جنبش جمهوریخواهان ِدموکرات و لائیک ایران
و
شورای هماهنگی
پیش مقدمه
از نشست ِموسس
"جنبش ما" بیست و شش ماه می گذرد . متاسفانه همراهان این جنبش حتی در
ارگان های اجرائی ما ، در حال دور شدن از اهداف این حرکت می باشند . این دوری از
مشی و اهداف این جنبش در اثر بی مبالاتی و بی مسولیتی جدی برخی از همراهان در
مطالعه ، درک و پایبندی به اسناد پایه ، مصوب ِدو نشست سراسری و عمومی این جنبش می
باشد . این دسته از همراهان با درکی سورئالیستی از "جنبش" برآنند که
بدون رعایت اسناد و مصوبات ِجمعی این "جنبش"، فعال مایشاء گردند و
"هر چه را در وهم ناید" بجای اسناد ِپایه و سایر ِمصوبات در دستور کار
این جنبش سراسری قرار دهند ! کوشش حاضر گامی کوچک در بازگشت به سرچشمهء حیات بخش
این جنبش و بیان مجدد ِ گفتار با زبان ِاین جنبش است. بخاطر اهمیت بحث در این مقطع
زمانی که سال های نجدید سازماندهی مبارزان این میهن برای تغییرات اساسی در ساختار
قدرت سیاسی است از طولانی شدن این نوشته پوزش می خواهم و امیدوارم که در روشن کردن
زوایائی از این حرکت ِنوین به سهم خود موثر افتد
مقدمه ای کوتاه
در درک من از کلی ترین خطوط ِهویت ِجنبش نوین مردم ایران
جمهوری ،
دموکراسی و جدائی کامل ادیان و دیگر باورها از ساختار دولت خواست اصلی ِغالب بر
حرکات اعتراضی مردم آزادیخواه و مساوات طلب ایران می باشد . دو صد سالی است که
نطفهء ایجاد دولتی مدرن در وجدان روشنفکران ِجامعهء ایران بسته شده است . از آغاز
مبارزات "مشروطیت" تا امروز بیش از یک قرن است که مردم ایران با عرق
جبین و کد یمین روزگار گذرانده اند و این نهال را با خون رشیدترین فرزندان خود
آبیاری کرده اند . بیش از یک قرن است که این نهال ِ"نو" بر فلات ایران نشانده شده است و در قلب و روح
ِمردم سراسر ایران رشد و نمو کرده است . نهال دیروز ، امروز دیگر در آستانهء قرن
بیست و یکم درختی تنومند است . در ختی است که در وجدان هر ایرانی آزادیخواه و در
سراسر ایران ریشه دوانیده است . امروز این درخت تنومند می رود تا ؛ نه شبیه هیچ
کجای دیگر جهان ؛ میوه دهد و طرحی نوین با دولتی مدرن را در سراسر ایران دراندازد
امروز برای بارور شدن ِاین درخت ِکهن و بازگشت ِهمیشگی ِسیمرغ
ِخرد ایرانی به این فلات پهناور ، کارگران در کارند . زندانیان سیاسی قهرمان در
کارند . بی کاران در کارند . دانشجویان ِپیشاهنگ در کارند . زنان ، با بیش از نیمی
از جمعیت ایران روز و شب در کارند . اقوام و ملل ایرانی در دور افتاده ترین
نقاط این میهن درکارند . معتادین و سایر
بیماران در کارند . لگد مال شدگان ، خود فروشان و همهء آنهائی که برای یک زندگی
حداقلی ِشرافتمندانه ناچارند تا دست در جیب دیگران کنند و همهء آنهائی که برای یک
بقمهء نان از دیوار دیگران بالا می روند همه در کارند . معلمین ، پرستاران ،
اساتید ، پزشکان ،نویسندگان ، روشنفکران و روزنامه نگاران و همهء مزد و حقوق
بگیران این کشور با مقاومت روزمرهء خود در مقابل تهاجمات پلیسی – نظامی رژیم
جمهوری اسلامی در طول سه دهه آبدیده شده اند و در حال سازمانیابی و ایجاد تشکل های
نوین ِمناسب با این دورهء تاریخساز جهت "اصلاحات" بنیادین در ساختار قدرت
در ایران می باشند
اپوزیسیون
مستقل و مردمی این رژیم چه در ایران و چه در خارج از ایران با حداقل امکانات به
آرامی و با قدم هائی کند اما حساب شده ؛ با توجه به شکست ِانقلاب بهمن ؛ به جلو می
رود . مبارزات گستردهء مخفی - علنی در همهء زمینه ها در سراسر ایران در جریان است
. در کجای ایران و در چه سطحی مردمی را می یابید که بر علیه این همه ظلم ، جور ،
عدم مساوات و تمرکز ِبی سابقهء ثروت در دست
ِ"آقازادگان" اعلان انزجار نکنند ؟
من نیز در خارج
از کشور خود را جزئی از این مرد م زجر کشیده و مساوات طلب می دانم . مردمی که یک
بار پس از قرنها با در انداختن طرحی نو در دولتی مدرن می خواهند برای همیشه به
"آقازاده ها" و آقازادگی بگویند : نه . مردمی که با بازآوردن سیمرغ ِخرد
جمعی ، آزادی و دموکراسی پایدار در این کشور به هر نوع حق ِویژه خواهند گفت : نه .
