محمد عطريانفر در گفت وگو با شهروند:

به آغاز کار دوباره «شرق» اميدوار هستم

 

·         من فکر نمي کنم بسته شدن شرق آغاز يک موج برخورد باشد

·         اگر حکومت جمهوري اسلامي تصميم بگيرد به حرمت رسانه ها احترام بگذارد و آيندگان بتوانند در کشور ايران رسانه جدي و ماندگار را متولي باشند بايد توجه داشته باشند که نمي توانند چيزي کمتر از شرق ارائه دهند. ما حداقل انتظار روزنامه خوان ايراني را بالا برديم

·         شخصيت هاي بارز جناح اصول گرا، همچون ولايتي، ناطق نوري، لاريجاني، و بسياري ديگر از چهره هاي اين جناح با تعطيلي شرق موافقت ندارند

·         اختلاف نظر من با دوستان عزيزي مثل آقاي حجاريان اين است که بنده به عنوان يک فعال سياسي قائل به اين هستم که نبايد در نقد دولت و کلا کساني که حق ديگران را نا حق مي کنند، بيش از آنچه کرده اند آنها را متهم کنيم.

·         اگر همين آقاي عليرضا رجايي در مقام تصميم گيري بود بسياري از اقداماتي را که الان مباح ميدانند، شايد انجام نمي دادند.

 

 

خسرو شمیرانی

shemiranie@yahoo.com

 

 

محمد عطريانفر، رئيس شوراي سياست گذاري روزنامه "شرق" در رابطه با توقيف اين روزنامه، نيروهايي که به اين کار اقدام کردند، و آينده آن با "شهروند" به گفت وگو نشست. آقاي عطريانفر در اين گفت وگو تاکيد ميکند که آقاي خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي نسبت به "شرق" نظر مساعد دارد و با اتکا به اين نظر مساعد ميتوان به بازگشايي اين روزنامه عمده ايران اميدوار بود.

خ ــ ش


اجازه بدهيد در آغاز نظر "پدر" و بنيانگذار "شرق" را درباره اين روزنامه بدانيم.
ــ شرق در حالي کار خود را آغاز کرد که شرايط مطبوعات در نااميد کننده ترين حالت خود بود. وقتي انتشار شرق را آغاز کرديم همه مأيوس بودند. جناح رقيب، جناح اصولگرا، غالب نشريات را به عنوان "زنجيره اي" به تعطيلي کشانده بود. در آن لحظه بسياري از همفکران ما در جبهه اصلاحات بر اين عقيده بودند که دوام کار ما در شرق بسيار کوتاه خواهد بود و جناح مقابل نخواهد توانست اين روزنامه را تحمل کند. با همه اين حرفها و با وجود شرايط برشمرده ما با تکيه بر هوشياري هاي مطبوعاتي مان و با توجه به تجربه ده ساله در همشهري و همچنين تجربه اي که من در دوران آقاي خاتمي در کيهان اندوخته بودم و با ياري دوستاني که من در حوزه فرهنگي داشتم، توانستيم روزنامه اي تاثيرگذار و منحصر به فرد در تاريخ روزنامه نگاري ايران بنياد بگذاريم. اگر حمل بر خودستايي نشود بايد بگويم که از پس از انقلاب ما شاهد دو نقطه عطف در روزنامه نگاري ايران هستيم. "همشهري" که در سالهاي پس از جنگ کار خود را آغاز کرد اولين نقطه عطف و شروع کار "شرق" در هنگام تسلط يأس در ميدان نشر روزنامه در سال 82 را ميتوان دومين نقطه عطف ناميد. اين نه تنها نظر ما است بلکه مورد تأييد رقيبان ما و آنها که در گذشته موافق انتشار اين روزنامه ها بودند نيز قرار دارد.
علاوه بر اين ها من تصور ميکنم امروز حتي اگر تعطيلي شرق تثبيت شود و نتوانيم آن را دوباره منتشر کنيم، چنان تاثيري گذاشته ايم که اگر حاکميت جمهوري اسلامي تصميم بگيرد به حرمت رسانه ها احترام بگذارد و آيندگان بتوانند در کشور ايران رسانه جدي و ماندگار را متولي باشند و بايد توجه داشته باشد که نمي توانند چيزي کمتر از شرق ارائه دهند. ما ذائقه خوانندگان را به "شرق" شيرين کرديم و حداقل انتظار روزنامه خوان ايراني را بالا برديم.

