يکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵ - ۲۱ ژانويه ۲۰۰۷

مهرداد درویش پور

 

طرحی برای راهبرد سیاسی

در زمینه  افزایش فشار بین اللمللی و خطر درگیری نظامی با ایران

 

ماجراجویی های جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد برنامه های هسته ای و تحمیل خود بر جامعه بین الملی  به منظور وادارساختن جهان به  تسلیم در برابر « انعطاف ناپذیری و قاطعیت» دولت احمدی نژاد، زمینه تحولات دمکراتیک در ایران و منطقه را با دشواری ها و مخاطرات جدی تری روبه رو ساخته است. از یکسو قطعنامه شورای امنيت برای بازداشتن ايران از غنی سازی اورانيوم، تصمیم اتحادیه اروپا برای گسترش تحریم ها و فشار دولت های چين، فرانسه و روسیه برای تغيير رويکرد رژیم در قبال برنامه هسته ای، روز به روز ایران را به انزوای جهانی بیشتری سوق می دهد. در شرایطی که جهان خواستار تعليق کليه فعاليت های مربوط به غنی سازی اورانيوم و توقف فنآوری هسته ای به عنوان شرط مذاکره بر سر پرونده اتمی عنوان است، جمهوری اسلامی ايران با ادامه برنامه غنی سازی اش و رفتار تحريک آمیز و تهدید هایش، به بيم و هراس جهان دامن می زند. واکنش های ضد و نقيض مقام های جمهوری اسلامی در مورد تداوم و یا قطع همکاری ايران با آژانس بين المللی انرژی اتمی، اگر به قصد فریب و وقت کشی هم نباشد به سختی ممکن است جامعه جهانی را متقاعد سازد تا دست از تشدید فشارهای خود بردارد.

 در چنین شرایطی انتشار خبر طرح محرمانه‌ حمله اسراييل برای از بين بردن تاسيسات اتمی ايران، اگر هم دور از حقیقت باشد و اسراييل به تنهايی قادر به چنين کاری نباشد، نشانه آغاز جنگ روانی جدیدی است که با هدف اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ايران برای توقف غنی سازی اورانيوم صورت میگیرد. علاوه بر آن گرچه آمریکا بارها اعلام کرده است بر اولويت راه حلی ديپلماتيک برای حل بحران هسته ای ایران تاکيد دارد اما حمله نظامی را به عنوان يکی از گزينه‌ها رد نکرده است. حمله سربازان آمریکایی به عوامل جمهوری اسلامی ايران در اربيل - که بنا برادعای آمریکا بخشى از سیاست آنان به قصد پايان دادن به نقش ایران در افزايش فعاليت‌هاى خشونت‌آميز در عراق است -  گام دیگری برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ايران و به ویژه دولت احمدی نژاد برای به عقب راندن آن است. ارسال ناوگان های جنگی آمریکا به منطقه، دل نگرانی از افزایش خطر درگیری نظامی را باز هم فزون تر نموده است. هم از اینروست که بسیاری از مخالفان راه حل نظامی در کنگره آمریکا برای حل بحران ایران، علنا خواستار منوط شدن هر نوع گسترش عملیات نظامی آمریکا به خارج از مرز های عراق، به تصمیم و رای کنگره شده اند.

 همچنین تهدید دایمی سران جمهوری اسلامی ایران به نابودی اسراییل، بی اعتنایی به قعطنامه شورای امنیت و مداخلات حکومت ايران در عراق، که همزمان با تشدید سیاست های میلیتاریستی آمریکا خطر کشاندن منازعه‌ى عراق به بيرون از مرزهاى اين كشور را افزایش داده است، از جمله سیاست های است که بهانه برای حمله نظامی به ایران توسط آمریکا و یا اسراييل را افزایش می دهد. امری که در صورت به وقوع پیوستن، به رویارویی و گسترش هرچه بیشتر میلیتاریسم  و بنیادگرایی اسلامی منجر شده و میتواند کل منطقه را به انفجار کشاند که پی آمد آن برای مردم ایران و منطقه جز کابوس نوینی بیش نیست. در کنار این همه، سفرهای احمدی نژاد به آمریکای لاتین برای ایجاد بلوک مشترک بین  ایران و رژیم های چپ گرا و ضد آمریکایی در منطقه، تنها نشاندهنده تمایل بنیادگرایان ایران برای ایجاد اتحادی نامقدس به منظور گسترش سیاست تعرضی خود از منطقه خاورمیانه به دیگر نقاط جهان میباشد.

