مردم ایران دموکراسی وآزادی می خواهند نه جنگ!
کوروش گلنام
پنج شنبه 31
فروردین 1385 ـ 20 آوریل 2006
نگارنده در آخرین نوشته خود(1) خواست نفی گفت وگو با رژیم ایران را به میان
آورد که یکی از دلیل های مهم آن را نیز نا منتخب بودن این رژیم و در نتیجه بی
اعتبار بودن نمایندگان آن که نماینده مردم ایران نیستند، دانست. گفت و گو با رژیمی
که به هیچ جیز پابند نیست و یک بند در اندیشه فریبکاری و پنهان کاری است، جز دادن
وقت بیشتر به این رژیم برای اجرای برنامه های ضد انسانی اش، میوه دیگری به بار نمی
آورد.
از سوی دیگر نگارنده به عنوان یک ایرانی خواستار آزادی و بر پایی دموکراسی
برای رفاه و پیشرفت مردم ایران، به سهم خود، هم چون بسیاری دیگر از هم میهنان، در
هر مجالی با یورش نظامی به ایران مخالفت نموده است چون هم به خرابی و ویرانی ها ی
جنگ به ویژه امروز که سخن از استفاده از بمب اتم در کار است، می اندیشد و
هم به وجود حکومتی استبدادی و نامنتخب در ایران که کمترین آگاهی درستی از
حقیقت ماجراهابه مردم نداده واحتمالن مواد خطرناک شیمیایی و مواد منفجره را نیز در
مکان هایی مخفی کرده است که کسی از نتیجه دقیق انفجار و نابودی و اندازه اثر ویرانگر
آنها بر انسان و طبیعت پیرامون، آگاهی درستی نمی تواند داشته باشد.
یورش نظامی به ایران و گروه بندی ها در میان
مردم
شرایط امروز، مردم ایران را در وضعیت بغرنجی قرار داده است.
اگر از خود رژیم و وابستگان و پیروان اندکش که بخشی از آنها به دلیل امتیازهای
گوناگون مالی/احتماعی گرد او هستند بگذریم(چون آمار درستی در دست نیست، این بخش از
مردم رابر مبنای شرکت آنها در تظاهرات های فرمایشی و انتخاب های نمایشی می توان
بین 10 تا نهایت 15 درسد(درصد) جامعه دانست که البته به روز حادثه خواهیم دید که
چگونه چون برف آب خواهند شد)، آنگونه که از داده ها بر می آید، در میان توده مردم
نگرش های گوناگونی به این موضوع وجود دارد:
1 ـ خواستاران یورش نطامی/
مخالفان سر سخت رژیم
اگر چه دردناک است اما نمی توان خود را فریب داد واین حقیقت را پنهان نمود و
یا به به سادگی از کنار آن گذشت که امروزه بخش شاید زیادی از مردم ایران (آمار
درستی در دست نیست که با اطمینان بتوان درسدی بیان کرد) از سر ناچاری و فشار
زورگویی، بی قانونی، هرج و مرج و درد و رنج فراوان همه جانبه وهر روزه و ندیدن راه
چاره دیگری برای رهایی از تسلط حکومتی سیاه کار و سرکوبگر، خواست یورش نظامی
آمریکا و هم پیمانانش به میهن خود را دارند حتا اگر به قیمت جان خود آنها و
بستگانشان تمام شود! استدلال این گروه از هم میهنان رنج وسختی کشیده ما این است
که"هر چه که بشود از این که هست بدتر نخواهد شد" و یا "دست کم نسل
های آینده ایران و مردم منطقه و جهان از خطر وجودی بنیاد گرایی اسلامی که بی
اخلاقی، فتنه گری، خشونت و جنگ خواهی، نمای وجودی امروز آن را تشکیل می دهد، رها
خواهند شد." و یا تاکید بر اینکه "مگر مردم ایران با آلودگی هر روز
بیشتر جوانانشان( که سرمایه های اصلی میهن هستند) به مواد مخدر و گستردگی بیکاری و
تن فروشی زیر بار ناداری و بی چیزی؛ اعدام ها، نابودی و ناپدید شدن های هر روزه تنی چند از مردم، کم قربانی می
دهند که از قربانیان جنگ بهراسند!"و یا اینکه "چه دشمنی می تواند رفتاری
