شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۷ مارس ۲۰۰۷

بهار آزادی هم در راه است.

 

کوروش گلنام

24 اسفند 1385 ـ 17 مارس 2007

 

بهار و نوروز دیگری از راه رسید و ما ایرانیان همچنان در آرزو ی بهار آزادی برای میهن و مردم خود هستیم.

سال گذشته با همه فراز و نشیب ها، از زاویه های گوناگون به سود مردم ایران و هدف آنها که آزادی از بند فرمانروایی بنیاد گرایان اسلامی است، به پایان رسید. پیش بینی این که چه پیش خواهد آمد و سرنوشت این رژیم به کجا پایان خواهد یافت، به راستی دشوار و گاه ناممکن است ولی با همه فشارها که به مردم ایران روا داشته شده است و تلخی ها و تلخ کامی ها، همه چیز نشان از رشد و بالندگی مردم ایران و مبارزه آنها در راه آزادی دارد.

در آعاز سال تازه، اگر چه خانواده های زندانیان سیاسی که دلبندانشان همگی قربانیان خشونت، سنگدلی و نادانی حکومت گران اسلامی هستند، روز نوروز خود را در گلزار خاوران بر مزار این جانباختگان به سر بردند؛ اگر چه در آستانه نوروز، زنانی دلیر به جرم سر دادن تنها فریادی برای گرفتن حق خود، از خانواده خود دور گشته و در زندان به سر می برند و با معلمان حق گو و حق خواه به زبان زور و تهدید سخن گفته و همه کوشش را برای  سرکوب آنان بکار برده اند؛ اگر چه در آستانه نوروز خانواده  کوشنده سیاسی شاهو فاتحی، به نوبه خود "رأفت اسلامی" را تجربه کرده وپیکر سخت شکنجه شده فرزندشان را در 24 اسفند ماه، پنجاه روزپس از ربوده شدنش، تحویل گرفته اند تا در اندوهی بزرگ به خاکش بسپارند؛ اگر چه در آستانه نوروز حسین فروهیده در سنندج دستگیر و نوروزش را به سایه شوم چوبه دار گره زده اند و خود و خانواده اش را پریشان کرده اند؛ اگر چه در آستانه نوروز هنوز بسیاری کارگران حتا دستمزدهای چندین ماه گذشته خود را دریافت نکرده و در برابر فرزندان و همسران خود جز قلبی شکسته و دستانی خالی ندارند که نشان دهند وفریاد دادخواهی های تا به امروزشان نه تنها به جایی نرسیده است که با زور و خشونت سرکوب نیز شده است و در برابر، پول ها و سرمایه های مردم به بهانه های گوناگون بیهوده بباد داده شده ومی شود(برای نمونه می توان تنها به هزینه سفرهای میلیاردی رئیس جمهور دست نشانده و نادانی اشاره کرد که عقده سفرو گردش های رایگان به اینجا و آنجا خواب از سرش ربوده است)؛  اگر چه در آستانه نوروز بسیاری از مردم ایران توان کمترین خرید های نوروزی را هم ندارند و.... ولی حکومت اسلامی نیز به چنان وضعی گرفتار شده است که راه پس و پیش خود را گم نموده و نمی داند چگونه خود رااز چنگال گرفتاری هایی که مسئله مرگ و زندگی او را رقم می زنند، رها کند! نادانی را رئیس جمهور کرده اند که مایه سرافکندگی ایرانیان است. یک روز با همآن شیوه گفتار بی ادبانه و غیر حرفه ای خود از ورق پاره شورای امنیت و عدم مشروعیت آن می گوید و روز پس از آن درخواست و التماس می کند که در نشست این شورا یی که "مشروعیت ندارد" شرکت کند تا از "حقوق ملی" ایرانیان دفاع کند! کار،نان، آزادی و امنیت مردم ایران را از بین برده اند و سرمایه های نجومی ای از ذخیره هاو دارایی های ایران را در راه پروژه هسته ای، که اتفاقن در دست چنین کسانی سد در سد ضد ملی است، بباد داده اند و می دهند و آنگاه ادعای "دفاع از منافع ملی" دارند!

