متهمین واقعی
«اقدام علیه امنیت ملی» سران جمهوری اسلامی ایران هستند
رضا اکرمی
چنانکه شاهدیم
طی هفته های اخیر اختناق و سرکوب در تمامی عرصه های سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی ، ملی
ومذهبی ، در ایران شدت گرفته است .
روزی نیست که
از بستن روزنامه ،هفته نامه ، ماهنامه ، وبلاگ
، فیلترینگ سایتهای انترنتی جدید و احضار و بازداشت روزنامه نگار ،دانشجو ،کارگر
،نویسنده ، حقوق دان ،کوشنده حقو ق زنا ن و اقلیتها ی ملی، قومی و مذهبی خبری منتشر نشود.
ذکر مورد به
مورد اقدامات سرکوبگرانه، طوماری بلند بدست می دهد که تکرار مجدد آنها برای
کسانیکه هر روزه مشمول تضعیقات دستگاه
های «انتظامی وقضائی »رژیم اسلامی می باشند نمک بر روی زخم پاشیدن است.
تقریبا در تمامی «احکامی »که به دنبال توقبف ها و
بازداشتها صادر می شود «اقدام علیه امنیت ملی»
، «تبلیغ به منظور تشویش اذهان عمومی » و« همکاری یا همسوئی باضد انقلاب و
دشمنان خارجی » از ماشین قرعه «قضات »جمهوری اسلامی بیرون کشیده می شود تا هر گونه ندای حق طلبانه و آزادیخواهانه با
هزینه سنگین مواجه شود و درس عبرتی باشد برای دیگر آزادیخواهانی که پا در راه دفاع
از حقوق وآزادیهای مردم می گذارند.
و این در حالی است که دستگاه
پرونده ساز و شکنجه گر جمهوری اسلامی حتی در یک مورد هم موفق نشده است اسناد و
مدارک محکمه پسندی ارائه نماید که نشانی از همدستی چهر ه های شاخص تشکلات، محافل و
کوشندگان سیاسی – اجتماعی در داخل کشور، با« عوامل بیگانه» باشد.
مصاحبه های تلویزیونی
و« دعوت » بازجویان از اسیران آزاد شده ، به گفتگو با رسانه های همگانی، بیش از آنکه اتهامات وارده را اثبات نماید در تمامی موارد ، به ضد خود تبدیل شده است و
حنای احکام پیشین را از رنگ انداخته است.البته
به نظر می رسد بر زمینه روانشناسی جستجوگر «دست بیگانه » در افکار عمومی ما
ایرانیان ، این ابزار شکنجه ، در دست
ارگانهای امنیتی رژیم هنوز به کلی از کار نیفتاده است و چنانکه خبر آن می
رسد آقای علی اکبر موسوی خوئینیها آزادیخواه و فعال حقوق بشر، این روزها تحت چنین
شکنجه ای قرار دارد.
اما تا جائیکه
به نقش مسئولین جمهوری اسلامی در« اقدام علیه امنیت ملی»مربوط می شود هر رو ز شاهد
رسوائی جدیدی هستیم که آخرین آن همین پرونده جنگ 8 ساله ایران و عراق است ،بویژه تداوم آن پس از باز پس گیری خرمشهر از
نیروهای عراقی،که پیش از این ، بارها از طرف سازمانها و شخصیتهای اپوزیسیون و
منتقد رژِیم به عنوان خیانت و خسارتی بزرگ نسبت به مردم ایران گوشزد شده بود و از
جانب سران حکومت اسلامی نه تنها انکار می شد بلکه با همان کلیشه های« تشویش اذهان
عمومی» سرکوب می گردید .
و تنها امروز
در یک لحظه سرنوشت ساز دیگر،از زبان همان سیاست گذاران دریابیم ، در فاصله تصویب
قعطنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل تا پذیرش آن ،چه مباحثی در میان آنها می گذشته
است و تا کجا افکار وسیاستهای سران رژیم با منافع ملی ایران در تضاد کامل قرار داشته است.
