مجید زربخش
چپ و جنبش دانشجوئی
در ایران، جنبش دانشجوئی و حضور فعال آن در صحنه سیاسی همواره
نقشی مهم در مقابله با استبداد و خودكامگی حاكمان، در بیداری و برانگیختن مردم بهمقاومت
و در گسترش مبارزات آزادیخواهانه داشته است. انگیزه مبارزه و ایستادگی دانشجویان،
افزون بر ستم و ناهنجاریهای موجود در جامعه و تمایل دانشجویان بهگرایشهای عدالتخواهانه
و ترقیخواهانهی نیاز دانشجو بهفضای آزادی اندیشه است. دانشجویان بهاقتضای موقعیت
خویش بهآزادی و فضای باز برای مطالعه، تبادل فكر و پژوهش و برای بیان آزادانه اندیشه
نیاز حیاتی دارند. بههمین جهت جنبش دانشجوئی غالبأ در صف مقدم پیكار علیه دیكتاتوری
و خفقان قرار داشته و در بسیاری موارد آغازگر و پیشگام این پیكار بوده است.
مبارزه و مقاومت جسورانه دانشجویان ایرانی در داخل،در دوران
رژیم گذشته و در نظام كنونی و دو دهه مبارزات و فعالیتهای پیگیر و خستگیناپذیر
كنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از كشور علیه دیكتاتوری
محمدرضا شاه و حامیان خارجی آن، برگهای درخشانی از تاریخ معاصر ایران است.
پس از انقلاب 1357، با ایجاد اختناق و سركوب دانشگاهها و
«پاكسازی» دانشجویان و استادان «مزاحم»، فضای دانشگاهها بهحضور بلامنازع «انجمنهای
اسلامی» وابسته بهنظام محدود ماند.
با آشكار شدن روزافزون فساد و جنایت گردانندگان نظام و عوارض
فاجعهبار حاكمیت جمهوری اسلامی، جدائی از نظام نیز بهتدریج در میان دانشجویان
آغاز گردید كه از جمله بهصورت ابراز مخالفت انجمنهای اسلامی دانشجویان با برخی سیاستها
و اقدامات حاكمیت بازتاب یافت. از سوی دیگر نسلی كه از كودكی در نظام جمهوری اسلامی
و فضای بسته آن پرورش یافته بود، با حركت از خواستها و نیازهای خویش و با مشاهده
این واقعیت كه نظام حاكم مانع اصلی تحقق این نیازها است، برای دستیابی بهخواستهای
خود بطور اجتنابناپذیر بهمبارزه علیه استبداد دینی حاكم كشیده شد. بدینگونه
جوانانی كه در زیر بمباران تبلیغاتی مستمر و تلقینهای ایدئولوژیك یكجانبه حكومت
اسلامی بزرگ شده بودند، بهحكم نیازها و مطالبات خود كه مغایر با منافع، ارزشها و
فرهنگ تحمیلی نظام بود، بهمبارزه برای تأمین این نیازها روی آوردند.
شرائط پس از خرداد 76 و اعتماد بهنفسی كه از این رویداد در
جوانان و دانشجویان بوجود آورد، جنبش دانشجوئی را بهمثابه یك اهرم مؤثر مبارزه،
هر روز بیشتر بهصحنه سیاسی وارد ساخت. تلاش شكستخوردگان دوم خرداد برای بستن
فضای ایجاد شده و توطئهها و جنایتهای آنها در این راستا، بهجای واداركردن
دانشجویان بهعقبنشینی، آنها را بیش از پیش بهمقابله با باند حاكم كشاند و زمینهها
و عوامل رادیكال شدن جنبش دانشجوئی را بارورتر نمود. حادثه كوی دانشگاه و شورش
دانشجویان در روزهای 18 تا 20 تیر 1378 تجلی بارز این فرایند بود. در این رویداد،
دانشگاه بهمنزلة كانون مبارزه برای آزادی و دمكراسی و علیه استبداد و دانشجویان
آزادیخواه بهمثابة ادامه دهندگان سنتهای دیرین جنبش دانشجوئی ایران جایگاه تاریخی
و حضور فعال خود را در صحنه سیاسی نشان دادند.