آانچه ولی امید بخش است این است که :

1 ـ راه ها به روی نیرنگ بازی های "ج" اسلامی در پی گیری گفت و گوهای "اتمی" بسته شده است.  قطع نامه و فرمانی جهانی به حکومت اسلامی صادر شده است و دومی نیز در راه است.

2 ـ روسیه، این باج گیر بزرگ نیز اکنون باج خواهی بیشتر را بهانه کرده است. رفیق مافیایی و"کافر" حکومت اسلامی، زیر فشارهای غرب قدرتمند که سود و بهره وری دراز مدت از آنها را نمی تواند قربانی بهره ها و باج گیری های تا کنونی و کوتاه زمان از حکومت اسلامی بی سرانجام کند،  به ناچار از رفقای مافیایی خود در ایران دور شده و ساز ناسازگاری با حکومت اسلامی را کوک کرده است. این از بزرگترین ضزبه ها در میدان سیاست جهانی به ملایان خواهد بود.

3 ـ موج فشارهای سیاسی/ اقتصادی، بلوکه کردن حساب های شرکت های وابسته حکومت و سپاه، از کار انداختن فعالیت بیرونی بانکهایی چون بانک سپه و صادرات، عدم سرمایه گذاری در ایران "اسلامی"، سخت تر شدن فروش های تسلیحاتی و... به راه افتاده است که در صورت تسلیم نشدن کامل رژیم اسلامی، هر روز بیشتر از پیش خواهد شد.

4 ـ به گردش افتادن پرونده بمب گذاری ها و آدمکشی های رژیم اسلامی که حکم دادگاه آرژانتین، و کارت سرخ اینترپل برای 5 متهم به جنایت که در پیرامون رهبر"معظم"(او و رفسنجانی و دیگران نیز خود در نوبت اند) در کار و کوشش"ملی" خود هستند، نیز از دیگر ضربه هایی است که به چهره حاکمان وارد آمده است.

5ـ دستگیری مأموران امنیتی رژیم در عراق، ناپدید شدن(به احتمال فراوان فرار) یک چهره مهم اطلاعاتی، علی رضا عسکری معاون پیشین وزیر دفاع، که کسانی آنرا بزرگترین ضربه و آسیب به سیستم امنیتی رژیم در 28 سال گذشته دانسته اند، ادامه این روندوناپدید شدن(فرار یا دستگیری) یک افسر ارشد دیگر سپاه (شاخه قدس) بنام سرهنگ محمد محسن شیرازی در عراق بنا به خبری از تلویزیون العربیه(به نقل از سایت پیک ایران)، که نشان از سرعت گرفتن ریزش های درونی و اراده استوارتر جهان در برابر جاسوسان و آدمکشان "ح" اسلامی در لباس فرماندهان سپاه و... است.

6 ـ ممنوعیت ورود کسانی از مقام های "ج" اسلامی برای سفر به بیرون از مرزهای ایران که در آینده اگر سرکشی کنند، تعداد این کسان بازهم افزایش خواهد یافت.

و.. فشار هایی که با صدور دومین قطعنامه بازهم شدیدتر خواهد شد.

در کنار وضعیت هر روز دشوارتر رژیم، مردم و مخالفان ولی هر روز بیشتر از روز پیش در اندیشه راه های نزدیکی به یکدیگر برای به وجود آوردن یک آلترناتیو منسجم، با برنامه و کارساز وآینده نگر هستند تا بتواند در زمان نیاز به میدان آید. بحث های روشنگری و بر خورد اندیشه و دیدگاه، همچنان هر روز پی گرفته شده و بیشتر می شود. زبان انتقاد از خود و بیان و تفسیر از اشتباه ها از سوی کوشندگان سیاسی و آزادیخواه، همچنان بیشتر و بیشتر می شود. این نیز درست است که هنوز بنیاد گرایی و تنگ بینی در همه جا سرسختی نشان داده و خود نمایی می کند. گاه در لباس سلطنت خواه دوآتشه، گاه در لباس چپ دوآتشه و گاه از زبان جمهوری خواه و یا ملی گرای خودبین. تنگ بین ها و سنت گرا ها نه تنها هیج انتقادی را بر نتافته که زبان به درشت گویی گشوده و طلبکارانه کوشش می کنند که بحثی را که هدفش ریشه یابی خودکامگی است تا همه با یاری یکدیگر و ارزیابی و بررسی درست اشتباه ها که همه در آن شریک هستیم، از پدید آمدن دوباره آن جلو گیرد که آن را نیز در جان همه ایرانیان نه تنها حکومت ها یافته است، به کجراه کشانده و سطح آن را به بحث های بسیار سطحی تنزل دهند. گاه کسانی از سر دوستی و در کوشش برای نزدیکی، شوربختانه حتا تیتر ها ی نامناسبی برای نوشته ها یشان انتخاب می کنند که خود به بد گمانی ها بیشتر دامن می زند در حالیکه هدف نویسندگان آن چنین نیست و آنها کوشش می کنند که سد ها و دیوارهای جدایی را از میان بر دارند. نمونه از این دست نیز تیتر نوشته تازه دوست گرامی آقای نویدی است:" آیا باید سلطنت طلبها را بکشیم؟" که روشن نیست چرا چنین تیتری انتخاب کرده اند؟ اگر جمهوری خواهانی هستند که حتا خود نیز نمی دانند که چه می خواهند این چه ربطی به کشتن سلطنت طلبان و یا بقیه جمهوری خواهان دارد؟

