۲۲ خرداد،

ماندگار می ماند!

محمد اعظمی

 

 

تجمع زنان در بیست و دوم خرداد امسال، به دستور بالاترین مقامات حکومتی، توسط نیروهای انتظامی با خشونت و شقاوت سرکوب شد و تعداد زیادی از هموطنان زن و مردمان زیر ضربات باطوم ومشت و لگد مجروح شدند. آمار دستگیر شدگان هنوز روشن نشده است، اما بنا به گفته شاهدانی که در محل بوده اند،  بیش از صد نفر دستگیر و به زندان اوین و دیگر بازداشتگاههای کشور، منتقل شده اند. سال پیش نیز در 22 خرداد، زنان  و مردان زیادی که برای طلب برابری در خیابان انقلاب گردآمده بودند، به جرم طرح چنین خواستی مورد تهاجم قرار گرفتند و به شدت و در ابعادی گسترده  سرکوب شدند.

"جرم" زنان هم میهن ما این است که تصمیم گرفته اند در این روز به شکل مسالمت‌آمیز در گوشه ای از پارک میدان 7 تیر گرد هم آیند و خواسته های خود را با سایر هموطنان مطرح کنند، همزمان اعتراض خود را به گوش ناشنوای سردمداران و مسئولان رژیم برسانند. آنها طی قطعنامه ای که فرصت خواندن آن را در محل تجمع نیافتند، حرف های خود را چنین منعکس کرده اند:

ما خواهان حق برابر طلاق هستیم .....

ما خواهان ممنوعیت تعدد زوجات هستیم ....

ما خواهان حقوق برابر در ازدواج هستیم ...

ما خواهان حضانت و به ویژه ولایت فرزند توسط پدر و مادر به طور مساوی هستیم ...

ما خواهان آن هستیم که سن مسئولیت کیفری برای دختران و پسران به 18 سال تغییر یابد ...

ما خواهان حق شهادت برابر با مردان و حق قضاوت برای زنان در دادگاهها هستیم ...

ما خواهان آن هستیم که" قرار دادهای موقت کار" لغو شود ...

اینها خواسته هائی است که خشم حکومت را برانگیخته است. بدان حد که به جای محافظت از تجمع و حفظ نظم، متوسل به سرکوب شده و  به روال معمول خود از طریق ارگانهای رسمی و غیر رسمی، نقش برهم زننده اجتماعات را بدوش گرفته است. غافل از اینکه، در افتادن با این خواسته ها و بی توجهی به مقام و جايگاه رنان، حتی برای رژیم واپسگرایی چون جمهوری اسلامی ایران،  ديگر امکان پذير نیست و با زمانه ناهمخوان است.

شايد در پاره اي جوامع هنوزبشود با این برابرخواهي‌ها مخالفت کرد، اما نه در جامعه امروز ایران، که نشانه هاي مبارزات برابرخواهانة زنان بر همه چیز نقش بسته است. می توان در حوزه ها و منبرها و لميده بر مسند قدرت، با اين خواست ها ابراز مخالفت کرد و سخنان عهد عتیق و ناعادلانه بر زبان راند، اما نمی توان با اشتياق مليون ها زن و مرد جواني که خواهان همگامي با زمانه هستند در افتاد و مورد استهزا قرار نگرفت.

 امروزهر آن جا که دست حکومت کوتاه است و قوانین بازدارنده مانع ورود زنان به میدان نشده است، زنان موقعیت بس شایانی بدست آورده اند. به رغم محدودیت ها، فشارهای فرهنگي و قوانین  ناعادلانه ای که طی قرن‌ ها بر جامعه و به ويژه بر زنان اعمال شده است،  امروز زنان کشور ما چه در عرصه مبارزه با بی عدالتی ها و چه در محیط های علمی  و آموزشی، چه در محیط کار و چه در محل زندگی، برجستگی ها و توانمندی های شگرف و اثرات ارزشمندی از خود به جا گذاشته اند.  بدون شک اینهمه پتانسیل می تواند مقاومت حکومت را درهم شکند.  قوانین تبعیض آمیز توسط نیروی عظیمی که خواهان تحولند، دستحوش تغییر می شود و ناگزیر حاکمان واپسگرا و جزم انديش نيز، توسط زنان و مردان آزاده کشورمان دیر یا زود کنار نهاده شده، به تاریخ سپرده خواهند شد.