شكلگیری این جنبش با جوانههای استقلال در آن، نه تنها
اقتدارگرایان حاكم، بلكه همچنین بخشهای قابل ملاحظهای از اصلاحطلبان را بههراس
انداخت. در نتیجه آنها بهخاطر وحشت از احتمال بسط آن، بدون كنترل و نفوذ آنان، از
این جنبش فاصله گرفتند و با تضعیف جبهة همبستگی با آن و موعظه پیرامون لزوم «رعایت
قانون»، «پرهیز از خشونت» و «حفظ نظم و آرامش» زمینههای فروكش و سركوب آن را
هموار كردند.
سركوب این جنبش، دستگیری قریب 1400 تن از دانشجویان، دستگیری
شمار بزرگی از رهبران و فعالان دانشجوئی و روشنفكران و آزادیخواهان حامی این جنبش
و بههمراه آن ایجاد محیط ارعاب در دانشگاهها و گسترش حملههای تبلیغاتی و تهدیدها
علیه دانشجویان ... نه تنها فروكش آن حركت، بلكه دورانی از عقبنشینی ناگزیر جنبش
دانشجوئی را بهدنبال آورد. این رویداد در عین حال تجربهای بزرگ برای آزمودن
اصلاحطلبان و رهائی از توهم نسبت بهآنان بود.
پس از این حوادث رویگردانی دانشجویان فعال و آزادیخواه از
اصلاحطلبان شتاب بیشتری گرفت. بهموازات ناكامی سیاست و عملكرد اصلاحطلبان و
توهمزدائی نسبت بهاصلاحنظام و سپس جریان انشعابها در انجمنهای اسلامی دانشجویان
و دفتر تحكیم وحدت، اندیشة جنبش دانشجوئی مستقل و جنبش دانشجوئی در بر گیرنده تمامی
دانشجویان و همچنین تمایل بهگرایشهای سیاسی دیگر، از جمله چپ، نفوذ و گسترش بیشتری
یافت.
پاگیری دوبارة چپ در جنبش دانشجوئی
شعارهای مطرح شده در سالروز شانزدهم آذر در دانشگاههای تهران
و واكنش برخی از فعالان انجمنهای اسلامی دانشجویان و وابستگان بهاصلاحطلبان حاكی
از پاگیری و حضور فعال دانشجویان چپ در جنبش دانشجوئی است. دربارة این كه چه عواملی
سبب این پاگیری و نفوذ چپ در میان بخشی از دانشجویان شده است، حداقل میتوان بهسه
مورد زیر اشاره كرد:
1-
تجربه
ناكامیهای اصلاحطلبان
چالش چند ساله جریانهای اصلاحطلبی و سرنوشت آن، بهبسیاری
از كسانی كه بهآن امید بسته بودند، نشان داد كه استقرار آزادی و مردمسالاری در
چارچوب این نظام توهمی بیش نیست و رفتن بهدنبال مقولههای مردمسالاری در چارچوب
جمهوری اسلامی و «مردمسالاری دینی» چیزی جز افتادن بهكورهراههای بیفرجام نیست
و از این سوی هیچ گشایشی بهخارج نمیتوان یافت. بنابراین باید در پی اندیشهها و
راهحلهائی بود كه تحقق نظامی دمكراتیك و غیردینی، نظامی مبتنی بر آزادی و برابری
تمام شهروندان، صرفنظر از باورهای مذهبی، عقیده و جنسی ... را ممكن سازد.
شكلگیری این اندیشهها از جمله در میان دانشجویان از یكسو و
مشاهدة ناكارائی و نازائی گرایشهای غالب در جنبش دانشجوئی از سوی دیگر بطور منطقی
بهعاملی برای جدائی از اصلاحطلبان و از محدودة تشكل دانشجوئی اسلامی و ایجاد زمینة
پاگیری سایر گرایشهای فكری و از جمله چپ تبدیل گردید.
2-
عدالتخواهی
و ترقیخواهی چپ
با وجود نتایج و تأثیرات منفی هفتاد سال حاكمیت «سوسیالیسم
واقعأ موجود» در بخشی از جهان، نمیتوان نادیده گرفت كه جنبش كارگری و سوسیالیستی
طی 150 سال تاریخ مبارزة متشكل خود همواره نیروی اصلی مبارزه در راه بهبود شرائط
زندگی زحمتكشان، برای صلح، آزادی و عدالت اجتماعی و نیروی اصلی در مبارزه علیه
اجحاف و ستم سرمایهداری بوده است و بهپاس این مبارزه توانست بهدستاوردهای بزرگی
در عرصههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نائل آید. كاهش ساعات كار
كارگران، ممنوع شدن كار كودكان، تأمین حقوق و بیمههای اجتماعی، دستیابی بهحقوق
سندیكائی و حقوق زنان و گسترش دمكراسی و آزادیهای سیاسی قرن گذشته در جوامع سرمایهداری
بطور عمده مرهون مبارزات خستگیناپذیر جنبش سوسیالیستی و كمونیستی و احزاب و سندیكاهای
چپ كارگری در این كشورها بوده است.
