جبهه متحد كرد با تعلیق استراتژی مواجه است
اجلال قوامی
اوایل تابستان 84 بود كه زمزمهی تشكیل یك جبههی وسیع كه بتواند تمامی كردها
در ایران را فارغ از تفاوتهای ایدئولوژیك دور هم گرد آورد؛ بر سر زبانها افتاد.
در شهریور همان سال نشستهای مقدماتی در دفتر انجمن شركتهای ساختمانی در خیابان
فلسطین تهران به میزبانی بهاالدین ادب نماینده سابق سنندج در مجالس پنجم و ششم
برگزار شد. در اواخر آذر همان سال بیانیهی اعلام موجودیت جبههی متحد كرد رسانهای
شد. از بدو انتشار این بیانیه اختلافات بر سر نوع ادبیات حاكم بر بیانیهی جبهه
بالا گرفت. منتقدان بیانیه ادبیات نوشتاری آن را ملهم از ادبیات پانایرانیستها مینامیدند.
در قسمتی از این بیانیه آمده بود: « هیات موسس با درك شرایط تاریخی و ضرورت پیگیری
خواسته های مردم، خواهان تشكلی است كه پیگیر حقوق تضییع شده مردم كرد باشد. ما به
عنوان موسسین با اتكاء به خداوند متعال و اعتقاد به حفظ وحدت و تمامیت ارضی ایران،
از همه اشخاص حقیقی یا حقوقی مدافع حق توسعه مردم مناطق كردنشین دعوت می كنیم كه
در چارچوب قانون اساسی و قوانین جاری كشور و میثاق ها و اعلامیه هایی كه كشورمان در
مراجع و سازمان های بین المللی پذیرفته است،با تشكیل جبهه ای واحد و با توجه به
گستره ی خواسته های مردم در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در هر
زمینه ای كه اشخاص توانایی دارند به صورت ممكن همكاری و كمك نمایند».
منتقدان جبهه بر این باورند كه اعضای موسس و موثر جبهه كه در مركز ساكناند به نوعی
تحت تاثیر فضای مركزاند و با واقعیتهای موجود در منطقه بیگانهاند، كه البته شاید
سخنان شاه ویسی عضو شورای مركزی جبهه در مجمع
استانداران كردستان بعد از انقلاب تائیدی بر گفتههای این منتقدان باشد؛
دوم این كه جبهه متحد كرد به همان راهی رفته است كه اصلاح طلبان كرد رفتهاند؛نحوه
چینش غیر دموكراتیك شورای اسلامی جبهه از دیگر انتقادات وارده به این جبهه میباشد.
كه این مساله به نوبهی خود باعث ریزش بیشتری در جبهه گردید. از این رو این مقال میكوشد
با طرح سوالوارههایی نظرات برخی از فعالان سیاسی،مطبوعاتی و دانشجویی كرد را در
این رابطه جویا شود:
1-در آستانه یکسالگی تاسیس جبهه متحد کرد عملکرد یکساله آنرا چگونه ارزیابی
میکنید؟
2-انباشت مطالبات سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی در مناطق کردنشین و عدم
پاسخگویی به این مطالبات و در راس آن مساله کرد در کشور زمینه های تاسیس جبهه متحد
کرد بود.به نظر شما استراتژی و برنامه های جبهه برای دستیابی به این آرمانها
چگونه باید باشد؟
3-گفتمان موجود در بیانیه اعلام موجودیت جبهه حاکی از وجود همان خطوط قرمزی
است که در اطراف تشکیل جبهه موسسین آن قصد از بین رفتن یا محدود کردن آن را
