كمپینی برای تمام فصول:
قانونی كه در قلب مردم نوشته میشود به
حساب میآید*
جلوه جواهری
شنبه 21 اكتبر 2006
از میان جنبش هایی که در سالهای اخیر در جامعه ما مطرح شدهاند میتوان
گفت جنبش زنان تنها جنبشی است که توانسته است به خانه های مردم راه پیدا كند.
شرایط جامعه ما که به دلیل شکاف بین مردم و جامعه مدنی اش دچار رکود فکری و عملی
شده است به سختی می تواند این شکاف را پر کند.
اما جنبش زنان اهداف و مسائلی را مد نظر دارد که در نهایت به
ارتباط بیواسطه یعنی به خانه های مردم
ارتباط مییابد. برای نمونه جنبش دانشجویی نیازی
ندارد تا به
حوزه خصوصی و به خانه های مردم رود یا جنبش اصلاحات به واسطهی آنكه رو
به سوی قدرت دارد در سطح كلان متوقف میشود. اما در این میان تنها جنبش زنان است که راه پیشرفت و گسترش خود را
ضرورتا در ارتباط با خانواده ها می بیند چرا که نظام
مردسالاری را
نشانه رفته است و این نظام درون خانه و از بطن روابط خانوادگی آغاز می شود.
تجربه مشترکی که هر کدام از زنان بهتنهایی در خانه های خود
دارند، نوعی آگاهی نهفته را در آنها ایجاد کرده
است. این آگاهی ”در خود“ است و به اشکال
مختلف فردی
بروز میكند. تنها زمانی برای تک تک زنانی که در خانه به سر میبرند آگاهی
”برای خود“ شکل می گیرد و این آگاهی و پتانسیل نهفته صورت جمعی بهخود میگیرد
که آنها از تجارب یکدیگر آگاه شوند.
شانسی که در جنبش زنان نسبت به جنبش های اجتماعی دیگر وجود
دارد وجود هویت مشترک زنان است. آنها تجارب و
دردهای مشترک زیادی دارند. برای نمونه ”مادری“
امری است که
زنان با آن مواجهند و یک تجربه زیسته است. تجارب مشترک زنان
بهقدری به آنان هویتی مشترک می دهد که حتا
سطح کنش فردی آنها را نیز ناخودآگاه به هم نزدیک
ساخته است.
بالارفتن ارقام طلاق (بدون ارزشگذاری که خوب است یا بد) نشان از وجود همین
هویت مشترک در میان زنان دارد. آنها بدون برنامهریزی آگاهانه جمعی، در واقع کار فردی مشابهی انجام می دهند.
این هویت مشترك کمک کرد تا جنبش زنان در سالها و دورههایی
که فعالیت های جمعی رو به سردی گراییدند
همچنان به رهایی زنان امید داشته باشد و به
فعالیت های
موثر خود در سطوح و قشرهای مختلف ادامه دهد. جنبش زنان همچنین در ابتدای
ظهور دوباره اش حامل ارزشهای مردانه بود و کمتر از فضای انتزاعی و کلان به سمت
تجربه های زیسته و ملموس زنان سوق پیدا می کرد. گروه هایی که در سالهای آغازین شکل
گرفتند ابتدا مجبور بودند تا خود را حفظ کنند، وانگهی سالها دوری از فعالیت مستقل
مدنی، زمان می برد تا آنها بتوانند به یکدیگر اعتماد کرده و حوزه فعالیت خود را
گسترش دهند.
بیاعتماد سد بزرگی بود كه شكست
بسیاری از گروه ها در این سالها به یکدیگر بیاعتماد بودند
بی آنکه به اهداف مشترکشان بیاندیشند. ولی
گذر از تجربهی این سالها لازم بود تا آنها خود
را در کار جمعی
محک زنند و عامل زمان كمك كرد تا آنان به تدریج حوزهی فعالیت یک گروه
را به چند گروه گسترش دهند و بهتدریج سرمایه اجتماعی خود را گسترش دهند. چرا كه
سرمایه اجتماعی دو نوع است: سرمایه اجتماعی درون گروهی و سرمایه اجتماعی برونگروهی.