مردمی که با تحقق مساوات برای شهروندان سراسر ایران به هر نوع "انتصاب"
، هر نوع تبعیض و هر نوع "حق ویژه" چه برای خود و چه برای دیگران در این
کائنات خواهند گفت : نه
بخش اول : جنبش
جمهوریخواهان ِدموکرات و لائیک ایران
بر مبنای نیاز
فعالین خارج از کشور در هماهنگی با یکدیگر و همراهی با حرکات سراسری مردم ایران در
سه ، چهار و پنج سپتامبر دو سال پیش با
نشستی عمومی ، علنی و فراگیر فعالیت خود را آغاز نمود . این حرکت نوین ، این کوشش
در سازماندهی فراسازمانی جهت هماهنگی و همراهی با مبارزات جاری مردم ایران با شرکت
طیف گسترده ای از فعالین سیاسی اقشار و طبقات ستمدیدهء میهنمان برگزار گردید .
برای نخستین بار در تاریخ
میهنمان اپوزیسیون دموکرات و لائیک این میهن در زیر یک سقف جمع شدند و با حقوق مساوی ، مشترکا به اسنادی حیات بخشیدند
که باورمندان به آن ، خود را در تقابل با هر نوع رژیم مذهبی ، موروثی و ایدئولوژیک
می بینند و در راستای ِتشکل و سازماندهی "جمهوریخواهان ِسراسر ایران در "راهی نوین" جهت استقرار
ِجاودانی ِآزادی ، استقلال و حاکمیت مستقیم مردم ِسراسر ایران بر سرنوشت خویش ، در
یک "جمهوری" غیر متمرکز مناسب با شرایط روز ِایران ، کوشش می نمایند
هدف این نشست
از نخست ،ایجاد فضا و یا ظرفی بود که این طیف ِوسیع از روشنفکران و فعالین سیاسی
آزادیخواه ایرانی با حقوق مساوی در بحث و تبادل نظر دائمی با یکدیگر قرار گیرند تا
فعالیت های مجرد ، پراکنده و جدا جدای فردی و یا گروهی این راه ِمردمی را با هماهنگی
به یک بستر آورند . این حرکت شایسته است
تا از یکطرف با "همصدائی" ، داد مردم ایران از این بیدادها را
بیشتر و گسترده تر به گوش مردم جهان برساند و از طرف دیگر از این آزادی و امکانات
ارتباطی ِبی دردسر در خارج از کشور استفاده کند و با دسترسی گسترده ای که به منابع
مختلف در سطح جهان و ارتباط با یکدیگر داریم ، با همدلی به کار ِتخصصی در رابطه با
مشکلات امروز و فردای ایران بپردازیم و برای بحث و تصحیح و تکمیل ، این کوشش ها را
به مردم رنجدیدهء ایران تقدیم نمائیم ، به این امید که پایان ِاین حاکمیت سیاه را
لحظه ای بجلو اندازد . تنها لحظه ای بجلو وکم دردتر برای مردمی که در یک ماراتون
ِصد ساله برای کسب آزادی و قدرت می دوند
بخشی کوچکی از این مردم ، کارگران ، بیکاران ، روشنفکران ،
بازنشستگان ، اندیشمندان ، هنرمندان ، متخصصین و فعالین سیاسی ایرانی که در این
نشست شرکت نمودند ؛ غیر متشکل و متشکل ؛ بر این باور بودند که عالیترین ارگان این
هماهنگی ها در مجمع عمومی ِعلنی ، باز ، فراگیر و سراسری این جنبش صورت خواهد
پذیرفت و تصمیمات سراسری ما در این نشست های عمومی و علنی اتخاذ خواهند گردید .