در ایران نیز چپ با وجود اشتباهات و خطاهای بزرگ و نفود نقطهنظرهای
غیردمكراتیك در آن، از پرچمداران پیگیر مبارزه علیه استبداد و پیكار برای آزادی،
ترقی و عدالت اجتماعی بوده است و مبارزان چپ طی دهها سال با انگیزة باور بهآرمانهای
ترقیخواهانه و بهروزی و رهائی زحمتكشان بطور خستگیناپذیر تلاش كرده و قربانیهای
بیشمار دادهاند. بهمین جهت چپ و سوسیالیسم بهمثابه راهحل یا اتوپیا، بهحق
همچنان از ظرفیتهای لازم برای جلب مردم و جوانان برخوردار است. بهویژه این كه در
مرحلة تاریخی كنونی، در شرائط سلطة سرمایة جهانی شده، جهان بیش از پیش در آتش فقر
و اجحاف و ستم و نابرابری، در آتش جنگهای پایانناپذیر، ویرانی محیط زیست و بیعدالتیهای
گستردة اجتماعی میسوزد و كودكان، زنان و زحمتكشان كشورهای مختلف قربانی این بیعدالتیها
و جنگ و زور و ستماند. بهمین جهت گرایش بهچپ در چنین شرائطی، بهرغم عوامل
نامساعد متعدد، همچنان از زمینههای مادی و ذهنی مستحكمی برخوردار است. بهویژه این
كه نظامها و جریاناتی از نوع نظامها و جریانات اسلامی و اسلامگرا- از جمهوری
اسلامی ایران تا عربستان سعودی و گروههای وابسته بهآنها كه مدعی راهحلهای جدید
بودند، چیزی بهجز استبداد و واپسگرائی بهارمغان نیاوردهاند.
3-
ریشههای
تاریخی چپ در جنبش دانشجوئی ایران
بهاستثای دوران اختناق جمهوری اسلامی در دانشگاه و سركوب و
جلوگیری از فعالیت دانشجویان چپ و دگراندیش، چپ و تاریخ جنبش دانشجوئی و در برانگیختن،
سازماندهی و هدایت این جنبش همواره نقشی فعال و مؤثر داشته است. گر چه جمهوری
اسلامی با جعل و تحریف تاریخ و كارزارهای تبلیغاتی بیوقفه، كوشید مانع انعكاس این
حقایق، بهویژه در میان نسل پس از انقلاب گردد، ولی بیتردید با هیچ تلاشی نمیتوان
واقعیتهائی را كه هنوز در حافظة بسیاری از مردم ما زنده است، برای همیشه پنهان
نگهداشت و مخدوش كرد. فداكاریها و مساعی بزرگ دانشجویان چپ در مبارزه علیه دیكتاتوری
شاه، در شانزدهم آذر 32، در فعالیتهای طولانی پس از كودتای 28 مرداد در داخل و
خارج از كشور، در مبارزات خستگیناپذیر سالهای آخر حكومت شاه و انقلاب 57 ... یادگارهائی
فراموش نشدنی در تاریخ كشور ما است و تحریفها و سانسور جمهوری اسلامی نمیتواند
مانع از آشنائی ذهن جستجوگر دانشجویان با این گذشته تاریخی گردد. بیتردید این ریشه
و نقش تاریخی یكی از عوامل پاگیری و نفوذ دوباره چپ در میان دانشجویان فعال و
مبارز است.
كدام چپ؟
رشد گرایشات چپ در میان دانشجویان پدیداری است كه میتواند بهگسترش
جنبش دانشجوئی و مألآ بهمبارزه علیه استبداد دینی حاكم بطور مؤثری یاری رساند.
اما این تنها در صورتی ممكن خواهد بود كه این چپ با گذشته و با آنچه بهنام چپ و
سوسیالیسم اعمال شده است، مرزهای روشنی داشته باشد و روشن سازد كه بهكدام چپ تعلق
دارد.
