فرخ نگهدار
و
" اعاده حیثیت" از یک قربانی ترور
شخصیت
مسعود نقره کار
با بیش از دو دهه تاخیر سرانجام
آقای فرخ نگهدار, از رهبران سازمان فداییان خلق ایران " اکثریت",
که مدتی نیز دبیر اول این سازمان بود, به نقشی که در ترور شخصیت منوچهرهلیل رودی(
دکتر ابراهیم شفیعی) ایفا کرده بود , اعتراف و از خود به نوعی انتقاد کرده است.
".....منوچهر هلیل رودی یکی از
رفقایی بود که از خارج کشور آمده و جذب سازمان شده بود. در کمیته مرکزی، که همه،
به جز علی کشتگر یا زندان رفته بودند و یا چریک قبل از انقلاب، هیچ کس هلیل رودی
را نمی شناخت. ما اعلام کردیم که رهبری انشعاب در دست "باند کشتگر-هلیل
رودی" است و ما نمی دانیم هلیل رودی کیست. و من نیز در این صحنه آرایی نقش
فعال داشتم. به علاوه در کمیته مرکزی کسی را نمی شناسم که معنای برداشتن همایون و
گذاشتن هلیل رودی و معنای این حرف که "ما او را نمی شناسیم" را نداند.
کسی
ممکن است وجدان خود را قانع کند که سازمان مهم تر از هلیل رودی است و ما به خاطر
حفظ سازمان حق داشته ایم پیرامون یک رفیق شک و شبهه درست کنیم. کسی ممکن است فکر
کند من، علیرغم این که حتی در آن زمان می فهمیدم که زندان کشیدن و چریک قبل از
انقلاب بودن تنها معیارهای ارزش گذاری و مسوولیت دادن به کادرها نیست، حق داشته ام
به کسانی که سازمان شکنی می کنند از زاویه ی "فقدان سوابق" حمله کنم
من شهادت می دهم که شک و شبهه درست کردن
پیرامون هلیل رودی اگر هم برای تمام اعضای رهبری وقت سازمان کاملا هشیارانه نبوده
باشد، برای من عامدانه بوده است و امروز که به روزهای ربع قرن پیش نگاه می کنم اگر
خود را سرزنش نکنم هم حق کشی و هم اعتماد شکنی کرده ام......" (سایت
عصر نو و روشنگری ۱۵ مارچ ۲۰۰۷)
منوچهر هلیل رودی, که آقای نگهدار و
سایر رهبران اکثریت و نیز رهبری حزب توده در باره اش " شک و شبهه" درست کرده بودند, از کادر های
سازمان دهند ه ی انشعاب ۱۶ آذر سال ۱۳۶۰ بود.
و جرم اش این بود : مخالفت با نزدیکی و وحدت سازمان با حزب توده ایران
, نادرست و انحرافی دانستن دیدگاه و
روابط حزب توده ایران با آنچه جنبش جهانی
کمونیستی خوانده می شد , غیر دموکراتیک و
" ارباب و رعیتی" دانستن روابط
تشکیلاتی درسازمان اکثریت و حزب توده
ایران و...... .
منوچهر نطرات اش در باره موارد ذکر شده را منسجم و مستدل در نشریات
درون سازمانی منتشر, و یا در حوزه های سازمانی مطرح می کرد. به همین دلایل "
سیاست " ایجاد" شک و شبهه " , یعنی مقایسه او با " دکتر اپریم" , "
مشکوک" اعلام کردن اش و اینکه این " خارج کشوری " " احتمالا" عامل یا بازی خورده ی
دستگاه های جاسوسی انگلیس و امریکا" ست ونیز اباطیلی دیگر,از سوی رهبری این
دو جریان در درون و بیرون سازمان و حزب جاری شد. و بدین گونه رهبری اکثریت و حزب توده فشارهای روانی ای جانکاه
برجسم و جان این شیفته ی آزادی تحمیل کردند.
