يکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۸ مارس ۲۰۰۷

ابوالحسن بنی صدر

پیام به مناسبت نوروز ۱۳۸۶

 

نوروز محبت، دوستی و صلح

 

 

هموطن !

     ﺁئین محبت  را جستن و بر حق دوستی و صلح معرفت یافتن ازکین و دشمنی و جنگ  ﺁسودن است . بدین رهائی بود که ایرانیان زندگی را نو  کردند و بر انگیختن خویشتن در محبت و دوستی و صلح و برای محبت و دوستی و صلح را نوروز خواندند و جشن گرفتند .  نوروز تو هموطن عزیز من این نوروز و سراسر شادی و نوید محبت و دوستی و صلح و امید به رشد در ﺁزادی و بهروزی باد . 

      نیاز به پرسیدن از تاریخ نداری . می توانی از حافظه خود بپرسی:  ظرف 50 سال اخیر، چند نوبت ، نوروز تو،  روز  جشن بازیافتن حقوق خویش بمثابه یک انسان و حقوق ملی خود بمنزله یک ملت و بنا بر این، جشن محبت و دوستی و صلح بوده است ؟

      هم اکنون،  سال نو  در حالی فرا می رسد که ایران دستخوش طوفان بحرانهای داخلی و خارجی است . زورپرستان، ضحاک گون ، سرنوشت ایران را به دیوان کین و دشمنی و جنگ سپرده اند . بدانحد که، در مغضوبیت، ایران ، بعد از اسرائیل، دومین کشور دنیا  گشته است.  

    اما نوروز، روز قیام خودجوش پیروزی نیز هست که ، در ﺁن، ایرانیان کاوه ﺁهنگر گشتند و ستمگر بیگانه را به بند کشیدند و ﺁزادی و استقلال باز یافتند .

      ایرانیان کاوه ﺁهنگر شدند از رهگذر عرفان بر کرامت خویش، بر حقوق خویش، بر این واقعیت که اگر نسازی ویران می کنی و کرامت و حقوق خویش از یاد می بری، که محبت ، که دوستی ، که صلح، حق است و چون از لباس کین و ترس و دشمنی و جنگ بدرﺁمدی،  قدرت ضحاکیان چون برف ﺁب می شود و از میان بر می خیزد .

     « هزینه برخاستن و ایستادن »  اسطوره گشته و بر ذهن های پیر و جوان سنگینی می کند . غافل از این که برخاستن و بر سر حق ایستادن،  بارسنگین زندگی در استبداد سراسر خشونت و جنایت و فساد را بر زمین گذاشتن و سبک بال و ﺁزاد، ایران را ﺁبادان کردن است . ﺁگاه شدن از دین محبت، از اندیشه راهنمای ﺁزادی ،  از حقوق معنوی، ﺁشتی ملی ، صلح و... از حقوق ملی، از  حقوق خود ، هزینه بر نمی دارد، بار هزینه سنگین زورمداری را از دوش  تو بر می دارد .

 

زن و مرد ایرانی !

    از زبان کسی که وطن و شما را دوست می دارد بشنوید :

 از غفلت بدر ﺁمدن و از غفلت بدر ﺁوردن و ملتی عارف بر ﺁزادی و حقوق خویش گشتن ، وجدان جمعی شفافی پدید می ﺁورد  که تلاءلوء نورش تاریکیهای زور پرستی و استبدادگری را می زداید، خشونت را می زداید و  معجزه ای بزرگ از معجزه پیروزی گل بر گلوله روی می دهد  و نوروز ایران، نوروز جهان می شود . نور ﺁزادی از راه خشونت زدائی،  به جهانیان راست راه ﺁزادی و حقوق مداری را نشان می دهد .

     رهنمود قرﺁن تنها در شعر زیبای سعدی باز گو نشده است :

     تو کز محنت دیگران بی غمی

      نشاید که نامت نهند       ﺁدمی

   در جامعه های دیگر، بازگو شده است . از جمله ، دوستی این جمله زیبا و رسای روزا لوکزامبورک را  برایم فرستاده است :

   «نه تنها آن کس که نانی برای خوردن ندارد بلکه آن کس هم که هیچ مشارکتی در شکل گیری خوبی های بزرگ بشریت ندارد کرامت و خویشتن مستقلش مخدوش شده است».