داشتند.به نظر شما جبهه تا چقدر میتواند نوید بخش گشایش فضای سیاسی در کردستان
باشد؟
4-بارها موسسین جبهه اعلام کرده اند در چارچوب قانون اساسی و اعتقاد به گفتمان
اصلاح طلبی فعالیت میکنند.اما در سالهای اخیر شاهد بوده ایم گفتمان اصلاحات عملا
شکست خورده است.آیا تشکیل جبهه متحد کرد با تکرار شعارهای اصلاحات میتواند عملکرد
قابل قبولی داشته باشد؟
كیوان فرهمندی(فعال دانشجویی)
1- اصولا از سالها قبل ضرورت تاسیس نهادی سراسری با رویکردی جدید در قبال
مسائل و مشکلات مختلف کردستان احساس میشد، چه وجود معضلات و تبعیضهای گسترده در
اکثر حوزه ها اعم از سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و...در مناطق کردنشین و نیز احساس
عدم همکاری و مسئولیت دولتمردان ایران در جهت از بین بردن یا کاهش این عقب
ماندگیها لزوم وجود نهادی کردی که فارغ از هر گونه گرایشات حزبی،مذهبی و...قومی در
راستای حل این مشکلات ویا دست کم مطرح نمودن آنها در افکار عمومی ایران و دنیا
بردارد؛ به شدت احساس میشد.نمیتوان انکار کرد که این موضوع یکی از انگیزه های
اصلی فعالان کرد در تشکیل جبهه متحد کرد بود، ولی بی گمان مولفه هایی چون رد
صلاحیت نمایندگان دوره ششم مجلس شورای اسلامی، تثبیت فدرالیسم در عراق،ناآرامیهای
تابستان سال گذشته در مناطق کردنشین، نهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران،تشکیل
اصلاح طلبان کرد و...هر کردها بوجود آمد که شاید جبهه بتواند برگی دیگر در جهت
احقاق حقوق قانونی و انسانی كردها بگشاید.بنده معتقد به قضاوت یکطرفه و بدون در
نظر گرفتن شرایط سیاسی-اجتماعی ایران و فضای بین المللی نیستم. وبا در نظر گرفتن
کل شرایط متاسفانه باید بگویم جبهه متحد کرد در آستانه یکسالگی خود هنوز نتوانسته
است ذره ای از انتظارات را نیز برآورده کند. نبایدبه طور افراطی متوقع یا خوش بین
باشیم ولی با عنایت به پتانسیلهای موجود جبهه اعم از انسانی،اقتصادی و شاید مهمتر
از همه آنها سیاست نوین جهانی و تغییر و تحولات خاورمیانه ،جبهه متحد کرد حتی
نتوانسته است؛ بسان یک کانون فرهنگی
دانشجویی با بودجه و امکانات بسیار ناچیز عمل کند. اکتفا به صدور تنها چند بیانیه
برای عنوان"جبهه متحد کرد" بسیار ناکافی و ناامید کننده مینماید.!
2- به نظر بنده نخستین هدف
باید ساختار و تفکر جبهه را نشانه بگیرد.
نباید منکر نقش و اهمیت کسانی شد که تجربه های اجرایی ارزشمند
بخصوص بعضی از نمایندگان دوره ششم مجلس شد.اما بی گمان پاشنه آشیل جبهه از
ابتدا وجود تفکری مبتنی بر نوعی احساس برتری و غرور بسیار بالای افرادی بود که به
هیچ عنوان نظرات دیگران و بخصوص جوانان و دانشجویان را برنمیتافتند و از سویی
دیگر بسبب اقامت طولانی مدت خود در مرکز آشنایی چندانی با وضعیت اجتماعی-فرهنگی
کردستان نداشتند و با عینک خودشان مطالبات مردم را میدیدند!