سرمایه اجتماعی درون گروهی به هنجارها و روابطی اشاره دارد که
کنش درون گروهی را تسهیل کرده و به این
ترتیب حفظ و تداوم گروه را تضمین می کنند، اما
سرمایه اجتماعی
برون گروهی نشان از هنجارهایی دارد که منجر به کنش جمعی بین دو گروه و
یا بیشتر می شوند. از جمله هنجارهایی که باعث می شوند تا در بین یک گروه و یا گروه
های متفاوت، روابط و کنش اجتماعی صورت گیرند، هنجار همکاری است. پیش شرط همکاری
اعتماد است. در جامعهای كه بهدلیل ساختارهای متصلب
بهطور مداوم اعتماد از بین اعضای آن، سلب میشود
مسلما اعتمادسازی درونگروهی بین گروههای جنبش زنان و
تعمیم آن به
اعتماد بین گروههای مختلف زمانبر بود. در واقع در ابتدا لازم بود تا این
گروه ها در میان خود به نوعی دموکراسی و بهخصوص به اعتمادسازی حتی اندک دست یابند. در سالهای اولیه گروه
های زیادی بر اثر جو موجود ظهور کردند ولی بسیاری از
آنها به دلیل
نداشتن پیش شرطهای لازم برای حفظ گروه، یعنی همکاری، اعتماد و احترام متقابل
فرو پاشیدند.
روابط بیناگروهی بهتدریج شكل گرفت
یکی از مهمترین ویژگی های یک گروه مدنی، قرار گرفتن افراد در
سطوح برابر و افقی درون آن گروه است ولی
روابط افراد در اغلب این گروه ها سلسله مراتبی و
عمودی بود. این
روابط مانع حرکتی پویا درون گروه ها می شد چه رسد به اینکه بخواهند با
گروههای بیرون از خود تعامل داشته باشند. از میان این گروه ها، گروههایی نیز بودند
که بیشتر به اهداف مشترک بها دادند و ائتلاف های كوچك و مقطعی انجام دادند. گاه
این ائتلاف ها از هم می پاشید و گاه به ائتلافی بزرگتر در مقطعی دیگر می انجامید.
در واقع جنبش زنان پس از سالها تجربه، اكنون راه خود را یافته است. این جنبش
از فرم ناكارآمد پیشین خود خارج شده و پدیده ای نوظهور و یا منحصر به فردی شده است.
این جنبش، خود را از فرم مردانه رها کرده است و با هوشیاری، روابط درون گروهی را
به برون گروهی پیوند می زند.
اگر بپذیریم که ”اعتماد“ بر اثر تداوم رابطه و تعامل با
یكدیگر به وجود می آید وجود حرکت های پیوستهای
که خوشبختانه رو به گسترش هم دارد در این میان
تاثیر به سزایی
در بازتولید اعتماد و بنابراین همکاری میان افراد و گروه ها داشته است
و خود این امر به قوت گرفتن و سازماندهی پرنشاط این گروه ها منجر شده است. اگر زمانی
گروه ها و فعالان جنبش زنان با بیمیلی و عدم تمایل به دور هم جمع می شدند تا کنش جمعی انجام دهند اکنون افراد
گروه ها تعامل بیشتری با یكدیگر دارند و هویت جمعی
در روابط برون
گروهی در میان گروه ها و فعالان جنبش زنان بهسرعت در حال شکل گیری است.
با گسترش ارتباط بیناگروهی و برقراری روابط متعدد میان آنها، احتمالا
به این آگاهی و ضرورت دست یافتهاند که بدون گسترش ارتباطشان به خانه های قشرهای
مختلف مردمی (که خود نیز جزیی از آنها هستند) دوام نخواهند آورد، زیرا هدف گروههای
مستقل زنان، تغییر نگرش مردم در ارتباط با حقوق وجایگاه زنان است و طبعا این
مسایل بیش از همه درون خانه ها و به تبع آن در جامعه معنا پیدا میكند. روابط انتسابی
خانه ها باید به روابط اکتسابی میان زنانی می انجامید که با هم تجربه های مشترک
دارند و این تجربه ها باید آنها را به سمت راه یافتن به اهداف مشترکشان سوق می
داد. بنابراین گروه ها و فعالان زن در سالهای اخیر بیش از پیش به سمت حرکت هایی رو
آوردند که تعداد مردم بیشتری از شهروندان را مخاطب قرار میدهد. یکی از عمده مسائلی
که همیشه از آن سخن به میان میآید وجود خشونت خانگی و تبعیض هایی است که درون
خانه ها علیه زنان وجود دارد. فعالان جنبش مستقل زنان پس از سالها فعالیت متوجه
شدهاند كه نمیتوانند دربارهی مقولات انتزاعی به فعالیت بپردازند كه نمود آن
در جایی دور از دسترس آنها قرار دارد.
