به دوستان، یاران و هم سنگران سندیکایی

 

رضا کنگرانی فراهانی

عضو هیأت مؤسس سندیکاهای کارگری

 

خونی که رفت از دل ما سایه، حیف نیست

گر زان میانه آب خورد تیغ هم نورد

 

به دوستان، یاران و هم‌سنگران سندیکایی

هشیاران میهن ما می‌دانند که عزم و اراده بسیاری از قدرتمندان کشور ما حمایت از رشد تولید ملی نیست. حتی دست‌های پیدا و پنهانی در قدرت به انحاء مختلف در صدد نابودی کورسوی تولید ملی، گسترش واردات و اگر زیاد خوش بین باشیم در بعضی زمینه‌ها حمایت از تولید مونتاژی و وابسته است. صنایع چوب نابود شد و جای آن را نمایشگاه‌ها و نمایندگی‌های ترکیه و چین گرفتند. صنایع کفش منهدم شد و بازار از کفش چینی و ترک اشباع گردید. صنایع کشور در آستانه نابودی است و بازار ایران به اندازه جمعیت تمامی خلق چین لباس وارد کرده است. تاجران متظاهر به تقوا و دین سرمایه انباشته از سود و رانت‌های دلارهای نفتی و استثمار وحشیانه نیروهای کار کشور را در مسیر سود بیشتر خود در واردات یک طرفه کالا و از بین بردن تولید ملی به کار بسته‌اند.

مدیران شایسته و فن آوران خبره با انواع حیله‌ها کنار گذاشته می‌شوند و جای آن‌ها را افراد بی اطلاع و ناتوان می‌گیرند و کارخانه‌ها تبدیل به بیغوله‌ها و سپس به صورت زمین‌های مرغوب در اختیار ساخت و ساز انبوه سازان قرار می‌گیرد.

این میانه کدام طبقه اجتماعی سنگین ترین زیان‌ها را تحمل می‌کنند. طبیعی است طبقه کارگر. این طبقه و نیروی کار بخش کشاورزی کشور که عمده ترین بخش مالکان حقیقی ثروت ملی هستند، ناظر چپاول داشته‌های خود توسط قدرتمندان هستند.

کارگران صنایع چوب کشور کارخانه چوکا و ده‌ها کارخانه دیگر بارها و بارها به خاطر حقوق معوقه خود و نابسامانی تولید حتی شیوه غیرعلمی برداشت چوب از جنگل‌ها که به صورت ته تراش توسط شرکت‌های وابسته به قدرتمندان صورت می‌گرفت اعتراض و اعتصاب کردند ولی اثر نداشت.

نابسامانی همچنان ادامه دارد. صنایع کفش با در هم پاشیدگی روبرو شد. کارگران کارخان‌جات مختلف اعتراض کردند، اعتصاب کردند، جاده بستند. کارگران کفش شادان پور بارها به در مجلس و سایر نهادهای حکومتی رفتند. حتی در مجلس را شکستند. ولی صدایشان به جایی نرسید. خرده پاهای کفش دوز بازار تظاهرات کردند ولی اثر نداشت. واردات از در و دیوار، هوایی و زمینی ادامه دارد و تولید هر روز نفسش تنگ تر شده و می‌رود که بریده شود.

این همه مصیبت‌ها حاصل نبودن اتحادیه‌های کارگری قوی و مستقل است. در صورتی که کارگران ما توانسته بودند اتحادیه‌های خود را حفظ کنند اگر جَو شعار زده و جنگ زده سال‌های 60 ما را از حقیقت زندگی و مبارزه دور نکرده بود، این همه تحقیر و فلاکت نصیب طبقه کارگر کشور نمی‌شد.

پس از سال‌ها و پس از رنج‌های بسیار سندیکاهای جدیدی سر برآورده و با استقلال کامل آرام آرام اظهار وجود می‌کنند. سرکوبگران مدعی تشخیص مصالح عمومی نگران شده‌اند و دم به دم ماجرا آفرینی می‌کنند. ضرب و شتم، دستگیری، اتهام، برچسب زنی و حتی چاقو کشی و زبان بریدن. اما این بار کارگران ما می‌بایست حقیقت زندگی خود را بشناسند و باور کنند و در چارچوب امنیت جمعی خودساخته زندگی آگاهانه تری را پیش گیرند. حقیقت زندگی ما این است که سرمایه سالاران با فقر ما ثروت و با خرابه نشینی ما کاخ به دست می‌آورند. آنها زرد رویی و لاغری ما، در خود فرو رفتن و ناتوانی ما را بیشتر دوست دارند. آن‌ها جامعه کارگری را هر روز فقیرتر می‌خواهند تا بتوانند از نیروی کار ارزان سود ببرند. آنها کل جامعه را فقیرتر می‌خواهند تا مال و ثروت خودمان را به خودمان به صورت صدقه اهداء کنند. تا بزرگ و سخاوتمند و مردم دوست جلوه کنند.