که میتوان اوج تبلور این مورد را در بیانیه فراخوان و اعلام موجودیت جبهه
مشاهده کرد. به نظر من هر گونه اقدامی جهت اصلاح و پیشبرد اهداف جبهه بدون تغییر و
تحول در ساختار آن موفق نخواهد شد.اما دومین مورد توجه و عنایت کافی به جوانان است
که تابحال دریغ شده است.تجربه در کنار نیروی جوانی است که مثمر ثمر واقع
میشود.نوعی طرز تفکر محافظه گرایانه مبتنی بر کهولت سن و نیز تفکر پان ایرانیستی
افراطی در میان بعضی افراد جبهه باید با نیروی جوانی و نسبتا رادیکالی جوانان
تعدیل شود.مساله سوم توجه به فضای بین المللی و هژمونی جدید خاورمیانه است که در
پرتو آن ندای کردها هم به گوش جهانیان میرسد.امروزه به سبب تثبیت فدرالیسم در عراق
و نیز نقش بی بدیل کردها در پیشبرد امور عراق مردم کردستان ایران به
عنوان"اقلیتی ملی" شناخته میشوند.بدیهی
است نهادی که داعیه نمایندگی مردم کردستان را دارد باید با ندای محکم و استوار
مطالبات اساسی کردستان را به گوش دولتمردان و جهانیان برساند .عدم وجود بنیان و
زیر ساختهای اقتصادی، دید امنیتی به کردستان و...دیگر قابل قبول نیست.باید با
صراحت و بدون هر گونه ملاحظات افراطی و غیر قابل قبول نسبت به انتقال و پیگیری
درخواستهای کردستان به دولتمردان اقدام نمود.
3- به نظر بنده رویکرد فعلی جبهه نمیتواند در راستای از بین بردن خطوط قرمز
موثر باشد.متاسفانه جبهه متحد کرد حتی نتوانست نسبت به حوادث ماکو و بازرگان واکنش
ساده ای نشان دهد؛ که این بیانگر تفکر حاکم بر جبهه است.در حالی که چند ماهی به
انتخابات شورای شهر مانده است آنها هنوز به صورت رسمی واکنش خود در قبال آن را
اعلام ننموده اند.این آشفتگی افکار و رفتار حداقل در مقطع کنونی اجازه هرگونه
افدام موثر را از آنها خواهد گرفت.
4- ببینید هنوز بسیاری از فصلهای قانون اساسی در عمل اجرا نمیشود.
بیشتر از دو دهه است که کردها در ایران خواستار اجرای ماده های 15 و 19 قانون
اساسی در خصوص تدریس زبان کردی و....میباشد .تلاش در راستای اجرای عملی این
درخواستها میتواند دریچه ای بسوی احقاق دیگر حقوق کردها بگشاید. هر چند گفتمان
خاتمی و طیف دوم خرداد 76 بخصوص در ارتباط با کردستان عملا شکست خورده است اما
مفهوم اصلاحات بسیار گسترده تر است.اگر منظور شما از شعارهای اصلاحات همان شعارهای
دولت خاتمی است بنده معتقدم آنها صرفا ترفند های انتخاباتی بوده است و همان گونه
که دیدیم پس از 8 سال حکومت اصلاحات هیچ گونه تغییر و تحول خاصی در زمینه های
مختلف روی نداد و ایشان حتی یک کرد را جهت تصدی استانداری استان کردستان محق
ندانست ! امیدوارم شعارهای جبهه متحد کرد الگوبرداری از شعارهای خاتمی نباشد.
بخصوص در ارتباط با کردستان اصلاحات مفهوم گسترده تری دارد.
حامد فرازی(فعال سیاسی)
1- به اعتقاد من به عنوان یكی از اعضای جبهه كه اینجا صرفاً دیدگاههای شخصی
خود را بیان میكند، جهت یافتن پاسخی در خور این پرسش میتوان از چند جنبه مختلف
به قضیه پرداخت در مرحلهی اول واقعیت این است كه جامعه ما جامعهای چند شقه و چند
پارچه است، ما هم اكنون در كردستان از طیفهای فكری چپ چپ تا مكتبی تا ناسیونالیست
و تا راست راست داریم، البته این به خودی خود مسئله نیست اما مشكل اینجاست كه هیچ
كدام از این دستجات یكدیگر را قبول ندارند و هر كدام فكر میكنند كه خود خوشنام تر
از بقیه هستند و دیگری پایگاهی در میان مردم ندارد، اما واقعیت چیست؟ واقعیت این
است كه در حال حاضر هیچ جریان سیاسی قدرتمند وقابل توجهی كه تمامی اقشار اجتماعی
را نمایندگی كنند، در داخل كردستان وجود ندارد و این به نظر من نكته بسیار مهمی
است چون در چنین شرایطی هیچ گونه هم گرایی و تعامل فراگیری هم وجود نخواهد داشت.
