آیا ما در مقابل پرنسیب های ادبی و
فرهنگی جامعه
مسئول نیستیم؟
مهرداد آرین
Mehrdad_arian2002@yahoo.com
دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۵ در
صفحه نخست سایت اینترنتی دیدگاه ، مقاله ی
تحت عنوان " سرقط ادبی یک نو رسیده " قرار گرفته است . نگارنده
با چنان ریزبینی شواهد و مدارك موثق را
در اختیار عموم می گذا رد ، که به نظر من
جای هیچ ابهامی برای خواننده به جای نگذاشته است .
به هر حال باید گفت ، از نقطه نظر من اقدام و حرکتی مثبت به شمار می
آید و همه ما باید این نوع عكس العملهای
مثبت را توسعه و گسترش دهیم . بدون شك
این افشاگری آقای مصداقی در راستا و مصلحت دفاع ازحقوق و مواظین و پرنسیب
نویسندگان ، شاعران و دگراندیشان محسوب
می شود.
آقای ایرج مصداقی پرده از روی دروغ پردازی های آقای امیر فرشاد
ابراهیمی بر می دارد ،چنان با مدرک و
شواهدی که از چشم هیچ خواننده ای دور نیست اثبات می کند ، که چگونه در روز روشن آقای امیر فرشاد
ابراهیمی ، زحمات ودست رنج چندین ساعت آقای
"حسن داعی" را به جیب می زند بدون آنکه خمی به ابرو بیاورد . به
قول آقای مصداقی : تنها زحمتی که متحمل شد کپی برداری بود و در
سایت "اخبار روز" به نام خود
درج داده بود. نوشته ی آقای مصداقی از دو زاویه ی مهم حاض اهمیت است : اولاً به صدا در آوردن زنگ خطر برای آن
قبیل اشخاصی که به اخلاق مفتخوری و سرقط نوشته ها
وآثار دیگران می پردازند و صدها ساعت کارسخت و مطاله ی شبانه روزی انسانهای شریف
ومبارز را سر می كشند و چنان تصور می کنند که هیچ کسی این حرکات احمقانه را نمی
بیند ودست شان روزی رو نمی شود . یک ضرب المثل است که می گوید" دیر و زود
دارد اما سوخت و سوز ندارد " .
نوشته ی دوم آقای مصداقی پیام آور این نكته مهم برای ما است ، كه
در مقابل افراد و شخصیت های فراموش نشدنی
که با آثار و روشنگری خود چراغ راه آیندی
جامعه مدرن را روشن کردند ، نباید
بی تفاوت بود و یکی از اصلی ترین وظایفی که بر عهده ی انسانهایی است که راه عدالت
و آزادی بشر را می پیمایمند این است كه در صورت مشاهدی هر گونه سرقط ادبی ، باید
مقابله کرد و علیه چنین روند منفی
که درجامعه در جریان است جواب قاطع
و در عین حال زبان برنده را به کار برد.
این افشاگری بجای آقای مصداقی به نظر من جلو گیری از فروپاشی چهار چوب
قوانین وبنیاد نویسندگی و روشنگری که بخش عظم
جامعه مدرن را بنیاد می کند است .
دوستان گویا واقعیات و شواهد عینی این
را به اثبات می رساند که این نوع فرهنگ ها وسنن را این افراد از جامعه ای بی درو پیكر ، به ارث برده اند و از افشاگری آقای مصداقی نیز خمی به ابرو نمی آورند ، و از عملكرد خود بی نهایت با كمال خشنودی به
خود می نگرند و باید گفت هنوزاین نوع
اشخاص با رفتاری كه هیچ مرز و چهارچوب نویسندگی را نمی شناسند با سرعت برق
آسا در پی لگدمال كردن سنت ها و ارزش های
نویسندگی هستند.