ولی از داریوش همایون و کوشش همه جانبه او در راه نقد منصفانه گذشته و برای نزدیکی به مخالفان دیدگاه خود

 (پیام به کنگره اکثریت) باید یاد کرد و آن را ستود، از پاسخ جمشید طاهری پور به او نیز باید یاد کرد. می بینیم که دو دیدگاه نسبت به آینده یکدیگر با دلسوزی بر خورد کرده و هر یک خواهان پیشرفت آن دیگری در مبارزه و هدف خود است. هر دو به خوبی در یافته اند که پایه های دموکراسی را تنها با پذیرش مخالف و احترام به او می توان بنیاد نهاد. چنین بر خوردها نشان می دهد که ما دوران سخت کینه توزی و دشمنی، خرابکاری در کارمخالف و ناتوان کردن او برای پیشبرد کار خود را پشت سر نهاده ایم. این نوید بزرگ و خوبی است. حتا از نوشته تازه فرخ نگهدار در 2 بخش به علی اکبر شالگونی باید یاد کرد. هدف تحلیل آن نوشته و یا برخورد با دیدگاه های از دید من بسیار نامناسب امروز نگهدار در رابطه با رژیم "ج" اسلامی، اصلاح طلبان حکومتی، انتخاب های نمایشی در ایران، گفت و گو بر سر انرژی هسته ای با "ج" اسلامی و یا حتا راست یا ناراست بودن هرآنچه در این نوشته آورده است، نیست بلکه آن گوشه هایی از حقیقت است که در این نوشته آمده است وبه تاریخ ما، چه موافق آن باشیم و جه مخالف آن، مربوط می شود. کوشش شده است با زبان دوستانه به منتقد خود پاسخ گوید و در میان همه آنچه آمده، به نا راستی و نادرستی و حتا نیزنگ و "توطئه" خود بر علیه گروه انشعابی  16 آذر(علی کشتگر و هلیل رودی) به روشنی و با قبول نادرستی که انجام داده است، سخن گفته که این هم ستودنی است حال همه آنچه را که باید، گفته باشد یا نه! همین که گام هایی به پیش بر داشته می شود باید برای آن ارزش قائل شد، آن را ستود و تشویق کرد.

بنابر این نگارنده نه تنها به آینده نا امید نیست که باور دارد اگر آتش افروزان و رانده شدگان چه از سوی مردم ایران و جه از سوی جامعه جهانی، با ارزیابی های نادرست و برای رهایی خود با این حساب که اگر جنگی در گیر شود به سود آنهاست و آنها توانایی منطقه ای ویا جهانی کردن جنگ را دارند(خواب های کودکانه) وبه دین ترتیب خود آنها از زیر ضرب خارج خواهند شد، ایران را به ویرانی و نابودی جنگی خانمانسوز نکشند، جوانان فرهیخته ایرانی با درس آموزی از تجربه ها و اشتباه های ما نسل گذشته و نسل های پیشین، توان و زمینه سازندگی ایران و بر پایی دموکراسی، دادگری و قانونمندی در ایران را دارند. من به بهار ایران باور دارم.