بنابراین در این سالها ابتدا اعضای این گروه ها بودند که به
سمت بیان کردن تجربه های زیسته خود رو
آوردند. حضور اینترنت نیز که جنبش زنان آن را به
عنوان ابزاری
برای برونیتر كردن خواسته هایش بهكار گرفته، راه را هموارتر کرد. رشد
وبلاگ هایی که بیشتر آنان متعلق به دخترانی گمنام هستند و اغلب درباره تجربه های
روزمره خود می نویسند، بیش از پیش به برونی کردن مسائل زنان کمک كرده است.
شیوه های متنوعی که هماكنون جنبش زنان در برونی کردن خواسته
هایش به کار می
گیرد مثل انواع اعتراضات: از بیانیه های اینترنتی، تجمعات کوچک و بزرگ در میدان
ها و خیابان های شهر، برگزاری مراسم در مناسبتهای مختلفی مثل 8 مارس یا 22 خرداد،
پخش کردن دفترچه هایی برای ارتقاء آگاهی زنان در محله های مختلف شهر، برگزاری
كارگاههای آموزشی كه بهتدریج از محلهای رسمی به مكانهای غیررسمی گسترش مییابد
همه این شیوه ها به سمت نهادی کردن خواسته های زنان در پهنهی جامعه پیش می رود.
با كاربست این شیوه های متنوع، هر بار کنشگران جدیدی به جنبش می پیوندند و حضور
پربركتشان جان تازهای به كارزار حقطلبانهی زنان
بخشیده است. از پرتو این فضای پویا و شاداب، جنبش
زنان به میزان قابل قبولی از رشد رسیده است که می تواند با
گزینش ابزار و
ابداع شیوه ها به سمت هدف های خود با اطمینان به نفس بیشتری حرکت کند.
تولد كمپینی با رویكردی تازه و بكر
کمپین یک میلیون امضا در میان همه این فعالیت ها، آغاز خلق یک
نوع روابط شبکه ای تازه و جدید است که بیش
از همه به ایجاد روابط نوظهور اندیشیده است.
پدیده ای که
فرجام آن البته قابل پیش بینی نیست چرا که جسارت آن را یافته تا دامنه فعالیت
خود را به سراسر ایران و در بین همه خانواده های ایرانی (حداقل در طرحی که پیش
رو دارد) بگسترد. همانگونه که نمی توانیم به درستی بگوییم که فکر این کمپین و ضرورت
آن دقیقا از چه زمانی آغاز شد در عین حال نمی توانیم دقیقا حدس بزنیم به کجا منتهی
خواهد شد. از آن رو می گویم جسارت، که یعنی همگی لااقل به این باور رسیدهایم که باید کنشگرانی بهوجود آیند
که خود را در پیشبرد طرح كاملا سهیم بدانند،
کنشگرانی که تا پیش از این به آنها توجهی نمی شد ولی
اکنون می شنوند که می توانند خودشان سرنوشت خود را تغییر
دهند. کنشگرانی که با وجود آنکه می دانند ممکن است در
نهایت هیچ کدام
از این قوانین تغییر نکند ولی با حسی مشترک برای تغییر شرایطشان به کمپین می پیوندند، گرچه بدون
داشتن كمترین پشتوانه ای تا در هنگام خطر به یاری آنها
شتابد.
در واقع اگر تاکنون اعتماد استوار و متقابلی بین گروه های
زنان وجود نداشت اکنون جسارت این را پیدا
كردهایم که به افرادی که نمی شناسیم ولی هویتی
مشترک با آنها
داریم، اعتماد و همكاری کنیم. زیرا همیشه نمی توانیم بگوییم كه مردم به
گروه ها اعتماد ندارند زیرا خود گروه ها نیز به مردم اعتماد نداشتهاند و آنها رابه
هر دلیل وارد فعالیت هایشان نمیكردهاند. ما حتی درون گروه خود نیز به کنشگران جدیدی که به
گروههایمان می پیوستند کمتر اجازه تجربه کردن میدادیم.
سالها بود که
افراد با تجربهتر گروههای ما، تجربه های گروهی خود را پنهان نگه میداشتند
شاید بهواسطهی ترس از این که کنشگران جدید و جوانتر با بی تجربگی شان باعث
ناکامی آنها در رسیدن به هدف مشترکشان شوند. این طرز تلقی و ترس موهوم، آنها را
به تجربه نکردن فضاهای جدید محكوم میساخت، و در نتیجه تجربه های پیشین را نیز عقیم
و در بایگانی ذهن حاملان، مدفون میكرد.