مصوباتی که به مدت حداقل یکسال ، طرح و برنامهء عمومی فعالیت های ما را تدوین می
نمایند . این جمع چند صد نفری بر این باور نیز بودند که این تجمع ِعمومی و سراسری
بخاطر پراکندگی ما در خارج از کشور ( که در اثر "محبت"های این رژیم هر
یک به گوشه ای از این دهکدهء کوچک جهانی "شوت" شده ایم ) بطور دائم و یا
هر آنگاه که لازم باشد میسر نیست ارگانی از نمایندگان ِهمراهان ِحاضر در هر نشست
پیش بینی شد تا در هماهنگی فعالیت های عمومی ما را در بین دو نشست به پیش ببرند و
کار خود را با تدارک و برگزاری نشست بعدی به پایان برسانند . ارگانی که
"شورای هماهنگی" نامیدیمش
بخش دوم :
شورای هماهنگی
در راس ِوظایف
این نمایندگان منتخب ، تلاش در دفاع هماهنگ و دائمی از مبارزات جاری مردم ایران بر
علیه "جمهوری اسلامی" ایران و
ایجاد ِارتباط و هماهنگی بین تشکل های جمهوریخواه ، دموکرات و لائیک در سراسر جهان
و در محوری ترین شکل آن گسترش شورای
هماهنگی سراسری است . به عبارت دیگر کوشش در افشای ماهیت جنگ طلب ، آزادی کش و ضد
انسانی این رژیم مذهبی ِقرون وسطائی در خارج از کشور در هماهنگی با مبارزات
روزمرهء سراسری مردم ایران و نهایتا تدارک و برگزاری نشست عمومی سراسری در فاصلهء
بین دوازده تا هیجده ماه از هر نشست
عمومی ، از مهمترین وظایف این ارگان می باشند
در یک کلام شورای هماهنگی ِباز ، علنی و فراگیر ما آن بخشی از
نشست سراسری است که در بین دو نشست تمامی امور ِاین جنبش را بویژه با گسترش
ِ"شورای هماهنگی" ، در هماهنگی به پیش می برد . از این زاویه که در هر
نشست سراسری امکان حضور تمامی همراهان این جنبش فراهم نمی آید و بسیاری از همراهان
کیفی و فعال ما ؛ چه متشکل و چه غیر متشکل ؛ در شورای هماهنگی منتخب حضور پیدا
نخواهند کرد ، این شورا باز است و این ارزش های ملی از طریق ِ"هسته های
محلی" و "گروه های کار تخصصی سراسری"( که هر یک بکار خویش مشغولند
و گاهی سالهاست که بطور مداوم ونه موقت مشغول مقاومت در برابر این رژیم و اکسیر
سرمایه می باشند ) جهت هماهنگی با سایر افراد و تشکل های این جنبش نمایندگان خود
را به این شورا "معرفی" می نمایند . این گسترش از یکطرف جهت تقویت و هر
چه عمومی تر شدن این شورا و از طرف دیگر جهت هماهنگی فعالیت های خود با سایر کوشش
های در این راستا می باشد . آنهائی که خود را همراه ِاین جنبش می دانند و به اسناد
و مصوبات کم و یا زیاد امروزی آن ( بخاطر بروز کردن این اسناد امکان تصحیح ، تلخیص
و تکمیل آنها در صورت ِتدارک کافی قبل از هر نشست ، بلحاظ اساسنامه ای ممکن می
باشد ) خود را در "عمل" ملزم می دانند ، موظفند که نماینده و یا
نمایندگان خود را به شورای هماهنگی معرفی نمایند . من باز هم تاکید می کنم که اگر
"حرکتی" ؛ که طبعا به عملی دست می زند ؛ خود را متعلق به این جنبش می
داند برای جلوگیری از ایجاد اختلال و حتی
خنثی کردن فعالیت های دیگران ( البته اگر به فعالیتی می پردازند و فقط به بحث
بسنده نمی کنند ! ) "موظف"
خواهد بود که نماینده و یا نمایندگان خود را به این شورا بفرستند
در همین راستا
بر همراهانی که بلحاظ جغرافیائی ، کاری و یا هر دلیل دیگری امکان شرکت در تشکل های
محلی و یا گروه های "کار" ِتخصصی سراسری این جنبش را نیز ندارند ؛ اگر
خود را جزئی از این حرکت گسترده و سراسری می دانند ؛ "واجب" است که در
جهت آشنائی با مسائل ِروز این جنبش و کوشش در ایجاد هماهنگی با دیگر ِهمراهان در
محل زندگی خود و نهایتا سازماندهی یک "هسته"ء جمهوریخواهی در محل زندگی
خود ، بر جلسات شورای هماهنگی نظارت داشته باشند . فعالیت ها ی داوطلبانهء فردی و