بدتر از آن چه که امروز حکومت کنندگان با مردم ایران دارند، داشته باشد؟"
برای کسانی چون من که در بیرون از ایران و به دور از آن جامعه در هم ریخته
زندگی می کنند، جامعه ای که نمادهای کنونی اش زندان است و شکنجه، رنگ سیاه است و
شهیدانی که روشن نیست چگونه هنوز هم پیکرهایشان این جا و آنجا یافت می شود و گویا
کارخانه تولید آنها ابدی است و پایانی ندارد؛ جامعه ای که نمادش قبرستان است وآه
وشیون و زاری وسینه زنی و حسین حسین و قمه زنی وقمه کشی، و مرگ بر همه جهان جز
حکومت اسلام ناب محمدی که از بخت خوش مردم، بر فرق ایران فلاکت زده کوبیده ونازل
شده است؛ شاید گفتن و نوشتن در این باره چندان سخت نباشد و کسانی در میان ما حتا
این رفتار و خواست این بخش از مردم
گرفتار را به پشت کردن به میهن خود ارزیابی کنیم اما این حقیقتی است کاملن آشکار
که به هیچ گونه نمی توان آنرا نادیده گرفت. باید در آنجا بود و زیر سایه وحشت،
آلودگی و منجلاب حکومت ملایان و ایران ملا زده زندگی کرد تا آنها را بهتر درک کرد.
2 ـ ناخواستاران یورش نظامی/
مخالفان سرسخت رژیم
این گروه نیز مخالف سرسخت رژیم
هستند، در برابر گروه نخست، به تعداد می توانند بسیار کمتر باشند اما با وجود نفرت
و مخالفت با این حکومت، با هر گونه یورش و مداخله نظامی مخالف بوده و بیان می
دارند که " با وجود مخالفت با رژیم نمی توانیم شاهد اشغال و تسلط بیگانگان بر
میهن خود باشیم. بنا بر این خوداسلحه برداشته و در برابر یورش بیگانه ایستادگی
خواهیم کرد." آنها می گویند"این رفتار ما را نبایدبه معنای پشتیبانی از
رژیم ارزیابی کرد چون هدف ما پاسداری از میهن خود است نه این رژیم بد کار".
یک استدلال دیگر آنها این است که "ما نمی خواهیم به سرنوشت عراقی ها گرفتار
شویم." و یا "امریکایی ها به دنبال سود وبهره خود و تسلط بر نفت ما
هستند نه آزادی ما " و یا اینکه "روشن نیست که چه پیش بیاید و وضع از
اینکه هست نیز بدتر نشود."
در این استدلال ها چند نکته باریک نهفته است:
الف ـ ملایان حاکم از چنین تفسیر وبرخوردی شادمان می شوند چون
اگر چنین شود، برای آنها اصلن مطرح نیست که
این گروه از مردم مخالفش باشند ؛ مهم این است که در دامی که او گسترده است
گرفتار شوند(حال با هر تفسیری که دارند) و هزینه کار دزدانه او در دست یابی به بمب
اتم برای ماندگاری خود را به عهده بگیرید. شاهد هستیم که همه تلاش رژیم از زمان رو
شدن پنهان کاری رذیلانه او این بوده است که با هزاران ترفندو دروغ، آنرا امری ملی
جا زده و اکنون که جهان در پی تنبیه او بر آمده است، مردم را قربانی کرده و هزینه سیاه کاری های خود را بر دوش آنها
بیاندازد. آیا این دسته از مردم بازهم باید اجازه دهند که این نابکاران سیه دل،
آنها را به دنبال خود به نا کجا آبادی دیگر رهنمون شوند؟
ب ـ رژیم می تواند با سوء استفاده از این نگرش میهن دوستانه،
به تدریج و با دادن امتیاز هایی، بخشی از کسانی را که چنین استدلال می کنند، به
سوی خود بکشد به ویژه اگر به این موضوع فکر کنیم که اگر یورشی انجام گیرد،
سردمداران و کارگزاران رژیم یکباره خاک پای ملت شده و در برابر این گروه اخیر چهره
بسیار ملایم تری از خود نشان خواهند داد که به هر رو کسانی را به دام خواهد
انداخت.