جبهه متحد كرد در اساس خود با این ایده تاسیس شد كه حداقل به شكلی سمبولیك و نمادین
هم كه شده تفكر وحدت و یكی شدن و نیاز مبرم به درك آن را بتواند ترویج و نهادینه
كند. ما نیاز داریم یاد بگیریم یكدیگر را تحمل كنیم و بتوانیم با هم كار جمعی را
ادامه دهیم یك نظریه پرداز اجتماعی معتقد است كه اولین قدم برای هر گونه تحول و
انقلابی در جامعه این است كه ارتباطی تنگاتنگ میان تمام اقشار آن جامعه وجود داشته
باشد، حال ببینید فاجعه تا كجاست در حالی كه اكنون حتی در میان دانشجو یان ما
ارتباط مشخص و سیستماتیكی وجود ندارد.
به باور من جبهه در طول یك سال گذشته در این زمینه تا حدی موفق بود كه توانسته
افراد و جریانات مختلف را كه قبلاً توهم و شناخت مبهمی نسبت به هم داشتند تا حدی
نسبت به همدیگر نزدیك و آشنا كند. این میتواند یك نوع اعتماد نسبی را به وجود آورد
و قضاوتها را نسبت به هم منطقی تر نماید.
اگر بخواهیم وارد فعالیتهای اجرایی جبهه شویم. در طول یك سال گذشته اعضای موسس
جبهه به طور میانگین هر ماه یك جلسه در تهران برگزار كردهاند، خود شوراهای استانی
هم هر دو هفته جلسهای داشتهاند كه متشكل از بیست و پنج نفر از نمایندهی همه
استانها است مشخص شده و تا كنون این شورا دو جلسه رسمی جهت برنامه ریزی در تاریخهای
15 و 14و 16 و 6/85 برگزار نموده است. در حال حاضر پیش نویس اساسنامه جبهه هم تهیه
شده كه قرار است كمیته مخصوص كه نماینده تمامی استانها در آن حضور دارند در هفتههای
آینده آن را نهایی كند.
هم چنین ما داریم روی پیش نویس یك منشور با پلاتفورم كه مورد توافق همه دستجات
درون جبهه باشد كار میكنیم، چند همایش را هم در موارد زیست محیطی، مین و تبیین
حقوق ملت در دست بررسی و اجرا داریم. با این اوصاف با توجه به فضایی سردی كه بر
كشور حاكم است اهمیت چنین جریان منسجم و منظمی را نباید دست كم گرفت. البته جبهه
متحد كرد در مواردی مهمی هم كوتاهی داشته و نسبت به اتفاقات روز موضع گیری نكرده یا
دیر جنبیده است. بسیاری از ایراداتی را كه برخی از دوستان به ما میگیرند به جاست
ما نباید عادت كنیم و همیشه قصورات جبهه را توجیه كنیم و یا برای آنها دلایل تراشی
نمائیم.
اما قطعاً بخشی از این مشكلات بر میگردد به این كه در داخل جبهه هنوز برخی از
موارد روشن نشده و بسیاری از وظایف و نقشها مشخص نیست و تمامی اینها احتیاج به
وقت و كار و انرژی دارند و با توجه به این
كه ما فعلاً نمیتوانیم به صورت حرفهای مشغول این كار باشیم لذا همیشه كمبود وقت
داریم.
