کاخ سفید بسیار »
سفید ! »
در
رابطه با طلای
سیاه،بسیار«سیاه!
».
(بخش
یکم)
-تحلیل ایده
ئولوژی نو محا
فظه کاران
امریکا در بطن
سیاستهای
داخلی و خارجی
، حزب جمهوری
خواهان این
کشور. وبازتاب
آن در
سیاستهای
جهانی آمریکا
ومتحدان
آنکشور .
**************************************
پیشگفتار :امروز
20 مارس 2006 ، درست
سه سال از
حمله وتجاوز
غیرقانونی نظامی آمریکا
و انگلستان به
عراق میگذرد.درحالیکه
در سال 2003 ، از سه
نفر آمریکائی
، دو نفر
موافق حمله به
عراق و
سرنگونی رژیم
صدام حسین بودند
،امروز بر عکس
، از سه نفردو
نفر مخالف
اشغال این
کشورو ادامه
جنگ هستند.نو
محا فظه کاران
امریکا بعد از
عملیات
تروریستی 11
سپتامبر 2001 ، با این
تبلیغات ،
یعنی همکاری
رژیم صدام
حسین با
القاعده و دسترسی
این نظام
دیکتا توری به
سلاحهای
کشتار دسته
جمعی ، افکار
جها نیان ،
خصوصأ
امریکائیان
را برای حمله
نظامی و
سرنگونی صدام
آماده کرد
بودند . امروز
مسلم شده است
، که جورج بوش
و دولت او ، به
مردم امریکا دروغ
گفته اند. ، دیکتا
تور بغداد ،
صدام حسین ،
نه دارای
سلاحهای
کشتار دسته
جمعی بود ،و
نه با القا
عده همکاری
داشت ،و در
عملیات
تروریستی 11
سپتامبر 2001 ، ، هیچ
عراقی
زیر پوشش
سازمانهای
تروریستی شرکت
نداشته است .
این سئوا ل
پیش میآید ،
که چگونه
دستگاه قضائی
امریکا ،
بخاطر روابط
عاشقانه بیل
کلینتون با
خانم مونیکا
لوینسکی ، با
تکیه بر این
اصل ، که رئیس
جمهور ، در
رابطه جنسی
خود با دختر
جوان
کار آموزکاخ
سفید ، به ملت
دروغ گفته است
، ودر 17
ژانویه
1998 ، آقی بیل
کلینتون را به
داد گاه
کشیدند، و بر
این تصمیم
بودند ،زمینه
برکناری او رابخاطرروابط
جنسی اش با
مونیکا لوینسکی
، از ریاست
جمهوری فراهم
آورند .امٌا
در مقابل این
دروغ بزرگ، که
صدام حسین ،
دارای سلاحهای
کشتار همگانی
بود ،و با
القعاده
همکاری داشت
،و به همین
خاطر نیز کشور
مستقلی را
مورد حمله
قراردادند ، و
هرروز دهها
عراقی کشته و
معلول میشوند
، ، بیش از
36هزار عراقی تا امروز
جان خود را از
دست داده اند
، و ده ها هزار ساکنین
این کشور ناشی
از جنگ معلول
شده اند ،و
بیش از دو
هزار سرباز
آمریکائی در
این جنگ کشته
و هفت هزار
معلول شده اند
، ملیاردها
دولار هزینه
این جنگ ، شده
است ، چرا دستگاه
قضائی آمریکا
، بوش و همکاران
او را به
دادگاه حقیقت
یاب نمیکشد.؟
جان هزاران
انسان ، به
اندازه
هوسهای
شهوانی مونیکا
لوینسکی و بیل
کلنتون برای
امنیت آمریکا
، ارزش ندارد
؟
معلوم میشود
، گروه خطرناک
سیاسی برای
صلح جهان ، یعنی
نو محافظه
کاران ، یک
سازمان
کاملأ فرا
ملی ، متشکل
از افراطیون
پروتستانتیسم
در جهان ،
همراه با
صهیونیزم بین
المللی ،و
نظام اقتصاد
لیبرالیزم
لجام گسیخته ،
که دست در دست
هم داده ،
همراه با
تبلیغات همه
جانبه خود ،
از طریق رسانه
های گروهی ،
که آنها نیز
اغلب در دست
سرمایه داران
و همفکران ،
نو محافظه
کاران است ،امکانات
قوی
ترین کشور
دنیا را برای
رسیدن به اهداف
خود ، بکارگیرند.