28 سال حاكمیت استبداد دینی در ایران،
جلوگیری از اشاعة اندیشههای مخالف، تلاشی تمام سازمانهای چپ، ایجاد انقطاع در
انتقال تجربه بهنسل جوان، جامعه و جوانان ایران را از نقد و بررسی آزادانه و همهجانبه
چپ و گذشته آن محروم ساخت و این در شرائطی بود كه در غرب نیز بهدنبال فروپاشی
«سوسیالیسم موجود» جهان سرمایهداری تبلیغات گستردهای علیه ماركسیسم، كمونیسم بهراه
انداخت، ماركسیسم را ایدئولوژی كهنه و شكستخورده اعلام كرد، مرگ سوسیالیسم و تئوریهای
ماركس را نوید داد و آن را بهخاك سپرد. گر چه بهقول مجله آلمانی اشپیگل این اولین
بار نبود كه ماركسیسم را بهخاك میسپردند و با شگفتی دوباره زنده میشد، معهذا ویژگی
تبلیغات پس از سقوط اردوگاه شوروی در این بود كه آنچه هفت دهه بهنام سوسیالیسم
در بخشی از جهان وجود داشت، واقعأ فروریخته بود. در ایران اینگونه تبلیغات در حالی
اشاعه مییافت كه هیچگونه امكانی برای بهچالش گرفتن همهجانبة آنها، دامن زدن بهمباحثه
در این زمینه و روشن كردن تفاوت و تمایز تئوریهای ماركس و سوسیالیسم ماركس با
«سوسیالیسم توتالیتر» روسی و عملكرد آن وجود نداشت.
با توجه بههمه این شرائط و در وضعیت ناممكن بودن كار نظری
آزادانه و نبودن آزادی تبادل اندیشه در ایران البته غیرعادی نخواهد بود، اگر در
شكلگیری دوبارة چپ در ایران، ما با رگههائی از گذشته روبرو شویم. بهمین جهت
فعالان چپ در ایران، امروز، در شرائط پاگیری چپ، با وظیفهای دشوار روبرو هستند.
آنها باید هشیار باشند كه بهنام چپ و ماركسیسم، چه از لحاظ نظری و چه بهلحاظ
سبك كار، كدام چپ را تبلیغ و ترویج میكنند و چه چیز را بهعنوان برنامه و سیاست
چپ ارائه میدهند. بهرحال آنچه نباید نادیده گرفته شود، این است كه ما
بدون ارزیابی و نقد گذشته با ادامة اندیشه و عمل چپ سنتی، فقط گذشته و شكستهای آن
را تكرار خواهیم كرد.
واقعیت این است كه طی بیش از هفتاد سال سوسیالیسم و ماركسیسم
بطور عمده مترادف با سیستمی شد كه در شوروی حاكم بود و توسط رهبران و نظریهپردازان
آن تفسیر و تبلیغ میشد. این سیستم الهامبخش افكار، تئوریها، سیاستها، استراتژی
و تاكتیك اكثریت بزرگ كمونیستها و نیروهای چپ بود. فلسفه ماركسیستی، اقتصاد و سیاست
ماركسیستی و مفاهیم دمكراسی و سوسیالیسم، حزب و مناسبات درونی آن در چارچوب این سیستم
تعریف و تفسیر میشد. در این سیستم، حزب كمونیست كه میبایستی بهمثابه جنبش
سازمانیافته طبقه كارگر یكی از ابزارهای رهائی این طبقه و وسیلهای برای آزادی
انسانها باشد، بهابزار سلطه بر كارگران و زحمتكشان، توجیه دیكتاتوری و استبداد و
بهعامل بازدارندة رشد آزادانة مردم تبدیل شد. در این سیستم «دولت سوسیالیستی» یا
«دولت دوران گذار» كه بنا بر تئوریهای ماركس میبایستی پروسة الغاء تدریجی خود را
طی كند و آغازگر زوال خود باشد و گسترش دمكراسی مستقیم، زمینة «تكامل آزادانه
همگان» و شرائط سلطة تدریجی تولیدكنندگان بر روند تولید را فراهم كند، بهماشینی
عظیم برای تولید و بازتولید بوروكراسی و فساد یك دستگاه هیولائی تبدیل شد كه در
رأس آن گروه كوچكی همه اهرمهای قدرت را در اختیار داشت و با دیكتاتوری و ایجاد
وحشت و خفقان بر مردم حكومت میكرد. بدین ترتیب سوسیالیسم كه نزد ماركس بیان و
تحقق عملی آزادی واقعی انسان است، در این سیستم برابر با دیكتاتوری شد.