وتأسف بار تر
اینکه ،چنین مباحثی پیش کشیده نشده اند که کوچکترین درسی از آن گرفته شده باشد. یا
لااقل تأثیری بر رفتار کسانی داشته باشد که سرنوشت بیش از 70 میلیون مردم ایران به
نا حق در دست آنهاست.
نگاهی به
سخنرانی سه شنبه گذشته آیت اله خامنه ای در جمع مسئولین جمهوری اسلامی کمترین
تردیدی باقی نمی گذارد که هر گاه جنبش و
یا اعتراضات گسترده ای در مقابل چنین رفتاری شکل نگیرد جامعه ما در کام فاجعه ای
فرو خواهد رفت که عواقب آن غیر قابل تصور خواهد بود.
آشنائی با
فرهنگ حاکم بر دیکتاتورهائی از این دست که خودکامگی آنها با چاشنی ایدئولوژی
،عقیده، دین و مذهب یا ناسیونالیسم افراطی به کام مردم ریخته می شود ،بیانگر این
واقعیت است که تا جائیکه به منافع مردم و حق حاکمیت آنها بر سرنوشتشان مربوط می شود پیروزی یا شکست اشان یک نتیجه به همراه دارد و آنهم چیزی جز زیان و
خسران برای مردمشان نیست .و بیهوده نیست
که چنین نظامهائی هر بار پایه قدرتشان در داخل سست می شود به فکر ایجاد بحران در
مناسبات خود با همسایگان و« دشمنان خارجی می افتند »و آنگاه که در چنین میدانی شکست می خورند در بد ترین شرایط با دشمن
دیروز از در سازش در می آیند تا آتشفشا ن زیر پا و پشت جبهه اشان را خاموش نمایند
.
خامنه ای در دیداری که در بالا ذکر آن رفت می
گوید : «هم مسئولان سیاسی و هم مسئولان
نظامی در جنگ خدمات فراوان و ضعفهایی داشتند که برآیند آنها موجب تصمیم گیری امام
راحل درباره قطعنامه شد که اطلاعات آن به طور مناسب و به تدریج در اختیار مردم
قرار میگیرد اما آنچه به عنوان برآیند همه تواناییها، ضعفها، و کوتاهیها اتفاق
افتاد مطلقا به معنای شکست و تسلیم طلبی نبود چرا که امام عظیم الشأن امت، مظهر
استقامت، ایستادگی و امید به آینده بود و در همه تصمیمات جنگ، پذیرش قطعنامه و
دیگر حوادث بر همین اساس عمل کرد و به ما نیز همین روش را آموخت .»
آقای خامنه ای بدین ترتیب با بستن دهان کسانیکه
در صفوف حکومت بر سیاستهای کنونی وی اما و اگرهائی میگذارند میگوید :
«همه باید رئیس جمهور را
مورد تکریم قرار دهند و اگر کسی درباره عملکرد دولت حرفی دارد آن را از طریقی به
گوش دولت یا مسئولان برساند اما تبلیغ ناکارآمدی دولت، حتی اگر واقعیت داشته باشد
صحیح نیست چه برسد به اینکه واقعیت ندارد و غیرمنصفانه است .»و بلاخره در شرایطی
کاملا شبیه سالهای اولیه جنگ ایران و عراق
سیاستی را مورد تأئید صد در صد
قرار می دهد که بازنده اصلیش در هر حال مردم ایران هستند. چرا که با اشاره به تصمیم دو سال قبل درباره تعلیق غنیسازی
اورانیوم اضافه می کند « اگر آن راه را تجربه نمیکردیم شاید امروز خود را سرزنش
میکردیم که چرا آن روش را امتحان نکردهایم اما اکنون با دلی محکم و تسلط کامل به
پیش میرویم و دیگر هیچکس نمی تواند دلیل قابل قبولی درباره اشتباه بودن راه هستهای
کشور ارائه کند چرا که ما آن راه دیگر را تجربه کردهایم . ومی افزاید:
البته دو سال قبل هم نتیجه آن کار معلوم بود و سندهای دقیق و روشنگری که در زمینه
رخدادهای آن روزها ثبت شده است روزی در اختیار افکار عمومی قرار خواهد گرفت اما به
هر حال آن تصمیم در آن هنگام لازم بود . »
می بینیم امروز
نه تنها به مردم پیرامون مهمترین سیاستی که در دست اجراست و می تواند حتی بر
نسلهای آینده کشور تأثیر گذار باشد امکان مشارکت و اظهار نظر داده نمی شود بلکه
نجواها ی درونی نظام نیز خفه می گردد تا
سندهای آن روزی – آنگاه که علاج واقعه دیگر غیر ممکن گردید- در «اختیار افکار
عمومی قرار گیرد».