در چنین شرایطی طرحی توسط یکی از جوانانی که تا پیش از این به
آنها اجازه تجربه کردن داده نمی شد، مطرح
و بلافاصله با استقبال بیش از 60 فعال زن و مرد
در جنبش زنان
روبرو شد. اینکه چطور در فضای بی عملی و دلسردکنندهی موجود در جامعهی
ما چنین اتفاقی در حال شدن است جای تامل و امیدواری و تحسین دارد و نمی توان
به سادگی از کنار آن عبور کرد. انواع نقدهایی نیز که تا به حال به این حركت شده،
نشان از اهمیت ویژه آن نزد منتقدان و فعالان جنبشهای اجتماعی دارد.
رویكردی جدید در كمپین یك میلیون امضاء برای تغییر قوانین
اما ویژگیهای طرح كمپین یك میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیضآمیز
از جنبههای مختلف قابل بررسی است كه در اینجا تنها به چند مورد اشاره میكنم:
اعتماد میكنیم پس خواهیم بود
1) اولین خصیصه ی این طرح، لزوم
داشتن اعتماد متقابل در بین کنشگران است. این اعتماد در سه سطح
جاری است: ابتدا بین اعضای اولیهی کمپین، دوم بین کسانی
که تا حدودی ناشناس هستند و می خواهند بهعنوان
داوطلب به کمپین بپیوندند با اعضای کمپین، و سوم میان انبوه مردمی که قرار است كنشگران به سراغشان
بروند برای جمع آوری امضا. این سه سطح
اعتماد باید وجود داشته باشد و البته در خود طرح نیز نهفته
است و گرنه طرح
پیش نخواهد رفت.
در سمینار اولیه که اجازه برگزاری داده نشد، طرح روبروی مکان
برگزاری (در
خیابان) به مردم معرفی شد، پس از آن آدرس ایمیلِ كمپین معرفی شد تا افراد
بتوانند با اعضای کمپین ارتباط داشته باشند. جالب است كه در همان شب اول، 15 داوطلب
تنها از طریق ایمیل، خود را معرفی کردند و به
عقیده من این
دستاوردی بود که هزینه زیادی را نیز برای داوطلبان
به همراه داشت. این هزینه مربوط به اعتمادی می شد
که آنها باید به اعضای کمپین می کردند و تلفن خود را
میدادند، و اعتماد اعضای کمپین به آنهایی که هیچ آشنایی با آنها نداشتند و باید دعوتشان
می کردند برای کارگاه داوطلبان. این مساله کوچکی نیست. تا پیش از این در میان
اعضای گروه ها اعتمادی نسبت به اعضای جدید
در این سطح وجود نداشت، چه رسد به افراد ناشناس. ولی در
این طرح به
دلیل گستردگی آن، ناچار به ایجاد و بازتولید اعتماد هستیم. همین امر ما را
به دومین ویژگی طرح هدایت می کند.
كمپین از ما فراروی كرده
است
2) پویایی: به دلیل اعتمادی که
کنشگران کمپین به هم دارند، این حرکت هر چه بیشتر به سمت گسترش
خود پیش می رود معنی این سخن آن است كه گردانندگان اولیه
آن دیگر نمی
توانند آن را کنترل کنند به همین دلیل است که می گویم این کمیپین به خلق
روابط نوظهور و غیر قابل پیش بینی می انجامد. هر كدام از اعضای داوطلب از شهرهایی
که به کمپین می پیوندند، می توانند روش و شیوه عملکرد منحصر به فرد خود را بر
حسب مقتضیات مکانی که در آن فعالیت می کنند، برگزینند. بنابراین در دل این کمپین فعالیت
های متنوعی نهفته است که پیش بینی نتایج و پیامدهای آن را تا حدی مشکل می سازد.
ولی دستاوردی که می توان به آن باور داشت این که همین پویایی منجر به پیوستن کنشگران متنوع (با گرایشهای
فكری مختلف) به آن خواهد شد. بهطوری كه تازه پس از
گذشتن تنها یك
ماه از این كمپین دیگر كنشگران آن یكدیگر را در خیابانهای شهر نمیشناسند
و چندینبار پیش آمده است كه داوطلب جمعآوری امضاء به سراغ من آمده تا امضایم
را بگیرد.