با توجه بهچنین گذشتهای، چپ و جنبش سوسیالیستی، بدون تعریف
دوبارة خود، بدون بازبینی انتقادی این سیستم و بدون روشن ساختن مبانی نظری و درك
خود از چپ، سوسیالیسم، دمكراسی ... نمیتواند مبارزه بهخاطر آزادی، دمكراسی و
عدالت اجتماعی را با موفقیت سازمان دهد و بهپیش برد. جنبش چپ ایران تنها از این
طریق و با تسویهحساب با تفكر مذهبی و مطلقگرای ماركسیسم روسی قادر خواهد بود بهمثابه
نیروئی پیشرو، نقش واقعی خود را در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران ایفاء كند.
فعالان چپ در جنبش دانشجوئی
فعالان و سازماندهندگان چپ در جنبش
دانشجوئی نیز باید نشان دهند كه نه با تكرار چپ سنتی، بلكه با تولدی نو روبرو
هستند. آنها باید در تعیین سیاستها و شعارها طبعأ بهویژگیهای جنبش دانشجوئی و
وضعیت كنونی آن و هم بهتجارب مثبت و منفی گذشته و قواعد عمومی مبارزه دمكراتیك
توجه جدی مبذول دارند. رادیكالیسم و طرح شعارهای تند در هر شرائطی، نشانه چپ بودن
نیست. فعالان چپ بهویژه باید از سكتاریسم و جداكردن خود از دیگران، چه در شعارها
و چه در عمل، پرهیز كنند و همواره همراه با دیگران و با توجه بهاوضاع موجود عمل
كنند. وظیفه نیروهای چپ كمك بهسازماندهی جنبشهای سیاسی- اجتماعی و رشد و اعتلای
آنها است، نه عمل كردن بهجای آنها. مهمترین مسئله در سازماندهی دانشجویان كشاندن
تودههای هر چه بیشتری در فعالیت و فراگیر شدن مبارزه برای تحقق خواستهای آنها،
برای آزادی، علیه تضییقات حاكمیت ... است. مشاركت گستردة دانشجویان امكان پیروزی
را بیشتر و آسیبپذیری را كمتر میكند و باید همواره بهآن توجه داشت. فراگیر شدن
مبارزه در عین حال مستلزم طرح شعارهای عمومی و اتخاذ شیوههائی است كه حمایت وسیع
دانشجویان و همراهی عملی آنها را در پی داشته باشد.
در شرائط كنونی، شركت محدود دانشجویان در فعالیتها امری غیرعادی
نیست. معهذا با توجه بهتعداد دانشجویان و ظرفیتهای موجود باید كوشید از طریق
اقدامات سنجیده و رعایت اعتدال بخشهای بیشتری را بهمبارزه كشاند و حداقل روزهائی
چون شانزدهم آذر را بهنمایش بزرگ همبستگی دانشجویان و یا اعتراض علیه سیاستها و
اقدامات حكومت را بهفرصتی جهت گردهمائی وسیع برای طرح خواستهای عمومی دانشجویان
تبدیل كرد.
از جمله مسائل مهم دیگری كه فعالان
چپ باید در راستای آن تلاش كنند، عبارتند از:
1-
استقلال
جنبش دانشجوئی: گر چه در سالهای اخیر، جنبش دانشجوئی گامهای بلندی در راستای
استقلال از سازمان، احزاب و حاكمیت برداشته است، معهذا هنوز در این زمینه هم از
لحاط نظری و هم از لحاط عملی باید تلاش لازم انجام گیرد. جنبش دانشجوئی بدون
استقلال نمیتواند نقش واقعی خویش را ایفاء كند. باید با روشنگری پیرامون ضرورت و
اهمیت این استقلال در میان دانشجویان و جلب حمایت آنها بهفعالیت و مبارزه در راه
تحقق این امر مهم ادامه داد.