حال کارگران ما دیر ولی آرام آرام پی می‌برند که تنها در سایه اتحاد و اتحادگرایی می‌توان حق طلبی کرد و در کنار یکدیگر که باشیم می‌توانیم امنیت بیشتری داشته باشیم. کارگران شرکت واحد اتوبوس ‌رانی تهران در سخت ترین شرایط سندیکایی خود را بازسازی کردند. جوانان با غیرت واحد دست اتحاد به هم دادند و تشکیلاتی به وجود آوردند که با رأی مستقیم و مخفی نمایندگان سندیکا انتخاب شد. سندیکا سخنگو دارد. دبیر و رئیس و هیأت مدیره دارد.

جامعه کارگری ما می‌دانند که چه کسانی نمایندگان کارگران واحد هستند. در نتیجه وقتی خواسته‌ها مطرح شد، مدیران می‌دانستند با چه کسانی باید صحبت کنند. وقتی حمله شروع شد نمایندگان به پاس حرمت رایی که کارگران به آنها داده بودند مقاومت کردند. در هجوم پلیس قریب هزار نفر کارگر در کنار نمایندگان خود قرار گرفتند و به زندان رفتند. کارگران کشور بخشی از پیشتازان سندیکاهای کارگری را شناختند و کارگران جهان نیز از یک تشکل عینی، حقیقی و حقوقی و ملموس دفاع می‌کنند.اما کارگران صنایع نساجی کشور که در سطح کل کشور به خاطر نابودی صنعت نساجی اعتراض کردند، راه بندان کردند. حتی شهر «بهشهر» که مظهر صنعت نساجی ما بود به درگیری تمام عیار کشیده شد. چون تشکیلات نداشتند نتوانستند صدای خود را یکی کنند. در برخورد با دولت بنشینند و برخیزند و بگویند و بشنوند و حتی در زمان هجوم مقاومت منطقی داشته باشند و متانت و پیگیری مطالبات را تداوم بخشند. چرا، چون با تشکیلات آشنایی نداشتند. با مفهوم سندیکا-فدراسیون و کنفدراسیون ها که اتحاد سراسری کارگران نساجی با سایر کارگران و قدرت یکپارچه آنان را می‌توانست به وجود آورد بیگانه بودند. اتحادیه‌های جهانی خبر درگیری‌های آنها را می‌شنیدند ولی نمی‌دانستند با چه کسی و کدام نهاد بایستی تماس بگیرند. مشکلات کلی مطرح شده بود. سانسور اندیشه مانع درک حق تشکل حتی برای خودمان بود. این نبردها را بدون تشکل ادامه دادند ارتش شکست خورده صنایع نساجی از آخرین نفس‌های صنف منهدم شده خود برای فریاد کشیدن استفاده می‌کند ولی صدایش به گوش مردم خودمان هم نمی‌رسد. ولی صدای واحدی‌ها به همه جهان رسید. چرا که با جلسات متعدد آموزشی و هم آموزی و فراگیری فعالیت تشکیلاتی توانستند از بین خود آنهایی را که روحیه فداکاری، پرداخت هزینه و پیگیری مطالبات را داشتند انتخاب کنند و در موقع لازم آنها را حمایت نمایند و در کنارشان باشند و یک برگ سبز و زیبا که نشانه شکوفایی اندیشه و اتحاد زحمتکشان کشور ماست در گلخانه کمرنگ جامعه برویانند.

البته نهاد تازه پا گرفته ضعف و نارسایی هایی هم دارد. اما پایداری و تداوم کار ضعف های کوچک و بزرگ را کمتر خواهد کرد.

در این میان برخورد بعضی از روشنفکران مدعی حمایت از طبقه کارگر تعجب آور و عبرت آموز است. کارگران شرکت واحد برای به دست آوردن حداقل ها حرکت کرده‌اند و سعی دارند حداقل حقوق خود را به خط فقر تعیین شده توسط حکومت برسانند. آنها سعی دارند به عنوان کارگران دائمی شهرداری تهران به حساب آیند و از مزایای برابر با کارگران رسمی شهرداری برخوردار شوند. آنها می‌خواهند سندیکایشان به رسمیت شناخته شده و طبق اصول شناخته شده و پذیرفته شده جهانی پیمان دسته جمعی با کارفرما ببندند. اما بعضی از دوستان ما می‌گویند: «ما می‌دانیم شما قصد محو بورژوازی را دارید. اما سندیکا تشکیلات مناسب این کار نیست.»

سؤال این است شما چگونه تشخیص دادید کارگرانی که در زندگی روزمره خود درمانده و اکثریت آنها حتی یک کتاب سیاسی هم مطالعه نکرده‌اند قصد سرنگونی بورژوازی را دارند.

