چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵ - ۱۷ ژانويه ۲۰۰۷

توازن قوای جديد در خاورميانه

 

الشرق و النهار- پنجشنبه 11 ژانويه 2007

مای يمانی – محقق و نويسنده ی راديو و تلويزيون. آخرين کتاب او « مهد اسلام» نام دارد.

 

     رئيس جمهور جورج بوش استراتژی نوين امريکا در عراق را – برخلاف ميل باطنی اش –  اعلام کرد. در پيش گرفتنِ استراتژی ای نوين نه تنها برای پايان دهی به انحراف از مسيرِ خارج از اراده ی ايالات متحده، که بيهوده می کوشد مانعِ تبديل شدنِ عراق به حمام خونی ناشی از جنگِ داخلی شود، بلکه به اين دليل است که مضمون جغرافيای سياسیِ خاورميانه به طرز چشمگيری دستخوش تغيير شده است. تغييرِ جغرافيای سياسی ای که از حدود شصت سال قبل بنا به تمايل هر کدام از بازيگران اصلیِ منطقه، همچون مصر، عراق، عربستان سعودی، سوريه، اسرائيل و ايران به وحدت يا گسست همچنان ادامه دارد. امروزه، خط و مرز جديدی در حال شکل گيری است و اگر بوش بالاخره قادر به درک ديناميسم منطقه شود، شايد برای اجرای سياستی مثمر ثمر، بختی داشته باشد.

     اين تقسيم دوباره ی نفوذِ منطقه ای با ظهور ائتلافِ نوينی که کسی نامی از آن نمی برد، به نمايش درمی آيد. [ائتلاف] اسرائيل و عربستان سعودی، شرکايی نه چندان محتمل، که همه ی قوايشان را مقابل دشمن مشترک شان، ايران، متحد کرده اند. ايرانی که نفوذش در عراق، لبنان و فلسطين بی وقفه رو به افزايش است. ايران نه تنها با بلندپروازی های هسته ای، و جريانات شيعه ای که به نفعِ او اقدام می کنند، اسرائيل ( و همه ی منطقه ) را مورد تهديد قرار می دهد، بلکه می کوشد نقشِ مدافع حقوق فلسطينی ها را نيز به خود اختصاص دهد، چيزی که تاريخا در تيول رژيم های اهل تسنن و معتدل عربی بوده است. رژيم های مذکور، که طی دهه های طولانی به رغم فقدانِ کارآيی و عدمِ مشروعيت دمکراتيک برای جلب حمايت توده ای از خود، از مبارزه ی مردم فلسطين بيشترين بهره ها را برده اند، در مقابل تلاشِ ايران برای در اختيار گرفتنِ جايگاهی هژمونيک، در موضعی دفاعی افتاده اند. اگر ايران موفق به برعهده گرفتن نقش مدافعِ واقعیِ حقوقِ ملی فلسطينی ها بشود، اين امر می تواند توجيهی بر مطالبات و تلاش هايش برای تفوق منطقه ای هم باشد.

     شکستِ تلاش های اسرائيل برایِ نابودی حزب اله در تابستان گذشته، و تهديداتِ تحقيرآميزِ رئيس جمهور ايران محمود احمدی نژاد که می خواهد « اسرائيل را از صفحه ی روزگار پاک کند»، تهديداتی که با حمايت ايران از حماس و حزب اله مورد پشتيبانی قرار می گيرد، منجر به گيجی و اضطراب اسرائيل شده. با اين حساب امنيتِ اسرائيل کمتر به تضمين های ايالات متحده، و بيشتر به توانايی های مصر، اردن، عربستان سعودی و ترکيه ( که در صورتی که توسط اتحاديه ی اروپا پذيرفته نشود، خود را در اين منطقه طرح خواهد نمود ) به ممانعت از پيشرفت ايران و جرياناتی که توسط آنها حمايت مالی می شوند، وابسته خواهد بود. به قول معاون نخست وزير اسرائيل شيمون پرز، اسرائيل اميدوار است که تاثيرگذاری شيعه – فارسی را با همکاری بازيگران سنی – عرب به انزوا فرو برده و آن را از شتاب بيندازد.