پ ـ استدلالی که سرنوشتی چون عراق پس از جنگ را برای ایران
به میان می آورد، به هم گون سازی نادرستی دست می زند. اگر هم خلاف خواست وآرزوی
نگارنده و هم اندیشان من، یورشی نظامی
نیز به ایران انجام بگیرد، ایران چون عراق به سرزمین فاجعه تبدیل نخواهد شد
زیرا نه کشور دیگری چون
"جمهوری" اسلامی فتنه گر در همسایگی اش وجود دارد که در آن به فتنه گری
و ترور و آدمکشی دست بزند و نه شرایط ایران با عراق یکی است. میزان درک و شناخت
مردم ایران از گرفتاری ها و مشکلات خود، انزجار مردم از ملایان و یکپارچگی و
همبستگی مردم در این زمینه(هیچ کس نمی تواند نفرت بیشتر ینه مردم ایران از رژیم
حاکم را رد و انکار کند)، وجود نیروهای مخالف فراوان در دل سپاه، بسیج و ارتش که
آشنایی زیادی با چگونگی ساز و کار دستگاه مخوف سرکوبگر حاکم دارند، که از
فاکتورهای بسیار مهم است، سست شدن پایه های باور و ایمان مردم به دین، مذهب و
ملا(این نیز بسیار اهمیت دارد)، وجود دانشجویان و جوانان برومند ایرانی که بسیاری
از آنها هر یک اندیشمند و فرمانده توانایی است در زمینه سازمان دهی فوری مردم برای
پیش گیری از خرابکاری شکست خوردگان، و... فاکت های دیگر نمی تواند ایران را شبیه
به عراق سازد اگر چه پیش بینی دقیق در همه زمینه ها نا ممکن است اما پتانسیل
نیروهای آزادی خواه با درک و تجربه ای بسیار بیشتر از دوران انقلاب 57، و بیرون رانده شدن فاسد ترین قشر اجتماعی
ایران یعنی ملایان(باز هم توجه شود که دید کلی در میان است و رو به سوی ملایان
شیاد شیفته قدرت دارد، در غیر این صورت همیشه کسانی در هر قشر و طبقه ای هستند که
درست کار بوده و آلوده نمی باشند) از دخالت در امر مبارزه آزادی خواهانه مردم،
نکته اتکا بسیار قوی مردم ایران در برابر رویداد های احتمالی آینده است. اما به هر
رو میزان خرابی و آوار ها ی جنگ می تواند بسیار وخیم و گسترده باشد.
3 ـ بی تفاوت ها/ مخالفان یا
مرددها
این گروه از مردم مخالف رژیم، یا مردد هستند و هنوز به درک درستی از پیچیدگی و
اهمیت رویدادهای هر روزه پی نبرده اند و از آینده ای نا روشن بیمناک هستند و بیشتر
در اندیشه گرفتاری ها و سود وزیان خود هستند تا مردم وجامعه؛ و یا کسانی هستند که
با وجود مخالفت با اوضاع اما به هر شکل خود را با شرایط تطبیق داده و چون بخش
نخستین این گروه، بی تحرک هستند و از همین امروز چشم براه هستند که اگر وضع دیگر
شد، به فوریت خود را با آن همآهنگ نموده و در عیب و ایراد به گذشته ندا و آوازشان
بیش از همه بلند باشد. این دسته همآن سود جویان و فرصت طلبان مشهور و شناخته شده
"هرچه پیش آید، خوش آید" هستند که در همه جای جهان وجود دارند و
شوربختانه در ایران ما نیز کم نیستند.
شاید دیگران گروه بندی های دیگری از جامعه امروز ایران داشته و یا تحلیل و
تفسیر های دیگری داشته باشند اما به هر رو با هر تفسیری از جامعه، همه در این
زمینه می توانیم هم گون و یکسان باشیم که نیاز امروز ما کوشش و تلاش در راه بیان و
نشان دادن اصل ماجرا است که بیشتر در سایه خبرها، تفسیر ها و چگونگی جنگ و یورش
نظامی قرار گرفته است. اصل ماجرا نبود آزادی، دموکراسی و پایمال و لگد مال
شدن هر روزه حقوق انسانی در ایران و
خواست مردم ایران برای آزادی است. ما نیاز به جنگ، خونریزی و کشتار نداریم. جامعه
جهانی به جای هزینه های سرسام آور مالی و جانی یورش به ایران، همآن گونه که
نویسنده و بسیاری دیگرایرانیان بارها به میان آورده اند، با هزینه بسیار بسیار
کمتر مالی و بی کمترین هزینه جانی می تواند با اجبار رژیم ایران به تن دادن به یک
همه پرسی با شرکت و اداره آن از سوی نمایندگان سازمان ملل و سازمان های مستقل
ایرانی کوشنده در راه حقوق انسانی، در باره رژیم حاکم و این که آیا مردم ایران این
رژیم سرکوب گر را می خواهند یا نه، هم خود را از درگیری در یک جنگ خونین دیگر
برهاند و هم درگیری در باره دسترسی ملایان به بمب اتم را به بهترین و ساده ترین
شکل خاتمه دهد.