گاهاً برخوردهای این دوستان تماشاچیان بی تفاوت کشتی را تداعی می‌کند. آنها که اهل فن هستند می‌دانند که مبارزه کشتی به خاطر امتیاز گرفتن و رفتن به سکوی افتخار ملی بین دو کشتی گیر است و خطاب به کشتی گیر مورد علاقه خود فریاد می‌زنند: «لنگش کن.»

ولی کسی که از ورزش کشتی چیزی نمی‌داند فریاد می‌زند: «بزنش، گوشش رو گاز بگیر، بزن توی چانه‌اش …»

غافل از این که این حرکات در این ورزش خطا است و باعث اخراج و بدنامی ورزشکار می‌شود. آری دوستان، سندیکا تشکیلاتی است که کارگران از سرمایه داری حاکم امتیاز می گیرند. در صورت آگاهی بیشتر کارگران به وسیله فدراسیون‌ها و کنفدراسیون‌ها با قدرت بیشتری می‌توانند دامنه استثمار شدید را محدودتر کنند. اگر شما خواهان سرنگونی رقیب و به قدرت رساندن هم اندیشان خود هستید از مناره دیگری بایستی بالا بروید و فریاد بزنید. در سندیکا کارگران با اندیشه ها و اعتقادات گوناگون جمع می شوند. قصد آنها بهبود شرایط کار و زندگی و بهبود مناسبات بین دولت، کارفرما و کارگران و در بالاترین حالت تصویب و اجرای قوانینی است که جامعه را به سمت انسانی تر شدن و بهداشتی تر شدن به پیش ببرد.

در جوامع مترقی اتحادیه‌های کار ناظر بر ساز و کار دولت و قوه مقننه هستند و این نظارت عمومی تا حد زیاد مانع انحراف مدیریت متمرکز دولتی می‌شود. در کشورهایی که نظارت کارگری بر امر تولید و مدیریتی منع شده حتی اگر آن حکومت ها مدعی نمایندگی طبقه کارگر بودند به فساد و تباهی کشیده شدند و از خط تکامل و ترقی فاصله گرفتند و بعضاً سرنگون شدند، و آنجا که حرمت اتحادیه‌های کارگری و قدرت هم آموزی، هم اندیشی و خرد جمعی پذیرفته شد جامعه رشد منطقی و مستمر خود را طی می‌کند. نمونه عینی آن را در جوامع امریکای لاتین، برزیل، آرژانتین و به خصوص ونزوئلا مشاهده می‌کنیم. جوامع اسکاندیناوی رشد موزون خود را مدیون پذیرش خرد جمعی و آزادی احزاب و اتحادیه‌ها هستند. تکامل در جوامع پیرامونی قطره قطره پیش می‌رود. نیروی کار فکری و یدی جوامع پیرامونی صبر و استقامت و فداکاری بسیار بیشتری نیاز دارند.

 

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیکن به خون جگر شود

 

امروزه تعدادی از بهترین فرزندان میهن در زندان به سر می‌برند. بهار نزدیک است و شکوفایی گل ها و سبزه‌ها.

امید داریم این عزیزان هرچه زودتر به دامان خانواده خود و خانواده کارگری برگردند. نمایندگان سندیکای کارگران شرکت واحد دارای منزلت و موقعیت حقوقی بسیار بالایی هستند چرا که در بدترین شرایط کارگران به آنها رأی داده‌اند و آن ها را برگزیده‌اند. این نکته‌ای است که هم دستگاه قضایی و امنیتی کشور و هم دیگر دلسوزان بایستی در نظر داشته باشند. جایگاه برگزیدگان کارگری که در یک استادیوم با حضور ده هزار نفر کاگر مورد تأیید قرار گرفتند یعنی رأی مستقیم ده هزار نفر از کارگران شرکت واحد را در حضور شهردار تهران به دست آورده و فریاد حمایت از سندیکا که توسط آنها به گوش شهردار و مقامات به صورت مستقیم رسانده شد، در زندان نیست.

این نمایندگان طبق قراردادهای اجتماعی که توسط اصل بیست وشش قانون اساسی کشورما و اصول مصوبه سازمان جهانی کار پذیرفته شده توسط نماینده دولت ایران دارای مصونیت اجتماعی و حرمت و منزلت انسانی هستند و بایستی طرف مذاکره، قرارداد و پیمان‌های دسته جمعی کارفرما، کارگر و دولت باشند. نه زندان حق آنها است و نه تشویق به افراطی گری. آنها حقوق اجتماعی خود را می‌‌شناسند، سالها به کارگران درس داده‌اند و با خانواده کارگری هم خون و هم پیمان اند.

به امید آزادی

رضا کنگرانی فراهانی – عضو هیأت مؤسس سندیکاهای کارگری

http://www.bedoonemarz.com/blog/93