در این سیاست سلطه
گرانه ، کارتل
های نفتی ،و
کمپانی های
اسلحه سازی ،
نقش بسیار حساسی
را بازی
میکنند ، که
بمرور دراین
رساله به نقش
آنان اشاره
خواهد شد.
متاسفانه ،
بخش عظیم ملت
امریکا ، از
لحاظ آگاهی و
شعور سیاسی ، با
مقایسه با
ملتهای
کشورهای مهم
دنیا به مراتب
به مسائل ملی
خود ف بی
تفاوت هستند .بخش
اعظم زندگی
آنها ، در
دویدن به
دنبال دولار
، آنهم به هر
طریق و به
هروسیله خلاصه
میشود.
- شروع قرن
بیست و یکم با
عملیات
تروریستی 11
سپتامبر2001،درقلب
آ مریکا.
-مورٌخین
دنیا ، شروع قرن
بیستم را با
آغاز اولین
جنگ جهانی یعنی
28 ژوئن 1914 ، به
حساب
میآورند.در
طول چهار سال
جنگ
خانمانسوز ،
چهرهً سیاسی ،
اقتصادی ، فرهنگی
،و ژئو
پولیتیک جهان
، بعد از
پایان این جنگ
کاملأ عوض
شد.بعضی از
امپراطوری ها
از صحنه جهان
کنار رفتند ،
برای اولین
بار در تاریخ
جهان یک کشور
وسیع ، با
ملیتهای
گوناگون ، از
میان آتش و
خون ، با نظام
«کمونیستی
»خود را به
جهانیان عرضه
کرد ،و در طول
قرن بیستم ،
به یکی از
قدرتهای
نظامی –سیاسی نقش
آفرین تبدیل
شد.و لی چون ،
با واقعیت
های
جوامع بشری همین
قرن ، مطابقت
و همخوانی
نداشت ، وبیشتر
بر قدرت پلیسی
و شعار متکی
بود بلاخره در
نوامبر 1989 ، با
فرو ریختن
دیوار برلین ،
حد اقل این
نظام در شرق
اروپا ازهم
پاشید .
جنگ اول
جهانی ، باعث
پیشرفت تکنولوژی
،در تمام
زمینه هایعلمی
، چون
پزشکی ، جراحی
، هوانوردی ،
حمل ونقل زمینی ،
دریائی ،
هوائی
و تسلیحاتی گردید. اینک
احتما ل بیشتری
میرود که
مورخین امروز
، شروع قرن
بیست ویکم را
با حمله
تروریستی 11
سپتامبر 2001در
خاک امریکا را
، به حساب
آورند.
در 11 سپتامبر 2001
،یکعده 19 نفری
، متشکل از
جوانان
مسلمان عرب ،
که 15 نفر آ نان ،
متولد کشور
عربستان
سعودی ، بزرگترین
و نزدیکترین
هم پیمان
نظامی
اقتصادی امریکا
، در بین
کشورهای عرب
خاورمیانه بودند
،چهار هدف تعین
شده از قبل را ، که
درعین حال
نماد و مظهر
قدرت سیاسی ،
نظامی و
اقتصادی و
مالی کشور
امریکا ، یعنی
پر قدرترین
کشور تاریخ
بشریت می باشد
، با بهره
گیری از قدرت انفجار بنزین ،هوا
پیما ها ی
مسافربری رابعد
از ربودن و
بدست گرفتن
کنترل آن اهداف
مختلف را در
خاک آمریکا ،مورد
حمله قرار
دادند. در این
عملیات
تروریستی ، حدود
سه هزار انسان
جان خود را از
دست دادند .