دریغ و درد که منوچهر جوان و پر شور چندی پس از انشعاب ۱۶ آذر ,
دراثر ابتلا به بیماری " مننژیت" ناباورانه و جانکاه در گذشت.
حدود ۴ سال قبل ( نوامبر سال ۲۰۰۳ میلادی ) در بخشی از مقاله
ای با عنوان " جمهوری خواهان ایران و معیار های گزینش رهبری – مرکزیت "
که در سایت " اخبار روز" انتشار یافت
با یاد منوچهر وبه عنوان هشدار نوشتم :
".......در مقاطعی از تاریخ معاصر
میهنمان شرایط سیاسی و اجتماعی برای جاری کردن معیار های دموکراتیک در حیات احزاب
و سازمان های سیاسی - حتی بطور نسبی-
مهیا بود, اما " بی
اخلاقی" رهبران این جریان ها ,که
باند بازی , چیرگی روابط بر ضوابط, قایل
شدن امتیازات ویژه برای خود و همفکران خود , ترور فیزیکی و ترور شخصیت مخالف فکری
, سیاسی و سازمانی نمونه هایی از آن بی اخلاقی ها ست, سبب شد تا آن جریان ها به
انحراف و کج راهه شان ادامه
دهند.......رهبرانی که اکثرشان میدان داران و جلوه فروشان بازار قدرت بودند,
" رجال های صغیرکبیر", رهبرانی تصادفی و غیر بصیر.... که فقط به هنگامه
ی " انشعاب", ترور فیزیکی و ترور شخصیت جا به جا می شدند....... در میان
افراد تنظیم وتدوین کننده ی بیانیه ی " برای اتحاد جمهوری خواهان ایران"
, شورای هماهنگی و هییت اجرایی موقت این اتحاد , گروه های مختلف کاری و نیز امضا
کنندگان این بیانیه از این دست " رهبران" وجود دارندو این نمی تواند سبب
نگرانی و دغدغه ی زخم خوردگان و " مارگزیدگان " نباشد.....
از میان چندین نمونه سیاسی و تشکیلاتی
نمونه ای می آورم :
رهبران سازمان فداییان "
اکثریت" که امروز از فعالین حرکت جمهوری خواهی هستندو در زمره ی مسیولین موقت
این اتحاد, در مقطع انشعاب 16 آذر 1360 ضمن به نمایش گذاشتن حیرت انگیز ترین انواع
باند بازی دست به ترور شخصیت منشعبین زدند. اینان منوچهر هلیل رودی , که از سازمان
دهندگان انشعاب بود را به سیاق حزب توده " عامل سیا و مشکوک " خواندند
و....
در این مدت بیست سالی که از آن انشعاب
می گذرد رهبران اکثریت به این نوع برخوردهای زشت و ضد دموکراتیک سازمانی خود اشاره
نکرده اند و آن را به نقد و بررسی نکشانده اند و........"
چهار سال پیش سکوت آگاهانه این
"هشدار" را بلعید.
حدود 5 ماه پیش در
مقاله ای دیگر با یاد منوچهر هلیل رودی با عنوان "درس هایی از ترور و ترور
شخصیت درون تشکیلاتی در جنبش چپ ایران" که در سایت " اخبار روز" , "
روشنگری" و... انتشار یافت به ترور شخصیت زنده یاد منوچهر هلیل رودی اشاره داشتم و نوشتم :
"......در میان انشعا ب ها یکی از انشعاب ها نقش فرهنگ "حزب توده" ای را در پایه
گذاری و ترویج منش و روش ضد دموکراتیک و غیر انسانی ترور شخصیت در بخشی از جنبش چپ ایران بیش از پیش به نمایش گذاشت . برخورد نورالدین کیانوری و فرخ نگهدار با منشعبین 16 آدز 1360 از سازمان
اکثریت ,به ویژه با منوچهر هلیل رودی ( دکتر ابراهیم شفیعی), یکی از بانیان آن
انشعاب نشان ترور شخصیت خلیل مللکی ,
دکتر اپریم و بسیاری از مخالفین درون
تشکیلاتی حزب توده را بر خود داشت. آن هنگام
آوار فضای سیاسی و ملتهب سال 60 و غبار تبلیغات خرد کننده و غیر انسانی
کیانوری و نگهدار این ترور را دفن کرد.