      بدین قرار،  بی تفاوتی از غفلت از ﺁزادی ، از غفلت از کرامت، از غفلت از حقوق فردی و جمعی و دستیاری تجاوزگر در تجاوزگری است. هرگاه تجربه کنید به تجربه در می یابید که نیرو نمی تواند بی طرف بماند . اگر ﺁن را در رشد و ﺁبادانی بکار نبرید، در واپس رفتن و ویرانی بکار برده اید .

      و نیز، ﺁزادی ، کرامت و حقوق خویش را قدر شناختن، قدر خویشتن را بعنوان مسئول دانستن و به مسئولیت  خویش در عمل به حق و دفاع از حق عمل کردن است .  انسان بی طرف، موجودی غافل از حقوق و گریزان از مسئولیت است که گریزگاهی جز ظلمات زورمداری نمی جوید و فرجامی غیر از ﺁلت استبداد گشتن نمی یابد .  لختی درنگ کنید و از خود بپرسید: من کیستم ؟  این پرسش ﺁغاز معرفت بر خویشتن بمثابه انسان حقوقمند  است که به یمن شرکت در ساختن فرهنگ ﺁزادی، به ایرانیت، یعنی هویتی که هر ایرانی  وقتی رشد کرد و در رشد دیگران شرکت کرد،  میجوید ، غنا  می بخشید.

 

شما روحانیان !

   زمانه شما را بعنوان شاهد به دادگاه عدل خداوندی ﺁورده است . می دانید که بر شما است علم خویش را اظهار کردن و شهادت بر حق دادن ولو گمان برید به زیان شما است که نیست .  اینک می باید شهادت بدهید : ﺁیا عمل این دولت، دولت  ولایت مطلقه فقیه، عمل به اسلام هست یا نیست ؟  باید شهادت بدهید چه نقشی در استقرار این دولت داشته اید و بگوئید چه اندازه مصمم هستید در رها کردن اسلام و ایران از  این رژیم شرکت کنید. 

     در ﺁن روزها که مردم ایران به سربازان و افسران گل اهدا می کردند، فوکو ، فیلسوف فرانسوی، نزد این جانب ﺁمده بود و می خواست بداند انقلابی با شرکت جمهور مردمی که در برابر گلوله ، گل پرتاب می کنند، چگونه ممکن گشته است ؟ با او از موازنه عدمی  که ولایت جمهور مردم را میسر می کند و ﺁزادی و رشد را هدف میگرداند و هدف سیاست را ﺁزادی می سازد و بدین انقلاب، سیاست را که قدرتمداری از اخلاق و معنویت تهی کرده است، از اخلاق و معنویت پر می کند. اینک شما ملتی را مشاهده می کنید که به نمایندگی از جهانیان، به سیاست جهتی دیگر می بخشد و ﺁن را به خدمت ﺁزادی و معنویت و اخلاق در می ﺁورد .

    شما  که می باید تبلور معنویت و اسوه های مکارم اخلاق و دین محبت و منادیان حق صلح در جهان باشید، چگونه می توانید  شاهد عنان گسیختن دیو خشونت و به خاک و خون کشیدن سرتاسر جهان اسلام باشید ؟! چگونه می توانید شاهد خشونت بی مانندی باشید که، در ایران، در عراق، در افغانستان، در فلسطین، در لبنان، در... محبت و دوستی و صلح را از یادها می برد ؟!  چگونه می توانید  شاهد غارت بی حساب ایران و کشورهای دیگر  و هزینه های سنگین  حالت جنگ در دنیای اسلام باشید ؟!  ﺁیا اینهمه بخاطر ﺁن نیست که فراوان از تکالیف سخن گفته اید و به ندرت از حقوق ؟ ﺁیا وقت ﺁن نیست که انسانها را به حقوق ذاتیشان بخوانید و روشهای خشونت زدائی را به ﺁنها بیاموزید ؟  شما خوب از این قاعده ﺁگاهید که ﺁشتی و دوستی در درون ، خشونت زدائی در درون ، به ملت ما ، به مردم عراق، به مردم فلسطین ، ﺁن توانائی را می بخشد که بتوانند سلطه گران و استبدادیان دست نشانده ﺁنها را برانند و استقلال خویشتن را بازجویند .  شما خوب می دانید زیرا  ﺁشتی ملی درس قرﺁن است ( رحماء بینهم ) و مردم ایران، در انقلاب خویش بدین درس عمل کردند .

