کاخ سفید بسیار »
سفید!» در رابطه با طلای سیاه،بسیار«سیاه!»
(بخش دوم)
-تحلیل ایده ئولوژی نو محا
فظه کاران امریکا در بطن سیاست های اجرائی حزب جمهوری خواهان، وبازتاب آن در
سیاست های جهانی وخاورمیانه ای آمریکا واسرائیل.
پیشگفتار:در طول ،چهار سال و نیم بعد از گذشت عملیات 11 سپتامبر
2001، مقالات و کتاب های متعددی دررابطه با این واقعه تروریستی ،در کشورهای مختلف جهان نوشته و منتشر شده است .
برخی ازنویسندگان این مقالات و کتاب ها،براین
عقیده اند، دخالت، یا اطلاع از سازماندهی ، و طراحی این عملیاتتروریستی را از طریق جاسوس های دو جانبه کشورهای
بنیانگذار القاعده ( انگلستان ، آمریکا ،اسرائیل ،پاکستان و عربستان سعودی ، در
زمان اشغال افغانستان از طرف ارتش شوروی) را ،
محتمل می دانند و یا حد اقل این کشورها در
جریان این عملیات بودند.اگر چه این نویسند گان
و مئولفین این مقالات و کتاب ها نمی توانندو یا نمی خواهند مدرک و و دلایل محکمه پسند ارائه بدهند، در عوض با یک مقدار دقت به حوادث و اتفاقاتی که در یک
مقطع مشخص زمانی ،بعداز به قدرت رسیدن آقای
جورج دبلیو بوش ،و نو محافظه کاران در آمریکا ،و آقای آریل شارون در اسرائیل در
سال 2000 ،و به دنبال آن عملیات تروریستی
11 سپتامبر 2001 تروریستی رخ داده است ،این
احتمال را به واقعیت نزدیک میکند ..فراموش نکنیم ، شخصیتی چون :Andreas Von Bulow وزیر دفاع
آلمان در کابینه هلموت اشمیت ، یکسال بعد از واقعه 11 سپتامبر 20001 ،
کتابی را با این عنوان :Die Cia und der 11 septembre منتشر کرد ، که علنأ مینویسد ، که امکان ندارد ،
چنین عملیات گسترده ای ، از دید سازمانهای اطلاعاتی ، سیا و موساد ، مخفی بوده باشند.
خصوصأ در این عملیات ، شرکت فعال شخصی بنام آقای علی محمد (Ali Mohamad ) سرگرد اخراجی از ارتش مصر،بخاطر
گرایشهای اسلامگرائی افراطی اش ،ورود این شخص در ارتش آمریکا ، با درجه گرهبانی
احتیاط ،با ملیت آمریکائی ، تعلیم دیده در
پایگاه ، Fort
Bragg،واقع در کارولین
شمالی ، در عین حال دوست ا سامه بن لادن ،و «مامور دو جانبه ، ورابط با F-B-I ،)برای پژوهشگران
و محققین ، معلوم و محرز است . «1» این شخص ، امروز دریکی از زندانهای نیوریوک بدون ملاقات درحال
پوسیدن می باشد ،با وجود این ،همین علی محمد ، در اولین حمله تروریستی در سال1993
،به ساختمان World
Trade Centre و همچنین در عملیات تروریستی علیه سفارت های آمریکا درکشورهای
نایروبی
و تانزانیا ، در 7 اوت 1998 دست داشت ، که منجر به کشته شدن بیش از 200نفر
گردید .سازمان اف –بی –آی ، کاملأ در این عملیات
همکاری علی محمد را میدانست . آنچه که امروزدر آمریکا و افکار عمو می این
ملت ،همراه با خانوادهً قربانیان حمله
تروریستی 11سپتامبر تازگی دارد،این است ، که ملت مصرانه از دولت میخواهند ، که
مسئولین ،و درعین حال سهل انکاری هائیکه از طرف سازمان های اطلا عاتی و ضد
اطلاعاتی مربوط به امنیت ملی کشور انجام شده است ، باید برای جامعه معلوم ، ومعرفی شوند..