چه کسی
میتواند به
آسانی باور
کند که چنین
عملیات
متهورانه ،
وبی نظیر ،
دقیق ، ظریف و
سا زمان داده
شده ، در طول
حد اقل دو سال
برای آما ده
کردن آن ،همراه
با تعلیم و
تمرینات مکررهوانوردی
دردل خاک
امریکا
میتواند از دید
دستگاه های
اطلاعاتی و جا
سوسی و ضد
جاسوسی اآمریکا
، مخفی بماند
؟کشور آمریکا
، با آن
تکنولوژی پیشرفته
، با
تلسکوپهای
عظیم ،
دستگاههای
قوی و مجهز شنود
مستقر در
سراسر آمریکا
،و نکات مختلف
دنیا ، سعی بر
جمع آوری
اطلاعات
مختلف از سایر
نکات جهان ،
حتی از سیاٌرات
و منظومه های
کیهانی دارد ،
چگونه ممکن است
، که نتواند
از فعالیتهای
عنا صر
القاعده و بن
لادن و ملا
عمر کور دل ،
که هرسه، ساخته و
پرداخته ً
سازمانهای
اطلاعاتی
آمریکا ،
انگلستان ،
عربستان
سعودی
و پاکستان هستند
، مطلع نباشد
؟
دلیل ومنطق
این «غافلگیری
» آمریکا ، از
دو حالت بیشتر
نمیتواند
خارج باشد .یا
واقعأ سازمانهای
اطلاعاتی و ضد
جاسوسی این
کشور فاقد
مدیریت و
کارائی هستند
، که چنین
عملیات ضد
انسانی و
تروریستی را ،
در ان کشور
امکان پذیر
میسازد ، یا
این عملیات در
راستای یک هدف
استراتژیک
میان ودراز
مدت ، توسط
سازمانهای
جاسوسی سایر
ملتها ،با
همکاری بخشی
از بدنه دولت
حاکم در آمریکا
طراحی و به
اجرا گذاشته
شده است. در
این باره ،
بعد از گذشت
چهار سال و
نیم از عملیات
تروریستی 11
سپتامبرو و سه
سال بعد از
اشغال نظامی
عراق ، امروز
بخشی از نکات
تاریک این
واقعه
روشن شده است
، که احتمال
خیلی زیاد است
، که بخشی از
سازمنهای
اطلاعاتی
آمریکاو ومتحدان
آن کشور در
منظقه
خاورمیانه ،
در طرح و
برنامه ریزی
این عملیات
دست
داشتند،که در
بخش پایانی
این سلسله
مقاله به آن
ها اشاره خواهد
شد.
نمونه این
نوع عملیات ،و
دخالتهای غیر
مستقیم ، برای
اهداف مشخص ،
در تاریخ م حتی
تاریخ خود
آمریکا را میتوان
مشاهده کرد.
اگر واقعأ
دولت آمریکا ،
با فعالیتهای
و برنامه ریزی
های گروه
تروریستی
القاعده در
خاک آمریکا ،
اطلاعی نداشت
، این نا آ
گاهی
دولتمردان
آمریکا ، انسان
را بیاد سخن
پر نغز سعدی
میاندازد.منجمی
که محاسبات
کیهانی و
سماوی میکرد
،و فواصل لا
یتناهی
ستارگان را بررسی
مینمود ، ولی
از داخل خانه
خود آگاهی
نداشت.، و نمی دانست
که همسرش با
مرد غریبه ای
خلوت کرده بود
وبا او مغازله
می کند.عاقل
مردی از منجم
میپرسد: تو که
فواصل لایتنهاهی
ستارگان را
محاسبه میکنی
، آیا هیچ
میدانی در
خانه ات چه
میگذرد. منجم
جواب منفی
میدهد .سعدی
از زبان ان
مرد عاقل ، به
آن منجم غرق
در محاسبات
کیهانی
چنین میگوید
:« تو در اوج فلک
چه دانی چیست
، که ندانی در
سرای تو کیست !!!»
در حدود 45 سال
پیش ، (نوامبر 1963
)جان اف کندی ،
رئیس جمهور ،
شخص اول
ایالات متحده
آمریکا ، دریک
عمل تروریستی
به قتل رسید ،
در سال 1968 ، برادر
همین ریئس
جمهور ،
سناتور روبرت
کندی ، در یک
عملیات
تروریستی دیگری ،
مبهم ،
مثل برادرش
کشته شد ، اما
تاکنون در این
کشور بزرگ ،با
نظام
«دموکراسی
مدرن اش !!»