    نگوئید کار ما نیست ، در ایران ، در عراق ، در لبنان ، در فلسطین، در افغانستان، در هند و پاکستان ، در شرق و غرب حوزه تمدن اسلامی،  تنها از ﺁنها که  انسان ها را به یاد معنویت، حق محبت، حق دوستی، حق صلح ، حق خلیفة اللهی ، حق ﺁزادی، حق استقلال می اندازند،  می توانند دیو خشونت را مهار کنند و سلطه گران را از سرزمین های مسلمان و همه جای جهان برانند و روز جهانیان را نوروز بگردانند .

    زمان زمان شهادت به حق و عمل به مسئولیت و بنا بر قاعده بس سودمندی که قرﺁن می ﺁموزد، از تکرار فراخواندن به ﺁزادی، به خشونت زدائی ، به محبت، به دوستی به استقلال و صلح باز نایستادن  است که  بازگو کردن حق سود می رساند مؤمن و نامؤمن را .

 

دانشگاهیان، معلمان!

   با ﺁنکه نظریه سازان قدرت می گویند علم در ترکیب قدرت شرکت می کند و با وجود ﺁنکه بسیاری از اهل نظر بر این بوده اند که علم جانشین دین می شود ،  شما نیک می دانید که علم به تنهائی نمی تواند در ترکیب قدرت شرکت کند . چنانکه دین نیز به تنهائی نمی تواند در ترکیب قدرت شرکت کند .  تاریخ جامعه ها بطور مستمر گزارش می کنند که دین و علم ، با هم، در ترکیب قدرت شرکت می کنند . در قرنهای 19 و 20 کوشیدند نظریه های علمی بسازند و جانشین دین کنند . اما مرامها که گویا با مصالح علمی ساخته شدند، ابعاد خشونت و ویرانگری را  چنان بزرگ کردند که هرگز تاریخ بخود ندیده بود .

      سازندگان « ایدئولوژی » ها غافل بودند که هرگاه علم در ساختن مرام بکار رود و مرامی با صفت علمی همراه علم در ترکیب قدرت شرکت کند،

 الف – «مرام علمی» برای بقای خود، می باید رشد علمی را سد کند . زیرا بسا رشد علمی  پایه چنین مرامی را از اعتبار می اندازد. زیرا « مرام علمی» خصلت اصلی علم که ﺁزادی از قید  باورها و خنثی بودن است را از ﺁن می ستاند.

 ب -  چون علم خنثی است و نمی تواند کار دین را در معنوی و اخلاقی کردن سیاست تصدی کند، قدرت رها از مزاحمت معنویت و اخلاق، خشونت گستر و ویرانگر می شود ( تجربه نازیسم درﺁلمان و فاشیسم ایتالیا و استالینیسم در روسیه و مائوئیسم در چین و لیبرالیسم در غرب اروپا و امریکا و... ) .

 ج -  بدتر، علم  بمثابه وسیله قدرت،  معنویت و اخلاق ستیز می شود . بازهم بدتر، ﺁزادی ستیز می شود . چرا که

 د – ولایت نخبه های علمی را – که به ادعای اصحاب فلسفه تحققی بی طرف هستند ! -  بر جمهور انسانها برقرار و

 ه – به تدریج، چند میلیارد انسان، فرد، فرد، در برابر قدرت ( ماوراء ملی ها و دولتها ) قرار می گیرند و گرفتار بدترین نوع بردگی می شوند .  رابطه فرد با دولت، در ایران امروز،  ترکیب دینی از خود بیگانه در بیان قدرت و واپس گرا با دانش و فنی عقب افتاده است . با وجود این، خطری که جهانیان را تهدید می کند، شفاف ، نشان می دهد .

      برای ﺁنکه روز ایران نوروز بگردد،  علم  می باید از دو زندان رها شود :

 یکی زندان دین یا مرامی که خود را حاکم بر علم گمان برد و دیگری زندان قدرت. قدرتی که سازنده زندان اول نیز هست .