2-
سازماندهی
تشكیلات و فعالیتها بر اساس روابط درونی دمكراتیك و آزادانه: وجود دیدگاههای
متفاوت در جنبش دانشجوئی در فعالیت سیاسی- اجتماعی و رهبری سازمان، امری كاملأ طبیعی
است. تنوع دیدگاهها و نظرات یكی از عوامل شادابی و رشد و شكوفائی سازمان و فعالیتها
است. در عین حال این تنوع دیدگاهها میتواند در لحظههای حساس، یك فعالیت مشترك
را بهتفرقه و چنددستگی بكشاند. در شرائط پر التهاب و پیچیده كه برداشتها و ارزیابیهای
متفاوتی در مورد چگونگی ادامه كار، ادامه یك حركت بزرگ آغاز شده و رفتار آن در
قبال تعرض نیروهای سركوبگر یا در مسائلی از قبیل عقبنشینی، پیشروی، لزوم تغییر
سیاست و تاكتیك ... مطرح میگردد، وجود دیدگاههای مختلف و پافشاری بر آنها، میتواند
جنبش یا سازمان را تا مرز تجزیه و تفرقه بكشاند. در چنین شرائطی مهمترین مسئله بهویژه
برای فعالان چپ اجتناب از ایجاد چنددستگی و تلاش برای جلوگیری از تفرقه در صفوف
مشترك است. در اینگونه موقعیتها باید تمام مساعی را در جهت رسیدن بهتصمیمگیری
مشترك و حفظ یكپارچگی بكار گرفت و در نهایت بهنظرات اكثریت احترام گذارد و آن را
مبنا قرار داد.
3-
جنبش
دانشجوئی و تشكیلات آن باید همه دانشجویان را با هر گرایش سیاسی و باور مذهبی
دربرگیرد: باید كوشید وضعیت كنونی را كه در آن تشكلهای دانشجوئی محدود بهانجمنهای
اسلامی است، تغییر داد و تشكل دانشجوئی را بهمحلی برای مشاركت تمامی دانشجویان
تبدیل كرد. طبیعی است با توجه بهاین كه جمهوری اسلامی مانع پاگیری تشكلهای دیگر
و یا فراگیر شدن انجمنهای دانشجوئی است، متحقق ساختن این امر، كار سادهای نخواهد
بود. معهذا با توجه بهاین كه خواست تغییر و رفع تبعیص تا كنونی، خواستی محقانه
است، میتوان با برخورداری از حمایت دانشجویان و چه بسا بسیاری از اعضای انجمنهای
اسلامی در جهت دستیابی بهآن مبارزه كرد.
4-
مبانی
نظری- سیاسی و برنامه: یكی از ضعفهای اساسی جنبش دانشجوئی امروز، فقدان مبانی نظری،
راهبرد سیاسی و برنامه است. فعالان چپ میتوانند با رویكردی واقعبینانه و در
مشاركت با دیگران بهرفع این كمبود بزرگ كمك كنند و بكوشند بر پایة برنامهای
منسجم و دارای استمرار، زنجیرهای از فعالیتهای اعتراضی و مطالباتی مرتبط را
سازمان دهند و شیوة كار با برنامه و با ابتكار عمل را جانشین اقدامات واكنشی و
لحظهای سازند.
5-
همراهی
و همبستگی دانشجوئی با مردم: تلاش برای پیوند جنبش دانشجوئی با مردم از سنتهای
مثبت دیرین فعالیت چپ بهشمار میرود. این پیوند عامل مهمی در سمتگیری درست، در یاری
رساندن بهمبارزة همگانی، در ایجاد و تحكیم همبستگی متقابل و برخوردار شدن از حمایت
مردم است. فعالان چپ همچون گذشته، نقشی مهم در متحقق كردن آن، در سمتگیری فعالیتهای
دانشجوئی در این راستا دارند.
دفاع از خواستها و مطالبات مردم،
حلقه اصلی پیوند جنبش دانشجوئی با مبارزات مردم است. در شرائط سلطة رژیمهای دیكتاتوری
بطور كلی و سلطه رژیم استبدادی- دینی در ایران بطور مشخص، خواستهای دانشجویان در
بسیاری موارد بطور تفكیكناپذیر با خواستهای عمومی مردم درآمیخته است، همچنان كه
خواستهای صنفی دانشجویان نیز عمومأ دارای وجه سیاسی است.