من در چند روز
قبل در سایت" پیام آشنا" ، یک قطعه شعر به چشمم خورد که در اصل این شعر سروده ی
شهید مینا رهبر بنیانگذار "جمعیت انقلابی زنان افغانستان" می
باشد. ولی متاسفانه خانم صبری بهمنی این
شعر را به اسم خود در سایت نامبرده درج كرده بود. بدون شك می توان گفت این شخص نیز
یکی دیگر از این قبیل مفتخورهایی است كه همیشه آماده و حاضر اند تا حاصل دست رنج دیگران را به جیب بزند. این در حالی است كه تنها
زحمتی كه خانم صبری بهمنی متحمل شده اند
تغییر نام شعر از هرگز بر نمیگردم به من دیگر برنمیگردم بوده است. این سرقط ادبی خانم صبری بهمنی بی نهایت من را
ناراحت کرد و من وظیفه انقلابی خود می
دانم که در مقابل چنین کارهای زشت وبی
مسولانه ی ایشان سکوت اختیار نکنم ، و در معرض عموم در مقابل این نوع عملكردهای
مخرب به افشاگری در سطح وسیعی بپردازم و
در عین حال حامل این پیام كوبنده باشم
. این قبیل افرادی كه چنین انگیزه هایی را در مغز خود می پروانند باید بدانند كه جهان روشنگری ونویسندگی بی بند وبار نیست وبرای خود خط وچهار چوب
تعیین كرده است و این طور نیست که هر کسی بلند شود و در گوشه ای حاصل
زحمات شبانه روزی کسانی دیگر را بقپد
و در عین حال ایمان راسخ به آنها یی
که اکنون در میان ما نیستند و جانشان در راه آرمانها وارزش های آزادی خواها ن بشری از دست دادند و عمر گران بهای خود را صرف ساختن جامعه ای
مدرن كرده اند اما بی شك کسانی هم در جامعه كنونی یافت می شوند ، که از راه و بهای
آزادی خواهانه ی آنها پاسداری
ومحافضت کنند و میدان و اجازه به هیچ
اشخاصی و گروهی نمی دهند ، كه سفره پهن شده
وحاضر وآماده دیگران را ملك خود كنند. وظیفه فعالین و پیشروان فرهنگی وروشنگری است ، كه خود را به تعهد وپاسداری نمودن از میراث وزحمات سالها ی طولانی و کوشش های شبانه
روزی این قبیل انسانها وادار كنند .
اما آنچه در این میان
بسیار تاسف برانگیز است این است كه شاعر این اثر فردی معمولی نبوده كه در راحتی و
آسایش زیسته باشد ، شاید اگر اینگونه بود برای من تاثر كمتری داشت چراكه شهید مینا
زندگی شرافتمندانه ی خود را در راه تحقق آرمانهای انسانی از دست داده است . اما
نكته تاسف بارتر این است كه شعر شهید مینا را یك زن به سرقت ادبی برده است و این
امر در زمانی كه حقوق زنان از شاخص های تمدن به حساب می آید ، امری بسیار مایوس
كننده است . شاید اگر خانم بهمنی تنها به مطالعه زندگی نامه این شهید می پرداختند
لحظه ای از كار خود پشیمان می شدند و شاید هم ایشان از زندگی شهید مینا مطلع بوده
اند اما وجدانشان سالیان دراز است كه به خواب رفته است .
در آخرکلام تمامی افراد
آزادی خواه و فعالین ادبی وهنری و وبلاك نویسان را به این قبیل افشا
گری هایی كه هرگونه سرقط ادبی وهنری را مسدود می
نماید فرا می خوانم و می خواهم در مقابل چنین عملکردهایی که با شئونات و اخلاقیات نویسندگی
بیگانه است ، سکوت اختیار نکنند و راه های بالا رفتن از روی دیوار مردم را سد کنند،
چرا که امروز این افراد از دیوار همسایه بالا می رود و فردا هم سودای بالا رفتن از دیوار همه ما را در مغز خود تجسم می كند.
بنابراین وظیفه تمامی انسانهای فرهیخته ودگر
اندیش وآزادی خواه است که در مقابل این پدیده های مخرب ومنفی سكوت نكنند و با موضع گیری های خود این پیام دندان شکنانه
وآهنین را به این قبیل عملکردها ناپسند كه به دور از کوچکترین تعهدی به اخلاق وچهار
چوب نویسندگی است را بدهند. تا همیشه این افراد از این استرس
برخوردار باشند اگر به چنین كارهای ناپسند رو آورند دنیای ارتباطات واینترنت که
صدا را از دور افتاده ترین نقاط جهان به این سوی جهان می رساند و میدان مانور این
قبیل کارها را اگر سد نکند لااقل از افزایش آنها جلوگیری می كند. در دنیایی كه
ابزارهای تبلیغاتی وآگاه گری دیوار های ضخیم و پولادین همچون چین را در هم شكسته و
استوارترین ونظامی گراترین رژیم های دیكتاتور منش را در مقابل این مایوس وناامید
ساخته است.