    برای ﺁنکه  علم  خصلت اصلی خویش را  باز یابد و راه رشدش  مستقیم بگردد، نیاز به بیان ﺁزادی و هدف شدن ﺁزادی و رشد انسان در ﺁزادی دارد .  این نیاز را دین بمثابه بیان ﺁزادی می باید برﺁورد . اما دین از خود بیگانه تنها در ترکیب قدرت است که می تواند دستیار علم شود . دین بمثابه بیان ﺁزادی، هم مانع از ﺁن می شود که علم و فن در ترکیب قدرت شرکت کنند و هم عقل را از هر محدودکننده ای ﺁزاد و راه رشد علم را هموار و مستقیم می کند و هم مانع از ﺁن می شود که  قدرت علم را وسیله ساختن بیان قدرت ( = ایدئولوژی ) کند و رشد علمی را کند و به علم در ویرانگری کاربرد دهد .

     بدین قرار، اگر علم می باید بی طرف بماند، اهل دانش نمی توانند بی طرف بمانند . مسئولیت و نقش اول ﺁنها در ﺁزاد و رشد پذیر کردن انسان،  خنثی گرداندن و خنثی نگاهداشتن علم  ، به سخن دیگر، جلوگیری از ترکیب شدنش با بیان قدرت، از نوع «دینی» و یا « علمی » ﺁنست . ﺁزادی نیازمند علم رنگ و انگ پذیر نیست .  ﺁزادی نیازمند علمی است که به انسان ها  توانائی بکار بردنش را در ﺁزاد زیستن و در ﺁزادی رشد کردن، بدهد. پس اگر شما در محیط های علمی، جریان ﺁزاد اندیشه ها و جریان ﺁزاد  داده ها و اطلاع های علمی و فنی را بر قرار کنید – که اگر همگانی شود قدرت را ناتوان و از مهار این دو جریان عاجز می کند - ، بکاری بزرگ در سطح جهان توفیق یافته اید و ﺁن  پایان بخشیدن به نزاع علم با دین است. همانطور که تجربه ای بس طولانی، نخست در غرب و سپس در کشورهای ما، نشان می دهد، علم را وسیله دین ستیزی کردن – همانطور که دین را وسیله علم ستیزی کردن - ، به ضرورت علم را وسیله ساختن ایدئولوژی و این دو را ﺁلت قدرت می کند . پس اگر به دین ستیزی پایان دهید، به جامعه ایرانی، امکان داده اید ﺁزادی را باز یابد و راست راه رشد را شتابان به پیش رود .  و این تجربه بکار تمامی جامعه ها می ﺁید، در زمان شما و در زمانهای ﺁینده .

     اینک که دین و قدرت یکی شده اند ،  بر روحانیانی که  ﺁزادی و حقوق انسان و گشودن افق اندیشه و عمل انسان را هدف می کنند و هم  بر شما است که در باز کردن مدار بسته مادی مادی  که از زمان شرکت دین در ترکیب قدرت دولت ، سخت خفقان ﺁور شده است ، شرکت کنید . جامعه ﺁزاد جامعه ای با مدار باز مادی ↔ معنوی است .  برای ﺁنکه عقل جمعی  و عقل هر انسانی از چنین مدار بازی برخوردار باشد ،  نیاز  به بیان ﺁزادی دارد ، بیانی که بکار ترکیب کردن دین و مرام با علم  و ابزار قدرت شدن دین و مرام و علم نیاید اما بکار ﺁزادی انسان از قدرت بیاید . ﺁن روز که به این کار توانا می شوید، روز ایران و جهان را نوروز می کنید. ﺁن نوروز ، روز سرشار از امید و شادی و پیروزی است .

 

دانشجویان ، جوانان عزیز وطن !

    نسل ما ، دو دوران ، یکی دوران استبداد دین ستیز بنام علم و تجدد و دیگری دوران علم ستیز، بنام « تقدم مکتب بر تخصص » را تجربه کرده است . تجربه ای سخت فرساینده . کم شماری از این نسل، در باز یافتن بیان ﺁزادی و پایان بخشیدن به این ستیز کوشیده اند .  هرگاه شما کوشش ﺁنها را پی بگیرید،  نخستین نسل  در تاریخ ایران و جهان می شوید که از این ستیز رها گشته اید . بدین کوشش پیروز است که روز شما و روز جهانیان نوروز می شود .