تعطيل شدن شرق را چگونه تحليل مي کنيد؟
ــ به نظر من به موازات کم مهري که از سوي جناح هائي، به حقوق تضمين شده احزاب در قانون اساسي روا ميشود، رسانه ها نيز مورد کم مهري قرار دارند. علي رغم اينکه در ميثاق ملي، قانون اساسي به روشني درباره امکان وجود رسانه هاي مستقل که از ديدگاهي انتقادي به دستگاه قدرت مي نگرند و از اين راه منافع مردم را تامين ميکنند تاکيد شده است، در نظام سياسي که داريم به لحاظ عرفي و به لحاظ منطق رسانه اي موجود اين حق به رسميت شناخته نمي شود. از آنجا که اين حق رعايت نمي شود کار در عرصه سياسي اعم از حوزه احزاب يا رسانه ها بسيار سخت است. به همين دليل تنها کساني ميتوانند در اين ميدان فعاليت کنند که اولا دچار يأس و سرخودگي نشوند. دوم اينکه حاضر به پرداخت هزينه در دوره گذار که تاريخ سياسي ايران اکنون در پيش رو دارد، باشند. سوم اينکه بپذيريم ما به نهايت خواست خود نمي رسيم اما بايد در اين مسير مقاومت کنيم و از تجارب بخوبي استفاده کرد. از مجموعه آزمون و خطا که در گذشته داشتيم استفاده کنيم. رعايت اين نکات در شرق سبب شد ما سه سال به انتشار آن ادامه دهيم. من توجه ميدهم که امروز، يعني دوران دولت جديد با دولت خاتمي يک تفاوت اساسي وجود دارد. در آن دوران دولت با حقوق رسانه ها همراهي داشت و بخشي از فشارهاي وارد شده به مطبوعات از سوي مراکز قدرت فرا دولتي را ميگرفت و آنها را کاهش ميداد. دولت جديد اصلا اعتباري براي کار رسانه ها، بخصوص رسانه هاي منتقد دولت قائل نيست. در حال حاضر فکر ميکنم توقيف شرق نتيجه نقد مداوم و کارشناسانه اي بوده است که بويژه نسبت به دولت حاضر انجام داده است يعني برخورد به شرق ناشي از اراده اي است که درون دولت فعلي نهفته است. تصور ميکنم که فهم دولت از رسانه ها امروز در سطح پايين تر از حوزه هاي فرادولتي قرار دارد. در گذشته يعني در دوران آقاي خاتمي درست عکس اين بود يعني دولت درک درست تري از امر رسانه اي در کشور داشت و نهادهاي پيراموني که فراتر از دولت بودند و از آن فاصله داشتند درک درستي نداشتند. شرق قرباني نقد دولت آقاي احمدي نژاد شده است.

آيا مي توان بسته شدن شرق را در ارتباط با افزايش فشارها به طور کلي، و تعطيلي سه نشريه ديگر و حمله به دفتر ادوار تحکيم و توقيف اموال آن به طور مشخص تحليل کرد؟
ــ بسته شدن يکي دو نشريه ديگر زياد قابل توجه نيست. آن يکي دو نشريه که در قالب ماهنامه و هفته نامه منتشر مي شدند زياد تاثير گذار نبودند. مشخصا يکي از اين نشريات توقيف شده در قالب ترويج ادبيات سخيف عمل ميکرده اند ...