یا جمعی خود را با فعالیت های این شورا هماهنگ کنند و انتقادات خود به این شورا را
بی رحمانه طرح و پیشنهادات خود را برای پیشرفت ِهماهنگ ِ"کار" در معرض
قضاوت عموم قرار دهند
با این درک
عمومی بود که وارد نشست پاریس شدیم و از این توافقات ؛ کم و بیش ؛ ادبیاتی را
تدوین و سپس به تصویب رساندیم . ادبیاتی که دیگر خارج از هر یک از ما هویت یافته
اند و برغم اینکه هیچ یک از ما با آن ها توافق کامل نمی توانیم داشته باشیم ؛ چه
این ادبیات مخرج مشترک نظرات ماست ؛ امروز بر چگونگی کوشش های ما در راستای این
هماهنگی ها "بطور مطلق" حکم میرانند
این احکام را
در ساده ترین حالت به دو دسته می توانیم تقسیم کنیم . دستهء اول ، آنهائی که بر
همهء ما حاکمند و هیچ یک از ما سیطرهء آنها در امان نیستیم . این احکام و اصول
لازم الاجرا ، "اشتراکات" ما نام گرفته ند . این اصول آن اصولی هستند که
هر یک از ما آنها را که زیر پا بگذاریم ، بخودی ِخود از این جنبش خارج شده ایم (1) . امری که به ارادهء هر فرد و
در آزادی کامل خود ِفرد صورت می گیرد . به عبارت دیگر در این جنبش بودن یا نبودن ،
ماندن و یا نماندن را خود ِ"همراهان" هستند که با پافشاری بر این ادبیات
و یا لغزش از آنها ، رقم می زند . در این جنبش از همین امروز از "دژبان"
خبری نیست . این خود ِهمراهان ؛ با هویت فردی و یا گروهی ؛ هستند که به میزان پافشاری و یا عدم پافشاری ِبر این اصول ، در"هماهنگی" و یا "عدم
هماهنگی" با شورای هماهنگی ، حضور و یا عدم ِحضور خود ِفردی و یا جمعیشان در
این جنبش را تعیین خواهند نمود
بخش دوم این
ادبیات ِمصوبه ، تفاوت های ما در بارهء آیندهء دموکراتیک ِ"ممکن" در
ایران است . تفاوت هائی که بر سر درک ما از عدم تمرکز قدرت و نوع جمهوری مناسب و
ممکن در آیندهء ایران می باشد . مصوباتی که عمق اعتقاد ما "جمهوریخواهان ِ
دموکرات و لائیک" از پلورالیسم سیاسی در درون خود در این "جبههء
مردمی" را بروشنی به نمایش می گذارد . با این اسناد از دو سال پیش ما حداقل
به شش گرایش در این جنبش رسمیت داده ایم ( 2 ) . از آنجا که این شش گرایش نظری بلحاظ سیاسی – طبقاتی متفاوت ،
بویژه در روش های مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی ایران بسیار متفاوتند ؛ هنوز بخاطر
جوانی و عدم رشد این جنبش ؛ در مقیاس سراسری کماکان در خارج از این شورای هماهنگی
، بطور مستقل عمل می نمایند . در دوران بیست و شش ماهگی این جنبش ِنو پا ، روش های
مبارزاتی متفاوت هر یک از ما باعث می شود که در پیشبرد امور دفاع از مبارزات
دموکراتیک مردم ایران حتی بدنباله روی از نمایندگان ِاقشار و طبقات خارج از این جنبش برویم و گاه هوس همکاری با بخشی از
"اصلاحطلبان" در جهت شرکت در انتخابات و یا همکاری با بخشی از رژیم سابق
برای برگزاری "رفراندوم" را در سر بپرورانیم
از آنجائی که
این هر دو "خروج" از مصوبات در هیجده ماه نخست فعالیت های شورای هماهنگی
را متوقف می کردند در باب ِاین دو روش ِ"مبارزاتی" بسیار نوشته ام و
امروز نیز با صدای بلند می گویم که این کوشش های ِدر بهترین حالت
"صادقانه" ، از چهارچوب مصوبات ما خارج هستند و این جنبش به هیچ نمی اندیشد جز اتحاد هر چه گسترده تر
جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ِسراسر ِایران ، چه در ده ، چه در شهر و چه در خارج
ایران
بخش سوم : نشست
هانوفر دومین گام عمومی و سراسری این جنبش
نشست ِهانوفر
در آخرین هفتهء ماه فوریهء دو هزار و شش با زحمت بسیار و متاسفانه عدم ِتدارک
سیاسی برگزار گردید . این نشست برغم همهء نواقص در شرایطی برگزار گردید که شورای