2- بلی از همان روزهای اول آن چه ما را به عنوان طرفهای متفاوت داخل جبهه دور
هم جمع كرد فعالیت حول محور آزادی و
دموكراسی عدالت و توسعه، حل مسئله كرد به شیوهی دموكراتیك و آشتی جویانه بود. این
سه محور هر سه حیاتی و در ارتباط متقابل با یكدیگرند به نظر من بخصوص روی محور سوم
به عنوان آرمان اصلی و یكی از اهداف اساسی و استراتژیك باید تاكید شود، یعنی میباید
در منشور جبهه به صراحت ذكر شود. اگر ما در ایران مسئلهای به نام مسئله كرد داریم
كه ریشههای تاریخی داشته و خاص یك شرایط زمانی یا سیستم حكومتی خاص هم نیست به
نظر من بدون پرداختن به این مسئله صحبت از آزادی و عدالت كامل نخواهد بود. طفره
رفتن از این قضیه یا سرپوش گذاشتن روی آن هم هیچ دردی را دوا نمیكند، نه اعتماد بیشتری
نزد طرف مقابل میآفریند و نه قدرت چانه زنی ما را افزایش میدهد بلكه بر عكس ما
با شفافیت بیشتر میتوانیم اعتماد همه طرفهای فعال كرد و غیر كرد و حتی حاكمیت را
با نوعی تعامل جلب كنیم.
به لحاظ راهكار و جهت دستیابی به این آرمانها هم به نظر من جبهه میباید چند
محور كاری مشخص را به صورت سالانه در برنامه كاری خود قرار دهد. یكی از محورهای
كاری و اجرایی باید فعالیت حول انتخابات باشد، با توجه به این كه ما سالانه به طور
متوسط یك انتخابات شوراها، مجلس و ریاست جمهوری در كشور داریم و این مسئله مستقیماً
روی سرنوشت ما تاثیر گذار است باید حتی اگر در انتخابات نخواهیم شركت كنیم نسبت به
آن تحلیل و موضع داشته باشیم و این مهم مستلزم اختصاص چندین جلسه بحث و بررسی است.
محور دوم فعالیتهای جبهه به نظر من باید این باشد كه ما در هر حال آمادگی و امكان
این را داشته باشیم كه نسبت به مسائل مهم روز در داخل كردستان، منطقه و حتی سطح
جهان عكس العمل نشان دهیم. و برای ان باید كمیته مشخصی داشته باشیم تا در صورت
لزوم سریعاً وارد عمل شود یعنی ابتدا قضایای را تجربه تحلیل كرده سپس موضع جبهه را
بیان نماید.
ارتباط با نهادهای مدنی و شخصیتهای فعال سیاسی و فرهنگی جهت همكاری و اجرای
برنامههای مشترك نیز میتواند یكی دیگر از محورهای كاری ما باشد. یكی دیگر از
كارهای ما عبارت است از تلاش برای كادر سازی و آشنایی هر چه بیشتر اعضای جبهه و
هواداران آن با مفاهیم نظری و سیاسی، در این رابطه ما میتوانیم به كمك انجمن
جامعه شناسی كردستان اقدام به برگزاری كلاسهای آموزشی عمومی و تخصصی نمائیم، یا میتوان
از محضر اساتید صاحب نام در تهران كه تعدادی از آنها در داخل جبهه نیز عضویت دارند
استفاده نمائیم، من فكر میكنیم به این شیوه بهتر میتوان جبهه را معرفی كرد و آن
را به داخل طیفهای فكری و مختلف اجتماعی برد.
3- من همیشه در برابر چنین سوالاتی این پرسش برایم مطرح میشود كه واقعاً چه
كسی باید این موانع و خطوط قرمزها را از میان بردارد. قطعاً این كار جبهه متحد كرد
به تنهایی نیست بلكه جبهه تنها به عنوان یك جریان یا یك نهاد فراگیر میخواهم سهم
خود را در توزیع و محدود كردن قدرت داشته باشد.
میدانید كه قدرت بخودی خود متمایل به محدود شدن نیست و حاكمان همیشه میخواهند
در انحصار خودشان باشد این پدیده گاهاً حتی در نظامهای دموكراتیك هم اتفاق میافتد.