احتمالا نشريه نامه مورد نظر شما نيست، يا اشتباه ميکنم؟
ــ خير خير. من نامه را نمي گويم از نشريه ديگري به نام "خاطره" صحبت ميکنم. البته "نامه" هم مجله وزيني بود که حق نبود تعطيل شود.
ولي در هر حال من فکر نمي کنم بسته شدن شرق آغاز يک موج برخورد باشد، اما از آنجا که شرق اهميت خاصي پيدا کرده بود و در جهت نقد کارشناسانه و تاثيرگذار دولت عمل ميکرد، توسط همين دولت با آن برخورد شد. حال ما هم از تمام ابزارهاي قانوني براي برخورد متقابل استفاده مي کنيم. گر چه من نگران بسته تر شدن فضا هستم، اما معتقدم اگر کليه کساني که کار رسانه انجام ميدهند هوشمندانه در صحنه باشند و پيگيري کنند و با منطق واقع بينانه به دنبال حق خود باشند از فضاسازي و برهم زدن انضباط و تعادل سياسي در کشور به خاطر بسته شدن يک رسانه خود را معاف بدارند و دنبال آن مسائل نباشند، به نظر ميتوانند اين حق را به حق دار اصلي آن برگردانند.

من اينطور متوجه شدم که شما اعتراضي به بسته شدن نشرياتي همچون "خاطره" نداريد. در همين رابطه ميخواهم اشاره اي داشته باشم به آنچه آقاي سعيد حجاريان دو روز پيش در جلسه اعتراض به بسته شدن شرق و سه نشريه ديگر ابراز کرد. (نقل به مضمون) ايشان ميگويد: اول نشريات را مي بندند بعد احزاب را تعطيل مي کنند سپس سراغ رشته هاي علوم انساني در دانشگاه ها مي روند و بعد هم سروقت حوزه هاي علميه خواهند رفت. منظور من اين است که اگر در همان گام اول مثلا بسته شدن "خاطره" اعتراض نکنيد، ميتوانيد جلوي بسته شدن شرق را بگيريد؟
ــ اختلاف نظر من با دوستان عزيزي مثل آقاي حجاريان اين است که بنده به عنوان يک فعال سياسي قائل به اين هستم که نبايد در نقد دولت و کلا کساني که حق ديگران را نا حق مي کنند، بيش از آنچه کرده اند آنها را متهم کنيم. من اين را در عرصه کار سياسي اصلا نمي پسندم. اگر ما به خاطر دو اتفاق عادي بياييم يک حکم کلي صادر کنيم اين حکم ابطال خود را در روند وقايع ثابت مي کند. بنده به هيچ عنوان با بسته شدن هيچ رسانه اي موافق نيستم. حتي بسته شدن "خاطره" را هم تحمل نمي کنم. اما اينکه بياييم بدون توجه به منظري که از آن با نشريات مختلف برخورد ميشود، به صرف برخورد انجام شده تمام آنها را در يک سطح قرار دهيم، محل ايراد است. مثلا هر گاه "شرق" و دلائل اعلام شده بسته شدن آن را در مقابل يک جامعه آماري هزار نفره فرهيخته قرار دهيم، وآنها اين کار را باطل بدانند طبيعتا کار باطلي است پس حق نداشته اند که "شرق" را ببندند. اما اگر همين جامعه آماري هزار نفره مخاطب ما درباره يک نشريه که در آن ادبيات سخيفي رواج داشته است نظرخواهي شود، اگر آنها به نقد ادبيات اين نشريه که مثلا به سکس پرداخته و براي جامعه به هر حال محترم ايران ناسازگار است، دست زدند، طبيعتا نميتوان گفت که اين برخورد در رديف برخورد با شرق قرار دارد. به نظر من در اين قضاوت ها اگر منصف نباشيم دچار مشکل مي شويم. البته وقتي جلسه اي اعتراضي برپا ميشود ممکن است برخي از هيجانات و احساسات هم غليان کند و حرف هاي کلي هم زده شود. من فکر ميکنم سياست ورزي کار سختي است و ما بايد با شناختي که از جامعه ايران داريم برخورد و عمل کنيم. اينکه به دليل سخت بودن اوضاع بخواهيم فقط نقد کنيم و کار نکنيم اين مورد قبول مردم واقع نخواهد شد.