خواست هائی که توسط خواهران، مادران و دختران ما در 22 خرداد اعلام شده است، خواست مردان آزاد انديش نیز هست. اشتباه بزرگی است اگر این خواست ها را، تنها خواست زنان بدانيم و وظیفه مردان را به پشتیباني از آن، تنزل دهیم.  قوانین تبعیض آمیزی که در آن ها منافع مردان در قیاس با زنان سنگین تراست، فقط اهانت به زنان نیست، اهانت به مردان و کل جامعه نیز هست. تیغ تبعیض هر دو جنس را مجروح می کند و بي تفاوت ماندن و تن سپردن بدان، به معنای تدوام واپسگرايی در کل جامعه و نفس پذیرش تبعیض است. این موضوع با محدود کردن آزادی یک فرد و یک گروه یا یک قشر و طبقه متفاوت است. در ایجاد چنین محدودیتی ، حاکمان مسول اند و اقشار و طبقات و آحاد جامعه در پدیدار شدن آن، نقشی بدوش ندارند. در حالی که در رابطه با قوانین تبعیض آمیز جنسی، گر چه باز حاکمان در ایجاد قوانین ارتجاعی نقش آفرین بوده و بازیگر اصلی اند، اما مردان در این احکام قرون وسطائی همدست شده و ذینفع گشته اند. آزادی حق مسافرت که از زنان گرفته شده است، اجازه آن را به مردان سپرده اند و از این طریق مردان را نیز آلوده به این تبعیض نموده و شريک جرم در این ناحقی کرده اند.

وظیفه مبارزه برای رفع این تبعیضات به دوش همه آزاد انديشان و تبعیض ستیزان قرار می گیرد. بار این مبارزه بدوش همه مردان و زنان آزاده است. نباید مبارزه با این تبعیض و نابرابری تنها به زنان سپرده شود و مردان تنها به پشتیبانِی از مبارزات آنان بسنده کنند. علیه نابرابری و تبعیض باید مردان و زنان آزادیخواه به یکسان و دوشادوش یکدیگر نقش آفرینی کنند.

خواست هائی که در 22 خرداد طرح شده اند، بسیار ساده و پیش پا افتاده اند، در عين حال بسیار مهم و بنیادین هستند.  ملموس اند و فراگیر، رادیکال اند و بنیان کن.هم می توانند در مقیاس کل آزاد مردان و آزاد زنان طنین انداز باشند و مورد پشتیبانی وسیع مردمی پیدا کنند و هم در آن حد رادیکال اند که قادرند ریشه ظلم را بر افکنند، بدون آنکه بهایی در حد براندازی برایش پرداخت شود.  از سوئی در صورت اتخاذ روش های مناسب می تواند توده گیر شود، از دیگر سو  چنان ساده و پیش پا افتاده اند که امکان سرکوب آن برای حکومت چندان سهل نیست.

به نظر می رسد آن بخش از زنان پیشرو و آزاداندیشی که باراصلی این حرکت ها را بر دوش دارند، به وظیفه خود احاطه داشته و بسیار آگاهانه و استادانه عمل می کنند. ما در گذشته وظایف مبارزاتی زنان، دانشجویان، کارگران و دیگر جنبش ها را با وظایف سازمان های سیاسی یکی می کردیم. حاصل کارمان شکست های پی در پی بود. ما توجه نداشتیم  یک سازمان سیاسی آزادیخواه که استقرار دموکراسی را در دستور خود نهاده است، به ناچار مبارزه با حکومت و اتخاذ سیاست درقبال قدرت، جزئی از وظیفه اوست. در حالی که مساله اصلی  جنبشی نظیر زنان، دستیابی به حقوق برابر است ونه دست یافتن به قدرت. این جنبش ها برای خواست های خود مبارزه می کنند و در این راستا تلاش خود را به کار می گیرند تا قدرت ها را عقب برانند و پیشروی کنند. موفقیت و شکست این جنبش ها با میزان پیشروی در تحقق خواسته های آنها، سنجیدنی است. بدون شک حکومت ها در رابطه با خواسته های جنبش ها به یکسان عمل نمی کنند، اما وظیفه برخورد با کلیت این حکومت ها بدوش این جنبش ها نیست. البته جنبش زنان اگر به وظیفه خود خوب عمل کند بنیان حکومت را سست می کند. این نه بدین خاطر است که این جنبش هدف خود را بر برانداختن اساس حکومت نهاده است، این هدف در دستور این جنبش قرار ندارد. اینکه وظیفه جنبش زنان بنیان حکومت را به خطر می اندازد به اراده عناصر این جنبش مربوط نمی شود، به حکومتی ارتباط دارد که هستی خود را با تبعیض و نابرابری در قبال زن ومرد گره زده است و بنیان خود را به پایمال کردن حقوق زنان و به تبع آن به اهانت به کل جامعه گره زده است. از اینرو هر تلاشی برای رفع این تبعیض ها و محو این نابرابری ها، هستی مدافعان این نابرابری ها را زیر سئوال می برد.

