يکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵ - ۲۱ ژانويه ۲۰۰۷

ترور "هراند دینک"  برنده‌ جایزه‌ آزادی بیان ۲۰۰۶

 

دکتر رویا طلوعی

 

هفدهم نوامبر 2006 بود که‌ در سالن هتلی که‌ مسئولین برگزاری مراسم اهدای جایزه‌ آزادی بیان انجمن قلم و آکسفام نویب، در لاهه‌ برایمان رزرو کرده‌بودند با نویسنده‌ ارمنی تبار اهل ترکیه‌ آشنا شدم .او نیز چون من یکی از پنج برنده‌ این جایزه‌ در سال 2006 میلادی بود.

" هراند دیک" بسیار نگران بنظر میرسید. مدام اطراف را زیر نظر داشت. گویی منتظر حادثه‌ دردناکی بود. در پاسخ پرسش من در باره‌ علت نگرانیش گفت : من را به‌ مرگ تهدید کرده‌اند .ممکن است اینجا فرصتی پیدا کرده‌ و به‌ من شلیک کنند. خانم " ینلی" که‌ مسئول دعوت و امور مهمانان بوی اطمینان خاطر داد که‌ پلیس را در جریان گذاشته‌ و جای نگرانی نیست، اما این گفته‌ حتی یک موج از دریای مواج نگرانی نهفته‌ در چشمان اقای دینک را فرو ننشاند.

 " هراند دینک" برایمان توضیح داد که‌ چگونه‌ بخاطر نوشته‌هایش در مورد نسل کشی ارامنه‌ بدست دولت وقت ترکیه‌، گرفتار کینه‌ و خشم و غضب ناسیونالیستی کمالیستهای ترکیه‌ شده‌ است. خوشبختانه‌ در طول مراسم هیچ اتفاق خطرناکی روی نداد. روز نوزدهم نوامبر هنگام خداحافظی دستانم را به‌ گرمی فشرد و گفت: به‌ امید دیدار ، البته‌ اگر زنده‌ بمانم...

متأسفانه‌ تهدید به‌ مرگ نویسنده‌ ارمنی و برنده‌ جایزه‌ آزادی بیان بسیار جدیتر از آن بود که‌ من میاندیشیدم. تهدیدی آکنده‌ از نفرت و تعصب کور نژاد پرستانه‌ که‌ از لوله‌ تفنگ یک جوان ترک تبار مغز آقای دینک را بر خیابان مقابل دفتر هفته‌نامه‌ "آگوس" پاشید.  گناه " هراند دینک " تنها نوشتن در باره‌ رویدادی واقعی بود، نوشتن در باره‌ یک حقیقت تلخ. او از واقعیاتی سخن میگفت که‌ میتوانست مسئله‌ حقوق اقلیتها و ستم و تبعیض روا شده‌ بر آنان را در کشورهای جهان سوم و بویژه‌  درخاور میانه‌ ، به‌ بحثی جدیتر تبدیل کند. شیوه‌ مبارزه‌ اقای دینک کاملا مدنی و بدور از خشونت بود.او فقط مینوشت ...

اما از دید من آنچه‌ بیشتر مایه‌ تأسف است  تعصبی است که‌ چنان در روح یک جوان آشیانه‌ کرده‌ که‌ افق دیدش را کاملا محدود نموده‌ است. این جوان در قرن بیست و یکم جان نویسنده‌ ای را بخاطر رویدادی در قرن بیستم میگیرد که‌خود او در ایجاد آن فاجعه‌ هیچ نقشی نداشته‌ ، اما حامل خشونت و تنفری است که‌ نسل به‌ نسل در دامنه‌ فرهنگ و طرز تفکر و شیوه‌ آموزش وپرورشش دوام یافته‌ و به‌ او هم رسیده‌ است. تعصب و تنفری که‌ امروز در سال 2007 جوانی را چنان کور و کر میکند که‌ دست به‌ ترور بزند. این همان معضلی است که‌ تروریست انتحاری را به‌ میان مردم فقیر و کارگران جویای کار میفرستد و صدها و هزاران انسان بیگناه را به‌ کشتن میدهد. براستی چه‌ تفاوتیست میان تعصب اسلامی ، دینی( از هر نوع)، ناسیونالیستی و ایدئولوژیک؟ چرا انسان امروزی که‌ میتواند جهانی زیبا و آراسته‌ به‌ صلح و احترام به‌ حقوق بشر را فراهم آورد، خود را به‌ زنجیرهای تاریخی بسته‌ و اسیر میکند که‌ هیچ نقشی در پدید آوردن آن ندارد؟

غمگینم برای " هراند دینک"، برای  ارامنه‌، برای گریلاها و مبارزان کرد که‌ جان باخته‌اند، برای کردها، برای زنان و برای هر انسانی که‌ به‌ حاشیه‌ رانده‌ شده‌ و حقوقش زیرپا نهاده‌ میشود. برای هر انسانی که‌ در این جهان حق زندگی آزاد و با اختیار از وی سلب میشود ، از هر جنس، هر نژاد ، هر ملیت و هر مذهبی که‌ باشد...