انتخابات به مثابه نشانه تاویل ناپذیر
داریوش سعدین
WWW.Saadin.COM
Saadib.D@Gmail.COM
در
نمایش اخیر رژیم که توده به هیات سیاه لشکران مطیع و راغب به غفلت بر صحنه نقش
آفرینی نمودند، علی رغم تمامی ارجاعات نشانه ها به فرا متن و تفسیرهای متعدد،
همچنان ابهامات رخ نمود دارند و ذهن آزاری می کنند.
به
راستی آیا تفسیر انتخابات برگزار شده معطوف به اعلان مخالفت های مردمی نسبت به
سیاست های رایج می باشد و یا شرکت کنندگان قابل مصادره به عنوان حامیان حاکمیت می
باشند؟
آیا
انتخابات خبرگان مشروعیت بیش از پیش به مقام ولایت فقیه داده و یا صرف ورود محدودی
افراد به مجلس خبرگان- که خود معترف به غلامیند- تهدید کننده اختیارات تام رهبری
است؟
آیا
حضور تنی چند از ملقبان به اصلاح طلبی در شوراهای شهر پیروزی بر اصولگرایان قلمداد
می شود؟
با
پذیرش رجحان اصلاح طلبی بر اصول گرایی آیا ملت مفلوک باید در انتظار تفاوت موقعیت
معیشتی و فرهنگی خود نسبت به گذشته باشند و یا به وضع و داشته های خود قناعت کنند؟
آیا
واقعا تفاوتی میان نامزدهای انتخابات - با علم به مورد تایید بودن همه آنها از
نگاه شوراهای نظارتی- مشهود است و با وجودی که همه شان در یک قالب تعریف شده می
گنجند ، جذابیت های دسته ای از کدام منبع سرچشمه می گیرد؟
آیا
دعوت مردم به مشارکت در انتخاباتی نمایشی که هیچ ارزشی برای رایشان قائل نمی شود ،
چوب حراج زدن به حیثیت ملت نیست؟
آیا
تبلیغ مشارکت در برابر تحریم با هدف روزمره کردن وعادت دادن مردم به بی ارزشی
عقیده شان بود و یا در تعاریف تمرین دموکراسی می گنجد؟
آیا
پامال کردن آرای مردم مسئولیتی متوجه مبلغان مشارکت می کند؟
آیا
روشنفکر نمایان قدرت گرا به واسطه ملعبه قرار دادن توده بی شکل جامعه – که به
تزویر مردم می نامندش – موفق به فتح سنگری برای نزدیکی به قدرت شدند و یا صرف
تهییج و جلب کمیت افراد موفقیتی در برابر مدافعان تحریم نسیبشان نمود؟
آیا
مردم و مردم نمایان ایران ظرفیت اندیشه ای تغییر مداوم استراتژی ها نسبت به
انتخابات رژیم را دارند و قدرت تحلیلشان آن ها را از سرگشتگی باز می دارد؟
سوال
ها بی شمارند و بر شمردن دستاوردهای تحریم در برابر مشارکت بی ثمر نیز از اهمیت
اصل مطلب که همان جستجوی پاسخ دهندگان به ابهامات است، نمی کاهد.
لزوم
ظهور روشنفکران شارح در این مقطع احساس می شود اما چون همیشه روشنفکران مستاصل یا
زبان به مهمل بافی و فرا فکنی می گشایند و یا سر به برف فرو برده در تلاش برای
استتار خویش برآمده اند.
اگر
روشنفکری نیازهای مقطع پرسشگری را بر نیاورد پس وجودش غیرموجه است.
کافیست
میزان دسترسی به روشنفکران را نسبت به آیت الله های دگم اندیش سنجید و با استفتائی
به دفتر مراجع تقلید میزان مسئولیت پذیری این دو قشر را با هم قیاس کرد تا دریافت
که مسئولیت نا پذیری و فرار روشنفکرنمایان از سوال ، بزرگترین آسیب این تابلوهای
اشتباه در مسیر سربلندی این ملت است.
داریوش سعدین
بیست و نه آذر ماه