سنت و تجدد
چالش پایدار
احمد زاهدی لنگرودی
وبلاگ لنگرود
یکی از معضلات مهم اجتماعی که حدود یک قرن است دامنگیر کشور ما شده، تضاد سنت
و مدرنیسم است، تضادی که در نگره های متاخرتر اجتماعی از دل تضادهای طبقاتی بیرون
زده و به معضلی فرهنگی و اجتماعی مبدل گشته است.
نگرش سنتی حاکم بر نظام اجتماعی و قرار دادن انسان ها در برابر یک کلیت
انتزاعی، که به مثابه یک نظام اجتماعی در برابر فرد قرار می گیرد، موجب جمودی و
انفعال انسان به عنوان موجودی خلاق، می شود. چنین رخوتی علی الخصوص در سال های
اخیر، میان توده های مردم به وضوح دیده می شود. چنین رویه ای جامعه را به سوی
ایستایی و انحطاط سوق می دهد.
معضل اساسی در بحران های کنونی جامعه ایران، معضل زیرساخت های فرهنگی است نه
«طبقاتی»! و تفکیک دشوار این دو در سال های اخیر میسرتر گشته است. همه ساخت های
ذهنی و عینی جامعه مانند معرفت و قدرت، سیاست و اخلاق، سلوک و عرف و امثالهم،
اجزای موثر در فرهنگ و البته متاثر از ان است. همین است که دور مستمر تغییر و
بازگشت در یکصد سال گذشته و پس از انقلاب مشروطیت در ساخت های مختلف اندیشه و
اجتماع و سیاست و هم البته اقتصاد ما مرتباً تجربه می شود.
فرهنگ غالب در لایه های زیرین اجتماع پس از هر تغییری، تداوم سنت را راهکار
امن خود می داند. سنت خود، نحوه حضور مردم را در صحنه اجتماع تعریف می کند. وقتی
حکومتیان مشخصات جامعه توده وار را به جای جامعه مدنی می نشانند، نقش و کارکرد
مردم نیز ناخواسته تغییر می کند. و وضعیت حاصل درنتیجه، وضعیت آشفته کنونی در
بسیاری از کشورهای خاورمیانه، منجمله ایران خواهد بود. ملغمه ای از جامعه سنتی و
درعین حال مدرن و در عین حال توده وار. اجتماعی که نمی توان با تحلیل طبقاتی مشخصی
آن را تعریف کرد.
در یک جامعه توده وار، شهروندان همیشه مانند قاعده هرم عمل می کنند. و ار آن
جا که به صورت مستقیم زیر نظر راس هرم قرار گرفته اند، و هم نقش برپا دارنده آن را
دارند، همگی به سادگی در کنترل حکومت که در راس هرم ایستاده قرار می گیرند.
نکته جالب توجه دراینجاست که در جوامع مورد بحث، امکان پایداری و تداوم جامعه
توده وار از جامعه مدرن، مدنی و دمکراتیک بسیار بیشتر است. بدین علت که جامعه توده
وار بر مبنای سنت که امری عینی و ریشه دار بوده شکل گرفته است. اما جامعه مدرن و
مدنی، نیازمند زیرساخت هایی است که هیچ گاه در ایران به وجود نیامده است.
تزریق مدرنیسم در جامعه توده وار مبتنی بر سنت، نوعی ناهماهنگی تاریخی را به
وجود آورده است. پدیده هایی به وجود آمده که دیگر نه این بوده و نه آن و هم این
بوده و هم آن!
قدرتمندان سنتی از این تقابل که لزوماً منفی نیز نیست، سوءاستفاده کرده و
تقابل طبیعی سنت و مدرنیته را مانع می شوند و خواستار انگیزش توده وار جامعه علیه
هرگونه نوآوری و نواندیشی اند.
برای ایجاد نظامی فکری و مبتنی بر راه کارهای ملموس عملی باید برای یک بار هم
که شده، جامعه را از نظر فکری دربرابر دیکتاتوری صالح و مصلح، استبداد، آمریت
پدرانه و نظایر آن ها که ریشه در زیرساخت های استبدادی تاریخی ما دارد و جامعه را
در جهت توده وار ماندن هدایت می کند، به سود مدنیت و خردگرائی و نوجویی و البته
مهم تر، آگاهی از خود سوق داد.
قدرت باید از مردم زدگی و تظاهر به مردمی بودن حرکات و تصمیمات خود گذشته و
صرف حضور تائیدآمیز آنان در صحنه را ملاک حکومت قرار ندهد. تعیین تکلیف و ارائه
راهبرد زندگی به فرد فرد مردم نمی تواند تحت الشعاع تکلیف فرد از یک کلیت انتزاعی
از نظام اجتماعی قرار گیرد.
http://langerood.blogspot.com