نگاهی به خیزش های اخیر در استانهای آذربایجان

درسهایی را که باید از این خیزش آموخت.

 

علی  توفانی

 

  در جو سنگین پلیسی حاکم بر جامعه ایران تنها بهانه و ابزاری که می توانست به صورت مقطعی مورد استفاده قرار گرفته و اعتراض مردم ایران به ویژه مردم آذربایجان را برعلیه سیستم موجود و در راستای مبارزات دموکراسی خواهی وعدالت خواهی بیان بدارد همانا یک کاریکاتور مانا نیستانی کفایت می کرد چه این کاریکاتور برای تحقیر و توهین مردم آذر بایجان نوشته  شده بوده باشد و چه نبوده باشد.چه  مانا نیستانی آذری بوده باشد چه نباشد هیچ فرقی در دست آویز قراردادن و بهانه جستن مردم برای شوریدن برعلیه ستم دولت مذهبی نمی کرد.  

 مردم آذربایجان مردم انقلاب و شهرتبریز دریای طغیان های موج برخیزاننده می باشند، خیزش های آنی و غیر قابل پیش بینی ازمهمترین ویژه گی های مردم آذربایجان خصوصا تبریز می باشد این خصوصیات در طول تاریخ  پرفراز و نشیب ایران همواره در پروسه ی شکل گیری انقلاب ها و حکومت های مختلف در میهنمان به اشکال متفاوت دیده شده است.

 با توجه به گزارش های رسیده، میانگین سنی اکثریت تشکیل دهنده گان این خیزش مردم را، جوانانی با سن24 الی 15 ساله  تشکیل می دادند که خاستگاه شان جنوب شهر تبریز بویژه جوانان محله 40 متری و دیگر مناطق کارگر نشین تبریز یودند. برای مورد حمله ی باتوم های  نیروهای سرکوب  بنیادگرایان قرار گرفتن و دستگیر شدن، تنها جواب دادن به سئوال: هانسی محله دن سن؟( بچه ی کدام محلی؟) که ماموران سرکوب از جوانانی  که  به آنها  مشکوک  بودند می پرسیدند کافی بود که بگویی : از محله ی 40 متری، تا مورد هجوم وحشیانه ی آنها قرار بگیری  و به زندانها و بازداشتگاههای رژیم  رهسپار بگردی. این حقیقت تلخ اما کتمان ناپذیر، نشان از نقش وافری که طبقه ی کارگر و اقشار پایین جامعه در گسترش دادن و وسعت  بخشیدن به این گونه خیزش های اجتماعی ایفا می کنند می باشد.

   در این چنین اوضاع و احوالی نیروهای اپوزیسیون آزادیخواه (چپ های منفرد و دموکراتها و خردمندان آذری) با شرکت وسیع اما نامتشکل  خود در این اعتراضات مردمی به نوعی به هدایت کردن این اعتراضات برآمدند که از طرف ناسیونالیست های کور به مسیرغلط نفاق افکنی های قومی سوق داده می شد؛ متاسفانه روند حوادث به وقوع پیوسته دراولین روز اعتراضات مردم نشان داد که نیروهای چپ و دموکرات آذربایجان با وجود دارا بودن نیروی وسیع خود در درون جامعه به دلیل عدم متشکل بودن در مقایسه با ناسیونالیستهای کور متشکل که آزادانه محفل های خود موسوم به تورک اوجاقلاری را به صورت نیمه علنی برگزار می کنند، از رهبری و هدایت مردم آذربایجان باز مانده بودند. این کمبود یعنی عدم متشکل بودن نیروهای چپ و دموکرات در جامعه ی ایران در تمامی حرکات اعتراضی خود جوش که در جامعه ایران  انجام می گیرد به وضوح مشاهده می گردد که خود از دو مسئله ی عمده ی:1ـ حکومت بنیاد گرایی حاکم بر جامعه ایران در سرکوب و قلع و قمع نیروهایی چپ دموکراتی که متشکل باشد نسبت به دیگر نیروهای اپوزیسیون از شدت عمل بیشتری اسفاده کرده و می کند.2ـ رهنمود ها و دستورهایی که تا به حال سازمانهای چپ نسبت به اعضا و هواداران خود در داخل کشور به کار بسته اند طیفی از نیروهای چپ را به حرکت های انفرادی سوق داده  است و این رهنمود و دستورها در دراز مدت  به از هم گسیختگی های تشکیلاتی  نیروهای چپ داخل کشور انجامیده است و طیفی از آنها را با توجه رشد دادن تفکرات ناسیونالیستی که از اواخر انقلاب بهمن و حتی پیش از آن توسط چپ ایران بوجود آمده بود آنان را عملا در جبهه ی ناسیونالیستهای کور قرار داده است. 

