|
|
خشم سرخ
آنچنان از
خوابهای سرد ِ آدمها
شلاق ِ خشمم سُرختاب می تازد
که صدايم از
خستگی می گيرد
وبه دنبال ِ
حنجره ی
چکاوکِ جوانی می
گردد
که در دهان ِ مار هزار سر
منجمد شده است
رهگذران می گذرند بی اعتنا
و من با چمدانی
مملو از
خرد ِ
مبهوت،حقيقتی پنهان
در جلد ی ما
ليخو ليا يی
پيراهن ِ قر مز توری
را
به تن می کشم
و ناخنهای ارغوانی
معصومِ پاهايم
را در
کفشهای پاشنه
تيز ِ
جگری گم می کنم
ماتيک ِ سرخم را
آنچنان غليظ
بر لبهايم می
فشرم
که جايش بر
گلوگاه ِ
معشوق حک بماند
کيف نارنجی براقم که پر از
شما يل ِ مهره مار ِ هفت سراست
می پرد و
آويزان ِ گرد ن
ِ پاريده
چکاوک جوان می شود
ومن عصيان زده
در رنگ ِ بيداد ِ سرخينه ها،
تلوتلو می خورم
اما آنان چه بی تفاوت
در خواب يخبندان می مانند...
شهلا آقاپور
از دفتر مرواريد سياه (2006 آگوست)
shahla@aghapour.de
www.aghapour.de
|
|
|
| |