اما پرسشی که همیشه به میان می آید این است که چگونه ممکن است که این رژیم حکم
مرگ خودرا با دست خود امضا کند و به برگزاری یک همه پرسی تن دهد؟ پاسخ نگارنده
(دیگر هم میهنان می توانند پاسخ های بهتر دیگری داشته باشند)چنین است:
چون در روزگار کنونی ایران، به دلیل سرکوب وحشیانه خیزش ها، گمان توانایی
سازمان دهی یک اعتراض به دور از خشونت
همگانی برای برخورد با رژیم حاکم سست است، دست زدن به اقدام های زیر کارساز
خواهد بود:
ـ تحریم سیاسی
رژیم با دقت به اجرا درآید و دولت و حکومت ایران در میدان جهانی عملن بی اعتبار و
بیرون از دایره زندگی سیاسی جهان قرار بگیرد. همآن اندیشه و برنامه ای که امروز از
سوی شورای امنیت سازمان ملل، آمریکا و کشورهای اروپا یی هم پیمان، پیش بینی
شده و در باره آن گفت وگو و جدل دارند.
ـ عدم صدور ویزا و روادید به دیپلمات ها و هر گونه نماینده
رژیم برای سفر به بیرون از مرزهای ایران، اخراج نمایندگان رژیم از سازمان های
جهانی، بلوکه کردن حساب های بانکی شخصی آقایان و آقازاده ها وشرکتهای گوناگون آنها
و دیگر شرکت هایی که بنوعی وابسته حکومت ایران هستند و ..اقدام های دیگری از این
دست که فشار فراوانی را بر حکومت ایران وارد کرده و زندگی سیاسی جهانی وبیرونی
اشرا از کار خواهد انداخت.
ـ در این میان نقش سازمان ملل می باید به نقش نخست تبدیل
شده و به گونه ای عمل شود که همه کشورهای عضو، با توجه به خطر فراوان بنیاد گرایی،
پایمال کردن پیمان های جهانی و آینده هولناک وجودبمب اتم در دست ملایان بنیاد
گرایا و آدمکشان اسلامی وابسته به آنها، این تحریم های سیاسی/ برخن اقتصادی را به
اجرا بگذارند.
ـ سازمان ملل می تواند برای اجرای این همه پرسی در ایران،
مهلتی(کوتاه) تعین نموده و پس از آن، اگر حکومت ایران از این خواست و فرمان سرپیچی
نمود و به اجرای آن تن در نداد، این اختیارر را داشته باشد که ضمن فرمان دستگیری آنها، به جای نیروی نظامی
از سوی آمریکا و هم پیمانان، نیروی ترکیب یافته از کشورهای گوناگون عضو یعنی
نیرویی جهانی را وارد عمل نماید. ویژگی این یورش در این می تواند باشد که زیر
فرمان آمریکا و یا کشورهای قدرت مند اروپایی نبوده و زیر کنترل و فرماندهی
نمایندگان سازمان ملل بوده و تنها به هدف دستگیری و محاکمه تبه کاران و برگزاری یک
همه پرسی، به ایران فرستاده می شود.
ـ در اجرای این برنامه ها به هیچ وجه نباید به حکومت ایران
اجازه داده شود که هر روز ترفند تازه ای زد و به بهانه گفت و گو، روند کار پنهان و
ضد انسانی خود را به پیش برد. بنا براین، گفت و گو ها باید بکلی قطع شده و گفت و
گو جایش را به فرمان هایی دهد که از طریق بیانیه ها و قطع نامه های سازمان ملل به
حکومت یاغی ایران ابلاغ می شود.
زیر نویس:
http://web.peykeiran.com/new/articles/article_body.aspx?ID=8669 ـ 1