معلوم نشده است
، که چه
دستهائی در
این قتل ها
دست داشتند. ،و
چرا کشته شدند
،و این دو
برادر منافع
کدام بخش از
کارتلهای
سرمایه داری
لجام گسیخته و
جنگ آفرین
آمریکا را
تهدید
میکردند ؟ واقعه
تروریستی 11
سپتامبر 2001 ،
نیز بخشی از
معمای سیاست ،
دیپلماسی ،و
استراتژی دنیای
قرن بیست و
یکم ، در
تاریخ ثبت خواهد
شد.
وقتیکه به
حوادث و
اتفاقات جهان
بعد از عملیات
تروریستی 11
سپتامبر 2001 ،و
حمله به عراق
و اشغال نظامی
آن کشور توسط
آمریکا و
انگلستان ، را
مطا لعه میکنیم
، خصوصأ با
تکیه براین
اصل :نو
محافظه کاران
آمریکا ، حتی
قبل از رسیدن
جورج دبلیو
بوش ، به
ریاست جمهوری
آمریکا ، حمله
به عراق ،و
سرنگونی رژیم
صدام حسین را
علنأ
از بیل
کلنتون ، رئیس
جمهور وقت
آمریکا را
میخواستند ،و
این هدف را در
برنامه سیاسی
خود جای داده
بودند ، ما حق
داریم ،که از
خود این سئوال
را بکنیم : آیا
عملیات
تروریستی 11 سپتامبر
2001 ، در راستای
این هدف طراحی
نشده بود ؟
درطول این
چهار سال و
نیم گذشته ، بعد
از عملیات 11
سپتامبر 2001 ،
کتاب ها و
مقالات متعدی
در کشور های
مختلف جهان در
این باره
نوشته و منتشر
شده است . این
نوشته که غلب
توسط ، شخصیت
های سیاسی و
اطلاعاتی با
تجربه نوشته
شده اند ،
دخالت بعضی از
کشورها و
سازمانهای
اطلاعاتی آنها
را در این
عملیات محتمل
میدانند.(1)
اگر چه
نویسندگان و
موً لفین این
کتب و مقلا
لات ،
نمیتوانند ،و
یا حق ندارند،
، به قول ما
ایرانی ها
دلائل محکمه
پسند ارائه
بدهند ، اما
با یک مقدار
دقت به حوادث
و موشکافی ، در
یک مقطع زمانی
، به دنبال
عملیات
تروریستی 11 سپتامبر
،
اتفاقاتی که
در آمریکا ،
اسرائیل ،
عربستان سعودی
، پاکستان و
افغانستان رخ
داد ه اند ،،
ضریب احتمال دخالت
های غیر
مستقیم
و یا حد اقل ،
آگاهی
سازمانهای
اطلاعاتی . ضد
اطلاعاتی
کشورهای یاد
شده را از این
عملیات
تروریستی ، با
لا میبرد.
برای روشن
شدن ذهن خوانند
گان ، در
اینجا ، بخشی
از آخرین
سخنرانی ،Eisenhower Dwight : 18901969- سی و
چهارمین رئیس
جمهور آمریکا
، ژنرال آیزنهاور
به ملت آمریکا
را در
اینجا میآوریم
، که چگونه
این مرد سیاسی
و نظامی ، در 17
ژانویه 1961 ، از
خطر نفوذ ،
مسئولین
نظامی و شخصی
، مجتمع صنایع
نظامی آمریکا
،و دخالت آنان
در سیاست ،و گمراه
کردن ملت ، که
درنهایت ،
اصول
دموکراسی ،و
سیایت صلح
طلبانه
آمریکا را ،
در آینده میتواند
به خطر
بیاندازد ، از
نظر
میگذرانیم .
« تشکیلات
نظامی ما
امروز ،حتی
افراد متشکل
آن ، هیچ تشا
بهی با گذشته
در دوران صلح
،و حتی در
دوران جنگ دوم
جهانی ،و جنگ
کره ندارد. قبل
از جنگ اول
جهانی ، ما
آمریکائیان ،
صنایع نظامی
نداشتیم .