در روزهاي اخير با هشدار آقاي هاشمي رفسنجاني نسبت به خطر سلطه يک "باند" مشخص روبرو شديم. شما مي گوييد اتفاقات و فشارهاي اخير را در چارچوب يک موج جديد ارزيابي نمي کنيد. پس پايه اين هشدار چيست؟
ــ ببينيد اگر من شرايط مطبوعات امروز را آنطور نديدم که شما در سئوال خود مطرح کرديد از اين ديدگاه است که در سال 1378 کليه ارکان حاکميت که فراتر از دولت بودند نسبت به روند مطبوعات اعتراض جدي داشتند و در رأس آن نهادهاي قدرت شخص رهبري بود که هشدار داده بود و اعلام نارضايتي کرده بود. من ميخواهم تاکيد کنم که شرايط امروز از سال 1378 متفاوت است و ميدانم حرکت شرق که حتما بزرگتر از حرکتهاي مطبوعاتي آن روزها است مورد نقد رهبري نيست. علاوه بر آن شخصيت هاي بارز جناح اصول گرا، همچون ولايتي، ناطق نوري، لاريجاني، باهنر، توکلي، افروغ و در سطوح پايين تر تيپ هايي مثل آقاي امير محبيان و همچنين حبيبي از موتلفه، عسگر اولادي و بسياري ديگر از چهره هاي اين جناح با تعطيلي شرق موافقت ندارند. اين تنها خواست يک جريان راديکال و تند است که درون دولت قرار دارد. اين جرياني است که فعاليت هاي آن به سياست هاي نظام معطوف نيست بلکه به خواسته هاي خودش معطوف است. در واقع سياست هاي افراطي وزارت ارشاد و يا فشارهاي اعمال شده از سوي برخي محافل از قم ــ محافلي که شناسايي هم شده اند ــ و سبب تعطيلي شرق هستند را نبايد به حساب چهره هاي جناح اصولگرا گذاشت. در سال 1378تمام چهره هاي نام برده نسبت به توقيف بيش از نود روزنامه و نشريه که صورت گرفت، رضايت داشتند. ما بايد اين تفاوت را ببينيم. از اين ديدگاه است که مي گويم بسته شدن يکي دو نشريه و روزنامه همچون "شرق" و "نامه" را نبايد به عنوان موج تلقي کنيم. پس موضع اکثريت چهره هاي عاقل جناح اصولگرا به نفع شرق است. به نفع استفاده اپوزيسيون قانوني از چنين سنگر و تريبوني است. حال اگر ميخواهيم در صحنه سياست تاثيرگذار باشيم بايد واقع گرا باشيم و واقع گرايي ايجاب مي کند که اميدوار باشيم و اميدواري سبب مي شود که حتي اگر اين يک موج است آن را به اين شکل نبينيم و به سمت گفت وگو و اعتماد سازي قدم برداريم. توجه کنيد وقتي که ما در عرصه سياست جهاني و در موضوع هسته اي از اعتمادسازي رو به اروپا و آمريکا صحبت ميکنيم چرا نبايد در کشور خود به اين سمت حرکت کنيم و رو به عقلاي جناح مقابل اعتمادسازي کنيم و از اين اعتماد در جهت ادامه کار شرق استفاده کنيم. چرا که بودن شرق بهتر از نبودن آن است.
حرف من اين است که تلاش کنيم تا جناح راديکال که در دولت لانه کرده است نتواند خواست خود را بر عقلاي جناح اصولگرا تحميل بکند.