   در حقیقت طیف نیروهای منفرد چپ و دموکرات جامعه هیچ گونه آمادگی و برنامه ریزی حتی برای ارائه شعاری واحد برای رهنمون کردن مردم نداشتند و تنها به ابتکار بعضی افراد با ذوق نیروهای آزادیخواه و دموکرات شعارهایی نظیر:(محو اولسون استبداد یاشاسین آزادلیق= استبداد محو باد زنده باد آزادی و آذربایجان جانباز بابکیندن آیریلماز= آذربایجان جانباز از بابک خود جدا نمی گرددـ ساخته شد. این شعار مفهوم بسیار ژرف اعتراضی را در خود نهفته داشت، زیرا این شعارجایگزین شعارحکومتی: آذربایجان جانباز خامنه ای دن ایریلمازـ شده بود و این معنا و مفهومی اعتراضی به پایه های بنیادین حکومت را در خود داشت و اتفاقا این شعارها در ابتدا نیز به صورت وسیعی  توسط مردم تکرار گردید، اما در این میان پان ترکیست ها ی به دلیل متشکل بودن شان شعارهای از پیش آماده ی خود را که داشتند سردادند: فارس دیلی ایت دیلی ـ فارس دیلی اشّک دیلی (زبان فارسی زبان سگ، زبان فارسی زبان خرها) و قورد، قورد، قره باغ ( گرگ، گرگ قره باغ )،  فارس ـ روس ـ ارمنی ـ تورکین دشمنی (دشمن ترک ها ـ فارس و روس و  ارمنی) را که از پیش آماده داشتند، ارائه نمودند. طیفی از جوانان پرشور اما نا آگاه  با توجه به احساسات جریحه دار شده شان به همراهی با آنان پرداختند.

   در این خیزش مردمی که در راستای جنبش دموکراسی خواهی و خواست های ابتدایی حقوق مردم آذربایجان در شهرهای مختلف ایران همانند تبریز و  زنجان  اردبیل و ارومیه انجام گرفت. متاسفانه دست های بیگانه پرستان در به انحراف کشانیدن  این موج  اعتراض به خوبی مشاهده گردید و این هشداری برای  نیروهای  آزادیخواه و دموکرات جامعه ایران است  برای مثال در اعتراضات مردم ارومیه بزرگترین تحقیرو توهین و تخریب شخصیت آذربایجانیان که در طول تاریخ نسبت به مردم غیورآذربایجان می توانست انجام بگیرد به توسط ناسیونالیست های کور در این شهر رخ داد. آنها در تحرکاتی کاملا مغایر با ویژگی های روحی و اخلاقی آذربایجانیان، جهت ازمسیر خارج نمودن حرکت اعتراضی مردم آذربایجان به غیر اخلاقی ترین سوء استفاده ی که ممکن بود دست آلودند، که نه تنها در تاریخ معاصر آذربایجان بلکه تاریخ هیچ مردمی به وقوع نپیوسته است. آنان با هدایت مردم به سوی کنسولگری دولت ترکیه شعار تورک قارداش گل بیزی قورتار!(برادر ترک بیا و ما را نجات ده)ـ را سرداده و با بالا بردن پرچم دولت باکو آبشخورهای خود را در معرض تماشای عموم مردم گذاشتند. ناسیونالیست های کور در شهرستان اهر با بالا بردن پرچم  قرمزی که عکس گرگی بر آن نقش  بسته بود ماهیت وابسته بودن خود را به ملی حرکت پارتیسی ترکیه( حزب  حرکت ملی حزب  فاشیست کشور ترکیه) را نشان دادند. مسلم است که سردمداران این اعمال ننگین را نمی توان به هیچ وجه ایرانی و آذری  به شمار آورد، آذربایجانی در طول تاریخ پرافتخار خود نشان داده است که درغیرت و جسارت و میهن دوستی و دیگر خصائل انسانی سرآمد می باشد. عملکرد ستارخان سردار ملی در هنگامه ای که بسیاری از ترس در کنسولگری های اجانب  و زیر پرچم بیگانه گان پناه برده  بودند، مصداق خوبی برای اثبات این ادعا می تواند باشد.