تلنگری برای تغییر كنش فردی به كنشی جمعی
3) هدف تغییر قوانین: موضوع
کمپین، حقوق زنان است یعنی درد و تحقیری
که سالها زنان ایران زمین با آن پنجه در افکنده اند
و مردان نیز از این این تحقیر بینصیب نماندهاند. در واقع
موضوع آن روابط حقوقی است كه بین زن از یكسو و مرد از
دیگر سو جاری
است و از اینرو همه را درگیر خود كرده است. بسیاری از انتقادهای وارده
بر کمپین بر این مسئله تاکید داشتند که مساله عمده زنان ایران، مسایل حقوقی نیست
بلکه فرهنگی است. گو اینکه از نقطه نظر شخصی من، حقوق برگرفته از فرهنگ یک جامعه
است و این دو با هم تعامل داشته و حتی نمی توان خط مشخصی را بین آنها ترسیم کرد. در واقع قوانین جنبه عددی
فرهنگ یک جامعه است. فرهنگ متاثر از تغییر قوانین و
قوانین نیز تحت
تاثیر تغییر فرهنگی قرار دارند. به همین دلیل با رشد آگاهی فردی زنان،
آنان نسبت به تغییر سرنوشت خود از طریق رو آوردن به قوانین اقدام می کنند. باز
هم به ارقام بالای طلاق که اغلب به خواست زنان بوده تاكید میكنم. یعنی این گونه
انتقادها حتا به این توجه نمیكنند که اغلب زنان با رفتاری که در این سالها در
مواجهه با قوانین تبعیضآمیز داشتهاند نشان داده اند که بهراستی خواهان تغییر آن
هستند. منتها این تغییر در جنبه فردی آن به ظهور رسیده و به حرکتی جمعی بدل نشده بود.
تنها چیزی که کمپین در حال انجام آن است زدن تلنگری است تا آگاهی نهفته و فردی شدهی
این زنان به آگاهی جمعی ارتقاء یابد.
زنان در ایران امروز بهقدری از نابرابری قانون لطمه دیده اند
،که با کوچکترین
سخنی درباره طرح یك میلیون امضاء و حرکتی که شروع شده، به صدا درآمده و از دردهای
دل خود می گویند. دردهایی که ادامه دارد. از زنی 60 ساله که فغان بر میآورد که چرا نباید بتواند برای بچه اش
حساب باز کند چرا که اگر حساب بانکی باز کند شوهر
معتادش همه پول
های حساب را برای خود برمی دارد تا زن فالگیری که برخلاف میل خود از شهر
و دیار خود به سرزمین غربت آمده تا به خواست همسرش در دیار غربت، فالگیری و رمالی
کند. این مسائل چنان با زندگی زنان ایرانی درآمیخته و تجربه مشترک همگی آنها شده
که گاهی بدون تلنگر نیز به حرف می آیند.
از دنیای مجازی به وسط كوچههای شهر
4) آموزش دو طرفه در خلال آموزش
چهره به چهره: در طرح آمده که یکی از اهداف آن آشنایی و گفت گوی
برابر و مستقیم با زنان و شهروندان در سطح گسترده است.
این ارتباط
باعث آگاهی یافتن از نیازها و مسائل روزمره زنان خواهد شد و متقابلا باعث
افزایش آگاهی شهروندان در زمینهی مشکلات عینی و واقعی و نابرابری های حقوقی. در
طی این مسیر، این آگاهی، دائما در حال حرکت و انتقال از کنشگران به مردم و از مردم
به كنشگران است. چنین آگاهی به دلیل جاری و سیال بودن، بیشتر می تواند به سطح آگاهی
جمعی ارتقاء پیدا کند چرا که به دلیل انعطاف زیاد خود نسبت به تغییرات احتمالی،
می تواند با خلقیات مردم بیشتر سازگاری داشته باشد. به همین دلیل آگاهی که به
این طریق در کنشگران ایجاد می شود. در واقع آگاهی نسبت به نوع حرکت جمعی و همچنین
حرکت از سمت انتزاع به انضمام است، از كلیات به واقعیات است، از آسمان به زمین
است، از شعار به عمل جمعی و اجتماعی است. از دنیای مجازی به كوچه و خیابان است،
از پستوهای محافل خانوادگی به پهنهی دلگشای شهر است و به این
ترتیب است كه میتوانیم به واقعیت نزدیک و آن را
لمس كنیم. گفتگوی دو طرفه ای که این گونه برقرار
می شود رهایی
بخش است، چرا که رو به شدن دارد.