هماهنگی اول به مدت یکسال و نیم در خود می چرخید و با بحث های خارج از موضوع خود
را مستهلک می کرد . این چرخش ِبدور خود از یکطرف سبب ِ"تعطیل" ِیکسال و
نیمهء این جنبش و از طرف دیگر عدم سازماندهی مناسب ِ نشست هانوفر گردید
در چنین شرایطی
شرکت کنندگان در این نشست با سه روز بحث ( جای "بحث" بر سر مقولات در یک
نشست عمومی سراسری نیست . این بحث ها در تدارک این گونه نشست ها و قبل ورود به
نشست بطور عمومی بایستی بین همراهان با زمان بندی کافی انجام پذیرفته باشد . نشست
سراسری برای "تصمیم گیری" و انتخاب نمایندگان بایستی تشکیل گردد . روشن
است که در این صورت بحث های کشاف عمومی قبل از هر نشست بایستی انجام پذیرفته باشد
) تبادل نظر و کوشش جمعی در جهت رفع این مشکلات
، دست به کار شدند و به ادبیاتی جان دادند که باز هم کمتر و یا زیادتر دستور کار
ما و حاکم بر روابط فیمابین ِ ما تا نشست عمومی سوم خواهند بود . چه بخواهیم و چه
نخواهیم هیچ قدرتی در کائنات قادر به تغییر این مصوبات قبل از یک نشست عمومی و
سراسری دیگر نخواهد بود
پرداختن به این
اسناد از این زاویه شایستهء اهمیت است تا در درجهء اول این امر را درک کنیم که بخش اعظم مشکلاتی که در پایان نشست پاریس با
آنها روبرو بوده ایم بخاطر عدم تدارک لازم ِسیاسی ِنشست ِهانوفر ؛ از طرف شورای هماهنگی وقت ؛ رفع "نه" گردیده است و ما در هانوفر
بخاطر عدم تدارک ِسیاسی نشست موفق به تلخیص ، تدقیق ، تکمیل و بویژه تنویر ِمصوبات
نشست پاریس نشدیم . روشن است که اگر قادر به تدارک سیاسی لازم برای نشست سوم
نگردیم باز هم موفق به رهائی از این دور ِبی پایان در این اسناد نخواهیم گردید و
پاسخ سوال های روزمرهء سیاسی خود بویژه برای اتحاد عمل را روشن و آنچنان که
شایستهء اوضاع خطیر کنونی است ، در آنها نخواهیم یافت . اما برغم عدم تدارک سیاسی
لازم و نا کافی بودن این اسناد در پاسخ به رشد و گسترش این جنبش ، من این نشست را
باز هم یک گام ِدیگر در تکمیل نقایص نشست پاریس و در تداوم این حرکت بجلو ارزیابی
می کنم . بطور مثال در این اسناد ما در پاسخ به مشکلات گریبانگیر شورای هماهنگی
اول ، از ضرورت گسترش "شورای هماهنگی" و پیوستن ِنمایندگان ِواحد
"ها"ی محلی و گروه "ها"ی کار ِسراسری به این شورا بروشنی سخن
می گوئیم
اینکه در این
اسناد "واحد" به معنای یک تشکل ِمستقل را با صفت جمع بکار برده ایم
بدرستی خبر از درک ما از واقعیت ِامروز این جنبش ( آنچه در پاریس می گذرد نمایانگر
ِواقعیت تعدد تشکل های جمهوریخواه ، دموکرات و لائیک می باشد ) و تعدد این تشکل ها
می دهد . به عبارت دیگر نشست هانوفر نقطهء پایانی بر درک ِعمومی شورای هماهنگی اول
در این زمینه می گذارد . شورای هماهنگی اول به مدت یکسال و نیم در مقابل گسترش
ِعرضی این ارگان ِعالی و پذیرش ِگرایشات غیر پارلمانتاریست مقاومت کرد . در مرکز
این مقاومت ها و در مقابله با هندسهء اقلیدسی خارج از این "شورا" ، عدم
پذیرش ِاصل تعدد تشکل های محلی بود . این اصل به شورای هماهنگی و اعضای آن که در
سراسر جهان پراکنده بودند این منطق را تحمیل می کرد که در هر شهر تنها یک
"واحد" رسمیت یابد و تنها از یک "واحد" نمایندگان راهی شورای
هماهنگی شوند . در این پروسه کار بجائی کشید که در فردای نشست موسس پاریس بخشی از
اعضای این شورا در پاریس بخود این اجازه را دادند که با فراخواندن نشست اضطراری مجمع عمومی "ایرانیان
جمهوریخواه ، دموکرات و لائیک – پاریس"
خواستار انحلال این تشکل ِجمهوریخواه بدون ِهر دلیلی شدند . لازم به
