شب یلدا، زاد روز مهر و روشنایی
گرد
آمدیم:
شبچره ای بود و آتشی،
گفت
و شنود و قصه و نقلی ز سیر و گشت ...
وقتی
که برشکفت گل هندوانه، سرخ
در
اوج سرگذشت
یلدا،
شب بلند، شب بی ستارگی
لختی
به تن طپید و به هم رفت و درشکست
با
خانه می شدیم که گرد سپیده دم
بر
بام می نشست.
سیاوش کسرایی
***
روز
رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گویی
از روی قیامت شب یلدا برخاست سعدی
***
نظر
به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب
فراق تو هر شب که هست یلداییست سعدی
***
باد
آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح
صادق ندمد تا شب یلدا نرود
سعدی
***
صحبت حكام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید خواه بو كه برآید. حافظ
***
معاشران گره از زلف يار باز كنيد
شبى خوش است بدين قصه
اش دراز كنيد حافظ
***
همه
شب های غم آبستن روز طرب است
یوسف روز به چاه شب یلدا
بیند
خاقانی
***
قندیل
فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد
شده چون روز و دلت چون شب یلدا
ناصر خسرو
داستان شب یلدا
شب يلدا از نمونه جشن های شبانه ايرانيان است که هنوز زنده و
پا برجا مانده است.
يلدا شب تولد خورشيد است. طولانی ترين شب سال سپری می شود و تاريکی
که تا ديروز در روزهای سرد و تاريک، بر نور غلبه ياقته بود، جای خود را به نور می
دهد. نور بر تاريکی پیروز می شود و دوره سياهی، تاریکی و تباهی پايان می گيرد. یلدا،آغاز «انقلاب زمستانی» است، در برابر
«انقلاب تابستانی» که از اول تير آغاز می شود. شب يلدا شب تولد روشنايی هاست.
ابوریحان بیرونی در كتاب آثار الباقیه درباره یلدا می نویسد: «این شب در مذهب رومیان
عید یلداست و آن میلاد مسیح است. به جاست كه ما نیز گرامی و زنده اش بداریم. كه در
نهاد و آداب و سنت ما ایران، دنیایی از فلسفه، حكمت و زیبایی نهقته است.»دی ماه، در
ایران کهن، چهار جشن را در بر داشت : نخستین روز ماه دی و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست وسوم، سه روزی که نام ماه و نام روز
یکی بود. امروز، از این چهار جشن، تنها شب
نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا، را جشن می گیرند. یعنی آخرین شب پائیز،
نخستین شب زمستان، درازترین شب سال. درازای تاریکی نیز پانزده ساعت و پنجاه و چهار
دقیقه است.
واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است. ولادت
خورشید ( مهر، میترا ) و رومیان آن را ناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد ( مهر
) شکست ناپذیر نامند. واژه نوئل نیز از
همین آمده است.
اما این رسم بنا بر مدارك رومي، در ایران باستان
چنین برگزار می شده كه پیران و پاكان به تپه ای رفته، با لباس نو و مراسمی ویژه از آسمان می خواستند كه آن «رهبر
بزرگ» را برای رستگاری آدمیان بفرستد و
باور داشتند كه نشانه زایش آن ناجی، ستاره ای است ، كه بالای كوهی به نام كوه فیروزی كه دارای
درخت بسیار زیبایی بوده است ،
پدیدار خواهد شد و موبد بزرگ برای همین نیایشی می
خوانده، كه قسمتی از آن در «بهمن
یشت» مانده است:
«آن شب كه سرورم ظهور كند
نشانه ای از ملك آید
ستاره از آسمان ببارد
همان گونه كه رهبرم از راه برسد و ستاره اش نشان نماید
...»
اما در استوره های کهن
ایرانی چنین آمده است که،
ماه،
دلداده مهر است و این هر دو راهی جدا دارند
. زمان ماه شب است و مهر روزها بر
می آید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او در آمیزد، اما همیشه
در خواب می ماند و روز فرا می رسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری
می اندیشد و ستاره ای را اجیر می کند، ستاره ای که اگر به آسمان نگاه کنی همیشه
کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره، ماه را بیدار می کند و خبر نزدیک شدن
خورشید را به او می دهد. ماه به استقبال مهر می رود و راز دل می گوید و دلبری می
کند و مهر را از رفتن باز می دارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را
ٿراموش می کنند و عاشقی پیشه می کنند و مهر دیر بر می آید و این شب، «یلدا» نام می
گیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می رسند و هر سال
را فقط یک شب بلند و سیاه وطولانی است که همانا شب یلداست.
یلدا در افسانه ها و اسطوره های ایرانی حدیث
میلاد عشق است که هر سال در «خرم روز» تکرار می
شود.
در زمان ابوریحان بیرونی به دی ماه، خورماه نیز می گفتند که
نخستین روز آن خرم روز نام داشت و ماهی بود که آیین های بسیاری در آن برگزار می
شد. از آن جا که خرم روز، نخستین روز دی ماه، بلندترین شب سال را پشت سر دارد، پیوند آن با خورشید معنایی ژرف می یابد. از
پس بلندترین شب سال که یلدا نامیده می شود خورشید از نو زاده می شود و طبیعت
دوباره آهنگ زندگی ساز می کند و خرمی جهان را فرا می گیرد. ایرانیان نیز که همواره دوستدار شادی و شادمانی و زنذگی
بودند، این شب را را با شور و سور و دست افشانی و پایکوبی سپری می کردند.