بگذاريد موقتا از شرق فاصله بگيريم و به هشدار آقاي هاشمي رفسنجاني بپردازيم.
ــ توضيح بدهم که ايشان جناح خاصي را مورد نظر نداشتند. تعبير ايشان اين بود که ممکن است باندهايي بيايند و فضا را بر هم بريزند. بر اساس شناختي که من از آقاي هاشمي دارم مي خواهم بگويم که هشدار ايشان اهميت زيادي دارد. هر گاه اين حرف از سوي فردي چون من گفته شود ممکن است اين چنين تفسير شود که چون از قدرت کنار گذاشته شده ام چنين مي گويم. اما از آنجا که ايشان از بنيانگذاران اين نظام بوده و به دليل چسبندگي و وابستگي تاريخي که با نظام سياسي ايران دارد و خواهد داشت، هشدار ايشان نسبت به توقف فعاليت احزاب نام و نشان دار در کشور است. نسبت به جلوگيري از حقي است که قانون اساسي براي فعاليت احزاب به رسميت شناخته است، اما به لحاظ عرفي پايمال مي شود. آقاي هاشمي اين را اعلام مي کند که هر گاه حق احزاب خورده مي شود و باعث دلسردي مي شود، در نتيجه باندهاي بي نام و نشان که از تبار انقلاب نيستند رشد پيدا ميکنند و نوعي رفتار کودتامآبانه را در درون قدرت از خودشان نشان مي دهند تا بتوانند خود را در ساختار قدرت محکم کنند. در واقع عنوان "باند" نسبت به کساني است در عرصه داخلي و بين المللي حق احزاب را ناديده ميگيرند. هشدار آقاي رفسنجاني به اين است که باندهايي در پناه قدرت دولت بيايند و انديشه هاي سياسي و منويات سياسي مساله دار خود را در غياب احزاب رسمي به کرسي بنشانند ميدان را به نفع خود مصادره و زمينه رقابت احزاب را ترک کنند.
خطاب ايشان به چهره هاي پشت صحنه اي است که حول دولت مي چرخند و فعاليت ها را سامان ميدهند. در ميان آنها رد کساني پيدا مي شود که در انتخابات گذشته آقاي هاشمي رفسنجاني آنها را با اسم مستعارشان صدا زد و گفت که آنها متخلف هستند و از سيستم داوري خواست که با آنها برخورد کنند ولي اين اتفاق نيافتاد.

آقاي عليرضا رجايي، روزنامه نگار، به هشدار آقاي رفسنجاني برخورد کردند و گفتند که اين هشدار خيلي دير سر داده شده است. من اين را اضافه مي کنم که بياييد فرض کنيم اين هشدار هنگام برخورد با "سلام" داده ميشد. آيا در اين صورت امروز در اينجا بوديم؟
ــ من مبناي سخن آقاي رجايي را تشخيص نمي دهم. به عقيده من هر گاه شما مي بينيد که خطايي صورت گرفته است و هشدار مي دهيد خوب است. حال اگر ايشان مي گويند دير است بايد [خودشان] زودتر هشدار ميدادند اگر لازم بوده چرا خودشان هشدار ندادند...

از انصاف به دور است که بگوييم خودشان هشدار نداده اند. ايشان به لحاظ روزنامه نگار بودن و همفکرانشان در اين بخش از اصلاح طلبان بارها به روشني با محدوديت ها برخورد کرده اند ...
ــ خاصيت آن چه بوده است؟ من نمي خواهم بحث را به مناقشه با دوستان اصلاح طلب بکشانم. واقعيت اين است که اگر همين آقاي عليرضا رجايي اگر در مقام تصميم گيري بود بسياري از اقداماتي را که الان مباح ميدانند، شايد انجام نمي دادند. کما اينکه ايشان در گذشته در بسياري از روزنامه هاي کشور فعاليت کرده و بسياري از اين ملاحظات را در رسانه خود اعمال کرده است. پس نمي توانيم به محض اينکه کسي کار درستي انجام ميدهد به او برخورد کنيم که چرا دير اين کار را انجام دادي. به نظر من اين منصفانه نيست.
ببينيد حرف و هشدار آقاي هاشمي که در لايه هاي بالاي قدرت قرار دارد و پلي ميان اصلاح طلبان و قدرت است با حرف و هشدار من و يا آقاي عليرضا رجايي خيلي تفاوت دارد. اين از غلظت و عمق ويژه برخوردار است. ما از هشدارهايي که هر لحظه ميتوانيم سر بدهيم تاثيري عايدمان نمي شود يعني از آنها اکشني نتيجه گرفته نمي شود.
حال در اين شرايط که فشار راديکاليسم کمر ايران را خرد کرده و فضا اينقدر آشفته است خرده گرفتن از اينکه چرا دير هشدار داده شده است را من نمي فهمم.
از طرف ديگر ما نبايد هشدار و حرف هاشمي را با عطريان فر و يا رجايي مقايسه کنيم اگر بخواهد مقايسه اي انجام شود بايد ميان هاشمي و خاتمي باشد.

