سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵ - ۲۰ فوريه ۲۰۰۷

خود مطلق انگاری آقای مدعی العموم !

 

سه روز پیش گزارشی  تحقیقی از اینجانب در تارنمای اخبار روز با عنوان خط رابطه منتشر شد که در رابطه با  تلاش لابیگران و دلالان برقراری رابطه بین ایران و آمریکا و اشاره ای مستقیم داشته به رسوائی شبکه موسوم به بلوط که این روزها در اغلب روزنامه های آمریکائی و اروپائی از آن یاد می شود ، در تهیه این گزارش استنادد شده بود به مطالبی از سایتها و روزنامه های بسیاری که هر کدام با ذکر شماره طبیعتا در آخرین قسمت منابع آن ذکر گردیده است . بدنبال این انتشار در روز بعد آقای حسن داعی برای من نامه ای ارسال نمودند و اظهار داشتند که در این گزارش از مطلب وی که در پیک ایران چندی پیش منتشر شده است استفاده نموده ام و نام ایشان را ذکر نکرده ام ، من البته مطلب ایشان را در پیک ایران ندیده بودم اما هنگام جستجو برای عکسهای اعضای شبکه بلوط در سایتی به نام آفتابکاران از آنها استفاده نمودم دو عکس از عکسهایی که آقای داعی نیز از آنها استفاده نموده بهمراه بخش هایی از مقاله  ایشان را استفاده نمودم  . در پاسخ آقای داعی نیز متذکر شدم که بی شک نامشان در میان منابع این گزارش ذکر خواهد شد ، ودیگر پاسخی هم از آقای داعی نداشتم که مطمئنا به اقناع ایشان از درج نامشان درموخره این تحقیق بر می گردد .

حال در این میان مقاله ای ازفردی بنام ایرج مصداقی در سایت عصر ایران منتشر شد که تعجب من و بسیاری را برانگیخت که بقول معروف مثل « نه سیر پیاز است و نه ته پیاز ! » فردی که ظاهرا خود را مدعی العموم و قاضی مطبوعات در خارج از کشور می داند و با ادبیاتی کاملا گستاخانه و فحاشی سعی درالقای اتهامات خویش دارد . ایشان که اینجانب را نو رسیده ای خطاب می کند که هنوز از گرد راه نرسیده ام ظاهرا نمی داند که اختلاف سال خروج از کشور من با ایشان کمتر از انگشتان  یک دست می باشد ! حال چطور من نورسیده شده ام و ایشان  صاحب خانه که البته اگر افتخاری است خروج از کشور تمامی اش برای ایشان . یاد آور می شوم  در خلال همین مدت بیش از دویصد و سی مقاله ، یادداشت و تحقیق از من در سایتهای مختلف و روزنامه های عربی  و ترکی و انگلیسی زبان منتشر شده است که بی اغراق هر کدام در نوع خود بی نظیر بوده است ، که تماما در وبگاه اینجانب موجود می باشد ،  دلیل دیگرنیز  حضور روزانه بیش از دو هزار نفر از وبگاه  اینجانب با توجه به کنتور و نمایشگر موجود در  آن خود دلیلی بر آن است که تجربه پانزده ساله روزنامه نگاری من دست کم این را به من آموخته است که ابتدایی ترین نکات روزنامه نگاری را پاس داشته و سعی نکنم همچون ایرج مصداقی با فحاشی و پریدن به دیگران خود را به بالا کشیده و معروف نمایم ! .

در انتها در جواب به تمام فحاشی ها و هتاکی های ایشان یاد آور می شوم که سبک نگارش و ادبیات ایشان و من خود مشخص خواهد ساخت که کداممان بیشتر تحت تاثیر ادبیات و رژیم « آخوندی و کیهان ماآبانه » می باشیم . ایکاش ایشان که در آستانه دهه پنجم عمر خویش می باشند حداقل آنقدر جسارت و جرات داشتند که عصبانیت خویش را از من به دلیلی که خود و بسیاری می دانند با شهامت اعلام می نمودند نه آنکه با قایم شدن در پشت دیگران و مدعی آنها شدن آنرا فریاد بزنند .

در خاتمه برای ایشان ادب و متانت برای زیستن و جسارت برای نگاشتن آرزو می نمایم .

 

دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۵

برلین – امیر فرشاد ابراهیمی