از سوی دیگر در متن این تحولات و با آن که احتمال خطر حمله نظامی به ایران دوباره بر سر زبان هاست، اما شکست جمهوری خواهان در انتخابات اخیر کنگره و سنای آمریکا و ناکامی دولت آمریکا در حل مشکل افغانستان و به ویژه عراق  وبه موازات آن افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در عراق، لبنان و فلسطین، امکان تکرار سناریوی عراق در ایران را ناممکن و زمینه تلاش برای دستیابی به مصالحه از طریق راه حل های دیپلماتیک را تا حدودی افزایش داده است. مخالفت های نیرومند دیگر کشورها و حتی کنگره آمریکا با توسل به راه حل حمله نظامی و بالا گرفتن صداهایی در حکومت ایران که خواستار توجه به پیامدهای وخامت آمیز سیاست هسته ای جمهوری اسلامی ايران و انعطاف در آن به قصد کنار آمدن با غرب می باشند، می تواند - در صورت پیگیری این سیاست از هردو سو-  راه دستیابی به مصالحه را هموار سازد. امری که به نوبه خود با قربانی کردن حقوق بشر در ایران و به سایه راندن آن و تثبیت موقعیت رژیم میتواند به گونه ای دیگر به زیان مبارزات دمکراتیک مردم ایران منجر شود. هنوز کاملا روشن نیست که تهدید ها و اعمال فشارهای آمریکا، آیا صرفا به قصد وادار کردن ایران به عقب نشینی و امتیاز گرفتن هر چه بیشتر از حکومت ایران در هنگام مذاکره و رسیدن به راه حل های سیاسی صورت میگیرد؟ و یا آن که این اقدامات  گام هایی جدی برای تدارک حمله نظامی به ایران است، در صورتیکه جمهوری اسلامی از عقب نشینی مورد دلخواه آمریکا سر باز زند؟

 به گمان من اپوزیسیون دمکراتیک ايران می بایست ضمن رد دو راه حل حمله نظامی به ایران و یا تلاش برای مصالحه و تثبیت رژیم، برای هموار ساختن بدیل و صدای سوم بکوشند. رژيم جمهوری اسلامی مانع جدی در راه صلح و دمکراسی در ایران و منطقه ایجاد کرده است. از اینرو میبایست خواستار آن شد که نقض حقوق بشر ازجانب رژيم جمهوری اسلامی به عنوان معيار اساسی و مستمر در چگونگی مناسبات دولتهای بزرگ با دولت ايران مد نظر قرارگیرد. در این راستا میبایست از کلیه اقدامات سیاسی و دیپلماتیک سازمان ملل متحد نیز که بنا بر آن، سران و نمايندگان سياسی جمهوری اسلامی مورد فشار، تحريم وتعقيب قرار گيرند، حمایت کرد. در عین حال میبایست نسبت به  اعمال تحریم هایی اقتصادی گسترده - نظیر آن چه در عراق رخ داد -  هشدار داد که مردم  ایران قربانیان اصلی آن خواهند شد. 

ما میبایست ضمن محکوم نمودن سياست هسته ای بحرانزای رژيم جمهوری اسلامی، خواستار توقف غنی سازی اورانیوم و نظارت کامل آژانس بين المللی بر انرژی اتمی و همکاری با آن شویم. در عین حال مخالفت با دخالت و حمله نظامی احتمالی به ايران و سياست بديل سازی قدرت های بزرگ به جای دفاع از حق مردم ايران در تعیین سرنوشت خود، نباید به جنگ دون کیشوتی در جبهه های گوناگون بیانجامد بلکه میبایست از حمایت بین المللی از مبارزات دمکراتیک مردم ایران استقبال نمود. هر نوع سیاستی به جز این میتواند در عمل  درمخالفت با میلیتاریسم و جنگ طلبی ما را به همسویی با جمهوری اسلامی سوق دهد. اعمال فشار سیاسی بین المللی برای به عقب راندن رژيم جمهوری اسلامی و در دفاع از حقوق بشر و تلاش برای اعتلای مبارزات دمکراتیک مردم ایران و ایجاد قطب نیرومند، مستقل . دمکراتیک در اپوزیسیون، آن راهی است که میتواند به تقویت صدای سوم در برابر میلیتاریسم و بنیادگرایی یاری رساند!

 

 

 2007/1/15