گاری و درشکه
سازان امریکائی
، اگر وقت و
بودجه کافی
داشتند، حتی
میتوانستند،
برای ما شمشیر
هم
بسازند..اما
ما نمی توانستیم
، چنین خطر و
بی احتیاطی را
بپذیریم ،و
دفاع ملی خود
را در شرایط
اضطراری ، در
یک وضع پیش
بینی نشده
بگذاریم. ما
مجبور بودیم ،
که یک مجتمع
صنایع نظامی را پایه گذاری
بکنیم ، که
بطور لاینقطع
سلاحهای
مختلف تولید
بکنند..
بعلاوه امروز
(سال 1961 ) بیش از
سه ملیون و
نیم ، زن و مرد
آمریکائی بطور
تمام وقت در
صنایع نظامی
،و بخش دفاعی
کشور کار
میکنند. هزینه
سالیانه برای
امنیت نظامی ما
، از درآمد
سالیانه
تمام
موسسات تولیدی
کشور بیشتر
است .
ظهور هم زمان
یک بخش صنایع
نظامی
،و نیروی
انسانی فعا ل ،
در تاریخ کشور
ما تازگی
دارد.
این پیوند
سازمان داده شده
مجمو عه صنایع
نظامی و
نیروهای
انسانی
، اثرات قابل
توجه ای در
زمینه اقتصادی
، سیاسی
، حتی
باورهای
مذهبی
،و بطور روشن
، در مجالس
قانونگذاری
ایالتها ،و در
دولت فدارال که مرکب
از ایالتها
هستند ،
مشاهده میشوند البته
این تحول ،
جوابگوی احتیاجات
اساسی ما
از جنیه دفاعی
است . امٌا این
مسئله مهم را
باید درک
بکنیم ، که
وجود چنین
سازمان با قدرت
،چه مسا ئلی
را در سطح ملی
، با خود
همراه آورده است.
برای اینکه
نتایج آن( برای
آینده مملکت )
بسیار مهم
وخطرناک است .
این مجتمع
صنایع نظامی ،
نتایج
زحمات و تلاش
ما ، منابع
حیاتی جامعه
ما ، امکانات
و وسایل هستی و حتی
ساختار جامعه
ما را وارد
زدوبند های
پشت پرده کرده
است . ما باید
بهر طریقی
مانع بشویم ،
که مجتمع صنایع
نظامی ، بدون
دلیل و منطق ،
درنهاد های سیاسی
بطور مستقیم و
غیر مستقیم تاًثیر گذار
باشند. برای اینکه این
نوع دخالتهای
مجتمع نظامی
در اداره کشور
تاثیرات
بسیار منفی
خواهند
گذاشت.امروز
ما در مقابل
یک خطر واقعی
قرار گرفته
ایم .تمرکزویرانگر
و خطرناک قدرت،
در دست مردان
خطرناک ، این
واقعیت ها را
تائید خواهند
کرد . ما باید
مواظب باشیم ،
که چنین قدرت
مهیب ،
مجمع قدرت
قانونی دولت ، آزادی
،و روند دمو کراسی
را در کشور ما
به خطر
نیاندازد. ما
باید این فکر
را دور
بیاندازیم ،
که همه چیز در
این مملکت
بطور عادی و
منظم ، مسیر
طبیعی
وقانونی خود
را طی میکنند..
تنها همبستگی
شهروندان
آگاه
میتواند ، که
این ماشین
عظیم مجتمع صنایع
نظامی
را ، باروش
منطقی و
عاقلانه برای
اهداف صلح
طلبی ، امنیت
اجتماعی
ودفاع از آزادی ،
میتواند عاملی
موثربرای
جلوگیری از انحراف
این ماشین عظیم
باشد.(...) بخشی از آخرین
بیانه آیز
نهاور به ملت
آمریکا (1) .