برای مثال، نقض حقوق سیاسی- اجتماعی
در ایران نه مشكل یك گروه اجتماعی خاص، بلكه مشكل همگانی، مشكل همه اقشار و طبقات
است. مسئله حقوق بشر، سانسور، تعطیل مطبوعات، دستگیری روشنفكران و نویسندگان،
زندانیان سیاسی و یا سركوب اعتصابها و مطالبات كارگری مسئله مشترك تمام جامعه
است. نقض حقوق و تجاوزات حاكمیت، گر چه ممكن است در لحظهای معین علیه گروه خاصی
اعمال گردد، ولی بههمة مردم مربوط میباشد. بنابراین دانشجویان وظیفه دارند علیه
تمامی این تجاوزات اعتراض كنند و با توجه بهشرائط، فعالیتهای اعتراضی در این زمینه
را سازمان دهند.
پرداختن بهاین مسائل و خواستهای مشترك حلقه اصلی پیوند با
مردم و تحكیم همبستگی متقابل است. حتی در زمینة سیاستهای اقتصادی حكومت، تورم،
اشتغال و ... نمیتوان مرزی میان دانشجو و غیردانشجو كشید. در این جا نیز اثرات این
عوارض شامل اكثریت مردم و از جمله دانشجویان و خانواده آنها و آینده آنها است.
در مورد مسائل خاص دانشجوئی نیز حقوق و خواستهای صنفی بطور
مستقیم با حاكمیت و سیاستهای آن در تعارض قرار میگیرد. فشارها و سیاستهای مدیریت دانشگاه بازتاب فشار و سیاست
حاكمیت است، زیرا مدیریت دانشگاه عملأ وسیلهای برای اجراء و اعمال خواست و سیاست
حاكمیت است. اخراج دانشجویان، فشار بهاستادان و یا اخراج آنها، از بین بردن
استقلال دانشگاه در تعرض علیه حقوق دانشجویان ... همة اینها در عین حال كه بهحقوق
خاص دانشجوئی و دانشگاه مربوط میشود، تمامأ بهماهیت و سیادت حاكمیت برمیگردد و
نتیجتأ مبارزه برای حقوق و خواستهای دانشجوئی بطور اجتنابناپذیر با مبارزه علیه
حاكمیت گره میخورد. در چنین نظامی اولأ خواستهای صنفی و سیاسی دانشجویان تفكیكناپذیرند،
ثانیأ بسیاری از خواستهای مردم و دانشجویان مشتركاند و ثالثأ بطور منطقی حاكمیت
آماج مبارزه برای تحقق این خواستها است.
این ویژگیها، پیوند جنبش دانشجوئی با مردم و حمایتها و
همبستگی متقابل را بهامری ضروری و در عین حال ضامنی برای پیروزی تبدیل میكند.
همبستگی مردم با جنبش دانشجوئی عاملی مهم در كاهش آسیبپذیری آن است. هنگامی كه
جنبش دانشجوئی و مبارزات آن از همبستگی مردمی برخوردار باشد، نیروهای حاكم بهسختی
قادر خواهند بود علیه آن بهخشونت متوسل شوند و آن را سركوب كنند. بدیهی است جنبش
دانشجوئی و فعالیتهای آن زمانی میتواند از همبستگی گسترده برخوردار گردد كه تودههای
هر چه بیشتری از دانشجویان را در بر داشته باشد و شعارهای مطرح شده و شیوههای
اتخاذ شده در مبارزه عملی بتواند پشتیبانی مردم را جلب كند.
بیتردید گرایش بهچپ در ایران، بیش از پیش گسترش خواهد یافت.
در عین حال این گسترش، هر چه بیشتر شود، تلاشها برای جلوگیری و درهمشكستن آن، چه
از جانب حاكمیت و چه از سوی پارهای از گرایشهای سیاسی مخالف، افزایش خواهد یافت.
با همه اینها، خطر اصلی و عامل اصلی شكست نه اینگونه تلاشها، بلكه خطر درونی
است. چپی كه نه با اندیشههای جزمی و استالینی، بلكه بهگفتة ماركس در پرتو «فعالیت
عملی- انتقادی» مستمر بهپیش میرود، چپ دمكرات، چپ پرچمدار آزادی و عدالت بهرغم
تمامی این تلاشهای دشمنان و مخالفان راه خود را خواهد گشود و بهپیش خواهد رفت و
چپی كه بیاعتناء بهتمامی تجارب در پی تكرار گذشته باشد، سرنوشتی جز شكست نخواهد
داشت.
امید است فعالان چپ در جنبش دانشجوئی بهنكات مطرح شده در این
نوشته كه حاصل تجارب نگارنده بهعنوان یك فعال چپ و فعال پیشین جنبش دانشجوئی است،
توجه لازم را معطوف دارند.