حرکت زنان در 22 خرداد بار ديگر تناقض نهفته در درون جامعه ما را آشکارتر نمود. این حرکت و سنجیدگی همه دست اندرکارانش از سوئی غرور انگیز و امیدآفرین است و ایستادگی و مقاومت گروهی از زنان و مردان را بازتاب می دهد و از سوی دیگر مایه نگرانی است که چرا جامعه در برابر این همه بیداد طغیان نمی کند. بدتر اینکه بسیاری از زنان ما نه تنها با این حرکات و اعتراضات همراهی نمی کنند، در مواردی حتی در برابر حق طلبی آنها، ایستادگی نیز می کنند. شناخت این وضع به ما کمک می کند که حرف ها و سخنانمان را زمینی کنیم و برای تغییر این شرایط، سطح و گستره آگاهی مردم و فعالان جنبش زنان را بهتر بشناسیم. مبناو پایه شعارهای ما، به جای رویا وآرزو های آسمانی، باید بر واقعیات سرسخت زمینی بنا شود و سمت آنها به سوی آرزوها ودر مسیر آمال ها. شعارهایی که از این مبنا فاصله بگیرند، بدون پشتوانه خواهند شد، ممکن است باعث دلخوشی امروزمان شوند، اما حال و روز فردایمان را ناخوش می کنند.

و بالاخره  خواست های حرکت 22 خرداد ماندگار مي ماند چون بار عمیقا انسانی و حق طلبانه دارد، این برای جلب و جذب  نیروهای آگاه موثر  و کاراست. و همانگونه که گفتم، به دلیل سادگی و مقبولیت آن، اگر با روشی مناسب طرح شود می تواند در میان مردم ریشه دواند و این مجموعه، امکان جلب پشتیبانی نهادهای قدرتمند دموکراتیک بین المللی از این خواست ها را افزایش می دهد.  

و بالاخره این حرکت در تداوم حرکات پیشین و ادامه 22 خرداد سال پیش است. حرکت های ماندگار در تاریخ ایران و جهان را عموما به دلیل خواست های حق طلبانه آنها، امکان تداوم مبارزه شان و مقاومت قدرت ها در برابرآنها، ماندگار کرده است.  حرکت 22 خرداد همه این نشانه ها را با هم دارد. از این روست که اگر بگوئیم که ماندگار می ماند، چندان بی دلیل نیست.

برخی از کسانی که در آفرینش 22 خرداد نقش داشته اند، دستگیر شده اند. من بسیار امیدوارم که کسانی که در ایران در شکل دادن به این حرکت وظیفه ای بدوش داشته اند، همه کسانی که متن "تجمع مسالمت آمیز زنان در اعتراض به قوانین زن ستیز" را امضا کرده و دیگران را به شرکت در آن فراخوانده اند، جریانات و افرادی که با این حرکت همراهی کرده و در پر طنین کردن و تقویت صدای آنها در داخل و خارج کشور موثر بوده اند، در میدان بمانند و برای آزادی یارانشان تلاش کنند.

جمهوری اسلامی به طور دائم بحران آفرینی کرده و باز بحرانهای جدیدی خواهد آفرید. طی همین چند ماه گذشته یا با جنبش دانشجوئی درگیر بوده، یا با جنبش اقوام و ملیت ها، یا جنبش کارگری و یا با جنبش زنان. در هر دوره ای برای ضربه زدن به آنها تعدادی را دستگیر و عده ای را از کار بیکار نموده است. آرزوی من این است که بتوانیم برای آزادی همه زندانیان سیاسی دوشادوش همدیگر مبارزه کرده و حکومت را مجبور به تمکین از این خواست انسانی کنیم.

 

 

26 خرداد 1385 برابر 16 ژوئن 2006