سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵ - ۲۰ فوريه ۲۰۰۷

چپ در پیچ و خم های اندیشه خود سرگردان است

 

 

 

28 امین سالگرد انقلاب بهانه ای شد تا بار دیگر افراد، گروه ها  و سازمان های سیاسی و دانشگاهی به ارزیابی  انقلاب و عملکرد آن بپردازند و دست آورد های آن را مورد پژوهش قرار دهند تا شاید را هنمایی برای آیندگان بویژه نسل جوان و آینده سازان میهنمان قرار گیرد.

انقلاب و پی آمد های آن رخ داد بزرگ و نقطه عطفی در تاریخ سیاسی کشور ماست، هر چند افراد، گروه ها و سازمان های سیاسی به اهداف خود نرسیدند و گروهی که چندان هم در شکل گیری آن شرکت فعال نداشتند آن را منحرف کرده در مسیری قرار دادند که آرزوی توده های مردمی، آزادی خواهان اجتماعی، نو اندیشان دینی و طرف داران عدالت اجتماعی نبود، چیزی از اهمیت و ارزش انقلاب و فعالین آن نمی خواهد. انقلاب با شرکت میلیونی مردم آغاز شد و در مدت کوتاهی به ثمر نشست، با گذشت زمان در انحصار گروه خاصی قرار گرفت، افراد، گروه ها و سازمان های سیاسی از آن فاصله گرفتند. تا جایی که مخالفین اندک انقلاب در روز های نخستین به انبوهی از مردم سرخورده تبدیل شدند. حامیان رژیم گذشته نیز وارد گود شده با طعنه مردم را ساده لوح، گول خورده خواندند تا آب پاکی بر روی رژیمی بپاشند که زمینه ساز ارتجاع در کشور بوده است. گروه یکه تاز و قدرت خواه نیز هر ساله در روز انقلاب تعداد کثیری از مردم را به میدان می آورد که هفتاد در صد آنها هنگام انقلاب متولد نشده بودند و معنی و مفهوم انقلاب را هم نمی دانند و اصولا نمی دانند برای چی زنده باد و یا مرده باد می گویند.

به هررو 28 سال پر از درد و رنج و خیانت به امید ها و آرزو ها گذشت.روز های آزادی و غرور کوتاه بود. گروهی که انقلاب و رهبری آن را در دست گرفت، نخست با بهره گیری از مفاهیمی چون تقیه و ولایت به تثبیت خود پرداخت، سپس نیرو های شرکت کننده در انقلاب را یکی پس از دیگری از دور خارج ساخت، با برخی مدارا و با برخی دیگربا خشونت رفتار کرد. مقاومت گروه های سیاسی، واحد های ملی و قومی و جنبش های مردمی به شدت سرکوب شد. ایجاد خشونت خواست گروهی بود که بتواند به اهداف سیاسی خود برسد. در این میان جنگ خانمان سوز و فرسایشی ایران و عراق با حمله عراق به ایران آغاز شد. رهبری انقلاب جنگ را نعمت خواند که بعد ها به جام زهر تبدیل شد. در طول جنگ همه خواست های مردم به بهانه جنگ سرکوب و مخالفین قلع و قمع شدند. پایان جنگ با قتل و عام زندانیان سیاسی در سال 1367 همراه بود که هرگزاز ذهن ایرانیان زدوده نخواهد شد. مردم در آرزوی روزی هستند که در همان سالنی که در تهران برای انکار هالوکاست جمع شده بودند، بار دیگر جمع شوند تا حادثه اسفناک کشتار 67 را مورد بررسی قرار دهند.

دوران سازندگی همراه با افزایش بدهی های خارجی، زمینه پیوند اقتصاد کشور را با دنیای سرمایه داری فراهم کرد. در این دوره فضای سیاسی کشور کمی باز تر شد. در نتیجه دولت اصلاحات با شعار جامعه مدنی وارد میدان شد. در تمام این مدت جنایات سیاسی زیر نام های مختلف در داخل و خارج ادامه یافت. با پایان دوره اصلاحات، دولت دیگری که خود را از جنس مردم می خواند زمام امور را در دست گرفت. این دولت با بهره گیری از فقر روز افزون مردم و با شعار پول نفت سر سفره ها و کار برای جوانان که بیشتر عوام فریبی بود کار خود را آغاز کرد. ولی از همان روز های نخست به ماجراجویی در خارج از مرز ها پرداخت که تا به امروز هم ادامه دارد. این ها رئوس مطالبی است که در اغلب سخن رانی ها به چشم می خورد.