.قبل از هر چیز ، میتوانیم از خود سئوال بکنیم ، چه کشورهائی ، همراه با کارتل
های فرا ملی نفتی ، بازرگانی ،صنعتی ،
مالی ، امنیتی ، حداکثر استفاده سیاسی، مالی، دیپلماتیک ،از
این عملیات سود بدست آوردند ؟
1- کشور اسرائیل ،که به دنبال انتفاضه
دوٌم ،از فردای رفتن آریل شارون ، در میدان مسجد الاقصی در 28 سپتامبر 2000و انتخاب
مسئله دار جورج دبلیو بوش ، و ورود نو
محافظه کاران طرفدار بی قید وشرط اسرائیل در کابینه بوش و ادای سوگند او در 20
ژانویه 2001 ،و انتخاب آریل شارون بابیش از 62 در صد آرا در 6 فوریه 2001 ،با شعار
، اسرائیل هرگز بیت المقدس شرقی را ترک نخواهد کرد ، در مخالفت علنی با پیشنهاد و
برنامه صلح بیل کلنتون ، اوحد باراک ،ویاسرعرفات ، توانستند ،با عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 نطفه کوچک
دولت آیندهً فلسطین را کاملأ نابود بکنند،آمریکا و متحدان اش افغانستان و عراق را
اشغال کردند ،و بر شاهراهای انتقال نفت و گاز خاورمیانه ،و حوزهً دریای خزر مسلط
شدند ، آیا ین گردش سیاسی کاملأ مخالف سیاستهای حزب کارگر اسرائیل ،و حرب دموکرات
آمریکا ،و تحریک افکار عمومی ملت این کشور علیه اعراب و ملتهای مسلمان ، مدیون این عملیات تروریستی11 سپتامبر نیست ؟مگر نو
محافظه کاران آمریکا که استخوان بندی دولت جمهوریخواه جورج دبلیو بوش ، قبل از به
قدرت رسیدن ، سرنگونی صدام حسین را میخواستند، با عملیات تروریستی 11 سپتامبر به
اهداف خود نرسیدند ؟
2-.آیا همبستگی بی حد ومرز سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا ، که در طول 50 سال
گذشته ، خصوصأ بعد از جنگ 1967 ، لابی های طرفدار بدون قید وشرط از سیاستهای جنگ
طلبانه اسرائیل در خاورمیانه ، حتی آمریکا را امروز درباطلاق عراق در گیر کرده است
، از این عملیات تروریستی نهایت استفاده در جامعه آمریکا برای سرکوب ملت فلسطین ،استفاده
نکرد ؟(نگاهی به زمانبندی انتفاضه دوم )«2»
3- در چند ماه گذشته ، دو روشنفکر متعهد آمریکائی بنامهای جان میارشیمر و استیفن والت ، ( John Mearsheimer – Stephen Walt ) در رسا له تحقیقی و تحلیلی مستند خود با ظریف ترین اطلاعات در باره این روابط تنگاتنگ آمریکا با لابی اسرائیل رابه کمک امریکائیان یهودی تباراز طریق «AIPAC» (-The Americain Israël Pablic Affairs Committee،-) که بخش اعظم آن در سازمان نو محا فظه کاران فعال هستند ،و مقامهای حساس را در دولت جورج
بوش بر عهده گرفته اند، در آمریکا منتشر کردند .این رساله ، نفوذ لابی های طرفدار
اسرائیل را در تمام زوایای زندگی اجتماعی
، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، دانشگاهی ، و دیپلماسی این کشور بزرگ را نشان میدهند
و بکمک همین حضرات بارها، جاسوسان اسرئیل
، اطلاعات بسیار حساس علمی ،در رابطه با مسائل دفاعی وامنیتی را از آمریکا جمع اوری کرده ، و به اسرائیل منتقل کرده
اند .بنا به نوشته این رساله ، اسرائیل ،ابزار و آلات حساس را که آمریکا در اختیار
او گذاشته بود ، در سال 1980 به روسیه شوروی داد ، تا این کشور ، به یهودیان شوروی
، ویزای خورج و مهاجرت به اسرائیل را بدهد . این همبستگی تنگاتنگ ،و حتی دخالت علنی
اسرائیل در سیاست داخلی وخارجی کشورآمریکا