منوچهر هلیل رودی ازفعالین سیاسی و هوادار سازمان چریک های فدایی خلق ایران در خارج کشور بود.هنگامه
ی انقلاب او به ایران آمد وضمن ترجمه و تالیف متون سیاسی و نظری ( مبارزه طبقاتی
درنیکارا گویه و.......) همکاری اش را با سازمان فدایی ادامه داد. منوچهر از
معترضین و مخالفین نزدیکی سازمان فدایی به حزب توده ایران بود ونظراتش را در جزوه
های درون سازمانی منتشر می کرد. پس از انشعاب اقلیت و جناح چپ اکثریت , هنگامی که
رهبران سازمان فداییان اکثریت تدارک نهایی انحلال سازمان فداییان اکثریت در حزب
توده را می دیدند اعتراض و مخالفت یکی از اعضای رهبری - هبت معینی ( همایون)- و
تعداد قابل توجهی از کادرهاواعضای قدیمی وهواداران سازمان , سرانجام انشعاب 16 آذر
1360 را سبب شد. منوچهر یکی ازافراد موثراین انشعاب بود.نورالدین کیانوری و فرخ
نگهدار, که دیگر به لحاظ نظری , سیاسی و
رفتاری یگانه شده و یک عنصر محسوب می شدند,از مدت ها پیش از اعلام انشعاب این مجموعه را فراکسیون و باند توطته
گرنامیدند . منوچهر را عنصری " مشکوک" اعلام کردند و با دکتر اسحاق
اپریم مقایسه و همسان اش کردند . در تشکیلات او را " خارج کشوری" مشکوکی
که می تواند عامل سیا یا انتلیجنت سرویس انگلیس باشد معرفی کردند. فرخ نگهدار و
سایر رهبران اکثریت با درس گیری از کیانوری که در ترور شخصیت استاد شان محسوب می
شد , چنان فضای رعب و وحشتی در رابطه مخالفین انحلال سازمان در حزب توده ایجاد
کرده بودند که بسیاری از اعضا و هواداران سازمان حاضر به شنیدن نظرات مخالفین
نبودند. منوچهر بی رحمانه مورد حملات نگهدار و کیانوری قرار گرفت ,تنها به این دلیل که مخالف نزدیکی و وحدت سازمان فداییان اکثریت با حزب توده بود و نظراتش پیرامون جنبش جهانی
کمونیستی و پاره ای مسایل سیاسی با رهبری اکثریت و حزب توده همخوان
نبود......"
اکنون پس از گذشت ۵ ماه از انتشار مقاله
ی فوق و ۲۵ سال از واقعه ی ترور شخصیت منوچهر هلیل رودی و برخی دیگر از منشعبین از
سازمان اکثریت , آقای نگهدار یکی از مسیولین ترورهای شخصیت , در مقاله ای که ربط
چندانی به موضوع انشعاب ۱۶ آذر و ترور شخصیت در سازمان اکثریت پیدا نمی کند فرصت را غنیمت شمرده است و در این رابطه
از خود انتقاد کرده است.
به گمان من همین حد" انتقاد از خود " ازسوی آقای فرخ
نگهدار- که هنوز با سماجت و اعتماد به نفسی خیره کننده موزع افکار لایتعیر و مصیبت
بار اش در باره حاکمیت اسلامی در بسته
بندی جدیدی به نام " مانیفست اصلاح طلبی" ست - گامی مثبت , وغنیمت است و
باید به فال نیک گرفته شود !!