من فكر میكنیم ماجرا از خط قرمزهایی كه در قانون اساسی وجود دارد نیازمند یك سری
سازو كارهایییم كه به وسیله آنها بتوانیم فشار وارد كنیم و قدرت چانه زنیمان افزایش
یابد. اما برای این قضیهها قبلاً هم اظهار داشتهایم كه قبل از هر چیز نیازمند
حمایت مردم خود هستیم، یعنی باید با شفافیت و صراحت هرچه بیشتر دیدگاهها و مواضع
خود را تبیین كنیم تا توجه و اعتماد عمومی به سوی ما جلب شده آن گاه با این
پشتوانه و در واقع با دست پر به یك مبارزه صلح آمیز بدور از خشونت و البته قاطع و
رادیكال بپردازیم.
4- من به جرات میگویم كه گفتمان
اصلاح طلبی شكست نخورده است شایداین گفتمان و كارهایی كه به نام اصلاح طلبی انجام
گرفته كافی نبوده باشد، اما همیشه لازم بوده و همین لازم بودن این را میرساند كه
این گفتمان هنوز زنده است و كاركرد خود را دارد پس به باور من همیشه تا حدی جا برای
كار كردن وجود دارد. همین الان كه من با شما صحبت میكنیم. یعنی تا حدی حداقل
امروز جای كار وجود دارد حتی اگر فردا هفته نامه شما بسته شود. من فكر میكنیم ما
هنوز ظرفیتهای هر چند كوچك را هم به تمامی پوشش ندادهایم. ما ملتی هستیم كه
توقعمان بسیار بالا است، اما جالب این كه برای آن بسیار كم كاری میكنیم و این خود
یك تناقض بزرگ است، این هم یك خطر و آفت بزرگی است به باور من كه چون اصلاحات شكست
خورده و چون نمیگذارند ما كار بكنیم و چون خط قرمزهایی وجود دارد پس ما فعلاً كاری
نداریم و باید منتظر باشیم تا معجزهای روی دهد یا دستی ما فوق كاری برایمان بكند. این نكته را هم آخر اضافه كنم، كه فكر نمیكنم شعارهای ما
تماماً همان شعارهای دوران اصلاحات باشد و یا همه طرفهای داخل جبهه به همچنین
شعارهایی بسنده كنند تازه اصلاح طلبان هم كه همه جریان یك دستی نبودند و نباید
سوابق و اعمال اصلاح طلبان حكومتی را به حساب همگان گذاشت.
صلاح الدین خدیو(روزنامه نگار)
1- برای پاسخ دادن به این سوال باید مجموعهای از عوامل موثر و زیربط را در
نظر گرفت تا به نتیجه گیری صحیح و منطقی دست یافت. از جمله دشواریهایی خاص فعالیت
سیاسی در یك سال گذشته در ایران و نیز مشكلات خاص ناشی از دوران اولیه تاسیس یك جریان
یا حزب سیاسی و نیز چالشهای كلیتری چون ضعف فرهنگ سیاسی جامعه و نبود زمینه و زیر
ساختهای لازم برای تخریب و... در كنار اینها اگر مواردی چون اعمال و بعضاً ضعیف
عمل كردن گردانندگان جبهه را هم بیفزاییم، به این نتیجه میرسیم كه جبهه در این یك
سال غیر از انتخابات و تشكیل شوراهای
استانی، فعالیت قابل ملاحظه دیگری نداشته است. اگر به یاد داشته باشیم، در مراحل
اولیه راه اندازی جبهه با اقبال عمومی نسبتاً زیادی مواجه شد. این امر دو دلیل
داشت؛ یكی خلا سیاسی موجود و نبود هیچ حزب و گروه سیاسی قانونی در یك جامعه فعال و
پرشور و حال سیاسی و دوم وجود این احساس كه جبهه دارای نوعی قرابت و وحدت ایدئولوژیك
با گفتمان غالب جنبش كردی است، كما این كه جریانی مانند اصلاح طلبان كرد به علت
انگاره وحدت ایدئولوژیك با بخشی از نظام سیاسی علیرغم شعارهای بعضاً تندی كه داد،
با عدم استقبال عمومی روبرو شد چرا كه در این مقطع به علت ناكامی اصلاحات شكاف دولت
ملت دوباره در كردستان زیاد شده و فضای عمومی به كلی عوض شده بود غرض از یادآوری این
نكته این بود كه جبهه به صورت كامل نتوانست از این پتانسیل به نفع خویش بهره برداری
نماید.