در اسطوره های دیگر از لرستان، مهر مرد است
و ماه، زن. این دو در سی
ام هر ماه با هم، می آمیزند و هر وقت كشاورزی كاری داشته باشد كه آن را تمام نكرده
است به خورشید می گوید: «زنت دختری زایید» و آن روز خورشید دیرتر به خانه می رود!
در اسطوره ای دیگرزمان وصال مهر و ماه آخر ماه است؛ اما خورشید همانا زن و ماه مرد است. در همه
این اسطوره ها مهر و ماه از چاه بر می آیند و در چاه می شوند یا از دریا بر می
آیند و به دریا می روند و چگونگی بازگشت آنان روشن نیست.
از
آیین های شب یلدا در ایران،فال با دیوان حافظ است. مردم دیوان را با نیت بهروزی و
شادکامی می گشایند وفال دل خویش را از او طلب می کنند. در برخی دیگر از نقاط ایران
نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها
نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه
این ها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر جمع شوند و بلندترین شب سال را با
شادی وسرور سحر
کنند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که
خوردن هندوانه در شب یلدا جزو آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ایران، انواع آجیل و خوراکی ها مصرف می شود اما
هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا عده زیادی باور دارند که اگر مقداری هندوانه در
شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و
بیماری بر آنها پیروز نخواهد شد.
مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می
پردازند و برخی نیز
دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره ای می گسترانند که بی
شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه و انواع و اقسام آجیل چون نخودچی،
کشمش، مغز گردو، انجیر خشک، حلوا
شکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به و بخصوص هندوانه را جای می
دهند.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله
قارپوزی) می خورند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها
تاثیری ندارد.
در اردبیل مردم، چله بزرگ را قسم می دهند که
زیاد سخت نگیرد و گندم برشته (قورقا) و هندوانه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می
خورند.
در تبریز نیز هنگام یلدا «عاشیق ها» می نوازند.
عاشیق ها خنیاگرانی هستند
که به هنگام اجرای
برنامه، داستان می خوانند، في البداهه شعر می سرایند و ساز می زنند. قصه هایی
كه عاشیق ها در شب یلدا می گویند ریشه در افسانه های كهن ایرانی دارد. داستان قهرمانی مانند کوراوغلو و
افسانه های دده قورقود از این دسته اند.
در گیلان هندوانه را حتمن فراهم می کنند وگمان دارند که که هر کس در شب چله هندوانه
بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.
در لرستان مردم در شب چله «گندم شیره» می خورند كه گندمی
است كه در شیره می خیسانند و زردچوبه و نمك را با آن مخلوط می كنند سپس آن را روی
ساج برشته می كنند و همراه خلال بادام، گردو، كشمش، سیاه دانه و كنجد مخلوط می
كنند و می خورند. یكی دیگر از رسوم زیبای لرها به این شكل بوده كه پسران كوچك و
نوجوان، شب یلدا بر پشت بام خانه ها می رفتند و كیسه ای را به همراه طنابی از
سوراخ دودكش خانه ها به داخل خانه آویزان می كرده اند و شعری محلی می خواندند با
این مضمون كه صاحب خانه، انشاالله خیر به خانه ات ببارد و كدخدای خانه ات نمیرد
چیزی بده این پسر كوچك بیاورد. صاحبخانه از آجیلی كه برای شب چله تدارك دیده بود،
داخل كیسه می گذاشت و گاهی پیش آمده كه صاحبخانه برای مزاح، دختر خردسال كوچكش را
در كیسه گذاشته و آن پسر كیسه را كشیده بالا و این آشنایی در خیلی از موارد باعث
ازدواج در بزرگسالی می شده است.
نزد زرتشتیان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ
تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دیماه تا دهم بهمن
ماه را در بر می گیرد و از ده بهمن
به بعد را چله کوچک می گویند. یلدا، شب نخست چله بزرگ است.
زرتشتیان در
این شب جشن می گیرند و فدیه می دهند: فدیه، سفره ای است که در هر خانه گسترده می
شود و در آن خوراکی های شب یلدا چیده می
شود. زرتشتیان در این شب دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت
است. خوراکی هایی که در این جشن مورد استفاده قرار می گیرند، گوشت و هفت میوه خشک شده خام (لورک) می باشد.
آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می
خرند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می گذرانند . در خانواده های آشوری فال با دیوان حافظ
نیز رواج دارد.
شب یلدا، سفره ی خانه های همه پر از لبخند و ترانه.
پر از بادام و پسته. پر از شادی و امید. روزگارتان سبز و سرخ و روشن باد چونان
هندوانه های رقصان یلدایی!
شب
عاشقان بیدل چه شب دراز باشد
تو
بیا کز اول شب در صبح باز باشد
سبز
باشید