جمعگرایی یا فردگرایی در ادبیات ؟
عاطفه سلطانی
Asolt@web.de
Christa Wolf 1929 - . خانم كریستا ولف .
خانم كریستا ولف ، نویسنده سوسیالیست ضد استالینیسم
درآلمان شرقی سابق، یكی ازمهمترین زنان نویسنده قرن بیستم اروپا است كه تاكنون
همچون برشت و گوركی،جایزه ادبی نوبل رادریافت ننموده است. او از جنگزده گان جنگ
جهانی دوم شرق آلمان بود كه در بخش سوسیالیستی یا تحت اشغال ارتش شوروی، در آلمان
تقسیم شده، ساكن گردید. اوگرچه هنوز خودرا سوسیالیست میداند ولی درآثارش از سوسیالیست
هایی سخن میگوید كه از “سوسیالیسم واقعا موجود“ رنج میبرند!. بدلیل تجزیه آلمان
بعدازجنگ جهانی دوم، موضوع تقسیم و تجزیه وطن، همیشه درآثار او مطرح بوده است. وی
در رابطه باخشونت های نظام استالینیستی میگفت كه مكانیسم خودسانسوری خطرناكتر از
سانسور دولتی وحزبی است. موضوع رابطه فردگرایی و جمعگرایی -یا نقش فرد در جمع گرایی
سوسیالیستی، یكی دیگر از زمینه های كار ادبی اوبوده است. او میپرسد كه چگونه انسان
میتواند دریك سیستم جمعگرای استالینیستی، از فردیت خود حفاظت كند یا آقا و حاكم
زندگی خود باشد و همزمان سهمی درتحول و پیشرفت جامعه داشته باشد؟. این ها پرسش هایی
بودند كه مسئولین حكومتی انزمان جوابی برایشان نیافتند. غیر از موضوع بحران هویت
شخص، قطع روابط خانوادگی، مرگ و بیماری زنان، آرزوها و اوتوپی های گم شده، از دیگر
زمینه های كار او بودند. او میگوید كه روشنفكر باید از ساده لوحی اخلاقی و پرهیزكارانه
، فاصله بگیرد. بعضی از رمانهای او كه درخط سیاست فرهنگی حزب نبودند، با تیراژی
كمتر از پانصد برای خوانندگان روانه كتابفروشی های دولتی میشدند. مخالفت علنی او
با حاكمان درسال ۱۹۷۶ با امضاء كردن نامه سرگشاده ای برای لغو حكم اخراج و سلب ملیت
از ولف بیرمن ، شاعر آلمانی زبان، آغاز شد.
كریستا
ولف می نویسد كه هنر باید با هنر زندگی وحدت نماید، گرچه كارهای نقد ادبی
او زیر تاثیر تئوریهای جرج لوكاچ بودند. او دركنار خوشبینی سوسیالیستی درهنر، در
جستجوی پرسشهای شكاكانه نیز است . ولف با سبكی خاص به طرح ترس و امیدهای انسان پایان
قرن بیست در غرب نیز میپردازد. در پایان، او بجای استتیك انعكاس واقعیات در مكتب
رئالیسم سوسیالیستی، سراغ فردگرایی اصیل بر اساس تجربه های شخصی، رفت. او با قدری
احتیاط به انتقاد از روابط فاسد بوروكراتیك، سانسور، دورویی، فشار و محدودیت در
نظام استالنیستی كشورخود پرداخت و قهرمانان آثارش دیگر مانند قهرمانان آثار رئالیسم
سوسیالیستی نبودند؛ قهرمانانی كه میبایست معلم و مثال نمونه برای قشر كتابخوان
شوند. در داستان، استراتژی روایتی او، دیالوگ با خواننده است. زمانیكه اوكوشید از
استتیك عقیدتی فاصله بگیرد، در شرق اروپا به او اتهام “درونگرایی“ زدند و در غرب
برای “ناامیدی و بازگشت اش از سوسیالیسم“ كف زدند.