2- طبعاً اتخاذ راهبرد و استراتژی و برنامه ریزی برای جبهه متحد كرد، امری است
مربوط به اعضا و گردانندگان آن و به بیان دیگر در محدوده اختیارات و صلاحیتهای
آنهاست اما از زاویه نقد و تحلیل سیاسی میشود، گفت كه بعد از شكست اصلاحات دولتی
وروی كار آمدن دولت اصولگرا، تقریباً همه جریانات سیاسی با نوعی بن بست و سردرگمی
استراتژیك و یا به تعبیری تعلیق استراتژی مواجه شدند. جبهه متحد كرد هم از این
قاعده مستنثی نیست. از یك زاویه تحلیلی كلان میتوان گفت كه جبهه بر اساس دو پیش
فرض تشكیل شد 1- باید كاركرد 2- میتوان كار كرد، در مورد پیش فرض نخست تقریباً همه
اتفاق نظر دارند. اما در مورد پیش فرض دوم كه در واقع مبنا و هسته اصلی استراتژی
جبهه متحد كرد است، شك و تردید و در واقع اختلاف نظر بسیاری وجود دارد.
با كمی تامل میتوان دریافت كه فرضیه میتوان كاركرد در واقع همان گزینه یا
استراتژی معروف امكان و لزوم سیاست ورزی است كه جبهه مشاركت بعد از ناكامی استراتژی
خروج از حاكمیت آن را به عنوان راهبرد خود برگیزد. جبهه مشاركت را از آن رو عرض
كردم كه به نوعی تابلوی راهنمای كسان و یا جریاناتی محسوب میشود كه میخواهند در
فضای سیاسی فعلی و در چهارچوب قوانین موجود به فعالیت بپردازند. سیاست ورزی هم
اصطلاحی نسبتاً جدید در ادبیات سیاسی ایران و به معنای فعالیت سیاسی مسالمت آمیز
در چارچوب قوانین موجود است، فعالیتی آرام و قانونی كه در محدوده فضای خاص سیاسی
ما بین جامعه مدنی و دولت كه محل فعالیت سیاستمداران حرفهای است انجام میگیرد.
واضح است كه این تلقی از سیاست، وجهی به شدت مدرن و دارای زیر ساختهای لازم و
بخصوص در جامعهای به شدت قانونمدار دارد. اما در جامعه ما كه هنوز برخی رفتارها و
كنشهای دوران پیش سیاست
بونور تولید و باز تولید میشود، طبعا مفهوم و استلزامات آن هم با چالشهای
متعددی روبرو شود. مثلاً همین انتخاب عنوان جبهه علیرغم وجه مثبت آن در اصل بدلایل
سلبی و برای استفاده از منافع حقوقی آن و دور زدن مشكلات عظیم ثبت قانونی حزب،
سازمان و... صورت گرفته است، امااگر عرصه بر polityدر
كشور مدام از جانب قدرت سیاسی تنگ میشود، در كردستان با چالش از طرف اپوزیسیون
كرد هم مواجه است كه البته عمدتاً صورتی نرم افزاری دارد. ماجرا این است كه احزاب
اپوزیسیون كرد همراه با گفتمان رویكردهای سنتی و كلاسیكشان بر اندازی و به دست
آوردن كامل قدرت به صورت مستقیم و غیر مستقیم هنوز از مشروعیت زیادی برخوردار بوده
و گفتمانشان به دیده شك وتردید و احیاناً خیانت به مقوله سیاست ورزی مینگرد.
آنچه گفته شد بیان چالشهای فرا روی گزینه سیاست ورزی است اینكه جبهه چگونه این
راهبرد را عملیاتی و احیاناً چه تاكتیكی در پیش میگیرد، احتیاج به زمان دارد.