دوباره به "شرق" بازگرديم. وضعيت آن چه خواهد شد؟
ــ من شخصا اميدوارم با گفت وگويي که برقرار خواهيم کرد و با توجه به اينکه اصلاحات يک امر تدريجي است، شايد بتوانيم مجددا انتشار "شرق" را از سر بگيريم. ما فکر مي کنيم براي آزاد کردن شرق بايد گفت وگوهاي خودمان را فراتر از دولت انجام دهيم. زيرا همانطور که پيشتر نيز گفتم به دليل اينکه فهم دولت کنوني از کار رسانه اي در سطح پايين تري نسبت به برخي ديگر ارگانها قرار دارد. ميتوان به گفت گو با آن نهادهاي ديگر اميدوار بود. بر اين اساس مي توانيم اعتماد بکنيم که قوه قضاييه در يک داوري منصفانه حق روزنامه شرق را به آن بازگرداند. ما با آنها که فکر مي کنيم ميتوانند در اين راه تاثيرگذار باشند صحبت مي کنيم.

منظور شما فراتر از دولت چيست؟ با کجا صحبت خواهيد کرد؟
ــ مشخصا روزنامه شرق حتما مورد توجه رهبري کشور بوده است و رهبري به عنوان شخصيتي که روي مسائل فرهنگي حساسيت ويژه اي دارند به هر حال نمي توانسته روزنامه شرق را از حيطه نظارتي خود دور داشته باشد. بر اساس برآوردها و بررسي هايي که بنده کرده ام به اين جمع بندي نرسيدم که اراده سياسي وجود دارد که نسبتي با رهبري داشته باشد و به تعطيلي شرق معطوف باشد. موافقت اصولي رهبري ايران روي ادامه کار شرق بوده است، اما بدنه اصول گرايي که انتقادات شرق را بر نمي تافت به سمت تعطيلي آن گام برداشت. پس ما با توجه به اينکه ميدانيم اراده رهبري به بسته شدن شرق نبوده، مي توانيم استدلال بکنيم که حضور يک روزنامه منتقد، روشنفکر و طلايه دار دوران اصلاحات گذشته را بايد قدر دانست و آن را حفظ کرد.

حال اگر اين "مراکز قدرت فراي دولت" شرط و شروطي براي ادامه کار شرق قائل شوند، مثلا تغيير مدير مسئول، محدود کردن اطلاع رساني و يا انتقادات و از اين قبيل، آيا شما زير بار آن خواهيد رفت؟
ــ ببينيد تغيير مدير مسئول تاثيري در مشي روزنامه نمي گذارد، اما حداکثر خواسته آنها که در اين رابطه مي توانند مدعي ما باشند، اين است که از ما بخواهند در چارچوب قانون مطبوعات حرکت کنيم، و اين چيزي است که ما پذيرفته ايم، نه امروز که از شروع کار خود را به آن مقيد ديده ايم. البته ممکن است در تفسير آنچه در قانون آمده است اختلاف نظر به وجود بيايد. مثلا آنها ممکن است به دليل درج مقالاتي در نقد ديدگاه هاي سياسي گروه هاي چپ مارکسيستي يا توصيف نظرات آنها به ما مارک الحاد بزنند، در اين موارد کار به دادگاه مي کشد که در اين موارد مي توانيم با مراجعه به کارشناسان اثبات کنيم که به سمت تخطي از قانون نرفته ايم.

بالاخره اينکه آيا به بازگشايي شرق در کوتاه مدت اميدوار هستيد؟
ــ بله. ما تلاش مي کنيم و عوامل مساعد براي بازگشايي شرق وجود دارند.

آقاي محمد عطريانفر از وقتي که به ما داديد سپاسگزاريم.

گفت و گوي تلفني: بيستم سپتامبر 2006

 

شهروند -  شماره  ۱۰۹۲-- ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۶ - پنجشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۸۵