این دو هدف یعنی آموزش و تغییر قانون به همراه هم، وحدت و هم
افزایی ایجاد می کنند. چرا که خواست تغییر
قوانین به دلیل رفتاری که زنان طی این سالها از
خود نشان داده
اند خواستی درونی و نهادینه شده است و اتفاقا همین درونی بودن، پتانسیل
بالایی را در ایجاد این رابطه دو طرفه در میان ما زنان ایجاد کرده است.
تجربههای بكر و دستنیافتنی
5) باور مردم به کنشگر بودن:
شاید مهمترین ویژگی این طرح آن است که مردم باور کنند که کنشگرند.
زنانی که تا پیش از این برای تغییر سرنوشت خود، فقط
اقدام فردی می
کردند و باور نداشتند مساله ای که با آن دست و پنجه نرم می کنند مساله
ای عمومی است و یا می توانند آن را با فعالیت جمعی حل (و یا تعدیل) کنند، اکنون
می توانند فراتر از شعاع محدود فردی به حرکت درآیند. آنها به کمپین آری می گویند.
برخی از آنان تا پیش از این حتی فرصت برایشان فراهم نشده بود تا به یکی از گروه
های زنان بپیوندند ولی با حرکت گسترده کمپین، آنها با برخی از گروه ها و فعالان
زنان آشنا شدند و بسیاری از آنها راغباند تا به این گروه ها بپیوندند. در واقع
ظهور این کمپین به بالابردن ”سرمایه اجتماعی“ گروه های درگیر در آن کمک بسیاری خواهد
کرد. راه طولانی که بسیاری از افراد طی سالها پیمودند تا هویت یک کنشگر اجتماعی
را کسب کنند اکنون عده ی بی شماری در زمانی کوتاه خواهند پیمود. و بهنظرم علت
تعلق هر داوطلب تازه ای به این کمپین در همین امر نهفته است. آنها تجربه بكری را
کسب خواهند کرد که سالها برای بسیاری از ما، رویایی دست نیافتنی بود.
قوانین را از درون خانههای خود تغییر میدهیم
6) اصلاحات از پایین: و سرانجام
اگر این حرکت ادامه یابد، طی سالهای متمادی در روندی پویا و بدون
یاس، در تاریخ مبارزات زنان ایران شاهد خواهیم بود که
چگونه می
توانیم از درون خانه های خودمان قوانین را تغییر دهیم. و این دستاورد کوچکی نیست. قانونی که با قلب و
روح زنان و بر اثر فداكاری آگاهانه و جمعی آنان
تغییر کند با
عوض شدن حکومتها و آمدن این رئیس جمهور و رفتن آن، با تغییر
نمایندگان
مجلس، و ... به راحتی تغییر نخواهد کرد. این ماهیت حرکت های از پایین است.
چرا که ابتدا این خواسته ها به قدری درونی شده اند که تک تک افراد را راغب کرده اند تا با وجود ریسک های
فراوان، مبارزه خود را به سطح بیرون از خانه کشانده و
هم سو و همبسته
با دیگران به مبارزه دست بزنند. این گونه تغییرات که ابتدا در اندیشه
و سپس در عمل رخ می دهد، به راحتی برگشت پذیر نیست.
در آغاز راهیم باید صبور بود
”کمپین یک میلیون امضا“ تازه در آغازراهی دشوار است. بی شک خود این حرکت
از صفر شروع نشده و در ادامه حرکت های پیشین و مبارزات بی شمار تاریخ زنان ایران
است. ولی می توان آن را شروعی دوباره برای حرکت های اعتراضی و شیوهای نوین دانست.
لازمه این کمپین آزمون و خطاهای بسیاری بود که سالیان دراز گروه های زنان در حرکت
های مستقل جمعی و در ائتلاف های كوچك و مقطعی با یکدیگر تجربه کردهاند. این کمپین نشان از آن دارد که حرکت
های جمعی زنان در ایران به پختگی قابل قبولی رسیده و
البته پخته تر
نیز خواهد شد، چرا که انتظارات فعالان و کنشگران زنان با وجود چنین حرکت
هایی ارتقاء می یابد. البته در این راه پیچاپیچ باید صبور باشیم و نسبت به روابط
و اهداف نو ظهور آن منعطف و گشادهرو.
* ریکر
منبع:
سرمایه های اجتماعی: اعتماد،
دموکراسی و توسعه، گرداوری کیان تاجبخش؛ نوشته
رابرت پاتنام ...[و دیگران]؛ ترجمه افشین خاکباز، حسن
پویان. –
تهران: نشر شیرازه، 1384
به نقل از :
برابری
http://we-change.org/spip.php?article103