3- از فحوای كلام و سوال شما چنین بر میآید كه لحن و ادبیات بیانیه اعلام موجودیت
جبهه متحد كرد را بیش از اندازه محتاطانه محافظهكارانه میدانید،انتقادی كه از
جانب خیلیها بر آن وارد شد آن هم مقداری به محدودیتهای فوق الذكر و تا حدی هم به
موقعیت نشناسی و یا محافظه كاری بیش از حد نویسندگان آن بر میگردد.
به گونهای كه لحن و محتوای این بیانیه بر خلاف انتظار و پیش بینی عمومی بود. این را هم نباید فراموش
كرد كه زیان این محدودیتها فقط به جبهه متحد كرد باز نمیگردد. شما در نظر بگیرید
كه مطالبات و خواستهها در حال انباشته
شدن است و با همان سرعت را دیكالیزه میشود. از آن طرف هم مجرا و فضای بیان آزاد و
دمكراتیك آنها روز به روز بسته تر! چه پیش میآید؟ دور از انتظار نخواهد بود كه
مطالبات به صورت خشن و غیر مدنی مطرح شده و بر روی دست همه هزینه بگذرد. به همین
دلیل گشایش فضای سیاسی كردستان و گسترش فضای مدنی آن باید یكی از اهداف و رسالت
احزاب قانونی و روزنامههای كردی باشد. در مقطعی برخی از این نكته غافل بودند كه یكی
از كار ویژههای آنان همین گشایش فضا سیاسی نیم بند و حداقلی موجود بود. اما در
مورد مشخص جبهه متحد كرد معتقدم كه در این زمینه چندان موفق عمل نكرده است، مثلاً
جبهه در مورد حوادث ماكو سكوت میكند ولی در سالگرد بمباران شیمیایی سردشت بیانیه
صادر میكند. انصاف باید داد كه این دومی كاری ندارد و مثلاً از عهده انجمن ادبی
سردشت هم بر میآید!
فعالیت سیاسی هم بدون هزینه نمیشود. هر چند كه باید تناسب هزینه و فایده را
رعایت كرد.
4- اگر بپذیریم كه امروزه گفتمان اصلاح طلبی به راهبرد سیاست ورزی فروكاسته
شده، فرضیه شما درست است. چرا كه گردانندگان جبهه هم با اعتقاد به این راهبرد وارد
میدان شدهاند.
اما اگر آنها را به صورت كامل تالی و دنباله رو اصلاح طلبان دولتی بنامیم، به
گمانم راه به خطا بردهایم. هر چند به علت این كه جبهه هنوز هیچ متن تئوریك مشخصی
منتشر نكرده و چار چوبهای هویتی خودر ا تعیین ننموده و مثلاً مرزبندی فكری و هویتی
آن با اصلاح طلبان كرد چندان معلوم نیست، نمیتوان به قضاوت قطعی در این زمینه دست یافت.
اما اگر گفتگوهای شفاهی و شناختهای بر اساس آن را ملاك بگیریم، میتوانیم بگوئیم كه
جبهه بخشی از جنبش كردی است كه راهبرد سیاست ورزی فعالیت در چارچوب قانون را
انتخاب نموده است.
البته این داوری هم به دلیل تنوع فكری زیاد موجود در جبهه و عدم انسجام فكری
در آن چندان قطعی نمیتواند باشد.در مورد بخش دوم سوال شما باید گفت كه پیش بینی در
مورد آینده دشوار است اما این نكته را هم نباید از نظر دور داشت كه جبهه مولود و
محصول فضای خاص سیاسی و شرایط تاریخی ویژهای است كه غیر از كنشهای انسانی
ساختارها هم به شدت تعیین كنندهاند. جبهه میتواند از راهبرد سیاست ورزی به عنوان
ابزاری عمومی استفاده كند و در پناه آن با حفظ وفاداری به اصول و چارچوبهای جنبش
كردی كوردایهتی تئوری و راهبرد مناسب سازمانی خویش را طراحی نماید.