     عربستان سعودی هم منافع خود را در اين می بيند که بر تهديد ايران و توسعه ی « هلال شيعی » در عراق، که به سمت غرب در حال حرکت است و برخی مناطق شاهزاده نشين را نيز لمس می کند، سدی ببندد. اين اصلا حيرت انگيز نبود که رژيم سعودی يکی از اولين هايی بود که در همان ابتدای درگيری با اسرائيل، حزب اله را محکوم کرد، و در ماه دسامبر اعلام کرد که در صورت عقب نشينی پيش رس ايالات متحده از عراق و درگرفتن جنگ داخلی ميان شيعيان و اهل تسنن در اين کشور، سنی های عراق را از نظر نظامی مورد حمايت و پشتيبانی قرار خواهد داد. از نظر دولت سعودی، مسئله امری است ايدئولوژيک و اتوريته ی حکومت ذر اثر آن دچار کاستی خواهد شد : سلطنت خانواده ی سلطنتی تابعی است از اسلام وهابی، که از نظر آنها، شيعيان مرتدند. خطر شيعه در سرزمين های سعودی، مثل هر جای ديگری، مهلک خواهد بود.

      به همين دليل هم است که عربستان سعودی موافق با هماهنگی با اسرائيل، نه تنها عليه ايران، بلکه عليه « افراطی هايی» همچون حماس است. عربستان سعودی در حالی که نخست وزير فلسطين از حماس، اسماعيل هنيه، در سپتامبر گذشته درپی جلب حمايت از دولتِ در تنگنا افتاده اش کشورهای منطقه را زيرپا می گذاشت، او را نپذيرفت. عربستان سعودی محافظه کار ترجيح می دهد که با مسئولين سنتی با رفتارهايی قابل پيش بينی به گفتگو بنشيند، افرادی همچون رئيس تشکيلات خودگردان فلسطين محمود عباس و يا نخست وزير لبنان فواد سينيوره، تا هوچی های پوپوليستی همچون حسن نصرالهِ حزب اله، خالد مشعلِ حماس و يا احمدی نژاد. سال گذشته، ملک عبداله پادشاه عربستان سعودی، نگران از توسعه گرايیِ شيعه، توسط رئيس شورای امنيت ملی اش، شاهزاده بندر بن سلطان، قانع شد که در مقابله با نفوذِ رو به گسترشِ ايران، خود را با اسرائيل هماهنگ کند. بهرحال اسرائيل «دشمنی قابل اعتماد» است که ارتش ناصر را در 1967، همان زمانی که سعودی ها در يمن غير مستقيم عليه مصر می جنگيدند، برايشان نابود کرد. بر همين اساس، شاهزاده تورکی الفيصل، رئيس تشکيلات اطلاعاتی سعودی ها از ساليان دور، مير داگان، رئيس موساد را همان زمان که بندر در اردن به ديدار ايهود اولمرت نخست وزير اسرائيل رفته بوده، ملاقات کرده است.

     با اين حال حمايت پنهان اسرائيل، ايالات متحده و عربستان سعودی، عباس را در مبارزه ای که در درون کشورش انجام می دهد زياد هم ياری نمی کند. از مراکش تا الجزاير، از ليبی تا سودان و از بحرين تا يمن در سراسر جهان مسلمان، از جاکارتا تا نيجريه، برنده های واقعی در نزد مردم افراطيون هستند. بر اساس نظرسنجی جديدی که اخيرا در مصر صورت گرفته، نصراله، مشعل و احمدی نژاد سه فردی هستند که محبوبيتی بيش از باقی افراد را به خود اختصاص داده اند. چيزی که دوراهی اجتناب ناپذيری را در مقابل قرار می دهد: بوش بايد ميان حمايت از دمکراسی و يا حمايت از آنانی که عليه اسلام راديکال مبارزه می کنند، انتخاب کند. به رغم اين، اسرائيل، ايالات متحده و معتدلين منطقه، می توانند از گسستِ در حالِ پيدايش در جهانِ عرب – مسلمان که با حمايت سعودی ها از همه ی اهل تسنن رو به افزايش است، بهره برگيرند. اين احساس « همبستگی سنی ها » در حال تبديل شدن به يک فاکتور تعيين کننده در نبردی است که امروزه برای روح اسلام و برای سلطه بر خاورميانه در جريان است.

 

برگردان :  سيامند