سیاست آمریكا، تردید روسیه و عملكرد دولت ایران

 

احمد زیدآبادی

 

اظهارات سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه مبنی بر مخالفت كشورش با استفاده از شورای امنیت سازمان ملل برای «تغییر رژیم در ایران» بار دیگر گمانه‌زنی در باره سیاست واقعی كاخ سفید در برابر جمهوری اسلامی را به جریان انداخته است.

سیاست اعلام شده آمریكا در برابر ایران، پیش‌گیری از دستیابی این كشور به «تسلیحات اتمی» است، مساله‌ای كه جمهوری اسلامی آن را به شدت تكذیب می‌كند، اما آمریكا و برخی از همپیمانانش بر آن اصرار می‌ورزند.

با این همه، هنوز در این مورد كه واشنگتن قصد دارد از چه طریقی، مانع آنچه آمریكا مدعی تلاش ایران برای دستیابی به آن است، شود، صدای واحدی از سوی محافل حاكم بر ایالات متحده شنیده نمی‌شود.

آنچه كمابیش روشن است این است كه مسئولیت سیاست‌گذاری در باره ایران به عهده وزارت خارجه آمریكا تحت سرپرستی خانم كاندولیزا رایس گذاشته شده است و خانم رایس نیز بارها تاكید كرده است كه كشورش در پی ایجاد اجماعی بین‌المللی علیه ایران در چارچوب سازمان ملل متحد است تا با اعمال فشار سیاسی و اقتصادی، جمهوری اسلامی را به رها ساختن برنامه غنی سازی اورانیوم خود وادار سازد.

این در حالی است كه برخی از محافل آمریكایی و اسراییلی، حمله به تاسیسات اتمی ایران را برای به تعویق انداختن روند فعالیت‌های هسته‌ای ایران تجویز می‌كنند، گزینه‌ای كه حتی خانم رایس نیز آن را به عنوان آخرین گزینه در برابر ایران رد نمی‌كند.

گزینه نظامی اما، مورد تایید بسیاری از محافل آمریكایی و اسراییلی نیست. این محافل تاكید می‌كنند كه حمله نظامی ضمن تبعات ویرانگرش، برنامه اتمی ایران را در عمل نابود نمی‌كند، بلكه صرفا آن را به تاخیر می‌اندازد. این محافل گزینه «تغییر رژیم» را برای حل بحران هسته‌ای ایران پیشنهاد می‌كنند.

به نظر می‌رسد دولت روسیه نیز به این تردید افتاده است كه هدف اصلی از تلاش دیپلماتیك دولت آمریكا در سازمان ملل، ایجاد زمینه‌ای مناسب برای پیشبرد سیاست «تغییر رژیم» در ایران است و بنابراین، پیشاپیش مخالفت خود را با این سیاست اعلام كرده است.

درك محافل مختلف حاكم بر ایران از سیاست آمریكا هم، «تغییر رژیم» است. غلامحسین محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات ایران چند بار اشاره كرده است كه سیاست آمریكا و متحدانش در برابر ایران، دامن زدن به «انقلاب مخملین» برای تغییر حكومت است، یعنی همانچه كه در محافل بین‌المللی به نام انقلاب‌های رنگی شهرت پیدا كرده و در كشورهایی مانند اوكراین، گرجستان و قرقیزستان تجربه شده است.

دولت ایران با چنین دركی از سیاست آمریكا، سخت‌گیری‌های خود را علیه سازمان‌های غیر دولتی، مجامع دانشجویی و سیاسی و فعالیت‌های روشنفكری و مطبوعاتی افزایش داده است، با این تصور كه انقلاب مخملین از طریق این نوع فعالیت‌ها صورت عملی به خود می‌گیرد.

این در حالی است كه اغلب كارشناسان سیاسی در ایران، وقوع انقلاب مخملی در نظام جمهوری اسلامی را به دلیل سیطره وسیع دولت بر جامعه و نیز بی‌‌میلی عمومی به تحركات حاد سیاسی، غیر واقع بینانه ارزیابی می‌كنند و اصرار دستگاههای امنیتی بر این مساله را از ناشی از علاقه آنها به برجسته كردن نقش خود در نظام سیاسی می‌دانند.

در عین حال، برخی از كارشناسان سیاسی در ایران بر این باورند كه برخورد دستگاههای امنیتی با هر نوع فعالیت سیاسی، مذهبی و اجتماعی خارج از كنترل دولت، خود می‌تواند زمینه ساز اعتراض عمومی و در نتیجه انقلاب رنگی شود، چرا كه سركوب جمعیت‌هایی مانند درویش‌های گنابادی و روحانیون غیر دولتی، در كنار محدودیت سازمان یافته علیه گروههای سیاسی و قومی، سازمان‌های اجتماعی و انجمن‌های حرفه‌ای و دانشجویی و مطبوعاتی در ماههای اخیر، نارضایتی از عملكرد حكومت را در قشر وسیعی از مردم فراهم كرده است.

محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی دولت ایران علیه اقشار مختلف مردم، در عین حال چهره بین‌المللی ایران را به عنوان «دولتی سركوبگر» در محافل حقوق بشری جهان غیر قابل دفاع كرده و همین موضوع برای فشارهای آمریكا علیه جمهوری اسلام زمینه‌ای از مشروعیت فراهم كرده است.

این در حالی است كه به نظر می‌رسد چنانچه آمریكا به واقع در پی تغییر رژیم در ایران باشد، آن را نه از راه به راه انداختن انقلاب مخملی بلكه از طریق اعمال فشار اقتصادی برای فروپاشی دستگاه دولت دنبال می‌كند.

آمریكا هم‌اكنون در حال رایزنی با متحدان خود برای وضع یك سلسله تحریم‌ها علیه ایران است. هر چند كه گفته می‌شود دامنه این تحریم‌ها محدود است، اما عملا راه دستیابی ایران به سرمایه بین‌المللی را سد می‌كند.

در كنار سد شدن راه ایران برای دستیابی به سرمایه بین‌المللی، كاهش بهای نفت می‌تواند دولت محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران را به بحرانی فوق‌العاده خطرناك روبرو كند، دولتی كه با شعارهای پوپولیستی خود، هزینه‌های عمومی را افزایش داده و سرنوشت خود را به نفت گران‌قیمت گره زده است.

روزنامه فرانسوی فیگارو با درك این نكته، در مقاله‌ای به دولت آمریكا توصیه كرده است كه به جای پیگیری سیاست‌هایی كه می‌تواند به احساسات ناسیونالیستی در ایران دامن زند، با كنترل بهای نفت، مانورهای حكومت ایران را خنثی كند.

به نوشته فیگارو، نفت پاشنه آشیل جمهوری اسلامی است و ثبات این نظام به درآمدهای نفتی‌اش بستگی دارد.

با این حساب یك شوك نفتی مانند آنچه پیش از پایان جنگ ایران و عراق رخ داد می‌تواند برای دولت آقای احمدی نژاد بسیار خطرناك باشد، اما به نظر می‌رسد دستگاه امنیتی دولت آقای احمدی نژاد از این مساله نگران نیست، نگرانی آنها از فعالیت‌های محدود سیاسی و مطبوعاتی داخل كشور است كه مبادا به انقلاب مخملین بیانجامد.