     بر شما است که بدانید دین ستیزی در غرب،  مرامهای « علمی » را  پدید ﺁورد . این مرامها دو دسته شدند و لنینیسم و لیبرالیسم سر دسته های این دو دسته شدند :

     لنینیسم تمرکز قدرت در دولت ( دیکتاتوری حزب تراز نو به نمایندگی پرولتاریا ) و لیبرالیسم توزیع قدرت را در سطح فرد، کلید قفلهای مشکلها شمردند .

     هر دو تجربه شدند و تجربه مسلم کرد که هر دو، چشم بر این واقعیت بسته بودند که

 الف – قدرت از رابطه نابرابر قوا پدید می ﺁید و

ب - قدرت تمرکز طلب و فزونی طلب است .

 ج – خود خویشتن را منحل نمی کند . و

  هرگاه دولت کانون تمرکز و زیادت طلبی قدرت شود، نخست زحمتکشان هستند که قربانی  تمرکز و فزونی طلبی قدرت دولت می شوند . زحمتکشان نمی توانند  لاقید بمانند . زیرا قدرت استثمارشان می کند و متمرکز و بزرگ می شود . اگر تسلیم و رام بمانند، قدرت دولت تا رمق دارند، استثمارشان می کند و فرجام این سیر جدالی ، فاجعه است. اما  نوروز نماد بازجستن حس و اراده حیات است .  بدین اراده است که انسانها بر می خیزند و قدرت روی به انحلال می نهد .

 ● اگر بنا بر توزیع برابرقدرت در سطح فرد  باشد و ﺁزادی قدرت  معنی دهد که یک فرد در قلمرو خود  دارد و مرز ﺁن جائی باشد که، از ﺁنجا، قلمرو دیگری ﺁغاز شود ،  دروغ و مجازی ساخته شده است که هرگز تحقق یافتنی نیست . چرا که قدرت از رابطه نابرابر قوا پدید می ﺁید .  هرگاه قرار بر برابر کردن روابط قوا شود، انسانهای در رابطه قوا، یکدیگر را بی حرکت ساخته و وطن خویش را گورستان خود کرده اند .  افزون بر این،  توزیع کنندگان قدرت کیانند؟ ﺁیا این قدرت است که خود را توزیع می کند؟ پاسخ نه است . زیرا  قدرت تمرکز و فزونی طلب است و اگر بر خود نیفزاید، منحل می شود . ﺁیا انسان ها هستند که قدرت را توزیع می کنند؟  پاسخ نه است . زیرا  تا وقتی انسانها در رابطه قوا قرار نگرفته باشند و این رابطه نا برابر نشده باشد، قدرت پدید نمی ﺁید. بنا بر این،  نابرابری و نابرابری افزائی ذاتی قدرت است .

      از چه رو، انسانها در بخش بزرگی از جهان فریب این دروغ را خورده اند ؟ زیرا  منطق صوری چشم عقل را از دیدن واقعیتی ناتوان کرده است که رابطه های قوا هستند و هر انسان در تنیده ﺁنها زندگی می کند .

      بدین خاطر است که ﺁئین محبت، ﺁئین دوستی ، ﺁئین صلح  و دیگر حقوق معنوی  به انسان ها امکان می دهد رابطه های خود را رابطه های محبت و دوستی کنند  چنان که ﺁزادی هر انسان ﺁزادی انسانهای دیگر را بگسترد و دانش هر انسان بر دانش انسانهای دیگر بیفزاید و عدالت میزان عمل به حقوق بگردد و جامعه ای از انسانهای ﺁزاد واقعیت بجوید .  تصویر جامعه ایرانی، در ﺁن دوران که نه غم، نه بیماری، نه پیری ، نه گرسنگی ، نه مرگ بود و شادی و تندرستی و جوانی  و سیری و زندگی بود،  تصویر جامعه ای نبود که در آن به یمن حقوق معنوی و مادی انسان ، رابطه ها ،رابطه های قوا نبودند ؟

      از بداقبالی ، در ایران ما،  دانشگاه را بدان خاطر  پی افکندند که کارمند تربیت کند برای دولت . در غرب نیز دانشگاهها « نیروی کار متخصص » تربیت می کردند و می کنند .  از این رو ، در دانشگاهها، قدرت بیش از هرجای دیگر، حضور دارد . زیرا هر دانشجوئی می خواهد تحصیلی را بنماید که او را به مقام و موقعیت دلخواهش برساند .