45-
سال پیش ،
رئیس جمهور وقت
آمریکا ،
ژنرال
آیزنهاور، در
پایان 8
سال دوران ریاست
جمهوری خود با
چه دور اندیشی
، به قدرت
شرکتهای فرا
ملی ، خصوصأ
مجتمع صنایع
نظامی آمریکا
،وکارتلهای
نفتی ، بانکها
،و مطبوعات ،
که خارج از
کنترل نهادا
های دولتی ،
یک مملکت ،و
یک منطقه را
میتوانند ، به
جنگهای
ویرانگر
بکشند ، چگونه
ملت آمریکا را
به این خطر
بزرگ ، آگاهی
میدهد؟
امروز اگر به
ماهیت نظام
آمریکاو
عملکرد این
نظام در
سیاستهای داخلی
و خارجی دقیق
بشویم ، می بینیم
، یک دولت نا
مرئی ، متشکل
از سیاستمداران
، و لابی های
یهودی
، مدافعان بی
قید و شرط
سیاست سلطه
گری اسرائیل
در سرزمین
فلسطین ،
صاحبان
شرکتهای
فراملی و
کارتل های
نفتی ،ومجتمع
صنایع نظامی
،همراه با
سازمانهای
جاسوسی ، پخش
شده در جهان
،و نظام های
دیکتاتوری حاکم در
آمریکای
لاتین ، آسیا
، کشور های
نفت خیز منطقه
خاورمیانه ،و
آفریقا ، و
سازمانهای
تروریستی نظیر
القاعده ،
سیاست بین
الملی و حتی
داخلی آمریکا
را اداره
میکنند. از
زمانیکه
ریچارد نیکسون
، در سال 1968 ، به
ریاست جمهوری
آمریکا منتخب
شد ، تا
ماجرای
افتضاح
واترگت ، که
به برکناری او
از مقام ریاست
جمهوری در 1974 ،
منتهی شد ، از
آن تاریخ تا
کنون ، یک
دولت نامرئی درون
دولت ، در
نظام آمریکا
حاکم است ، که
سیاستهای این
قدرت بزرگ
جهانی را اداره
میکنند .این
شخصیتها ، در
راًس آن
خانوادهً بوش
، که از آخر
قرن نوزدهم ،
تا امروز از
نمام راهها
حتی راههای
غیر قانونی ،
مخا لف منا فع
ملی ،
همکاری و کمک
به باماشین
جنگی
هیتلردر جنگ
دوم جهانی ، در
بخشهای مختلف
کارخانجات
ذوب آهن ،کارتل
های نفتی ، بانک
،و مطبوعات در
سطح گسترده ، ثرونهای
هنگفتی بدست
آورده اند ، یکی از
پایه های قدرتو
دولت نامرئی در
آمریکا
هستند، که تا
امروز تا مقام
ریاست جمهوری
در این کشور
پیش رفته اند.
شخصیت هائی
سیاسی ،و
صاحبان
شرکتهای متعد
د مالی
و اقتصادی ، چون
هانری کیسنجر
، دیک شنی ،
دونالد
رامسفلد ،
فرانک کارلوسی
، باری گلد
واتر ، ویلیام
برادلی ، پل
ولفویچ ،
ریشارد پرل ،
کریستیان
تودویدمان ،
شارل هالک ، تیری
لانز نر ، پات
روبرنشتاین ، باب
دول ، بخشی از
این کوه یخ ،
نامرئی
درفعالیت های سیاستی ،
اقتصادی ،
جاسوسی این
نظام لجام
گسیخته اقتصاد
آزاد آمریکا
ست ،که حتی با
افروختن ،
جنگها و کود
تا های منطقه ای
و عملیات
تروریستی
نظیر 11
سپتامبر 2001 ،
حرص و هوس
شهوت قدرت و
ثروت در آنها
خاموش نمیشوند
.در این رابطه
، چند لحظه به
به دفتر وزیز
دفاع آمریکا
در صبح 11
سپتامبر 2001 در
پنتاگون سر
میزنیم ، تا
ببینیم ،
ایشان آنروز
چه میکردند و
چه می گفتند .
-چگونه
و از چه
کانالی ، آقای
دونالد
رامسفلد ازعملیات
تروریسی 11
سپتامبر آگاه
بود ؟!!
با هم
به سایت خبری
ولتربه زبان
فرانسه ، به
یک مقاله در
رابطه حملات
تروریستی 11
سپتامبر2001 نظر
می اندازیم.