پس ما انسانهای دگر اندیش موظفیم ، كه نسبت به این کارهایی که دور از شعور و پرنسیب انقلابی است مقابله نموده و علیه
چنین روند های مخرب سکوت اختیار نکنیم وبا صدای رسا نارضایتی خویش را در مقابل این
سرقط های فرهنگی و ادبی بلند كنیم. هر فردی درصورت مشاهده و آگاه شدن از این موارد که خلاف موازین روشنگری می باشد ، خود را در
مقابل جامعه ونوشته ها وآثار هزاران انسانی که با حماسه ها وجانفشانی ها در راستای روشنگری و وحدت مبارزاتی توده هایی
که در زیر چتر استبداد و دیکتاتوری رژیم مذهبی اند، و در حال طی کردن یکی از تاریک ترین و سیاه ترین دوران های زندگی مشقت
بار خود هستند ، مسئول بداند.
خوانندگان ارجمند :
برای ثابت کردن این سرقط ادبی من زندگینامه شاعر بلند آوازه و مبارز"مینا رهبر بنیانگذارجمعیت انقلابی زنان افغانستان"
را در چند سطر زیرآوردم تا به این افشاگری روکش واقعیت بدهد. در پایان اسكن فایل
سرقط شده شعر که خانم صبری بهمنی به اسم خود در سایت پیام آشنا درج كرده است
گذاشتم.
لازم به یادآوری است
كه طی تماس اینجانب با آقای جواد مصطفوی ، مسئول سایت پیام آشنا شعر هرگز بر نمیگردم
به نام اصلی خود شاعر ( شهید مینا ) درج گردید و لینك شعر مسروقه برداشته شد .
14/3 /2007
هرگز بر نمیگردم
سروده ی شهید
مینا رهبر بنیانگذار "جمعیت انقلابی زنان افغانستان"
من زنم كه دیگر بیدار گشته ام
از خاكستر اجساد سوختهی كودكانم برخاستم و توفان گشتهام
از جویبار خون برادرانم سر بلند كرده ام
از توفان خشم ملتم نیرو گرفته ام
از دیوارها و دهكدههای سوخته كشورم نفرت به دشمن برداشتهام
حالا دگر مرا زار و ناتوان مپندارهموطن،
من زنم كه دیگر بیدار گشتهام
راه خود را یافتهام و هرگز بر نمیگردم
من دیگر آن زنجیر ها را از پا گسستهام
من درهای بستهی بیخبری ها را گشودهام
من از همه چوری های زر وداع كردهام
هموطن وای برادر، دیگر آن نیستم كه بودم
من زنم كه دیگر بیدار گشته ام
من راه خود را یافته ام و هرگز برنمیگردم
با نگاه تیز بینم همه چیز را در شب سیاه
كشورم دیدهام
فریاد های نیمه شبی مادران بیفرزند در گوشهایم غوغا كرده اند
من كودكان پا برهنه، آواره و بیلانه را دیدهام
من عروسانی را دیدهام كه با دستان حنا بسته،
لباس سیاه بیوگی بر تن نمودهاند
من دیوار های قد كشیدهی زندان ها را دیدهام
كه آزادی را در شكم های گرسنهی خود بلعیده
اند
من در میان مقاومت ها، دلیری ها و حماسه ها دوباره زاده شدم
من در آخرین نفس ها در میان امواج خون و در فتح و پیروزی
سرود آزادی را آموختهام
حالا دیگر مرا زار و ناتوان مپندار
هموطن وای برادر،
من در كنار تو و با تو در راه نجات وطنم
همنوا و همصدا گشتهام
صدایم با فریاد هزاران زن برپا گشته پیوند خورده است
مشتم با مشت هزاران هموطنم گره خورده است
من در كنار تو و در راه ملتم قدم گذاشتهام
تا یكجا بشكنیم این همه رنج زندگی و همه بند بندگی
من آن نیستم كه بودم
هموطن وای برادر،
من زنم كه دیگر بیدار گشتهام
من راه خود را یافتهام و هرگز بر نمیگردم
برگرفته از
http://www.rawa.org/hargaz.htm
زندگینامه مختصر شهید مینا
مینا در ۱۳۳۳ در کابل بدنیا آمد، طی دروان مکتب او کابل و سایر شهر های بزرگ کشور
دستخوش جنبش های تودهای و روشنفکری بوده به شدت سیاسی میگردید، متاثر از همین
اوضاع به اولین آگاهی های سیاسیش در رابطه به مسایل وطن و مردمش دست یافت و این سر
آغاز راهی بود که بعد ها با تحقیق و مطالعه مستمر و شرکت مستقیمش در مبارزه هرچه
بیشتر عمق یافته و در تار و پودش ریشه دواند. مینا با درک ستم چند لایه که بر زنان
افغانستان تحمیل شده، نیروی شگرف انقلابی را در وجود آنان میدید. او اعتقاد داشت
که زنان وطن ما همچون شیران خفتهای اند که اگر بیدار شوند و به حرکت درآیند نقش
عظیمی در هرگونه انقلاب سیاسی و اجتماعی کشور ما ایفا خواهند کرد. مینای شهید
مبارزه اثربخش و انقلابی زنان را بدون داشتن تشکل مستقل آنان فاقد ارزش میدانست.