     زمان ﺁن است که شما روز  محیط های علمی را نوروز بگردانید با هدف کردن ﺁزادی ، با  باز ایستادن از ناچیز شدن در « نیروی کار » ،  با فراخواندن جوانان به ﺁزادی و باز جستن کرامت و منزلت یک انسان ﺁزاد و حقوقمند ،  با انقلابی در نقش خود و در نقش علم و فن :

 رها کردن انسان و علم از ایفای نقش ﺁلت قدرت در همه اشکالش و بازیافتن خویش بمثابه انسان ﺁزاد و بی طرف کردن علم  و فن ، یعنی پایان بخشیدن به بکار رفتنشان در ویرانگیری و  افزودن بر کارﺁئیشان در رشد .

     هرگاه شما دانشجویان بدین انقلاب توانا بگردید و بتوانید نسل جوان و از راه او، جمهور مردم ایران را از غفلت بدر ﺁورید  چنانکه عارف و عامل به ﺁزادی و حقوق خویش شوند،  زور اگر نه یکسره بی محل ،که کم محل می شود و استبداد از میان بر می خیزد و استبدادیان نیز ﺁزاد می شوند . بدین انقلاب، روز ایران نو روز می شود .

 

زنان ایران !

    از ﺁنجا که زن را فضل هنرمندی  است و هنرمندی در نوردیدن قلمروهای ممکن ها یا ممکن کردن ناممکن ها است و بدین هنر، گشودن فضاهای جدید به روی اندیشه و عمل انسان  ، باز از ﺁنجا که شما را فضل مادری است و، بدین فضل،  ناموس یا وطن اجتماعی ایرانیانید و وطن دوستی به ارج نهادن به منزلت و کرامت زن ، تحقق می جوید و   از ﺁنجا که این فضل، فضل ﺁموزگار دوستی و عشق بودن نیز شما را است و از ﺁنجا که به رغم این  فضلها و فضلهای دیگر، نماد ستمدیدگی هستید، بی تفاوتی نه تنها  غفلت از ﺁزادی و حقوق و فضلها و نقش بزرگ شما در راهبری جامعه بر راست راه رشد است، بلکه سبب تباهی نسلی از پس نسلی و تشدید ستمها یی میشود که بر شما روا می روند .

      به تاریخ وطن خویش بنگرید و ببینید که جنبشهای بزرگ که ناممکن تصور می شدند، به هنرمندی شما ، به عبور از مرزهای ممکن،  روی دادند .  اگر می بینید، در ایران و در همه جای جهان، به دنبال هر جنبش پیروز، جریان باز سازی قدرت، با برگرداندن زنان به خانه ها، و راست بخواهید با  انباشتن سینه هاشان از ترس و بی تفاوت کردنشان ﺁغاز گرفته است،  بدین خاطر است که بی تفاوت نشدن زنان  و دست نکشیدنشان از ﺁزادی و حقوق خویش ، باز سازی قدرت را غیر ممکن می سازد .  چنانکه در جامعه هائی که زنان نپذیرفتند به دوران بی تفاوتی و ایفای نقش « شئی جنسی » بازگردند،  دولت استبدادی نیز باز سازی نشد .