، خواننده را براین میدارد ، که از خود این سئوال را بکند ،تا چه حد ، عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 ،
در نهایت به نفع سیاست ضد صلح جناح توسعه طلب در حکومت اسرائیل شد ، چرا جناح نو
محافظه کاران تلاش بر این دارند ، که آمریکاو اسرائیل ، در ایران به حمله
نظامی دست بزند ؟ «3»
4- کارتلهای نفتی ، که امروز نفت را
با بشکه ای در حدود 60 تا 65 دولار میفروشند ،مجتمع صنایع نظامی ،و نظامیان جنگ
طلب ، که روز به روز بر بودجه جنگ در عراق اضافه میکنند ، در حا لیکه ارتش آمریکا ، در در آن کشور روزبروز بمانند
ویتنام ، درباتلاقی بنام «عراق» فرو رفته است ،و سربازان ، روحیهً نظامی خود را از
دست میدهند ،و در داخل آمریکا ، اکثریت بیش از 70 در صد جامعه این کشور ، دخا لت
نظامی ژرژ بوش را در عراق محکوم میکنند. ، سود کارتلهای نفتی تمام کشور های معتبر
دنیا ،و در راًس آن آمریکا به اعداد نجومی میرسند .آیا این سود های کلان ، با
عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 بی را بطه هستند؟
1-ایالات متحدهً آمریکا .
بعد از عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 ، آمریکا ، همراه با سایر کشورهای مهم
جهان ، زیر نظر سازمان ملل متحد ، که در حقیقت ، در اخیتار این کشورها هستند،
حکومت طالبان را در افغنستان ساقط کردند. اگر چه اشغال نظامی افغانستان ، از طرف نیروهای ائتلاف ، به این
کشور جنگ زده کمکی نکرد ، و با خود صلح ، آرامش و دموکراسی ، حتی باز سازی همراه
نیآورد، اما حضور نظامی آمریکا در این منطقه سوق الجیشی ،و احتمال گذراندن لوله های نفت و گاز حوزه های نفتی کشورهای شرق دریای خزراز این
کشور را ،تضمین کرد.وانگهی حضور نظامی آمریکا ، که در آب های خلیج فارس و کشورهای
جنوب آن ، با جنگ عراق ، علیه ایران ، درسا ل1980-1988 ،و جنگ مستقیم آمریکا و
متحدانش ، علیه عراق ، برای اخراج نیروهای شغالگر عراق از کشور کویت در سال 1991
،و حمله آمریکا وانگلستان ،و سرنگونی رژیم صدام ، در 20 مارس 2003 ،در حقیقت
حضورآمریکا در مرزهای شرقی ، و جنوبی ، یعنی ، درخلیج فارس ، غرب ایران ، یعنی
عراق را عملی کرد. امروز ، نه تنها مناطق نفت خیز خاورمیانه کاملأ در اختیار
آمریکا و متحدان اش قرار گرفته است ، بعلاواه ایران نیز دربه محاصره نظامی آمریکا
وانگلستان دار آمد ه است .
در سال مالی 2003کشور آمریکا ،که در سپتامبر تمام میشود ، این کشور برای 9
هزار سرباز خود مستقر در افغانستان ، 10 ملیارددولار خرج کرده است ، در صورتیکه ، در همین یک سال ،کمک
مالی به ملت 22 ملیونی افغانستان ، که بیش
از 24 سال است که قربانی جنگهای تحمیلی قدرتهای بزرگ هستند، از 600 ملیون ،تجاوز نمیکند . بعلاوه این مبلغ
نیز ، به شرکتهای آمریکائی مستقر در افغانستان ، پرداخت میشود ، که در ظاهر پروژه
های «زیربنای اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی
» این کشور را باز سازی میکنند! امروز بعداز سرنگونی طالبان ، هنوز هم امنیت در
کشور افغانستان ، به شهر کابل ، آنهم در روز محدود میشود .( ماخذ ماهنامه لوموند
دیپاکماتیک ، چاپ پاریس ، شماره 594،ماه سپتامبر 2003 ، صفه 10 )
2-اشغال نظامی عراق ، توسط ارتشهای مهاجم آمریکا و انگلستان .