یادآوری است که منشور این تشکل و آئین نامهء داخلی آن یازدهم نوامبر دو هزار و سه
( ده ماه قبل از نشست پاریس ) در یک جلسهء عمومی با حضور بیست و چهار نفر و با
نوزده رای موافق تشکیل گردیده بود و خود نیز این آقایان نیز افتخار عضویت آن را
داشتند ! حاضرین در مجمع عمومی اضطراری
استدلالات ایشان را شنید و به اتفاق به انحلال این تشکل گردن نگذاشتند . این تشکل
با رای اکثریت قاطع انحلال را با اعتقاد عمیق به اصل ِ"استقلال و خود گردانی
ِتشکل های محلی" ، نپذیرفت و تا امروز نیز این تشکل بطور مداوم به فعالیت های
دموکراتیک و نظری خود در پاریس ادامه داده است
( 3) . از میان این فعالیت ها ، اکسیون ها ،
سمینارها و بیانیه ها ، پیام این تشکل به نشست هانوفر ( این پیام در اسناد این
نشست در پیام های رسیده در سایت صدای ما در دسترس می باشد ) نمونه ای است که به
عنوان مشتی از یک خروار ، شایسته است تا در ارتباط با بحث ِامروز مجددا از طرف
خواننده مطالعه شود
نشست هانوفر نه
تنها در بسیاری از زمینه ها گامی بجلو برداشت بلکه حتی "شورای هماهنگی" دوم بیرون آمده از دل آن ، هم از نظر کمی
( تعداد منتخبین به انتخاب کنندگان ) و
هم از نظر کیفی ( پلورالیسم سیاسی در بین منتخبین ) از شورای هماهنگی اول بمراتب
به دموکراسی ِتشکیلاتی نزدیک تر است . از نظر کمی دموکراتیک تر است زیرا در نشست
هانوفر از حدود صد نفر که خود را در این حرکت می دیده اند و در رای گیری ها شرکت
کرده اند دوازده نفر با رای مستقیم ِمخفی ؛ اما چشم در چشم حاضرین و کاندیداها ؛
راهی شورای هماهنگی دوم شده اند . یعنی در بدترین حالات بیش از ده در صد حاضرین در
تداوم این حرکت و پیشبرد آن در بین دو نشست داوطلب شده اند و از این حاضرین ِنشست
دوم رای اعتماد دریافت کرده اند
اما در نشست
پاریس از بیش از دویست و هفتاد نفری که در رای گیری ها شرکت کردند و خود را در این
حرکت دیدند "حدود" نوزده نفر ( از آنجائی که استعفاء ها و کناره گیری
های شورای هماهنگی اول و دلائل عدم اعلان عمومی آن هرگز اعلان نشدند من انتخاب
دقیق همراهان واقعی این "شورا"ی بطور ِغالب پارلمانتاریست را به عهدهء
خود ِخواننده می گذارم ! ) انتخاب شدند . یعنی در بهترین حالت کمتر از ده درصد
حاضرین سکان ِهماهنگی را در دست گرفتند
با در نظر
گرفتن موانع بالا در هانوفر است که محدودیت جدیدی برای بالا رفتن بیشتر تعداد
منتخبین مستقیم ایجاد می شود که در صورت عدم اعمال این مشکل که در حوصلهء این
مقاله نمی باشد تعداد این منتخبین بیش از این نیز می توانست باشد . از آنجائی که از نظر من معیار دموکراسی در
یک نشست از نظر آماری به بالا و پائین رفتن انگشت های سبابه و نسبت تعداد منتخبین
تداوم کار به نسبت تعداد شرکت کنندگان می باشد
، نشست هانوفر در این زمینه ؛ برغم تعداد بسیار کمتر شرکت کنندگان ؛ از
نشست پاریس از این زاویه به دموکراسی نزدیک تر می باشد
شورای هماهنگی
منتخب هانوفر از زاویه ای دیگر ، از نظر ترکیب سیاسی و انعکاس ِپلورالیسم درونی
این نشست به دموکراسی نزدیکتر است و از آنجائی که گرایش های نظری گوناگونی را در
بر دارد ، نسبت به شورای منتخب پاریس که دراشغال یک گرایش نظری و در زیر این
اتوریته عمل می کرد از امکان گسترش بیشتری برخوردار است
بخش پنجم : آیا
گسترش ِارگان مرکزی این جنبش که "شورای هماهنگی" می نامیمش دچار ابهام
است؟
من بر این
باورم که هر که خود در بحران است ، جهان را بحران می بینند . آنها که دچار ابهامند
هر متنی را در ابهام می بینند . این مختص به این متن و آن سند و این
"فرهیخته" و آن
"فرزانه" نیست . هر بحرانی نسبی و هر ابهامی نیز نسبی است .