او در سال ۱۹۷۷ به یاری یک تعداد زنان آگاه وطن «جمعیت
انقلابی زنان افغانستان» را بنیاد گذاشت.
مینای شهید از نخستین
زنان انقلابی وطن بود که به ماهیت احزاب ضد ملی و مزدور خلق و پرچم پیبرده و
مبارزه علیه آنان را مهمترین بخش کار و مبارزه هر افغان وطنپرست میدانست، پس از
کودتای روسی و بخصوص پس از اشغال کشور توسط نیروهای اشغالگر روس، مبارزه بخاطر کسب
استقلال برای مینا به امر مقدس بدل شد. او بخاطر این آرمان بزرگ از تحصیلش در
فاکولته شرعیات دست کشیده و طی این دوران با سخت ترین تجارب زندگی مبارزاتیش روبرو
شد. مینای شهید در کابل و برخی شهر های مهم دیگر تحت اشغال روسها بسیاری اوقات به
تنهایی و با امکانات فوقالعاده ناچیز با غلبه بر عقب ماندگی های خاص جامعه ما به
بسیج و سازماندهی زنان مشغول بود و درین راه رنجهای فراوان را متحمل میشد.
تظاهرات وسیع دختران مکاتب کابل که نوکران روس را به وحشت انداخته به سرکوب آنان
پرداخت از نتایج تلاشهای پیگیر شهید مینا بود. او جهت نیل به اهداف پاک انقلابیش،
خود را از زندگی گرم خانوادگی محروم ساخته بود. اما مینای شهید که اراده کرده بود،
تمام هستیش را در راه استقلال افغانستان و زنان ستمکش نهد، هیچگاه دچار روحیه
باختگی، یاس و تردید نشد و برعکس این حالات را مشخصهی روشنفکران دودل و جبون
دانسته و آنرا به شدت تحقیر میکرد.
برای دادن آگاهی به زنان
مینا در سال ۱۹۸۰ اولین شماره «پیام زن» را بمثابه ارگان «جمعیت انقلابی زنان
افغانستان» بیرون نمود. او با نوشتن مقالات برای «پیام زن» و دهها شبنامه برای
زنان میهن ما از حیاتی بودن آزادی، دموکراسی و عدالت برای رهایی واقعی زنان
افغانستان سخن میگفت. او طی تجارب گرانبهای نبرد ضد روسی به درستی دریافته بود که
بنیادگرایان خاین با آرایش به اصطلاح اسلامی و ضد روسی نه تنها سدی در مقابل جنبش
زنان کشور، بلکه در برابر کل جنگ مقاومت ضد روسی ما قرار گرفته و آگاهانه آب به
آسیاب دشمن روسی میریزند.
مینا بیهراس از تهدیدها
و ترورهای بنیادگرایان جاهل و انحصارطلب ندا سر داد که مبارزه علیه امپریالیستهای
روسی جدا از مبارزه علیه بنیادگرایان نیست. اگرچه در آن اوضاع به مبارزه علیه
تجاوزکاران تقدم قایل بود ولی گوشزد میکرد که هرگز نباید گذاشت بجای زنجیر های
روسی، زنجیر های تعصب و جهالت بردست و پای ما سنگینی کند.