در 26 فوریه 2003 ، یعنی 24 روز قبل از حمله ارتش های آمریکا و انگلستان به
عراق ، جورج دبلیو بوش در یک اعلامیه
معروف چنین گفت «یک عراق آزاد شده (ازیوغ استبداد صدام ) و با هدیهً امید وترقی و
پیشرفت به ملیون هاانسان (عراقی )میتوان این منطقه را که از اهمیت مهمی بر خوردار
است، کاملأ عوض کرد ، که در نزد ملت های دیگر به عنوان مثال و نمونه تحسین بر
انگیز و زنده ای از آزادی بکار گرفته خواهد شد..»(ماًخذ روزنامه لوموند 11 آوریل 2003 صفحه 14) .وقتی
آمریکا وانگلستان متوجه شدند ،که در شورای
امنیت اکثریت آرا برای اجازه ً بکار بردن نیروهای نظامی علیه عراق را به دست
نخواهند آورد ، در صبحگاه پنجشنبه 20 مارس 2003 ، این دو کشور بر خلاف منشور
سازمان ملل متحد (که هر دو این کشورهای بزرگ و معتبر از بنیانگذاران آن بودند ، به
عراق حمله کرد.
وقتی که خوانندگان آن زمان این جملات را از زاویه ً خوشبینی می خواندند ،
چنین باورمیکردند ،که دولتهای آمریکا ، وانگلستان
واقعأ برای استقرار آزادی عدالت اجتماعی و نجات ملت های افغانستان و عراق
از یوغ دیکتاتوری های خون آشام ، چون صدام حسین ، ملا عمر کوردل نادان به این
کشورها حمله کردند !امروز بعد از گذشت چهار سال ونیم و مشاهدهً واقعیت ها می بینیم
که این عملیات نظامی دو هدف داشتند:هدف اول تسلط و دستیابی به منابع عراق و هدف
دوم تضعیف جبهه اعراب در مقابل سیاست توسعه طلبی
جناح راست افراطی لیکود ، که آقای آریل شارون ، تا چند ماه پیش ، این جناح
را نمایندگی میکردند بود .جناح محافظه کاران نو آمریکا که امروز دولت آقای جورج
دبلیو بوش را کاملأ اداره میکنند، متشکل از آمریکائیان یهودی تبار و مسیحیان
صیهونیست چون Dickarmey ،درسپتامبر
2002 میگوید : ترجیح شمارهً یک من در سیاست خارجی ، دفاع از اسرائیل است !در
صورتیکه این فرد آمریکائی است و بر حسب اصول وطن دوستی ،هر فرد ، باید ترجیح اول
اش دفاع از وطن خود باشد .این قشر از
پروتستانهای آمریکائی ،نه تنها با اسرائیل و سیاست جناح افراطی روابط تنگاتنگ دارند، در عین حال در
صنایع نفت و شرکت های مهم آمریکا ، در سراسر دنیا ، منافع مشترک با لا بی های
اسرائیل دارند ..این ا صطلاح در بین روزنامه نگاران دنیا معروف است که :خانوادهً بوش ، بوی نفت می دهند و این
حقیقت دارد : واقعأ بوش... میآد !
برنامه وهدف سرنگونی صدام حسین ، قبل از عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 و
حتی قبل از روی کار آمدن جورج دبلیو بوش ،
به ریاست جمهوری آمریکا ، توسط محافظه کاران نو طراحی شده بود .در اول سپتامبر
دسامبر 1997 در نشریه The Weekley Standand مقاله ای توسط آقایان خلیل زلمای استراتژ یست Rand
Corporationو پل ولفویتس ،
رئیس بخش مطالعات بین المللی دانشگاه «جان هاپکینز » نوشته شده بود. آقای خلیل زلمای امروزسفیر آمریکا در عراق
است.آقای پل ولفویچ ، در دوره اول ریاست جمهوری
آقای جورج دبلیو بوش ، شخصیت دوم پنتا گون بود .همین امروز ، رئیس بانک جهانی است .