بحران مطلق همان "جنون" و "ابهام در هر زمینه" ای یعنی شک
ِاندر شک و خبر از سکون ، بی عملی و مرگ
می دهد . در هر سندی ، در هر بندی از هر سندی ، خواننده بر مبنای درک و فهم خود از
این نوشته و بر مبنای درک و فهم خود از جهان خارج می تواند دچار "ابهام"
شده و اگر کم سرد و گرم روزگار کشیده باشد ، دچار "بحران" شود . آنها که
اندکی با "علم" سروکار دارند بخوبی می دانند که در پروسهء شناحت پدیده
ها ما بارها دچار اشتباه می شویم و با آزمایش و تکرار آزمایش به سمت تصحیح درک خود
از پدیده و تصحیح و تدقیق و تعمیق استنباطات خود می پردازیم . آیا یک کوشندهء راه
آزادی شایسته است که هر جا که متنی را نفهمید و یا این متن را در تضاد با باورها و
منافع شخصی و یا گروهی خود یافت "متن را "مبهم" و "جمع"
را در "بحران" بیابد ؟
سیاست های دو
سال گذشتهء ما ضغیف ، در خود ، نا روشن و سرشار از نوعی خود بزرگ بینی ِغیر واقعی
بوده اند و در همین رابطه هم یا کاری
نکرده ایم و یا اگر هم کرده ایم بسیار کم اثر و نا مداوم بوده است . بریدگی از
جهان خارج ( منظور تحولات ِ"داخل" ایران است ) به تضعیف ، تحلیل ،
دنباله روی و بی اعتباری این حرکت دامن زده است
بخش ششم و
خوشبختانه پایانی
دوستان ، رفقا
، خواهران و برادران این روند روزی بایستی دگرگون شود . این "جنبش"
بایستی با پایداری بر مصوبات خود به مسیر اصلی یعنی دفاع ِ"هماهنگ"از
مبارزات ِدموکراتیک مردم ایران بازگردد . همراهان این جنبش ِعمومی و فراطبقاتی در
راستای تحقق خواسته های صد سالهء مردم ایران بایستی از منیت ِفردی و تشکیلاتی
خودعبور کنند . شایسته است تا با تلاش ِهمگانی و با پافشاری بر اصول مستخرج از
مبارزات مردم ایران در راه آزادی ، با پافشاری بر "مشترکات و مفترقات"
این جنبش را گسترش دهیم ، پالایش کنیم و باز هم گسترش دهیم . امروز از نظر من همین
روز است . اگر این روند را دگرگون نکنیم نشست سومی در کار نخواهد بود . اگر نشست
سومی نباشد ؛ این کودک امروز دو ساله ؛ هرگز به سخن در نخواهد آمد. اگر این کودک
به سخن در نیا ید نشست چهارمی با حضور نمایندگان این جنبش ِعظیم اجتماعی از داخل
ایران متصور نخواهد بود . اگر ما قادر به سازماندهی چهارمین نشست با حضور
نمایندگان ِهمراهان داخل نشویم در بهترین حالت به "سازمانی" در کنار
سازمان های دیگر تبدیل خواهیم شد و نه یک « جنبش » . تشکلی که برای
هماهنگی ، تعمیق و سازماندهی مبارزات تا امروز موجود در داخل و در خارج از کشور
بدنیا آمده است خود ، به عامل جدیدی در افتراق ، تداخل و بی نظمی امروز اپوزیسیون
تبدیل خواهد شد
اگر اوضاع به روال سابق به پیش برود ، بسیاری دیگر نیز مطمئنا
از بین ما نخواهند رفت اما آنچه را که من در کوشش هستم تا برای شما خوانندهء عزیز
بیان نمایم در دو کلام این است که برای عدم تبدیل این حرکت به زایده ای از
"متخصصین"ِ پر مدعای بی عمل در خارج از کشور ، امروز است که بایستی وارد
ِصحنهء"عمل" شویم و در کنار دفاع از مبارزات دموکراتیک مردم ایران به
تدارک سیاسی مناسب برای نشست سوم عمومی و علنی این جنبش ؛ که حیات و یا ممات ما را
رقم خواهد زد ، برآئیم
برای ایجاد جبهه گونه ای که شخصیت های حقیقی و حقوقی
"جمهوریخواه ، دموکرات و لائیک" در داخل و خارج از ایران را گرد آورد و
پشت جبههء جنبش ِ سراسری در ایران گردد ، فردا که برآمد توده ای آغاز خواهد گردید
، دیگر خیلی دیر خواهد بود . پروسهء
سازمان یابی این نیرو ها در ایران و رابطهء آن با ما در خارج از کشور بحث دیگری
است که در حوصلهء این چند خط نمی باشد .