مینا در ۱۹۸۱ به عنوان نماینده مقاومت افغانستان بنابه دعوت حزب سوسیالیست فرانسه
جهت شرکت در کنگره حزب مذکور عازم آن کشور شد و بعد با استفاده از فرصت از چندین
کشور دیگر اروپایی دیدن کرده و با سران و رجال مهم و همچنان با نمایندگان جنبش های
آزادیبخش ملاقات و گفتگو نمود. او طی این سفر های تاریخی با شایستگی پرافتخاری،
صدای برحق مقاومت ملت ما و نقش عظیم زنان ما درین مقاومت حماسه آفرین را به گوش
جهانیان رسانید.
استقبال بینظیر از مینا در کنگره ولانس و تکان دادن دستش به
علامت پیروزی، بوریس پوناماریوف سرکرده هیات روس را مجبور به ترک تالار کنگره ساخت
و این حادثه انعکاس وسیع جهانی یافت.
مینا باآنکه در پاکستان
مصروف کار برای داخل بود اما نمیتوانست مصایب و الام مهاجرین زن را از یاد ببرد
بنابرین با تکیه روی کوشش های خستگی ناپذیر اعضای «جمعیت انقلابی زنان افغانستان»
موفق شد تا یک شفاخانه، کورس نرسنگ، یک کارگاه و دو مکتب را تاسیس کند.
با وصف تمام سنگ
اندازیها، تبلیغات و خرابکاری های بیشرمانه بنیادگرایان فاشیست، به یاری مینا،
«راوا» بمثابه یگانه سازمان زنان آزادیخواه از روزنه غیر قابل انکاری در صحنه
سیاسی کشور ما برخوردار شد.
مبارزات پر از دستاورد «جمعیت
انقلابی زنان افغانستان» و غلبه پی در پی آن بر توطئه های خاینانه دشمن، نمیتوانست
امپریالیستهای روسی، نوکران آنها و بنیادگرایان فاشیست را به وحشت نیندازد. دشمنان
وحشی و خون آشام مدتها پیش در وجود مینا دنیایی از پاکبازی و تسلیم ناپذیری
انقلابی را مشاهده کرده بودند. بالاخره نقشه شوم فاشیست ها در چهارم فبروری ۱۹۸۷ در شهر کویته پاکستان عملی شد.
درین روز جاسوسان «خاد»
به همدستی مستقیم باند جنایتکار گلبدین خون مینای بزرگ و دوتن از یارانش را به
زمین جاری ساختند. شهادت مینا مصداق کلام همیشگی و حماسی خود او بود که میگفت
حالا که وطن نازنین ما پامال تجاوزکاران روسیست بر ما زنان است که با پیکار بیامان
تا سرحد نثار خون خود تجسم شکوهمندتر ملالی ها در شرایط کنونی باشیم.
مینا ۱۲ سال تمام از عمر کوتاه ولی رخشندهاش را وقف مبارزه برای وطن و
مردمش ساخت. او ایمان کامل داشت که با وجود سایه سیاه جهالت بنیادگرایی و ابتذال و
فساد بیانتهای میهنفروشان بر زنان ما زیر نام به اصطلاح آزادی و برابری، سر انجام
این نصف ملت ما بیدارتر گردیده و مصمم و استوار در راه کسب حقوق خود و راهی که از
خون فرزندان غیور و شریف شان سرخ و فروزان است گام خواهند گذاشت. نام مینا بر رفیع
ترین جایگاه در تاریخ جنبش آزادیخواهی ملت ما حک است. او مقامش را بین بزرگ زنان
انقلابی تاریخ احراز کرده است.
مینا اگر چه جسمآ نابود
شده ولی از خون پاکش راهی را برای اعضای «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» و کلیه
زنان آزادیخواه افغانستان ترسیم کرده که هزاران تن آن را بیتزلزل دنبال کرده و
امر بجا ماندهی او را به فرجام خواهند رسانید.
از نیروی نهفته در خون
مینای ارجمند است که امروز «راوا» به خار چشم دشمنان بنیادگرا و مزدبگیران شان
مبدل شده و سازش ناپذیر و مصمم بخاطر آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی میرزمد.
برگرفته از :
http://www.rawa.org/meena-f.htm
توجه :
اسكن زیر لینك سایت پیام آشنا است كه در آن صبری بهمنی
شعر را به نام خود درج كرده است