در این مقاله چنین میآید (..)محاصره کردن عراق ممکن است و در نهایت ایالات
متحده را با آن شرایط مطابقت خواهد داد .(...)اگر ما در خلع سلاح کشتار همگانی
صدام حسین جدی هستیم و می خواهیم مانع دستیابی او به این سلاح ها بشویم مسلمأ در
آینده با صدام در گیر خواهیم شد . این در گیری هرچه زود تر باشد ، به نفع ما خواهد
بود .هدف ما نباید از بین بردن نیروهای نظامی صدام محدود شود . بلکه از بین بردن
نیروهای نظامی باید خود در یک مجمو عه ً استراتژی همگانی که هدف نهائی آن نه فقط
محاصره ً صدام بلکه سرنگونی او ، و آزادی عراق از یوغ ظلم و نظام خود کامهً صدام
باشد، گنجانیده شود. اما آنچه که مربوط به عملیات نظامی است ، چنین عملیات کوچک
نظامی ( منظور عملیات کوچک نظامی ، حملات گا ه بگاه هوائی آمریکا و انگلستان به
واحد های نظامی عراق قبل از اشغال نظامی این کشور است. توضیح از نویسنده )مانند
فروبردن سوزن به بدنه ً نظام صدام حسین است ، که کافی نیست. حملات پشتیبانی شده و
مکرر علیه واحد های نخبه و با تجربه و همچنین نیروهای امنیتی که در واقع پایه های
نظام ترورو وحشت صدام حسین هستند، لازم است . ما با قدرت نمائی خود نشان می دهیم ،
که در کارمان جدی هستیم و از این طریق راه های تازه ای را در سیاست آمریکا باز می
کنیم . کشور های دیگر و خیلی از عراقی ها که میخواهند خود را از جور و ستم صدام
آزاد کنند، مجبور می شوند که با استراتژی جدید ما که هد فش سرنگونی صدام است ، به
نحو دیگری همکاری کنند .(ماًخذ روزنامه لوموند 11 آوریل 2003 صفحه 14. ) خوانندگان
ملا حظه می کنند ، که این مقاله درست سه سال و نه ماه و ده روز قبل از عملیات
تروریستی 11سپتامبر 2001،بوسیله دو مشاورعا لی ر تبه محافظه کاران نو نوشته شده است
. این آقایان در هنگام حمله تروریستی 11 سپتامبر بخشی از وزرای آقای جورج دبلیو بوش بودند .
در 27 ژانویه 1998 ، در زمان ریاست
جمهوری بیل کلینتون ، این بار، یک گروه بسیار مهم از شخصیت های طراز اول دانشمندان
و سیاستمداران نو محافظه کارا ن ، که در
مرکز مطالعاتی معروف به نام Project for the New American Centry فعالیت دارند ، نامهً سر گشاده ای به
رئیس جمهور وقت می نویسند و ازآن طریق نامه
را در اختیار افکاری عمومی می گذارند. ترجمه متن :
« ما این نامه را به شما می نویسیم برای این که به این نتیجه رسیده ایم که
سیاست امروز آمریکا نسبت به عراق با موفقیت همراه نبوده است. ما در آینده در
خاورمیانه در مقابل تهدید هائی به مراتب جدی تر، مانند تهدید های دوران جنگ
سرد روبرو خواهیم شد. ما شما را تشویق می
کنیم (....) امکانات یافتن به سلاح های کشتار دسته جمعی مانع شوید ،. حتی اگر
داستان بازرسی ها از سر گرفته شود ، آن چیزی که کاملأ مشهود و مهم است ، این است
که تجربه نشان داده است ، مشکل و غیر ممکن است که بتوان تولید سلاح های شیمیائی و
بیو لوژیکی عراق را کنترل کرد (...)با مشاهد هً
بعد تهدید ، سیاست فعلی آمریکا ، بطور خطرناکی دور از واقعیت است . تنها ،
استراتژی قابل قبول آن است که امکان استفاده ً عراق و یا تهدید این کشور که می
تواند سلاح های کشتار جمعی را به کار برد ، حذف شود. اگر بطور روشن از طریق
دیپلماسی موفق نشویم ، لازم است تصمیم به
کار بردن عملیات نظامی گرفته شود، و در
دراز مدت ، باید صدام از قدرت کنار گذاشته شود و این تصمیمات باید هدف سیاست خارجی
آمریکا باشد.»