     از این خیزش، نیروهای اپوزیسیون روشنفکر و دموکرات آذری باید درس های لازم را گرفته باشند. با توجه به نقش تخریبی که بیگانه پرستان ناسیونالیست کور در به بیراهه کشاندن این خیزش مردمی داشتند باید گفت که وقت آن رسیده است که نیروهای چپ و دموکرات میهن حدود و ثغور خود را با ناسیونالیست های کور بی هویت  تاریخی بطور واضح و روشن مشخص کنند.

     روند و نحوه ی رهبری اعتراضات مردم آذربایجان نشان می دهد که علی رغم ناهمسویی مردم روشنفکر و آزادیخوواه آذربایجان با ناسیونالیست های کور، به دلیل عدم متشکل بودن نیروهای آزادیخواه ، چپ و دموکرات و خلاء های ناشی از آن، می رود که در خیزش های احتمالی در آینده سکان رهبری اعتراضات مردمی در آذربایجان به دست نیروهای ناسیونالیست کور بیفتد. و گرنه آن روز دیر خواهد بود، البته در روزهای بعدی خیزش مردمی که بدلیل جو پلیسی شدید حاکم بر شهر تبریز تظاهرات مردمی به صورت جسته و گریخته ادامه داشت، آزادیخواهان آذری با شعارهای اصولی همانند محو اولسون استبداد یاشاسین آزادلیق (زنده باد آزادی، نابود باد استبداد) و نفتی میزین پولین وئرون( پول نفت هایمان پس را بدهید) و دیگر شعارهایی که بنیان های رژیم بنیاد گرایی را به زیر سوال می برد به همگان نشان دادند که حساب مردم آزادیخواه تبریز با ناسیونالیستهای کور بی هویت جدا می باشد. ضرورت اتفاق و اتحاد نیروهای اپوزیسیون در حمایت از اعتراضات مردمی  و خواستهای مردم آذربایجان و محکوم  نمودن سرکوب های حکومتی  وظیفه ی  انسانی هر ایرانی است . 

صادقانه باید اذعان داشت که نیروهای چپ در طی پروسه ای که در نحوه ی بالانش دادن ناسیونالیسم کور انجام گرفته است. اشتباهات اساسی را  انجام داده است. به زبانی دیگر در رشد ناسیونالیسم کور بی هویت تاریخی نیروهای چپ دموکرات و آزادیخواه بی تاثیر نبوده اند. سیاست عدم موضع گیری قاطع و خردمندانه در مقابل تبلیغات پان ترکیستی که در این چند سال انجام گرفته و خواهد شد تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ از حالا باید حساب خود را  با اینها جدا نمود والا ماجرایی مشابه به حکومت رسیدن  بنیاد گرایان را باری دیگر تجربه خواهیم نمود.