ازجمله
موضوعات آثار ولف : هستی فرد در جوامع كمونیستی، جنبش صلح، محیط زیست، خواسته های
زنان، افشای فاشیسم، هویت فرد ، انتقاد اجتماعی، كمك به كشف استتیك ادبی زنان، و
ترس از انواع مرگ و بیماری، هستند. او میگفت كه انگیزه عشق برای انسان، نشانه یك
هستی ارضاء نشده می باشد و رعایت حقوق زنان را نشانه آگاهی اجتماعی دانست ، چون در
جامعه مردسالار، ارزشها را مردها تعیین نموده اند و تاریخ را آنان بعد از پیروزی
نوشته اند. غیر از شرح آرزوی زنان بیمار و درحال مرگ، او به توصیف آینده زنان
درآثارش اهمیت خاصی میدهد و یكی از رمانهایش را باجمله :“ با این داستان بسوی مرگ
میروم“ آغاز میكند. او مدعی است كه مردها با اشغال سرزمین فرهنگ، به ترس از زنان نیز
دامن میزنند. ولف كوشید با كمك اسطوره های یونانی به شرح ۳۵۰۰
سال تاریخ فرهنگ، تاریخ جنگ و سوء استفاده، پدرسالاری و زن ستیزی نیز
بپردازد.
كریستا
ولف تاكنون جوایزی مانند : بوشنر، نلی زاكس، جایزه ادبی دولت اتریش، جایزه
كتاب شهر لایپزیك، جایزه هنر، جایزه ملی، جایزه هاینه، ویلهلم رابه ، فونتان، جایزه
ادبی شهر برمن و غیره را دریافت نموده است . اوهمچون آنا زگر می نویسد كه ادبیات،
نوع خاص عمل اجتماعی است و میتواند بشكل نماینده در خدمت زندگی اجتماعی باشد. یكی
دیگر از موضوعات آثار او، انگیزه اخلاق روشنگری میباشد. او با اشاره به استالینیسم
میگفت كه انسان باید بجای عین گرایی، قدری به فردگرایی اهمیت بدهد. ولف با توصیف
اخلاق و تضاد میان اسطوره های باستان و پیچیده گی های مدرن، به گزارش از زندگی فعلی
میپردازد كه در انتظار یك پیام جهانی میباشد. گرچه اودرآغاز زیر تاثیر استتیك رئالیسم
بورژوایی قرن ۱۹ بود،سالها مسئول بعضی محافل كارگران نویسنده !در كارخانه های
آلمان شرقی شد .
كریستا ولف درسال ۱۹۲۹ درشهرق آلمان در
خانواده ای خرده بورژوا بدنیا آمد.پدرش دكاندار بود. وی در دانشگاه، ادبیات و زبان
آلمانی خوانده است و پایان نامه لیسانش را در باره: رئالیسم در آثار فالادا ،
نوشت. بدلیل سوسیالیست بودن، او سالها شغلهای دولتی مانند : ویراستار، سردبیر، منشی
كانون نویسندگان، عضو حزب، كاندیدای كمیته مركزی، و غیره را بعهده داشت؛ ولی
درخاتمه در راه كوشش برای “خودبودن در نظام استالنیستی“ به انتقاد از انسان عمل
زده، بی رویا، بی آرزو، پرداخت كه فقط مجری دستورهای “یالا، یالای“! حزبی میشود،
پرداخت.
او خالق آثاری در زمینه های : رمان، نوول،
مقاله، فیلمنامه، و نمایشنامه رادیویی است. از آنجمله : نوول های مسكویی ، آسمان
تقسیم شده ، زیر درخت زیرفون، در فكر كریستا . ك. ، مثالهای كودكی، كاساندرا، مده
آ ، هیچ جا-ناكجا ، آنچه میماند ، اهمیت نویسنده ،، صداها، در راه بسوی تابو ، اینجا-آنجا،
خواندن و نوشتن ، حادثه چرنوبیل، قطعه ای تابستانی، مسائل رئالیسم در آثار فالادا،
پیرامون معنی و پوچی ساده لوحی؟ ،سایه یك رویا ، چهل بار-یكروز درسال، و یك بیوگرافی
در عكس و متن ، هستند.