اگر پایه و
اساس ا منیت ملی هر کشوری قبل از هر چیز بر مشارکت مردم آن کشور در سرنوشت خود یا
به عبارت دیگروجود این احساس در شهروندان استوار است که صاحب حقی در مرز و بوم خود می باشند و دوم داشتن سیاست حسن
همجواری با همسایگان و پیروی از صلح و دوستی با سایر ملل ،بدون تردید جمهوری
اسلامی در صدر کشورهائی قرار دارد که در هر دو زمینه بیلانش صفر است .
سرکوب در داخل
و تنش در روابط بین المللی همزاد جمهوری
اسلامیست . به نظر نمی رسد برای اثبات این حقیقت لازم باشد کاغذ سیاه کرد و سر
خواننده را به درد آورد ،اما نکته جالب این است که ما تمام این واقعیات را می
بینیم و هنوز چراغ بر داشته ایم و در میان مخالفین و منتقدین رژیم بدنبال «عوامل
بیگانه می گردیم » .
هیچ کشوری ،حتی
دمکرات ترین و با ثبات ترین آنها از وجود افرادی که آماده اند برای مال و مقام به
مزدوری و یا جاسوسی کشور دیگری در آیند در امان نیست ، اما این واقعیت را دیدن تا در
دام رژیمهای سرکوبگر افتاد ن که هر مخالف ومنتقد خود را با اتهام «اقدام علیه
امنیت کشور » به بند می کشند از اساس متفاوت است .
یک لحظه نباید
از یاد برد که تنها نیروئی که طی ۲۷ سال گذشته هم امنیت را از شهروندان سلب کرده
است و هم امنیت کشور را در مناسبات با
جهان خارج به صورت واقعی به خطر انداخته است حکومت جمهوری اسلامی است و هم اکنون
نیز در کار ایجاد بحرانی بس بزرگتر است .مبارزه علیه چنین حکومتی عین دفاع از
امنیت ملی وتأمین حقوق و آزادیهای مردم است .
اگر شانسی جهت
رهائی کشور ما از جنگی جدید و خون ریزی
وجود داشته باشد در گرو برقراری نظمی دمکراتیک به جای جمهوری اسلامیست . و این نه
با سکوت در قبال مسائل مبرم کنونی و عدم
واکنش در برابر موج جدیدسرکوب ، بلکه با
گسترش مبارزات مردم و فاصله گرفتن از تبلیغاتیست که می خواهد زیر پوشش بزرگ کردن
خطر خارجی ،سرکوب در داخل کشور را همه گیر کند.
عامل اصلی
تهدید در خانه است . نباید نسبت به نقشه ای که جزء به جزء از طرف باند سیاسی –
نظامی حاکم در حال اجراست غافل شد .سیاست
سرکوب متوقف و یا مهار نخواهد شد اگرسران رژیم از سیاست ماجراجویانه اتمی به عقب
رانده نشود و این سیاست نیز تغییر نخواهد کرد هر گاه حق آزادی بیان و انتقاد از
مردم سلب شود .
رضا اکرمی 13اکتبر 2006-21 شهریور1385
Akrami_r@yahoo.com