با ايجاد تغييرات جزيی – سوق دهد، در آن صورت بايد گفت که احمدی نژاد نه فقط راه صلح خاور ميانه را سد نکرده بلکه ناخواسته سبب گشايشی جدی در اين روند شده است.

 

بی بی سی