      بدین قرار، تردید نکنید که تا شما زنان رشد نکنید، جامعه ما رشد نمی کند، تا شما ﺁزاد نشوید و به تمامی حقوق انسانی خود دست نیابید،  ایران سرزمین انسانهای ﺁزاد و با کرامت نمی شود. تا شما  زنان منزلت نجوئید، ایرانیان منزلت نمی جویند، تا شما در پندار و گفتار و کردارﺁموزگار ﺁئین محبت و دوستی و صلح نگردید، در درورن و بیرون مرزها، ایرانیان گرفتار کینه و دشمنی و جنگ یا تهدید به جنگ می مانند .  شما  اگر بی تفاوت شوید ، بنا بر این، توان خویش را در ویرانی  شخصیت خویش بکار می برید و ستم پذیر تر می شوید،  نسل جوان ایران بی تفاوت می ماند و توان خویش را  به تخریب می گمارد و ستمگر و ستم پذیر می شود .  به یمن برخاستن شما با این اراده که دیگر بر زمین بی تفاوتی ننشینید، ایرانیان را به جنبش می ﺁورد و ﺁنان را از شانه رهیدن از بار سنگین زورمداری و استبداد ، توانا می کند . به یمن برخاستن شما زنان زحمتکش ایران است که جمهور زحمتکشان ایران به دفاع از حق خویش بر اداره کشور خویش بر می خیزند .

 

زحمتکشان ایران !

    ستمی که بر شما می رود و زندگی خالی از امیدی که بر شما تحمیل می شود،  بخاطر ﺁنست که محور اقتصاد ایران تولید نیست، مصرف است . چرا که بنا بر قانون تمرکز و بزرگ شدن که قدرت از ﺁن پیروی می کند، دولت و بودجه اش دائم بزرگ می شوند . چنانکه ظرف 5 سال، 5 برابر گشته است .  این بودجه را که از راه فروش و پیش فروش کردن ثروت کشور، نفت و گاز ، تأمین می شود ، دولت خرج می کند . فرصتهائی که ایجاد می کند، فرصتهای سرمایه گذاری و تولید نیستند، فرصتهای رانت خواری و مصرف می شوند . از این رو،  بسان یک بمب هیدروژنی در اقتصاد کشور منفجر می شود و محور شدن تولید را غیر ممکن می کند .و نیز  دروازه ها را به روی واردات می گشاید .  سهم قاچاق و اقتصادی « زیر زمینی » را بیشتر می کند . چنانکه هم اکنون 50 درصد اقتصاد کشور را تشکیل می دهند .

    بدین قرار، اگر ماهها دستمزد دریافت نمی کنید، اگر کارخانه ها تعطیل می شوند و زمین هاشان ، در بورس زمین، برد و باخت می شوند، اگر ...  بخاطر نقش بودجه دولت و نظام بانکی در اقتصاد زیر سلطه ایران است .  جنبش های اعتراضی شما  کارگران، شما دهقانان، شما پیشه وران و شما بازاریان ، که در خدمت تولید هستید،  می باید به یکدیگر بپوندند و هدف بجویند . هدف اول این جنبش ملی کردن دولت، بمعنای  قطع رابطه  بودجه اش از  اقتصاد مسلط و از درﺁمدهای ناشی از به یغما سپردن ثروتهای کشور است . تحقق این هدف به محور شدن تولید در اقتصاد ایران است . بدین انقلاب است که روز ایران نوروز می شود و زحمتکشان ایران در رهبری جامعه و به سامان ﺁوردن اداره ایران شرکت مستقیم می یابند.

     جنبش زحمتکشان ﺁن زمان توفیق می یابد که جنبش همگانی مردم ایران بر اصول استقلال و ﺁزادی و رشد بر میزان داد و وداد بگردد .  تضاد که در اقتصادهای کنونی اساس است جای خویش را به توحید بسپارد :

 اقتصاد درخدمت انسان و نه سرمایه قرار گیرد  و فعالیتهای اقتصادی ترجمان عدالت اجتماعی ، محبت ، دوستی جمهور ایرانیان با یکدیگر بگردند .

 

شما افراد نیروهای مسلح ایران !