به هر رو امسال نیز مثل سال های گذشته، سخن رانی ها، سمینار ها، گرد هم آیی ها و فعالیت های گوناگون در داخل و خارج بر گزار شد . هر کس و هر گروه با برداشت ها و دید گاه های سیاسی خود آن  را مورد بررسی قرار داد. برخی آن را انقلابی بزرگ و ضرورت تاریخ خواند و برخی دیگرآن را انقلاب بی پایه، بی هدف، غیر ضرور و فاجعه بار نامید که را رشد و ترقی را بر مردم ایران بست و ارتجاع قرون وسطایی را بر جامعه حاکم کرد. برخی نیز دور از این هیاهو به تحلیل علمی آن پرداخت. در این راستا فرهنگ سرای اندیشه در شهر گوتنبرگ فعالیت گسترده ای را آغاز کرد. فرهنگ سرای اندیشه و مدیر مسئول آن از شخصیت های پر کار، پی گیر و خستگی ناپذیر سیاسی کشور ماست که سال های طولانی با پشت کار شگفت انگیزی فعالیت های سیاسی و فرهنگی خود را پیش برده است . فرهنگ سرای اندیشه براستی افتخار بزرگی برای ایرانیان محسوب می شود. در همه فعالیت ها، حمایت از زندانیان سیاسی گرفته تا اعتصابات دانشجویی و کارگری و حق پناهندگی همه جا حضور دارد . در ماه های اخیر با ابتکار جدیدی فعالیت خود را باز هم گسترش داده ، سخنرانی، گفتگو و گپی با دوستان را برگزار می کند که در آن دوستان علاقمند دور هم می نشینند، چند ساعتی پیرامون مسائل گوناگون روز گفتگو می کنند. سخنران این هفته یکی از افراد شناخته شده  از گروه فدایی( اقلیت) بود که از مدتی قبل نام اتحاد فدائیان کمونیست را انتخاب کرده اند. موضوع سخنرانی پیرامون انقلاب ایران و پی آمد های آن بود. صداقت، تواضع و رفتار سخنران بحدی گیرا بود که زمان به سرعت می گذشت و محتوای سخن همان کلیشه گونه های قبلی بود.

سخنرانی با جمله مشهور لنین آغاز شد که انقلاب با آماده شدن شرایط عینی و ذهنی بوقوع می پیوندد. به این صورت که بالایی ها نمی توانند و پایینی ها نمی خواهند به شیوه قبلی اداره شوند. سپس جنایات رژیم، سرکوب گسترده چپ به دنبال هم ردیف شد. خصوصی سازی، سرمایه داری، اجرای سیاست های بانگ جهانی، صندوق بین المللی پول و تعدیل در اصل 44 که به دستور مقام رهبری اجرایی شده که همه نشانه های سرمایه داری را دارد در حال اجرا است. در نتیجه بیکاری، فقر، فحشأ و اعتیاد در حال گسترش است. در این میان اعتصابات گارگری هر روز گسترده تر شده ، نیرو های چپ در حال باز سازی خود است . آمریکا هم با سیاست های امپریالیستی خود به منطقه آمده و در باتلاق عراق گیر کرده است. سخنرانی در این راستا ادامه یافت و با همان شیوه و روش های پیشین به پایان رسید. شرکت کنندگان هم  کم و زیاد هم نظر بودند. در نهایت راه حلی مطرح نشد. در پایان گفتگو یکی از شرکت کنندگان که پیشتر ها به مجاهدین دل بسته بود و حالا نیز در آرزوی برپایی نظام اسلامی از نوع تشیع علوی است رشته کلام را به دست گرفت و با صراحت و روشنی گفت که در آرزوی حمله آمریکا به ایران است تا رژیم ملایان سرنگون شود. این گفتار با اعتراض دیگران بویژه نیرو های چپ روبرو شد.

نیرو های چپ از سنتی گرفته تا امروزین اش همه خصلت ناسیونالیستی دارند، به ایران عشق می ورزند، عدالت اجتماعی می خواهند، انسان سعادت مند و خوشبخت را در گستره ایران آرزو می کنند، ولی برای رسیدن به آن راه حل مشخصی ندارند. از این رو گاهی طرفدار اقتصاد آزاد و لیبرال می شوند و گله مند از این هستند که چرا اقتصاد نئولیبرالی خوب اجرا نمی شود. مدتی قبل شاهد یکی از سخنرانی های اقتصاد دان مطرحی بودم که خود را سوسیالیست می نامید و اغلب هم برای سخنرانی به اروپا دعوت می شود. ایشان همه گفتارش نقد اقتصادی و گله از این بود که چرا اقتصاد نئولیبرالی از نوع فریدمن به درستی اجرا نمی شود؟  ولی نتیجه ایکه می گرفت جالبتر بود. می گفت، چرا این سیاست اقتصادی عدالت اقتصادی را در جامعه برقرار نمی کند؟ . جای تعجب دارد که این اقتصاد دان چپ و فعال اجتماعی از اقتصاد سرمایه داری آنهم به هنگام انباشت انتظار عدالت دارد.

رشد اقتصادی ایران ناموزون است، ترکیب اجتماعی ناهمگون است، گروه های چپ در طول تاریخ همواره سرکوب شدند، از این رو نتوانستند رابطه نزدیکی با مردم بر قرار سازند تا در سایه آن داد و ستد فکری و ذهنی  لازم انجام گیرد. از این رو توانایی سیاست آفرینی به ویژه در مسائل اقتصادی را ندارند. در خیلی از موارد از شناخت واقعیت های اجتماعی حتی از چگونگی تولید و ابزار آن عاجزند. از این رو واکنش های اجتماعی را درمقابل حوادث نمی دانند و یا به درستی تخمین نمی زنند.

در پایان بار دیگر باید یاد آور شد که کشور ما روز های حساس و سرنوشت سازی را می گذراند. باید با ماجراجویی که جناح هایی از داخل و خارج با آن مشغول هستند مقابله شود. اقتصاد ضعیف و بیمار گونه کشور ما تحمل هیچ گونه درگیری و جدال را ندارد. راه برون رفت تعامل با دنیا و گسترش دمکراسی در همه زمینه هاست. اتحاد و همبستگی در داخل شکننده است. در گیری های ملی و قومی هر روزابعاد وسیعتری به خود می گیرد. سیاست انکار، فزون طلبی گروهی و قومی می تواند فاجعه بیآفریند ، باید هوشیار بود و راه نجات را در گسترش دمکراسی و آزادی جستجو کرد.

 

سوئد . دکتر محمد حسین یحیایی