گفتگو، بی معنا است

رحمان درکشیده

زندانی جمهوری اسلامی ایران

 

در پاسخ به سوالات شما، با توجه به این که موضوع سخنرانی من درمراسمی که در ماه سپتامبر در فرانکفورت برگزار شد «توابین و نقش آن ها در سرکوب واعدام زندانیان سیاسی» بود و شما متن آن سخنرانی را در این شماره "آرش" نیز چاپ کردید، سعی می کنم به سوالات شما به اختصار پاسخ گویم، تا از دوباره گویی و تکرار تا حد امکان پرهیز شود.

 

پاسخ اول و دوم:

گفت و گو بین زندانیان سیاسی و توابین همان قدر بی معنا است که گفت و گو بین زندانیان سیاسی و زندانبان. بین زندانی سیاسی و جلادان و قاتلان شان، بی شک این گفت و گو بی معنا است. توابین در زندان به عنوان زندانبان، زندانیان سیاسی را شکنجه و حتا به جوخه های اعدام سپرده اند. من و امثال من نمی توانند هرگز در گفت و گویی حضور یابند که یک طرف آن شکنجه گران شان و یا اعدام کنندگان رفقای شان باشند. اساساٌ من نمی دانم چه گفت و گویی بین زندانیان سیاسی با توابین می تواند باشد، به ویژه آن که در این جا صحبت از "توابین" است جایی که ما با یک هویت سروکار داریم. ما تنها وظیفه مان زنده نگه داشتن خاطره مقاومت ها، جانفشانی ها و افشای جنایت هایی است که رژیم جمهوری اسلامی در سال های دهه ی 60 در زندان ها و به کمک همین توابین انجام داد. من تنها در این جا می خواهم این نکته را اضافه کنم که برخی از زندانیان سیاسی که در سال 67 اعدام شدند یکی از دلایل شان این بود که رژیم می خواهد بار دیگر شرایط سال 60 را در زندان ها حاکم کند. شرایط سال های 60 در زندان های جمهوری اسلامی چیزی نیست جز سال های حکومت توابین در زندان و فشارهایی که توسط آن ها و حتا با طرح و برنامه ریزی آن ها و با حمایت مسولین زندان در زندان اتفاق افتاد.

 

پاسخ سوم:

این نظر می تواند تنها برخاسته از ذهن افرادی باشد که زندان های جمهوری اسلامی را تجربه نکرده اند و در جریان شکل گیری پدیده ی توابین در زندان نیستند و یا در طول سال های زندان شان با توابین روبرو نبوده اند. در آن سال ها ما نوجوانانی داشتیم که سخت ترین شرایط را تحمل کردند و گاه افراد رده بالای سازمان ها را که به راحتی تن به همکاری می دادند. شکی نیست که شکست در انفعال بسیاری از زندانیان سیاسی تاثیر داشته، اما بریدن برخی از افراد مانند روحانی و غیره به نظر من تنها می توانست و می تواند در نهایت توجیه خوبی برای برخی افراد باشد.

پاسخ چهارم:

من نمی دانم چه اصراری است که از توابین قربانیان رژیم جمهوری اسلامی بسازند. یادمان نرود که توابین در بندها با اختیار کابل به دست گرفتند و نه به فشار بازجو و در زیر بازجویی.

به یک تعبیر شما می توانید از همه آدم ها یک قربانی بسازید حتا از یک شکنجه گر. چون او نیز از دل مادر که به دنیا آمد شکنجه گر نبود و شاید می توانست یکی از ماها باشد.

اما واقعیت های سیاسی و اجتماعی با این شاید ها ساخته نمی شوند. تنها واقعیت این است که توابین در نقش زندانبان در زندان های جمهوری اسلامی مسبب بسیاری از جنایات هستند و این موضوعی است که از نظر عملی امروز و به ویژه در شرایط کنونی که رژیم جمهوری اسلامی تلاش دارد با شکنجه، از زندانیان سیاسی مصاحبه و یا سایر اعترافات جعلی بگیرد، اهمیت بیشتری یافته است.

توجیه توابین، حتا به گونه ای توجیه جمهوری اسلامی خواهد بود. فراموش نکنیم که تواب شکنجه گر "سیبا معمار نوبری" در نامه ی خود گفته بود که من به اختیار مصاحبه کرده ام و این نکته ای است که همین الان هم جمهوری اسلامی دارد روی آن کار می کند و می گوید همه ی آن هایی که به زندان می آیند و مصاحبه می کنند به اختیار می آیند و در زندان ها این ها به حقیقت پی می برند که نمونه آخر آن هم "رامین جهانبگلو" بود که وقتی از زندان آزاد شد تحت تاثیر همان فشارها و ترس، به دستور مقامات امنیتی و اطلاعاتی فوری به خبرگزاری "ایسنا" رفت و در آن جا با تاکید بر این که به او در زندان خیلی خوش گذشته و از امکانات زندان تعجب کرده!!! به جاسوسی و تلاش خود برای انقلاب مخملی اعتراف کرد!!! و این در حالی صورت گرفت که به تازه گی یعنی در همان زمان که به رامین جهانبگلو در زندان خوش می گذشته، 2 تن از زندانیان سیاسی در زندان در اثر اعتصاب غذا ولی در واقع به قتل رسیده اند. قتل از این جهت که جمهوری اسلامی مسئول مستقیم مرگ آنان است.

 

پاسخ پنجم‌:

 برای جواب به این سوال اول باید بگویم موضوع یک تواب سابق با توابین- پدیده ای که در زندان های جمهوری اسلامی شکل گرفت- دو موضوع متفاوت هستند. این که توابی بیاید و با افشا و بیان وقایعی که اتفاق افتاده، اطلاع رسانی کرده و  به افشای جمهوری اسلامی و جنایات رژیم در آن سال ها اقدام کند، من آن را مثبت می بینم. ولی حتا این اقدام مثبت نمی تواند آن فرد را از اعمالی که انجام داده، مبرا سازد و این دو ربطی به یکدیگر ندارند.

اما اگر توابی بیاید و هم چنان از تواب بودن اش دفاع کند و یا به انکار واقعیت ها بپردازد. این دیگر مشخص است که او از چه منافعی سخن می گوید و این که او هم اکنون نیزدر چه جهتی گام بر می دارد.

در مورد محاکمه احتمالی برخی از آن ها، بی شک می توان نمونه هایی را حتا در حد محاکمه دید، مانند نقشی که افرادی چون مجتبا میرحیدری و حسین جواد زاده موحد در اعدام انسان های شریفی چون امید قریب، سعید رستم کلاهی و غیره داشتند.

*