این نامه را شخصیت های مختلف از جمله رئیس گروه ویلیام کریستول (William Kristol ) ، دونالد رامسفلد (Donald Rumsfeld ) وزیر دفاع فعلی آمریکا ،پل ولفویچ (Paul
Wolfowitz ) معاون وزر دفاع
آمریکا ، در اولین دوره ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش ، و رئیس بانک جهانی امروز ،جمس
وسلی (Jems Woosley )رئیس
سابق« سیا »که به عنوان مشاور سیاست دفاع
پنتاگون فعالیت دارد ، و همچنین ریچارد
پرل (Richard Perl )که بوسیله جورج دبلیو بوش بر گزیده
شده بود ، و بعد از اشغال نظامی عراق توسط ارتش های آمریکا وانگلستان ، بخاطر روشن
شدن سیاستهای غلط ،و مردم فریبانه جورج دبلیو بوش ،و مشاورانش ، در این سیاست
نظامی نا بخردانه محافظه کاران در
خاورمیانه ؛، به ظاهر از مقام خود استعفا داد ،ولی درعین حال به عنوان یکی از مهره
های بسیار فعال لابی های یهودی آمریکا ، همین سیاست را در ادامه اشغا ل عراق ،
مشاور خصوصی جورج دبلیو بوش ، با کاخ سفید همکاری میکند .. این نامه را حتی بعضی از « روشنفکران » آمریکا چون روبرت کاگان (Robert
Kagan ) و یلیام بنه ت(William Bennet ) و
فرانسیس فو کو یا ما (Francis Fukuyama ) امضا کرده بودند . (ماً خذ روزنامه لوموند آوریل 2003 صفحه 14)
آقای جورج دبلیو بوش ، برای اولین بار ، در ژانویه 2001، با یک انتخابات نه
چندان بی نقص ، ومسئله دار به ریاست جمهوری آمریکا ، انتخاب شد .چگونه این حضرات ،
که در بالا به نامه آنان به آقای بیل کلینتون اشاره شد ، سرنگونی صدام حسین را
میخواهند ،و خصوصأ ،به این اصل تکیه میکنند ، که صدام حسین ، نه تنها با سازمان
تروریستی القا عده ،ارتباط دارد ، بعلاوه دارای سلاحهای کشتار همگانی است.؟ وقتیکه آقای جورج دبلیو بوش ، به مقام ریاست جمهوری میرسد ، همه این آقایان به مقام های عالی
رتبه در دولت بوش منصب میشوند .برای اجرا و عملی کردن سر نگونی صدام حسین ، با ید
افکار عمومی جهان، خصوصأ ملت آمریکا را قانع کرد ، که نظام صدام ، خطرناک ترین
رژیم برای آمریکاو آینده این کشور است . باورنمی کنید ؟ منتظر باشید ، این خطر را
به چشم خواهید دید. .تاریخ نامه ایکه به آن در بالا اشاره شد ، 27 ژانویه 1998 ،در
زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون را دارد .عملیات تروریستی 11 سپتامبر 2001 ، رخ
داده است ، به عبارت دیگر ، این نامه 3 سال ، 8 ماه ، 4 روز ، قبل از حمله به
برجهای نیوریوک ،و پنتاگون ، نوشته شده است . و بعلاوه ،تهاجم نظامی به عراق
،و اشغال این کشور ، در 20 ژانویه 2003 ،
نه تنها ازجنبه قوانین بین المللی ، غیر قانونی است ، وانگهی ، تا امروز معلوم
میشود ، که ، نظام صدام ، با القاعده هرگز همکاری نداشت ، و بازرسان شورای بین
المللی انرژی اتمی ، به آثاری از ساختن ، یا وجود سلاح کشتار همگانی ، در عراق ،
دسترسی پیدا نکرده اند ،و اتهام و دروغ های دستگاه حکومتی آقای جورج دبلیو بوش ،
