ساحل کامپيوتر

 

شعر زردينه ی تا بلو هايم

در  دورنگار ِ کامپيوتر

به حبس کشيده شده ست

و مادرم به تماشای

آنها  می گويد

عجب تا بلوهاي غريبی

 

 کوله بار ِ  رعد و برق ِ

 عاطفه هاست

 تصوير مردمکها ی

چشما نشا ن

 بر نقش سبز رنگينه ها

 

دختر ِ من اين چنين

 بوده هميشه

 عجو به ی کشف ِ

رازينه ها

 

من  در برلن (برلين)

سا حل د لهره ،

دورنمای  کامپيوتر

 مادرم را که پير شده می بينم

صدايش از افق ِ

 آلوده ی تهران می آيد

 

شهلا( قيزيم نازلی پريم، دخترم نازلی پری من)

 هنور باز نقاش ِ شاعر هستی

که زير سوزن ِ چشم ِ آفتاب

 رنگ و  واژه را

 به هم می دوزد ...

 

پسرم می خند ند

و دخترم که

 هنوز بالغ نيست

می پرسد مادر بزرگ

تهران د يسکو دارد

نه ...

پسر خاله ا ت بيکار ست

و دختر عمويت

 قر ص اعصاب می خورد...

 

شهلا آقاپور

از دفتر مرواريد سياه2006 نوامبر

shahla@aghapour.de

www.aghapour.de