کلید خانه  ...

 

 

در پی استقرار جمهوری اسلامی، بودند ایرانیان بسیاری که ترک خانه و کاشانه کردند. در سال های 1360، این خانه بدوشی سرعتی دو چندان پیدا کرد. هزاران ایرانی که شاید به نوعی نیز در سرنگونی حکومت سلطنتی دست داشتند، این بار راه کوه و دشت را در پیش گرفته و پس از رنج فراوان، سر از دیار غربت درآوردند و به گروه نخست دربدران پیوستند.

 

اما، شاید هیچکدام از این مهاجران، کلید خانه خود را به همراه نداشتند. یا خانه تهران  و آبادان و تبریز و ... شان اجاره ای بود، و ناچارا کلید را به صاحب خانه پس داده بودند. و یا مابقی خانواده در آن خانه ساکن بودند و به زندگی در آن ادامه میدادند.

 

با وجود این، در میان ما غربت نشینان، شاید بتوان کمتر کسی را یافت که هر ازگاهی به فکر خانه آنروزشان نیافتاده باشد. بخشی از زندگی ما، جوانی ما، روزهای خوش ما در سایه آن دیوارها نهفته اند. نباید هم فراموششان کرد. کسی چه میداند ... شاید روزی....

 

اما، در این دنیای وانفسا، و در فاصله ای نه چندان دور از خانه های ما، بودند کسانی که مثل ما ها خانه هایشان را ترک کردند. گرچه مثل ما نا خواسته ولی بویژه بالاجبار. اگر گفتم بالاجبار، شاید کمی کوتاهی کردم.  و البته نه کمی بلکه بسیار... منظورم از ترک اجباری، ترک خانه  و کاشانه در زیر رگبار گلوله و مسلسل بود.

 

کمی از حافظه یاری بگیریم و کوشش کنیم تا صحنه را – البته در حد نوشته – زنده کنیم. سال 1947 میلادی است و سازمان ملل به تقسیم فلسطین رای داده است. بیش از نیمی از فلسطین تاریخی، نصیب یهودیان شده و دولت اسرائیل بنیاد گذاشته شده است. اما داستان به همین جا ختم نمیشود. اعراب تقسیم ناعادلانه را نمی پذیرند و سال 1948، جنگ در میگیرد و صهیونیست ها بر بخش های دیگری از خاک فلسطین نیز مستولی میشوند. اخراج فلسطینیان از شهرها و روستاهایشان شروع میشود و آن هم به زور اسلحه. تروریست های گروه اشترن ( وابسته به اسحاق شامیر، نخست وزیر بعدی اسرائیل) دیر یاسین را به خاک و خون می کشند. کفر قاسم ها با خاک یکسان میشود. و فلسطینی راه دیگری ندارد برای حفظ جان خود و خانواده اش جز آوارگی. آوارگی که هنوز هم ادامه دارد.

 

هنگام ترک خانه و آشیانه، فلسطینی ها که امیدوار بودند روزی – نه زیاد دور- به خانه خود باز گردند، کلید خانه هایشان را با خود به همراه بردند.

 

پس از گدشت پنجاه وهشت سال، اگر گذارتان به یک اردوگاه پناهندگان فلسطینی در لبنان بیافتد، نگاهی به دیوار دخمه محقر آنان بیاندازید. هنوز هم کلید خانه، کلید خانه بیت المقدس، کلید خانه حیفا، کلید کلبه ای در طبریه، کلید خانه ای در قلقلیا و.... از دیوار آویزان است.

 

بسیاری از مهاجران و آوارگان فلسطینی پیش از این که توفیق دیدار مجدد خانه شان را پیدا کنند، چشم از جهان فرو بسته اند. اما هنوز بسیاری ، هر صبحدم، با نگاهی پرفسوس به کلید خانه، روز را آغاز و نیز شب را به پایان میرسانند.

 

از میان خانه های فلسطینیان ، کم هستند خانه هائی که هنوز در محل آن روز خود و در سرزمین خود، استوار مانده اند. درخانه آن ها ، کسان دگری  زندگی میکنند و اغلب، ان خانه ها ویران گشته و خانه هائی نو ، برای افرادی نو ساخته شده است که از سرزمین های دیگر آمده اند و در خانه به زور خالی شده فلسطینی ها مسکن گزیده اند و کشور دیگری ساخته اند.

 

یک فیلمساز اسرائیلی، آموس گیتائی، به این فکر افتاده که شماری از این رانده شدگان را پیدا کند. بیشتر آنان بالای هشتاد سال عمر دارند. ولی جزئیات خانه شان را فراموش نکرده اند. گوشه به گوشه آن را تعریف می کنند. این آوارگان آن زمان، اینک در شهرهای دیگر، امان، بیروت و ... زندگی میکنند. با چنان احساسی از خانه شان صحبت می کنند که گوئی حتی یک روز آن جا را ترک نکرده اند.

فیلمساز سری هم به ساکنان جدید آن خانه (یهودیان ) زده است. آنان نیز دست پیش را گرفته و میگویند که آنها نیز به نوعی آواره بودند. از اوکراین، استانبول و ورشو و ... آمده اند. تک و توکی، کمی هم معذب هستند ولی مهم این است که صاحب آن خانه ها، اینان هستند و نه صاحبان اصلی آواره  این خانه ها!

آموس به سراغ یک خانواده فلسطینی که هنوز در بیت المقدس شرقی زندگی میکنند هم رفته است. طنز تلخ دنیا در اینجاست که آنان  بر روی زمین نیاکان خود، زمینی که هرگز ترکش نکرده اند، خانه ای ساخته اند و حالا مقامات دولت اشغالگر، از آن ها میخواهد که خانه خود را خراب کنند، چرا که از اسرائیلی ها جواز ساخت نگرفته اند.

 

در این میان، یکی از صاحبان اصلی که هنگام ترک خانه، نوجوانی بیش نبود، توانست از خانه آبا و اجدادی اش در بیت المقدس دیدار کند. البته از آن خانه، فقط ایوان کوچکی مانده بود، شاید هم برای یادگاری، به جای آن خانه سنگی جدیدی ساخته بودند.

 

راویان فیلم کسانی بودند که نزدیک به شصت سال پیش از خانه و کاشانه خویش رانده شده و هنوز در انتظارند که روزی خود یا فرزندانشان به خانه شان بازگردند. نمیدانم به کدام کعبه، چشم امید دوخته اند. ولی کلید خانه هنوز از دیوار آویزان است .....

 

 

بهروز عارفی

دهم اکتبر2006.

 

 

 

*  فیلم مستند گیتائی، که «خانه »  HOUSE نام دارد، دوشنبه شب، نهم اکتبر 2006، از تلویزیون فرانسوی-آلمانی آرته پخش شد.  تماشای این فیلم پر احساس، بهانه ای شد برای نوشتن این چند سطر.