مقاله با این
سئوال شروع
میشود :پیشگو
یا سازمان
دهنده ؟ (
منظور آیا
دونالد
رامسفلد ، این
حادثه را
برحسب تصادف
پیشگوئی
میکرد ، یا
خود یکی از طراحان
این جنایت بود
؟) « 11
سپتامبر 2001 ،
صبح ، وزیر
دفاع آمریکا ،
دونالد
رامسفلد ،
شخصیت های متعددی
را به به دفتر
خود دعوت کرده
بود ،خطاب
به مدعوین ،
میگوید ، من
مدتها فکر
کرده ام ،و در
نهایت به این
نتیجه رسیده
ام ،که در
آینده نه
چندان دور ،
حملات
تروریستی در
خاک آمریکا ،
اتفاق خواهد
افتاد .. خبر
گزاری اسوشید
پرس ، که این
جلسه را از
لحاظ خبری
آنروز
گزارش میکرد ،
در این باره
چنین میگوید : ،
بحث در بارهً
موشکهای ضد
موشک ، و
خطرات تروریستی که تا
کنون علیه
منافع آمریکا
رخ داده بود
،دور میزد
.آقای رامسفلد
رشته سخن را
دنبا ل میکند
و میگوید :
اجازه بدهید ،
که به شما
بگویم ، چندین
بار در این
باره فکر کرده
ام ، ، حوادث
دیگری رخ
خواهد داد . دو
دقیقه بعد از
این ، اولین
هوا پیمای
تروریستها ،
به برج مرکز
تجارتی
نیوریوک
برخورد کرد ،
این عمل نشان
میداد که آقای
رامسفلد حق
داشت ، که
نگران حملات تروریستی
علیه منافع
آمریکا باشد (:2) : (خوانندگان
حق دارند، این
سئوا ل را از
خود بکنند، که
آیا آقای
رامسفلد هم
مثل روحانیون
حکومتی در
ایران ،حتمأ !
با نیروهای
غیبی رابطه
نزدیک دارد ؟)
همین آقای
رامسفلد بعداز
اولین حمله
تروریستی و
پیشگوئی بی
نظیر اش ! اضافه
میکند و
میگوید : حمله
دیگری به برج
دوم مرکز
تجاری انجام
خواهد گرفت .
وهدف بعدی را
نیز مشخص
میکند و
میگوید
پنتاگون ..وزیر
دفاع در دفترش
در قسمت شرق
ساختمان بود ،
که آقای
کریستوفر ککس Christopher COX-،
رئیس کمیسیون
دفاع در گنگره
آنجا بود .آقای
ککس میگوید :
یادم هست ،که
آقای رامسفلد
، حوادث
نیوریوک را از
طریق تلویزیون
تعقیب میکرد،
که برگشت به
من گفت :باورکنید
هنوز تمام
نشده است ،
حمله دیگری در
راه است
که این بار
ما را هدف خواهند
گرفت .منظور
حمله به
پنتاگون بود ،
که آنروز
هواپیمای سوم
، به سا ختمان
پنتاگون برخورد
کرد . (3.)سئوال
اینست ، که
آقای رامسفلد
چگونه این حملات
و هدفهای آنها
را دقیقأ پیش
بینی میکرد ؟
(ادامه دارد
)پاریس23 مارس 2006 .
- به
قلم : کاظم
رنجبر . دکتر
در جامعه
شناسی سیاسی .kazem.randjbar@wanadoo.fr
-اقتباس
، بطور کامل
،و یا به
اختصار ، با
ذکر نام
نویسنده ،
وسایت عصر نو
، بلا مانع
است.
.......................................................................................................................................................
(1)-www://voltairenet.org/article15891.hotmail
(2)-A day beyondbelief for all
America par Calvin Woodward Associated presse, 16 septembre 2001
(3)-Reveald:whatreally went during Bush’s missing hours, Dailly telegraph,16
decembre2001
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------کاخ
سفید بسیار
«سفید » در
رابطه با طلای
سیاه بسیار
«سیاه »
بخش دوم (ادامه
دارد )