در این لحظهء تاریخی شایسته است که ما در خارج از کشور بر مبنای مساوات حقوق
شهروندی گرد هم آئیم و بر مبنای ضوابط
ِکار ِدموکراتیک در این جنبش "عمل" نمائیم تا در فردای تغییر
تعادل قوا بین مردم و نظام ظالم ( چه هر یک از ما زنده و حاضر باشیم و چه نباشیم )
به مدد وسائل ارتباطات جمعی ، کوشش های ما در خارج و در داخل ِکشور ، شاید درآخرین
تکان مورد استفادهء مردم سراسر ایران قرار گیرند
اما این شخصیت
های حقیقی و حقوقی که در این جبههء مردمی که "جنبش جمهوریخواهان دموکرات و
لائیک ایران" می نامیمش ، شرکت دارند و چه خود بخواهند و چه خود
"نه" خواهند "عملا"
در مبارزهء دموکراتیک با نظام مذهبی
ایران هستند و در جبههء ما قرار دارند ، چه کسانی هستند ؟
اوضاع سیاسی
ایران یکسال پس از ریاست "نهمین رئیس جمهور بخش کوچکی از خودی ها" می
رود تا حتی آقایان حجاری ها ، گنجی ها ، خاتمی ها و کروبی ها را در خارج از هرم
ِقدرت و در سیطرهء این بخش کوچک ِنظامی - اطلاعاتی قرار دهد . آیا در چنین شرایطی
هرکه و به هر دلیل به رژیم جمهوری اسلامی "گیر" داد "دموکرات"
است و جزء این جبههء مردمی بحساب می آید ؟
امروز در دومین سال حاکمیت ِرئیس جمهور ِمسلح ( در پروسهء
تحول "خارج" از مردم دوم خردادی ها ) صحنهء سیاست ِسانسور و سرکوب در
سراسر ایران حاکم گردیده است ، سیاست های "مقاومت در پائین و چانه زنی در
بالا" ! و یا "تقاضای رفراندومی مسالمت آمیز از رهبران مسلح در جهت نفی
حاکمیت خویش" ! و یا "مبارزهء
پارمتانتاریستی با رژیم جمهوری اسلامی" ! در برخورد به حاکمیت امروز دیگر
ورشکستگی خود را چون "اصلاحات"ِهرگز صورت نگرفته ، بروشنی در معرض قضاوت
جهانیان قرار داده اند . نفی هرگونه خشونت و اعتقاد تمام و کمال به "مبارزهء
مسالت جویانهء پارلمانی" ! در مقابل
رژیم ِامروزی که اوباش آن به نوبت به زندانیان سیاسی در زندان های گوهردشت ، اوین
و سایر زندان ها حمله کرده ند و حمله خواهند کرد ، اگر عوامفریبی نیست پس چیست؟
امروز چون
گذشته ، به درک من نیروهائی که با رژیم های موروثی و ایدئولوژیک و روش های
"قهرمانانه در نجات مردم" ( من می خوانم ماجراجواینه ) مرزبندی ندارند ،
برغم ضدیت با رژیم کنونی جزء این جنبش ِدموکراتیک و سراسری نمی باشند . آنهائی که
به هر طریقی ، چه از راه آلترناتیو سازی و دویدن بدنبال یک رفراندوم خیالی و چه از
راه انقلاب به جای مردم ایران طی طریق می فرمایند در این جنبش جائی ندارند .
آنهائی که در بهترین حالت می خواهند خود قدرت را بجای مردم ایران بدست گیرند و از
همین امروز نیز دولت های در سایهء پنهان و آشکار خود را از همین امروز ساخته اند
بطریق اولی در گسترش این جنبش نقشی نخواهند داشت . آنهائی قادر نیستند تا منافع
فردی و گروهی خود را در یک همبستگی اجتماعی ببینند در این کوشش ِ دموکراتیک و فرا
طبقاتی جائی نخواهند داشت . چارهء مردم ایران برای کنار زدن ِاین بختک ِسی ساله در
دو کلام تشکل است و اتحاد . اشتباهات ِمرا در این راستا چون همیشه گوشزد کنید .
دستتان را می فشارم ، موفق باشید
جواد قاسم
آبادی ، پاریس پانزدهم نوامبر دو هزار و شش
javad.ghassemabadi@no-log.org
در حاشیه ها
یکم : اینکه در این ادبیات از "عضو" ،
"پذیرش" و "تعلیق" و"اخراج" سخنی گفته نمی شود
تصادفی نیست . تمامی فعالیت های ما در این جنبش داوطلبانه است و در صورت
"خروج" ِاز این فعالیت های داوطبلانه
من ِنوعی از چهارچوب ِ این حرکت ، این خود من خواهم بود که خود را از این
"جنبش" خارج نموده ام
دوم : در اسناد
مصوبهء نشست پاریس در بخش افتراقات" ما به دو فرمول در رابطه با مسالهء اقوام
و ملل و سه فرمول ( در این نشست چهارمین فرمول پیشنهادی به نفع سه فرمول دیگر
پیشنهاد خود را پس گرفت ) در بارهء شکل این "جمهوری" رسیدیم . از ترکیب
این فرمول ها به این نتیجه می رسیم که در این نشست به حضور این شش گرایش ِنظری در
"جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران" رسمیت داده شده است و برغم
وزن هر یک از این گرایشات در نشست پاریس این گرایشات رسما در این جنبش تا امروز به
رسمیت شناخته شده اند . بطور مثال من مقدمتا خود را در "توافقات" ، در
گام بعدی در فرمول دوم در رابطه با
مسالهء ملی و در فرمول سوم از شکل جمهوری در آیندهء ایران می بینم و تا امروز نیز
با
قلم و قدم در
این راستا دست و پای کوبیده ام
سوم : برای
اطلاع از آکسیون ها و بیانیه های تشکل "ایرانیان جمهوریخواه ، دموکرات و
لائیک – پاریس" در صورت دسترسی به انترنت می توانید بآ آدرس ِزیر از طریق
موتور جستجوی "گوگل" رجوع
نمائید
IRDL2003@yahoo.fr