     بیرون رفتن از تضادهای اجتماعی به توحید اجتماعی ،  رها شدن از کین ها ، دشمنی ها، قهر همه با همه  ،  بیرون ﺁمدن ایران از حلقه ﺁتش و ﺁسودن ایرانیان از بحرانهای داخلی و خارجی و فسادها و نابسامانی ها و ﺁسیبهای اجتماعی ممکن است .  از این رو، بر شما است که از خود بپرسید :

 نقش شما در  گرفتار استبدادی بر پایه  کین و دشمنی و بحران و جنگ شدن چیست ؟

      بر شما است که از خود بپرسید : بنا بر این که قرﺁن می ﺁموزد: جنگ کاری شیطانی و دفاع در برابر متجاوز، انسانی و ارزشمند است،  ﺁیا نقش نیروهای مسلح نباید دفاع از حق صلح یک ملت باشد ؟ ﺁیا  نباید نقشش تضمین ﺁشتی در درون و صلح در بیرون به ترتیبی باشد که  هیچ قدرتی نتواند ایران را از ﺁشتی ملی و صلح محروم کند ؟  ﺁیا در حال حاضر این نقش را دارد ؟

     اگر این پرسش را از خود بکنید، در می یابید که  بر شما است که نگذارید  از شما، در بحران سازیهای داخلی و خارجی استفاده کنند . بر شما است که نگذارید از شما در تضییع حقوق انسان و حقوق ملی استفاده کنند . از شما است که نگذارید از شما  در نظامی کردن دولت و رویه دولتمردان شدن جنایت و خیانت و فساد، استفاده کنند .  از شما در راندن مردم از صحنه سیاست کشور ، بمثابه صاحبان حق رهبری بر اداره کشور خویش، استفاده کنند،  از شما  در محور کردن امریکا در سیاست داخلی و خارجی استفاده کنند ، از شما  در بردن و نگاه داشتن کشور در لب پرتگاه محاصره اقتصادی و جنگ، استفاده کنند، از شما در تبدیل کردن دولت به دستگاه خودی و غیر خودی سازی و گریزاندن استعدادها و سرمایه ها از کشور، استفاده کنند، از شما  در بی محل کردن ارزشها و حقوق و محروم کردن ایرانیان از فضای باز معنویت استفاده کنند، از شما در ربودن خنده از لبها و امید از دلهای ایرانیان استفاده کنند ، از شما  در ضدیت با ایرانیت و مشوش کردن هویت هر ایرانی استفاده کنند، از شما در بی منزلت و بی کرامت کردن ایرانیان، در پر کردن دلهاشان از ترسها و دادن احساس حقارت به ایرانیان استفاده کنند .

     بر شما است از خود بپرسید :

 ﺁیا ممکن است بدون ﺁنکه کرامت و منزلت از دست بدهید، بی ﺁنکه انسانیت خویش را تباه کنید، در بی قدر کردن ایرانیان، در از یاد بردن کرامت و غرور انسانی ﺁنها بکار روید ؟  این پرسشها و پاسخ در خور به ﺁنها به شما امکان می دهد ، کرامت و منزلت خویش را باز یابید و روز خود و ایرانیان را نوروز بگردانید . 

    بدانید، صراط مستقیم ، صراط عدل است، صراط حق است. عمل به حق و دفاع از حق است که به شما امکان می دهد حافظان ایران مستقل و در خدمت ملتی برخوردار از حق محبت، حق دوستی و حق صلح بگردد .

 

و همه شما که در استقرار استبداد جنایت و خیانت و فساد گستر شرکت کرده اید !

     زمان ﺁنست که عقلهای خویش را ﺁزاد ، بنا بر این، نو بگردانید . ﺁزادی را انتخاب کنید و از صمیم دل بسوی مردم باز ﺁئید . هرگاه چنین کنید، نه تنها  در کوشش مردم ایران برای بازیافت ﺁزادی و استقلال شرکت جسته اید، بلکه جریان ﺁزاد شدن ایرانیان از کین ها و دشمنی ها و تسکین جوئی از راه انتقام کور را شتاب بخشیده اید . بنا بر اصل راهنمای جبران که حاکم بر قضاوت عادلانه است،  شما می توانید تمام استعداد و توان خویش را در خدمت مردم و رشد فرهنگ ﺁزادی بکار گیرید . بدانید ﺁنها که در ساختن تاریخ ایران ﺁزاد و مستقل و در رشد شرکت می کنند، پلیدی ها را می شویند و حر می شوند و ﺁزاد می کنند. نوروز، روز نو شدن شما باد .

      نوروز شما و جمهور مردم ایران، نوروز محبت و دوستی و صلح باد . ایران به نور ﺁزادی و استقلال سراسر روشن باد .