    نیروهای چپ و دموکرات،عملا با سکوت خود در قبال ناسیونالیستهای کور وعدم درک واقع بینانه از نقش منفی و پارازیتی ای که ناسیونالیسم کور بی هویت تاریخی در پروسه ی رسش به مبارزات دموکراتیک مردم ایران بازی می کند غافل مانده اند. آیا نیروهای اپوزیسیون و آزادیخواه برای افشا کردن ماهیت  آنا ن  و رو کردن دست ناسیونالیستهای کور که تخم نفرت و خشم می پراکنند کار در خوری انجام داده است؟ اینک وظیفه همه ی ما است که در کنار حمایت از آزادی و  برخورد  قانونی و انسانی  دولت با دستگیر شدگان و افرادی که در این خیزش در شهرهای مختلف توسط رژیم دستگیر شده اند،هم چنین به افشا کردن ماهیت ناسیونالیست های کور و وابسته به امپریالیست ها و بیگانگان  بپردازیم.,  و در  رابطه با روزنامه نگاران آذری و مدیر مسئولان روزنامه های شمس تبریز و دیگر روزنامه های آذربایجان گام های  اساسی برداریم .

 براستی ما هیچ وظیفه ای در قبال زندانی  شدن مانا نیستانی به عنوان یک طنز نویسی که آگاهانه  یا نا آگاهانه  سطوری  را رقم زده است که نمی باید می نوشت و بسته شدن روزنامه ایران نداریم که در جامعه بسته ایران به عنوان رسانه خبری ای که در طول حیات خود نسبت به دیگر روزنامه های دولتی با توجه به محیط خفقان موجودی که رژیم بنیاد گرا پدید آورده است، نقش تقریبا قابل قبولی در خبر رسانی به مردم کشورمان از رویداد های داخلی و خارجی کشور ایفا کرده است. آیا این عملکرد و سکوت ما به نوعی تائید عملکرد قوه ی قضائیه که در طول چندین سال گذشته در بستن روزنامه ها و زندانی کردن روزنامه نگاران انجام داده است نمی باشد. و این چنین، نشان دهیم که مشکل مردم نیستانی ها نیستند و مشکل با بسته شدن روزنامه ایران حل نمی گردد. خواستها و مشکلات مردم ایران  آذربایجان و دیگر مناطق ایران کل سیستمی است که  حقوق های اساسی مردم  و اقوام ایرانی رادر  زیر چکمه های  دیکتاتوری از بین برده و می برد.

    نکته  این است که چرا ما به ژرفای این بازی خطرناکی که امپریالیست ها و ناسیونالیست های کور در پی هدایت و بهره برداری از آن هستند واقف نیستیم؟ تداوم هم سویی با عملکرد ناسیونالیستهای کور می تواند به فرداهایی منجر گردد که کنترل آن در دست هیچ کسی نخواهد بود. فرداهایی که موجب شرمساری هر فرد آزادیخواه و انسان دوست خواهد بود. دامن زدن به مسائل  قومی و همسویی با ناسیونالیسم  کور غیر از آنکه در رسیدن به عدالت اجتماعی و دموکراسی در جامعه نقش پارازیتی دارد و خواهد داشت، جامعه را نیز به سمت درگیری ها و کشت کشتارهای شدید قومی سوق خواهد داد. سکان داری ناسیونالیستهای کور با به میدان آوردن شعارهای بی جا و توهین به دیگر مردم ایران و جهان موجب از هم گسیختن همراهی دیگر شهرها و اقوام ایرانی با این خیزش  گردید. ما نقش پارازیتی ناسیونالیست های کور را در دامن زدن به اختلافات قومی در روند مبارزه ی مردم آذربایجان را به وضوح  مشاهده کردیم. بیاید دست دردست هم ، کمی ژرف  اندیشی را از مردم ایران دریغ  نداریم. تنها کافی است که یکی از پلکهای خود را باز کنیم، تا بسیاری از حقایق تلخ  پشت پرده را تماشا بفرماییم؛ تنها ازهم گشودن یک پلک برای جلوگیری ازخیلی چیزها بسنده خواهد بود؛ آن را از مردم تحت ستم خود دریغ نکنیم تا مبارزات مردمی در رسیدن به  حقوق حقه ی  دموکراتیک خود اعم از حقوق قومی و غیره ـ  از مسیر انسانی خود خارج نگردد و به نتیجه برسد..........................

 

                                                                               مسکوخرداد 1385