حتی امروز برای مردم آمریکا نیز روشن است . پس این حمله نظامی ،و اشغال این کشور ،
با این هزینه ای سنگین انسانی ،و مالی برای چی بود ؟ آیا دولت آمریکا بخاطر نبود
دموکراسی در عراق ، نگران بود ، کهمات
عراق بدست جلادی بنام صدام حسین ،در حال
نابودی است ؟در حا لیکه همین شخص بنا به اسناد موجود ، از سال 1958 ، در خدمت سیا
،و دست پرورده همین کشور است .؟
وقتیکه سربازان اشغالگر آمریکائی و انگلیسی به بغداد رسیدند ، موزه ملی این
کشور ، همراه با کتابخانه معروف این شهر ،
که در آنها آثار نفیس ، از تمدن چهار هزار وپانصد ساله کلده
آشور،ایلام ، نینوا ، بابل نگاهداری
می شدند به تاراج رفتند ، آیا این است
دفاع از دموکراسی ؟ بعد از چند ماه جهانیان ، جنایات سربازان اشغالگر آمریکائی
وانگلیسی را در زندانهای ابو غریب دیدند. آیا ین است دموکراسی اهدائی آمریکا به
ملت عراق ؟ اماٌساختمان وزارت نفت عراق ،
از اولین ساعات اشغال نظامی ، کاملأ توسط ارتش آمریکا، محافظت شدند ، بطوریکه تمام
اسناد ،و میکرو فیلم هایی در رابطه با اکتشافات ،و مطالعات میادین نفت این کشور ،که نتیجه 25 سال ، کار
وکوشش مهندسین عراقی و خارجی بودند ، در اختیار دولت آمریکا قرار گرفتند!
خطوط اصلی ومشخص سیاست های گروه
محافظه کاران نو ، که امروز بر آمریکا حکومت میکنند ،عبارتند:
-الف
:تسلط بر منابع نفتی ، خاورمیانه و حوزه دریای خزر ، برای تامین نفت مصرفی
آمریکا و متحدان خود ، برای 25 سا ل آینده ، که ظهور قدرتهای اقتصادی و صنعتی ،
نظامی ، چون چین و هند ،بر اهمیت و ارزش استراتژیک این ماده حیاتی ، یعنی نفت وگاز
،بیش از پیش خواهد افزود .بعلاوه همانطوریکه در بالا اشاره شد ، خود خانواده بوش ،
دیک شنی ،و سایر مشاورین اش ملیاردها نفتی
هستند .
- ب : بخش مهم نو محافظه کاران آمریکائی
،که در دولت بوش هستند، از آمریکائیان متعلق به لابی یهودی ،و از مدافعان بی قید
وشرط جناح افراطی ، سیاستمدارن یهودی ، توسعه طلب ،و مخالف صلح اسرائیل، با فلسطین هستند.
کاخ سفید بسیار «سفید » در رابطه با
طلای سیاه بسیار «سیاه »
-اسرائیل وسیاست خاورمیانه ای این کشور
،بعداز عملیات تروریستی 11 سپتامبر
(بخش سوم)
-
به قلم کاظم رنجبر –دکتر در جامعه شناسی سیاسی .kazem.randjbar@wanadoo.fr
-
اقتباس بطور کامل ،و یا به اختصار
، باذکر نام نویسنده ،وسایت عصر نو ، بلا مانع است .
-
پاریس 12 آوریل 2006
- برای کسب اطلاعات بیشتر
دررابطه با مطالب این مقاله ، از پژوهشگران ،و خوانندگان ، تقاضا میشود ، به سایت
های ذکر شده در پائین ، مراجعه بکنند .
-« 1 ».www.Liberation.fr/page.php ?article=3338055
-« 2 »www.monde-diplomatique.fr/cahier/proche-orirnt/chronointifada2paet
-« 3 »www.irb.co.uk/v28/n06/mear01.html
-« 4 »Le loby Israélien :par :John
Mearsheimer et Stephen Walt Source originale : London Review of Books
-«5»www.aipac.org/